زينب؛ قهرمان صبر - زینب؛ قهرمان صبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زینب؛ قهرمان صبر - نسخه متنی

عباس جباری مقدم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زينب؛ قهرمان صبر

عباس جباري مقدم

اي زمين مي‏دانم با كسي از مصائب روزگار شكوه نكرده‏اي و به مشيّت حق راضي بوده‏اي و بر سختي‏ها و مصيبت‏ها دندان به جگر گرفته‏اي، مي‏دانم به كسي نگفته‏اي وقتي مردان و زنان باايمان در درونت آسايش مي‏گرفتند چنان مي‏گريستي كه فرشتگان مقرّب سنگ صبور تو مي‏شدند و شكيبايي‏ات مي‏دادند، مي‏دانم به فرمان خداوند، آن هستي بخش يگانه، هر داغي را به جان خريدي و شكوه‏اي نكردي و همه دشواري‏ها را ناچيز انگاشتي اما مي‏دانم بر مرگ خاندان نبوت(ع) چنان بي‏طاقت شدي كه اگر حول و قوه الهي نبود از هم مي‏پاشيدي. يادت هست زماني كه خاتم انبيا را در درونت جاي مي‏دادند چنان فرياد مي‏كردي كه پرندگان آسمان بر احوالت گريستند. يادت هست زماني كه مولا(ع) مي‏خواست در آن دل شب فاطمه‏اش را در تو آرامش دهد ناليدي و التماس كردي كه توان نداري اين همه بار امانت را بپذيري اما خواست خداوند اين بود و به ناچار زبان به كام گرفتي. يادت هست زماني كه مي‏خواستند فرق شكافته اولين امام عالم علي(ع) را به خاك تو بپوشانند چنان متحيّر و مضطرب گرديدي كه نزديك بود با ستارگان ديگر برخورد كني وبراي هميشه نابود شوي. به ياد داري زماني را كه مردان بني‏هاشم، محزون و غمگين، آماده مي‏شدند امام مجتبي را در دست‏هاي تو بگذارند، تو چنان آشفته و پريشان خاطر شدي كه لرزيدي كه اگر كوه‏ها به فرمان خداوند به ياري‏ات نمي‏شتافتند همزانو و همقدم نيستي مي‏شد.

ولي مي‏خواهم بگويم دردناك‏ترين و غم‏انگيزترين حادثه‏اي كه تو ديدي حماسه عاشورا بود، حماسه‏اي كه بهترين و پاك‏ترين بندگان خدا براي صيقل دادن آينه دين از زنگار بدعت‏ها و به اهتزار درآوردن پرچم اسلام ناب محمّدي با پست‏ترين انسان‏ها جنگيدند و شهادت را بر ذلّت ترجيح دادند. تو يك يك آنان را بوسيدي و چون گنجينه‏اي نهان كردي. تو همه اين سختي‏ها و نامرادي‏ها را به دوش كشيدي اما اگر تاب بياوري و صبور باشي بايد يادآور شوم براي تو تلخ‏تر از شهادت حسين احوال زينب بود، چون مي‏ديدي اين خواهر داغديده را با دشنام‏ها و هتك حرمت‏ها آزرده و رنجور مي‏سازند و زخم دلش را نمك مي‏پاشند. تو مي‏ديدي آن عزيز در برابر شلاّق آن نامردان عالم ايستادگي مي‏كرد تا مبادا يتيمان برادر درد بي‏پدري را احساس كنند. تو چنان خشمگين شدي كه اگر فرمان الهي نبود همه آن گرگ صفتان را مي‏بلعيدي.

در آخر مي‏خواهم براي اين كه در غمت شريك باشم و آرام بگيري زندگي زينب(س) را چكيده‏وار در گوشت زمزمه كنم.

/ 7