اندیشه های سیاسی شهید مطهری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اندیشه های سیاسی شهید مطهری - نسخه متنی

رضا ناصری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نام نويسنده: رضا ناصري

اشاره :

شهيد مطهري از معدود فلاسفه ي بزرگ اسلامي است كه به گونه اي نظام مند در باب انديشه و ابعاد مختلف فلسفي ، اجتماعي ، متدولوژيك (روش شناخت) ديني ، فرهنگي و سياسي آن كار كرده و بنياني را گذاشته است كه در آينده هم چنان راه گشاي دوست داران مباحث فلسفي انديشه اي جهان اسلام خواهد بود .

شهيد مطهري پس از روشن كردن بناي متدولوژيك بحث خود به ايجاد بنيادهاي فلسفي بحث پرداخته و سپس وارد حوزه ي اجتماع و فرهنگ شده و در نهايت به نتيجه ي سياسي مي رسد .

بنابراين در بحث انديشه هاي سياسي ايشان نيز بايد اين روال را مد نظر قرار داد .

بدون شك تكميل بحث در قالب مقاله ي كوتاه وافي به مقصود نخواهد بود اما اميدواريم اين مقاله به عنوان مدخلي بر كارهاي بيش تر در زمينه ي افكار و آثار آن شهيد بزرگوار مثمر ثمر باشد ؛ روش شناسي شهيد مطهري در زمينه روش شناسي يك مشرب منعطف را دنبال كرده است .

نه خود را به قياس محدود مي كند و نه اين كه اسير استقرا و اسلوب تجربي مي شود .

او معتقد است انسان بايد جايگاهش را بشناسد و بداند در كجا از اسلوب تجربي استفاده كند و كجا به قياس بپردازد .

اين شيوه ي غير تعصب آميز روش شناختي ، بنيادي بر انديشه هاي شهيد مطهري مي گذارد كه سير تفكرات فلسفي تا انديشه هاي سياسي ايشان را به گونه اي دل نشين قابل فهم و پذيرش مي كند .

شهيد در ارتباط عقل و دين نيز تلاش مي كند تا عقل را در راه تحليل مسايل ديني به كار گيرد و علاوه بر تكيه بر عقل روشن انديش ، ضعف هاي عصر روشنگري غرب در نگاه تك بعدي به عقل را با توسل به اصول و احكام ديني برطرف سازد (1) .

مراحل بالاتر در نگاه روشي و تحليل فلسفي سياسي شهيد مطهري با كشف ريشه هاي تاريخي مسايل فلسفي آغاز مي شود .

سپس مباحث مطرح نزد فلاسفه مورد بررسي قرار مي گيرد و آن گاه در قالب مطالعه ي تطبيقي ، موضوعات با توجه به نظرات فلسفي و سياسي انديشه مندان غير مسلمان و عمدتاً با توجه ويژه به سير انديشه در غرب مورد بحث قرار مي گيرد .

شهيد مطهري در مباحث خود به نوعي آسيب شناسي و مورديابي مسايل سياسي و ديگر مسايل مبتلا به جوامع اسلامي و جامعه ي ايران پرداخته و مطالعه ي موردي خود را بر روي موضوعات و مسايل مزبور سامان مي دهد (2) .

بنيادهاي فلسفي در رابطه ي فرد و جامعه ، شهيد مطهري معتقد است كه جامعه بسان يك موجود زنده است كه از حيات واقعي برخوردار مي باشد .

به اعتقاد ايشان قرآن براي جوامع ، سرنوشت مشترك ، نامه ي عمل مشترك ، فهم و شعور ، طاعت و عصيان معني ندارد و قرآن همان طور كه براي فرد حيات و موت قائل است واقعاً براي جامعه نيز حياتي ، موتي و روحي قائل است (3) اين نگاه شهيد مطهري به جامعه برخلاف نگاه هاي ابزار گرايانه ي انديشه ي غرب بعد از عصر روشن انديشي به آن مي باشد .

در جامعه ي مكانيكي غرب ، فرد اصل است و جامعه مصنوع او . اما در انديشه ي شهيد مطهري ، فرديك موجود اجتماعي است كه بايد در اجتماع زندگي كند وگرنه منقرض خواهد شد . در واقع جامعه محل تحقق شخصيت فرد است . به همان نسبت جامعه نيز از افراد آن شخصيت مي گيرد . چنين نگاهي نيز فارغ از تعصبات دو مكتب فردگرايي و جامعه گرايي (اينديويدواليسم و سوسياليسم) شكل مي گيرد و با نگاهي ويژه به نظريه ي فطرت در اسلام تقويت شده است (4) . در كل در نظريه ي تكامل اجتماعي انسان ، شهيد مطهري فطرت انساني را اصل گرفته و معتقد است در قالب روابط مبتني بر اخلاق فردي و اجتماعي ، ايمان به هدف خلقت و بعثت انبيا ، انسان مي تواند مراحل تكامل را در جامعه ي اسلامي طي نمايد .

اين نگرش هر گونه ياس و بدبيني نسبت به سرشت بشر و آينده ي بشريت را رد كرده و بانقد دگماتيسم موجود در مكاتب ماركسيسم ، اگزيستانسياليسم و علم گرايي منبعث از انديشه هاي ليبرالي و روشن انديشي همراه است (5) .

نقد چهار جريان عمده بخش عمده اي از انديشه هاي فلسفي ، اجتماعي و سياسي شهيد مطهري را مي توان از نقد ايشان بر چهار جريان و مكتب عمده ي فكري سياسي سمت يابي كرد : ماركسيسم ، ناسيوناليسم ، تحجرگرايي و التقاط .

اين مباحث را به طور خلاصه مطرح مي كنيم ؛ شهيد مطهري در عصري مي زيست كه عرصه ي فكري سياسي ايران و كشورهاي اسلامي ديگر مورد هجوم مكاتب و ايدئولوژي هاي انحرافي و عمدتاً الحادي قرار گرفته بود .

اين امر حساسيت ويژه اي به مباحث انتقادي انديشه مندان مسلمان در مقابل تفكرات عمدتاً وارداتي موجود مي بخشيد .

اين تفكر شهيد با همان شيوه ي نظام مند فكري خود مكاتب و تفكرات فوق الذكر را به مقابله ي علمي انديشه اي طلبيد .

الف) در نقد ماركسيسم ايدئولوژي ماركسيسم ، بخش عمده اي از حيات بشر در قرن بيستم را به خود معطوف ساخت .

اين مكتب از لحاظ فكري ريشه در انديشه هاي كارل ماركس آلماني (1883/م 1818م) دارد اما از لحاظ سياسي بيش تر پس از انقلاب كمونيستي روسيه (1917م) مطرح گرديد .

در غرب ، ماركسيسم را تحت عنوان يك ايدئولوژي انقلابي مي شناختند و در اثر تلاش ماركسيست ها ، بخش هايي از جهان اسلام نيز تحت تاثير اين ايدئولوژي قرار گرفته بود و شماري از جوانان انقلابي بدون آشنايي بنيادي با خاطرات واقعي اين انديشه و مكتب الحادي در دام آن افتادند به گونه اي كه جنبش هاي انقلابي و ضد رژيم شاه در ايران نيز از اين ضعف مصون نبودند .

ماركسيسم نويد جامعه اي بي طبقه را مي دهد اما بنيادش بر ماده ي (ماترياليسم) است .

بر اساس اين بنيان انديشه اي ، همه چيز ماده است و آن چه در جامعه هاي انساني مي بينيم اعم از دين ، حكومت ، نهادها و ساختارها روبنايي بر همان زيربنا يعني روابط مادي اقتصادي است .

بر اين اساس ماركسيسم هنگام مواجهه با جهان ليبرال ، ايده ي مقابله با سرمايه و سرمايه داري را مطرح كرد و اما در مقابل اغلب جوامع جهان سوم و به ويژه جوامع ديني از در مقابله با دين و تكيه بر نگرش دين زدايانه به جامعه و سياست وارد گرديد .

در ايران و جهان اسلام اقداماتي براي به انزوا كشاندن فرهنگ اسلامي در پيش گرفته شد و تلاش گرديد اين اقدام از طريق تحريف آيات قرآن و اصول اسلامي و حتي تحريف افكار شخصيت هاي اسلامي صورت گيرد .

شهيد مطهري در مقابل اين انحراف موضع گرفت : ماترياليست هاي ايران اخيراً به تشبثات مضحكي دست زده اند .

اين تشبثات بيش از پيش فقر و ضعف اين فلسفه را مي رساند .

شهيد مطهري ، تحريف شخصيت ها ، تحريف آيات قرآن كريم و تفسير مادي محتواي آيات با حفظ پوشش ظاهري الفاظ را نيرنگ تازه ي ماركسيست ها مي خواند و معتقد است : اين نيرنگ تازه اي نيست ، طرحي است كه كارل ماركس براي ريشه كن كردن دين از اذهان توده هاي معتقد در صد سال پيش داده است مطالعه ي نوشته هاي به اصطلاح تفسيري كه در يكي دو سال احير منتشر شده و مي شود ، جاي ترديد باقي نمي گذارد كه توطئه ي عظيمي در كار است و براي اين منظور جامه ي منطق را از تن كنده و به سلاح تبليغ مجهز شده است (6) .

ب) نقد ملي گرايي پس از جنگ جهاني دوم اين نگرش در ميان شماري از انقلابيون و فعالان جنبش هاي استقلال طلبي جهان سوم و جهان اسلام به وجود آمد كه تنها با تكيه بر ناسيوناليسم (ملي گرايي) مي توان مستقل شد و مستقل ماند .

ناسيوناليسم در ايران همزمان با هجوم انديشه ها و مكاتب غربي ، مطرح گرديد و با برخي اصول اساسي اسلام ناهمخوان بود .

بر مبناي اين ايدئولوژي ، ايراني ها داراي يك احساس مشترك و وجدان و شعوري مجزا هستند كه يك واحد سياسي تحت نام ايران با ملت ايران را مي سازد . اين نگرش در درجه اول مرزهاي دارالاسلام را مي شكند . به گونه اي كه حتي ممكن است به جنگ هاي درون جوامع اسلامي منتهي گردد . موضوعي كه متاسفانه كماكان جهان اسلام را آزار داده و مانع شكل گيري يك تفكر وحدت بخش ميان آنها شده است . اين ايدئولوژي براي ايران بسيار خطرناك است چرا كه ممكن است به تقسيمات درون ملي و درون كشوري نيز بينجامد . ايران جامعه اي متنوع و متشكل از گروه هاي قومي ، زباني و فرهنگ هاي مختلف است و اغلب كساني كه در تلاشند تا به اين مملكت آسيب بزنند ، شكاف هاي فرهنگي ، قومي و زباني را مطرح مي كنند .

استاد مطهري به دنبال اثبات منطقي اين استدلال بود كه ايرانيان به اجبار و زور شمشير مسلمان نشدند بلكه از يك سو به خاطر نفرت از نظام سياسي- مذهبي طبقاتي ساسانيان و از سوي ديگر شعارها و آرمان هاي عدالت خواهانه ي اسلامي به اسلام گرويدند .

وي در خدمات متقابل اسلام و ايران معتقد است حتي اگر فرضاً كه ايرانيان به زور مسلمان شدند ، اما سهم فراوان ايرانيان را در باروري فرهنگ و تمدن اسلامي نمي توان ناديده گرفت .

بنابراين شهيد مطهري ضمن نقد ناسيوناليسم ، نقش عمده اي در تبيين روابط و خدمات متقابل اسلام و ايران داشته است كه از مهم ترين خدمات اين متفكر شهيد به جامعه ي اسلامي ايران به شمار مي رود (7) پ) مقابله با تحجر شهيد مطهري اخباريون يا طرفداران اخباري گري را بانيان تحجر در انديشه و تحولات سياسي اسلام مي دانند و معتقدند اينان هنوز جوامع اسلامي را آزار مي دهند و آفتي براي دين اسلام و مردم مسلمان هستند .

هم چنين معتقدند : اخباريين مظهر كامل جمهورند و به نظر مي رسد كه فكر اخباري گري در مشرق زمين ، ناشي از فكر مادي گري در مغرب زمين بوده است ، چون مقارن با پيدايش اخباري گري ، در مغرب زمين عده اي پيدا شدند كه فلسفه ي حس را ابداع كردند (8) .

اخباري گري به صورت بسيار حق به جانب و عوام فربيانه اش ، نوعي تحجر خطرناك را در جهان اسلام ايجاد كرده و مشكلات ناشي از اين تفكر هم چنان ادامه دارد .

شهيد مطهري در كتاب اسلام و مقتضيات زمان بخش عمده اي از تلاش هاي خويش را صرفاً مقابله ي منطقي با اين نگرش زيان بار كرده است .

شهيد مطهري نقد اخباري گري را در كنار نقد علم گرايي محض (سيانتيسم) به كار مي گيرد و معتقد است هر دوي مكاتب و تفكرات فوق الذكر نه در ساختن انساني توانا و قدرت مند ، موفق خواهد بود و نه مي توانند انساني با فضيلت به جامعه تحويل دهند بلكه حاصل كار آنها چيزي جز انسان تك ساحتي (تك بعدي) نيست كه جوامع اسلامي را تهديد مي كند (9) .

ت) انحراف التقاط زماني كه زمينه هاي اسلامي و فرهنگي جامعه ي ايراني خود به خود ، انديشه ها و مكاتب منحرف و وارداتي را پس زد ، عده اي به اين فكر افتادند كه بخش هايي از مكاتب وارداتي را با بخش هايي از زمينه هاي فكري و فرهنگي كشورهاي اسلامي و كشور ايران (به ويژه) ادغام نمايند تا آن مرام و مسلك بتواند زمينه هاي حضور در اين جوامع را پيدا كند .

از اين رويه با عنوان التقاط ياد شده است . شهيد مطهري در وصف اين نگرش مي گويد : اگر كساني پيدا شدند كه نيمي از مكتب توحيد را گرفتند و بقيه را از مكتب شرك به هم آميخته ، نتيجه ي آن ، يك مكتب التقاطي خواهد بود (10) اين توصيف پاسخي قطعي و جدي به تفكرات التقاطي است . در واقع خطر چنين تفكراتي كه به طور عمده با پوشش اسلامي در صدد ايجاد منفذ و پايگاه براي انديشه هاي منسوخ شده يا پس زده شده در جامعه ي ايران بودند ، به مراتب از خطرات همان مكاتب اصلي بيش تر بوده و هست .

اين نگرش در آستانه ي انقلاب و حتي چند سال ابتداي آن در ميان مجامع و محيط هاي دانش جويي ايران رخنه كرده بود .

شهيد مطهري التقاط را توطئه ي عظيم مي داند كه به ويژه از ناحيه ي ايدئولوژي ماترياليستي دنبال مي شود .

ايشان معتقدند كه ماترياليسم از درهاي مختلف وارد شده و اكنون راه خطرناك تري را در پيش گرفته است .

به اعتقاد شهيد مطهري يكي از نمودهاي اين نگرش خطرناك در شعار التقاطي ، به نام خدا به نام خلق قهرمان ، وجود دارد ؛ موضوعي كه نوعي شرك را تداعي مي كند .

نتيجه به طور خلاصه مي توان گفت كه شهيد مطهري علاوه بر تلاش براي تبيين و تحليل انديشه هاي اصيل اسلامي ، بخش عمده اي از تلاش هاي خود زا به آسيب شناسي انديشه هاي موجود اختصاص داده بود تا در آن راستا ، مانع انحراف انديشه ي سياسي اسلام از مسير اصلي آن شود .

بدون شك هر چه جامعه و محيط فكري جهان اسلام و ايران با آفات و تهاجم بيش تر مواجه شود ، رجوع بيش تر به آثار و افكار شهيد مطهري الزامي تر است ؛ آثار و افكاري كه امروزه حتي بيش از گذشته واقعيات موجود در جوامع اسلامي و نگرش ديگر جوامع و مكاتب به آن را روشن مي سازد .

پانوشت ها :

1- وزارت آموزش و پرورش ، جلوه هاي معلمي استاد مطهري تهران : انتشارات مدرسه ، 1369 . ص 210

2- رجوع كنيد به : علي باقر نصرآبادي ، سيري در انديشه هاي اجتماعي شهيد آيت الله مطهري ، قم ، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميه ، 1380 ، صص 72-60

3- مرتضي مطهري . جامعه و تاريخ ، ص 30

4- مرتضي مطهري . پيرامون انقلاب اسلامي . ص 96 .

5- در اين ارتباط مباحث كاملي در كتاب ديگر شهيد مطهري تكامل اجتماعي انسان وجود دارد .

اين كتاب در سال 1375 از سوي انتشارات صدرا منتشر گرديده است .

6- مرتضي مطهري .

علل گرايش به مادي گري ، صص 14-31 7- مباحق مفصل تر در اين باره را در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران اثر شهيد مطهري ، به ويژه در صفحات 12 ، 48 و 103 بخوانيد .

8- مرتضي مطهري ، اسلام و مقتضيات زمان . جلد 1 . ص 150

9- در اين ارتباط به دو كتاب شهيد مطهري (اصول فلسفه و روش رئاليسم و انسان و ايمان) رجوع كنيد
.

10- حاصل عمر ، به مناسبت يازدهمين سالگرد شهادت استاد مطهري ، ص 143

/ 1