با صديقه طاهره(س) و زينب كبري(س) زن در دو عرصه «قسمت اول»
احمد آكوچكيان * نگاه اول
آدمي را از ابعاد گوناگوني ميتوان تحليل كرد و شناخت، زن را و مرد را. يك وجهه تحليل، وجهه و هويت انساني يا «وجهه روانشناختي ـ انسان شناختيِ» اوست؛ و وجهه ديگر، وجهه و هويت اجتماعي يا «وجهه جامعه شناختي» اوست.در «وجهه فردي، انساني و روان شناختي»، به هويت انساني، شخصيت فردي و سيروسلوك و جريان روانشناختي شخصيت و زندگاني فرد، توجه ميشود و ابعاد معرفتي، عقيدتي، اخلاقي و رفتاري، جنبههاي به هم پيوسته قابل بررسي و تحليل در برآورد وجهه فردي و انساني ميباشند. در «وجهه اجتماعي و جامعه شناختي» هم به نقش، رسالت و جايگاه اجتماعي و مسؤوليت اجتماعي آدمي و جريان تغيير و تحول در ابعاد ساخت اجتماعي، ساخت سياسي، ساخت اقتصادي و فرهنگي و نيز رفتار اجتماعي جامعه و سلوك اجتماعي آدمي، نظر افكنده ميشود. ابعاد فرهنگي، سياسي و اقتصادي وجوه به هم پيوسته و قابل بررسي در برآورد وجهه اجتماعي آدمياند. «زن» را و «مرد» را، نيز ميتوان از اين دو وجهه تحليل كرد و شناخت.هر شناختي و تحليلي نيز در گرو يك الگو، مدل يا طرح تحقيق و شناخت خاصي است، الگويي در بردارنده مجموعهاي از شاخصههاي گزارشگر پديده مورد شناخت، در ارتباطي وثيق و منسجم با يكديگر. الگوي شناختي مزبور اگر به قصد و غرض شناخت نقادانه وضعيت موجود و ارائه اصول و شيوهها و كيفيت گذار و تحول و رشد از وضعيت موجود به وضيعيت مطلوب، طراحي و تدوين ميشود، بايستي در بر دارنده شاخصههاي وضعيت مطلوب پديده مورد شناسايي نيز باشد. در تحليلهاي انسان شناختي، روان شناختي و جامعه شناختي، الگوها، طرحها و چارچوبههاي شناختهاي مزبور، در بر دارنده مجموعه اوصاف مطلوب فردي و اجتماعي يا شاخصههاي تحليل و تبيين وضعيت مطلوب فردي و اجتماعي پديده انساني مورد نظر ميباشد. الگوي «نقد وضعيت موجود پديدههايانساني»ونيز«الگويهدايت و رشد فردي و اجتماعي به سوي وضعيتمطلوب» ـ هردو ـ ازالگوي «وضعيت مطلوب» با توجه به عناصر محيطي و عملكردها و رفتار موجود انساني ـ اجتماعي، استنباط ميشوند.الگوي وضعيت مطلوب ـ كه البته جنبه توصيهاي و ارزشي در برابر وضعيت موجود دارد ـ را، ميتوان از نمونههاي متعالي انساني، اجتماعي عيني بر گرفت همان طور كه ميتوان از ديدگاههاي فرضي و آرماني و تخيلي، استنباط نمود. اوصاف و ويژگيهاي مطلوب برگرفته شده را ميتوان در قالب يك الگوي شناختيِ خاص نظام بخشيد و الگويي از انسان نمونه ـ در هر دو وجهه فردي و اجتماعي ـ پيشنهاد كرد.تحقيق روشنبينانه و موضع اعتقادي و باور انساني ما بر آن است كه دو بانوي ما، «زهرا» سلاماللّهعليها و «زينب» عليهاالسلام، در زندگاني و حيات فردي و اجتماعي خويش، در نگاهي انساني و نگاهي ديني، منظري هستند در تبيين وجهه انساني و اجتماعي و ابعاد روانشناختي و جامعه شناختي انسان نمونه و نيز «زن الگو»، و هم معيار و الگوي داوري هستند در نقد وضعيت موجودِ انسان و زن در هر عصري و برههاي از تاريخ آدم و انسان، و هم راهبر و رهيافتي هستند براي آدميان و بانوان در هر دورهاي و نسلي، براي سيروسلوك به سوي هنجارها و آرمانهاي بلند انساني و اجتماعي.حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) در انديشه و عقيده و رفتار و زندگيشان، منظر و ديدگاهي هستند تا از آن منظر و ديدگاه بتوان:ـ دريافت كه چگونه انسان بود و آدم زيست، خود بود و آدميت داشت و بر صراط مستقيم هدايت و فلاح يا رستگاري بود تا رتبه تبلور انسان كامل، و دريافت كه چگونه بينشها و نگرشها و شناختها را، محبتها و عشقها و عقيدهها و ارزشهاي اعتقادي را و رفتار و سلوك و كردار را، ميتوان در صراط آدميت و سعادت شكل بخشيد،ـ و نيز به اين شعور و باور رسيد كه انسان، مرد يا زن، از وجهه انساني و الهي چه نقش و رسالت و جايگاهي در برابر خود، و در رابطه با خدا و جهان و جامعه و تاريخ خويش بر عهده دارد و از رهگذر اين شناختها شعورها و باورها، راه و روش حضور اجتماعيِ هدايت آفرين، و انسانساز و جامعهساز و عزيز و سربلند، را دريافت و به كار بست؛ـ و همواره در وادي صلاح و اصلاح، به رشد و آدميت و فلاح رسيدن و رساندن، بر پاي بود و استوار، براي انسان زيستن و براي ايفاي نقش و رسالت اجتماعي خويش و راهبري انسان زمان و عصر و نسل خويش.ـ و به دانايي رسيد ره پوييدن و گذر از عرصه تربيت خويش و راهبري بر صواب خلق تا قسط(1) و حذر(2) و... را تا مراحل ناب بندگي تا مقام فناء و لقاء و مراتب ناب عرفاني، عرفاني درست و مثبت با اعتصام و استعانت به خداوند و با توكل و تفويض و رضا و تسليم پس از عبور و گذار از مرتبه رشد فردي و نيز هدايت خلق و مجاهدت براي آدميت خويش و سعادت امت.صديقه طاهره(س) و زينب كبري(س)، در تحليلي كه از اين پس ـ در چند فصل ـ پيش روي خواهد بود، الگوي سيروسلوك انساني و مديريت اجتماعي و اسوه زن برگزيده ماست، الگوي پيشنهادي دين ما، و بينش و منش انبيايي ما در ترسيم راه و روش زندگاني پاك با پذيرش دعوت توحيدي و انبيايي رسول بزرگ(ص) و باور ايمان درست و سلوك و كرداري صالح و راست كه «يا ايهاالذين آمنوا استجيبوا ِللّه و للرسول اذا دعاكم كما يحييكم»(3) و «من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينّهُ حياة طيبة»(4)در اين نوشته كوتاه، از دو بانوي بزرگ با «زن الگو» ياد ميكنيم، خنك آنها كه آموختند و سر آدميت خويش و خلق گرفتند و بيچاره آنها كه رزق زندگي و سلوكشان را از ناداني و دروغ و ناباوريشان ميگيرند.(5)هر شناخت و تحليلي در گرو الگويي كه در بردارنده مجموعهاي از شاخصههاي نشاندهنده پديده مورد شناخت باشد است.دو بانوي ما زهرا(س) و زينب(س) در زندگاني و حيات فردي و اجتماعي خويش، منظري هستند در تبيين وجهه انساني و اجتماعي و ابعاد روانشناختي و جامعه شناختيِ انسانِ نمونه.* فشرده سخن
سنت معصوم (ع) ـ كلام او و زندگاني او ـ نشانه وحي است و زندگاني آنها ـ گفتار و رفتار و تقريرشان(6)ـ الگوي زندگاني ماست(7) براي هميشه. تكليف ما ـ اگر خواهان كمال و سعادتيم و پذيراي آدميت و فلاح براي خود و جامعه خود و تاريخ خود ـ آموختن و باور كردن اين الگو و زندگي كردن با اين شناخت و باور است. زهرا(س) و زينب(س) ما را آن چه ميآموزند مرد امروز و زن امروز، سخت محتاج آنست.در هنگامههاي طوفان تاب روزگارما همارهبر صخرههاي فهم و باور توپاي سفت كردهايمتو را كه هميشه بودهاي ميخواهيمفهرست كلام خود را ابتدا بياوريم و بعد هر كدام را با زبان و سلوك «زن الگو »، اندكي تفصيل دهيم و با توضيحاتي همراه كنيم.1ـ «زن الگو»، در درون خويش به جريان فكري و روحي عميقي دست يافته است و به پايگاه شناختي، اعتقادي و روحي و رفتاري درست و راستي بر اساس تعاليم و آموزههاي دين در رسيده است. در اندرون تربيت شده است، خود را، خداوند را، هستي را، جهان را و جامعه و تاريخ را و راه تا كمال و سعادت و نيكبختي را و پيامآوران و راهبران الهي را شناخته است، آرمانهاي بلند انساني و اجتماعي دين را دريافته است، ديانت حق را پذيرفته و نقش و رسالت خويش را در رابطه با خداوند و در برابر خود، دين، تمامي هستي، جامعه و تاريخ، خودآگاه شده است. «زن الگو» بر پايه اين شناختهاي خودآگاهانه عميق: «باور و ايمان به خداوند»، «راه تا كمال و سعادت»، «پيام آوران و راهبران انبيايي» و «آدميت خويش» و «فرجام اخروي»، در اندرون روح و روان و قلب خود به بار نشسته است و زندگاني و سلوك خويش را بر پايه آن خودآگاهيها و شناختها و اين باورها و عقيدهها و اين اخلاقيات و ايمان شكل بخشيده است.وجههانساني«زنالگو»اينگونهودراين فرايند «شناختي»، «ايماني» و «رفتاري»،شكلميگيرد.«زن»تربيت يافته درچارچوبه اين الگوي انساني، حضوري انسانساز و جامعهساز در عرصه جامعه و مديريت اجتماعي دارد.زن تربيت يافته در چارچوبه الگوي مورد نظر، حضوري انسانساز و جامعهساز در عرصه جامعه و مديريت اجتماعي دارد.«زن الگو» مسؤوليت خويش در مقابل خانواده و نيز وضع موجود جامعه را ميداند.«زن الگو» بر سر اعتقاد و ايمان الهياش با رهبران الهي همراه است.2ـ «زن الگو»، شرايط و وضعيت اجتماعي جامعه خويش را تحليل ميكند، درستيها و گژيها را و آسيبها را در مييابد، چرائيها و چگونگيهاي وضع موجود را و بايستها و نبايستها را با معيارها و الگوي تحليل و نقد برگرفته از آن پايگاه شناختي و اعتقادي و روحي و رفتاري و نيز از ديدگاه و انديشه و بينش اجتماعي برگرفته از آموزهها و تعاليم دين، برآورد و داوري ميكند.3ـ «زن الگو»، مسؤوليت خويش را در برابر خانواده، ميداند و مسؤوليت خود را در قبال وضع موجود جامعه خويش، روشنبين است، مرزهاي فرهنگي اعتقادي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعهاش را به درستي ميشناسد. او در برابر خويش، خانواده خويش، جامعه خويش مثل هر انساني و هر مردي، تكاليفي دارد، تكاليفي برخاسته از نقش و رسالت و مسؤوليتش به ضميمه قابليتها و استعدادها و تواناييها و شرايط محيطي و عملكرد عوامل بيروني.4ـ «زن الگو» ميداند كه در عصر توانستن و در اختيار داشتن قدرت و حكومت و امكانات و مقدورات هدايت و مديريت كلان جامعه، بايد از موضع ولايت و حكومت دست در كار هدايت و مديريت فرهنگ و اقتصاد و سياست و معيشت مردم بود و راهبر آنان به سر سويداي فلاح و رستگاري و بهروزي و سعادت و نيكبختي. در اين ميان رسالتها و مسؤوليتها يكسانند و تكاليف و وظايف، گوناگون و متفاوت. مديريت از اين موضع اصول خاصي دارد و در ردههاي متنوع مديريت اجتماعي، انواع و ساختارهاي متفاوتي دارد. «زن الگو» در عصر نتوانستن و نبود قدرت و امكانات و زمينه لازم براي جرياندهي ديانت در عرصه كلان جامعه و مديريت اجتماعي، نيز، همواره هشيار و يادآور رسالت و مسؤوليت و تكليف اجتماعي خويش و همراهان خود ـ از مرد و زن ـ است. بايد همت به تغيير وضع موجود گماشت. پيشتر، بايد درك درست، روشن و واقعبينانه از وضعيت موجود و مقدورات و امكانات بهسازي وضع موجود، داشت. بايد زمينههاي حضور را مهيا كرد، مرزها، حدود، معيارها و ملاكها، چارچوبها، اصول و شيوههاي عملكرد انساني تا هدايت اجتماعي را معلوم كرد، بايد همراهاني ساخت و داشت تا هميار باشند و پايدار تا آخر. بايد از وضعيت موجود بيرون زد، تا اسير لحظهها و وضعيتِ موجود نبود. تا نشان داد پذيراي وضع موجود نيست و تن به سلطه سياهي و تباهي و ركود و جهل و عناد و... نميدهد و نداده است. تقيه در مرحلهاي و قيام در مرحلهاي ديگر.5ـ و براي آنكه چه در برهه «توانستن» و چه در برهه «نتوانستن»، حضوري انسان ساز و جامعهساز داشت. «زن الگو» بيش و پيش از همه بايد آن گونه كه داعيه هدايت و تربيت خويش و نسل خويش و تاريخ را دارد، خود با آن داعيهها زندگي كرده باشد. آن گونه زندگي كرده باشد كه سلوك او و زندگانيش ـ پيش از مردنش ـ نمونه باشد و اسوه و راهنما تا كه اگر جانش را و همه چيزش را بر سر راه و آرمانش گذارد، بر همگان معلوم باشد كه او آنگونه تن به مرگ سپرد و تا مرگ بر آرمان و راهش ايستاد كه زندگي ميكرد. آن گونه مرد كه زندگي ميكرد و آن گونه زندگي ميكرد كه مرد.6ـ «زن الگو» در برابر تباهيها و سياهيها و كفر و ظلم و فسق، آن گاه كه فصل تقيه و آماده سازيهاي ابتدايي سررسيد با همراهان و يا حتي اگر كسي نبود به تنهايي براي خدا(8) و آرمان هدايت و فلاح و قسط، از وضع موجود بيرون ميزند، راه و انديشه و فكر خويش را در ديدها ميگذارد، همراه ميخواند... مهيا ميشود، آماده، و دست در ستيز با عوامل و ريشهها و مظاهر تباهي و سياهي و ظلم موجود ميبرد. وارونه پوشانيدن دين را، بيدردهاي پر مدعا را، عقبرويها را، واپس گراييها را، خرافهها و التقاطها را، دوئيتها و دورنگيها و تباهيها را... بر نميتابد و افشا ميكند و در برابر آنها، راه درست را نشان ميدهد. شيوه درست و راست حيات پاك انساني و اجتماعي را معلوم ميكند، آرمان خويش را با زندگيش و با مرگش توضيح ميدهد و با سوختنش نيز انسان و آدم ميسازد.7ـ «زن الگو» بر سر اعتقاد و ايمان و باور الهياش با راهبران الهي و دغدغه داران دين و آيين و آدميت همراه است. آن هنگام كه اينان به مسند مديريت جامعهاند، خدمتگزار و همراه نظام است و ياور آن با دست و زبان و سكوت و سلوكش و آن هنگام كه حق كشان و طاغيان و معصيت كاران و سلطهگران و پرگويان پرمدعاي دروغگو گو بر مسنداند ـ و لو كه داعيه دين داشته باشند و خود را مبلغ مذهب وانمود كنند ـ براي هدايت و تغيير وضع نابهنجار موجود رو به آرمانهاي بلند انساني، استوار ميايستد و با اصول و شيوههاي درست تهاجم و دفاع با همراهان و راهيان انگيزههاي خدايي و انبيايي، به كانون سياهي حمله ميبرد اگر چه تن به خون دهد كه اين نوع شكستن هم، شكست پيروزمند است.8ـ «زن الگو» در اندرون كانون تباهي و فسق و ظلم و سياهي، دژ سياهي را درهم ميشكند. جمعي كه از سلوك انساني راه ميبرند تا عرصه فلاح و آدميت انساني و باهمند مانند يك امت، يك جمع كه يكاند و راهبري دارند از سلاله نور، حتي اگر دين را سلطه داران و تزويركنندگان و زرمداران ديگرگونه كرده باشند، با زندگي خود و با زندگي جمع همراه و همدل خود و با مرگ خود و مرگ همراهان خود، آدميت را، ديانت را، زندگي را دوباره معنا ميكنند. رنجشان و خون پاكشان و زندگي پاكشان گواه اين تفسير دو باره است. بر سيرهوراه رسول بزرگ و امام نور گام ميزنند، براي درخواست اصلاح در جامعه و حضور ناب و سره دين.9ـ و اين گونه است كه «زن الگو»، زندگيش، راهش، مرگش، آرمانهايش و شيوه سلوك فردي و اجتماعيش حتي اگر جسمش به خون رفته باشد، با تفسيري دوباره از انسان، ايمان، ديانت، زندگي، سعادت و آدميت و با نشان دادن الگوها و نمونههاي عيني و نشانههاي بلند انساني و الهي و پس از شكستن بتها و ددها و كفر كيشان و نابكاران و سياه روزان، سربلند، به كانون رسالت آغازين و جايگاه اول باور و گرايش و اعتقاد انبيايي جامعه خويش باز ميگردد.***هر كدام از اين فرازها در فصلهايي چند با توضيح نمونههايي از كلام و زندگاني دو بانو ـ صديقه طاهره سلاماللّهعليها و زينب كبري عليهاالسلام ـ تفصيل ميگيرد.دين پايدار باشد.1ـ ... ليقوم الناس بالقسط.(حديد ـ 25)
2ـ ... لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون. (توبه122)
3ـ انفال 24
4ـ نحل 97
5ـ و تجعلون رزقكم انكم تكذبون. (واقعه82)
6ـ تأييد روش و منش به وسيله سكوت و پذيرش عملي آن.
7ـ لقد كان لكم في رسول اللّه اسوة حسنة،(احزاب21) و لكم فيّ اسوه، و لكم في ابنة رسولاللّه اسوة حسنة.
8ـ قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا للّه مثني و فرادي.(سباء46)