بنام خدا - تاریخچه ورود اسلام به آفریقای سیاه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخچه ورود اسلام به آفریقای سیاه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنام خدا

مقدمه

نخستين تماس اسلام با قاره آفريقا به روزهاى نخست اسلام بر ميگردد كه عده اى از اعراب تازه مسلمان شده در پى جور و ستم كفار به حبشه نجاشى پادشاه آنجا پناه بردند تااز حمايت او برخوردار شوند.در طى قرون اوليه اسلامى و طى نبردهائى كه مسلمانان براى ترويج آخرين دين الهى انجام مى دادند شمال آفريقا به تصرف اسلام در آمد.با ورود اسلام به منطقه هويت عربى اسلامى پا گرفت و ساكنان اين مناطق كه از حاكمان بيزانسى دل خوشى نداشتند و زندگى ساده و برابرى و برادرى اسلامى را ديدند گروه گروه به آن گرويدند و خود مروج آن شدند.گسترش اسلام از آن پس با شدت بيشترى ادامه يافت.كوچ روان عرب به منظور تجارت به مناطق جنوبى تر قاره روان شدند و تعاليم روح بخش و انسان ساز پيامبر اسلام را در ميان مردم بت پرست اين مناطق رواج دادند.با گسترش اسلام فرق مختلف مذهبى نيز در اين بخش از جهان اسلام پيدا شدند.و سلسله ها و حكومتهاى محلى نيز تشكيل شد.در اين ميان آئين مسيحيت نيز پيروان و طرفداران خود را داشت و مبلغان مسيحى نيز به ترويج مذهب خود مشغول بودند.در پى تسلط مجدد مسيحيان بر انداس اسلامى،مسيحيان شروع به دست اندازى به مناطق مسلمان نشين شمال آفريقا كردند.عدم توانائى حكام شمال آفريقا در جلوگيرى از نفوذ مسيحيان،مسلمانان را بر آن داشت تا گرد رهبران طريقتهاى تصوف جمع شوند طريقتهائى كه همچون تشكيلات سياسى داراى سلسله مراتب بودند.و رهبرى جهاد عليه مسيحيان را بر عهده داشتند.سلسله هاى معروف تصوف مثل قادريه،شاذليه،تيجانيه،موريديه،سنگال وكم كم در بين توده ها پيروان فراوان يافتند و اكنون نيز در بيشتر ممالك آفريقائى،همين طريقه ها،فرق و انجمنها هستند كه رهبرى است را بر عهده دارند و توده مردم نيز با اداى احترام به اولياء و تكريم و تعظيم نسبت به آنان و مقابرشان ايمان خود را نشان مى دهند در اين مجال كوتاه سعى گرديده تاريخچه اسلام گرائى در كشورهاى عمده مسلمان نشين آفريقا سياه جمعيت و ميزان مسلمانان آن و وضعيت مذهبى آنان را با بررسى طريقه ها،فرق و انجمنها و ساير مجامع دينى در آن جا مورد تحقيق قرار گيرد.البته بايد اعتراف كرد كه اطلاعات در مورد قاره آفريقا بسيار كم است،آمارهاى موجود اكثر كهنه،ناقص و غيرقابل مصرف شده اند براى جمع آورى اطلاعات در زمينه آفريقا چندين كتاب و نشريه را بررسى كرده ايم و از بيشتر كشورهاى آفريقائى مورد بحث كه داراى جوامع عمده اسلامى بوده اند بازديد به عمل آورده ايم و در عين حال اطلاعات ما از زندگى مذهبى مسلمانان در اوضاع و شرايط كنونى هنوز هم نامشخص و اغلب ناقص باقى مانده است و لذا پيشنهاد مى گردد.با همكارى مسلمانان خبره مناطق كه زبان كشورها را مى دانند تحقيقات منسجم از سر گرفته شود كه بتوان تا حد ممكن تصويرى دقيق و درست از زندگى مذهبى مسلمانان در قاره آفريقا ارائه داد.

«تاريخچه ورود اسلام به آفريقاى سياه»:

تاريخ وقايع،خود به تنهائى نفوذ اسلام به آفريقا را كم يا بيش نشان مى دهد،اين تاريخها قاطعيت دارند.وقتى اگر در نخستين نگاه سرعت اين نفوذ و رشد ناممكن بنمايد.درسال بعثت(16 ژوئيه 622 ميلادى)،پيامبر اسلام (ص)مكه را به قصد شهرك عربى گمنامى به نام مدينه ترك گفتند.درمدت كوتاه بيست و دو سال جنبش انقلاب سياسى و مذهبى كه آن حضرت پى افكند بر تمامى عربستان و سوريه چيره گشت،مصر رافرا گرفت،دژ بيزانس،بابل و اسكندريه تسخير شد.و در هر كجا آماده بود تا پايان بخش سنت هاى كهن باشد.هيأتهائى به خاور و باختر روان گشتند،در سال 670 ميلادى عقبى اين نافع حكومت اسلامى را در بيشتر شمال آفريقا وتونس استوار گرداند.دستهاى نبوى و مطمئن تا روپود تمدن كاملاً تازه ئى را تنيد.قانون اساسى مدينه نشان دهنده اين است كه مسلمانان به سبب اعتقاد دينى از ديگران متمايزند نه علتها و ريشه هاى قبيله اى و يا ملى.اين نكته اى اساسى است زيرا چيزى كه فرماندهان اسلامى توانستند به مردمى كه بر آنان فرمان مى راندند ارائه دهند تنها گردن نهادن به فاتحى بيگانه نبود. بلكه نويد عضويت در اجتماعى گسترده و نو يعنى امت اسلام بود.كه در گستره آن همه انسانها مى توانستند دست كم از ديدگاه نظرى از شأن و ارزش برابر برخوردار باشند.لذا تبيين چگونگى امكان رونق و رشد اسلام در ميان اين مردمان ساده مى شود مردمانى كه چيزى ب عربها مديون نبودند.و از اعراب شناختى نداشتند و بندرت به زبان عربى تكلم مى كردند و يا اصلاًبااين زبان آشنائى نداشتند و اغلب اعراب را دشمنان خود مى پنداشتند.اسلام در زمينهاى بسيارى ريشه دوانده و گلهاى گوناگونى و زيبائى ببار آورده بود.

«دورانهاى مختلف رشد اسلام در آفريقاى سياه»

دوره طولانى بازرگانى توسعه يابنده از طريق فعاليتهاى اسلامى كه با تغيير دين تدريجى بازرگانان سودان توسط شركاى بربرشان از صحرا همراه بود.دست كم تا سده نهم اسلام به بازارهاى سودان غربى راه مى يابد اما تأثير اوليه آن اندك است.دوره دوم با فرارسيدن سده سيزدهم آغاز مى شود كه در پى اغتشاشات طولانى كه با هجوم المرابطون و سقوط غنا و پيدايش امپراطورى مالى فرا مى رسد.موسى خليفه بخشهاى غربى آفريقا مى شود و اسلام به عنوان مذهب بزرگ حكومت مشرقى پديدار مى گردد.تجار ماليائى پيشبرندگان ثابت قدم اسلامند دينى كه نه تنها در آمدشان را از طريق بازرگانى صحرا تأمين كرده بلكه به آنها مجموعه اى كار آمد از تجارت را آموزش داده است.اين دوره تا پايان سده شانزدهم و هجوم مراكشى ها به سنگال بطول مى انجامد.دوره سوم:دوره اى است كه در آن واكنشهاى ضد اسلامى و ضد شهرى بوقوع مى پيوندد.مردمان روستا كه به باورهاى كهن پايبند ديگر باره سر بر مى دارند و رهبرى را به دست مى گيرند.واين مسئله تا سده هيجدهم بطول مى انجامد.دوره چهارم با هستى دوباره اسلام توسط رهبران متعهد و مردمان بند پرواز از آغاز سده هجدهم شروع مى شود.و اين حركت با هجوم استعمارى اروپائيان كند مى شود.

اسلام در آفريقاى غربى

از ديدگاه تاريخى تأثير اسلام در آفريقاى باخترى جدا از جنبه معنويش بايد به سبب اهميت بسيارش در دو زمينه مورد ملاحظه قرار گيرد.در فنهاى بازرگانى و درفنهاى حكومت شهرها و دولتها و امپراطورى هائى كه نيرومند و مهم مى گردند.در هر دو مورد اسلام چونان حلال موثر جامعه سنتى عمل كرده است بارها خطوط تجزيه طلبى قومى را مغشوش گردانيده،مساوات قبيله اى با ساختار سلسله مراتبى تازه بنا نموده است. بنابراين اسلام مى تواند مدعى به ارمغان آوردن بسيارى از چيزها براى قاره آفريقا باشداين قاره هم اكنون از جهت پيشرفت سريع اسلام در آن مورد توجه جهانيان است.زندگى وتحرك زياد اسلام در بين سياهان انكارناپذير است.آيا اين بدان دليل است كه آئين اسلام آخرين دين الهى است و يا اينكه مركز نقل آن در جهان سوم قرار گرفته كه جمعيت آن متغير و متحرك است.آيا بواسطه آن است كه آفريقا مى خواهد استقلال فرهنگ خود را نسبت به اروپا نشان دهد.و يا بدين سبب است كه اسلام تركيبى از زندگى مادى و معنوى است.هر چه باشد مسلم است كه شمار آفريقائى هائى كه مسلمان مى شوند بطور قابل توجهى افزايش يافته است.اديان قديمى زمينه را در آفريقا ازدست مى دهند و مسيحيت اكنون زير ضربه هاى منتبح از استعمار به همين سرنوشت دچار است.چه بسيار سياهانى كه مسيحى زائيده شده اند و به اسلام مى گردند.بى آنكه هيچ سياه مسلمانى به مسيحيت روى بياورد.در غرب آفريقا اسلام حكمفرما شده است عوامل نفوذ اسلام پلها هستند كه يك قبيله دامدار چادر نشين و از تبار بربر هستند و از قرن نوزدهم اسلام را به ديگر نقاط رسوخ داده اند. حضور اسلام در سرتاسر آفريقاى سياه رو به افزايش است.در واقع كسب استقلال همچون ضربه شلاقى است كه اسلام را به تحرك در آورده است پيروزى اسلام در قاره بسيارمرهون حالت تحرك و نرمش آن است.و اينكه مرحله اى از شعور مذهبى را معرفى ميكند كه پيشرفت آن به تحول زندگى اجتماعى آفريقائى بستگى دارد.

«مسيحت در آفريقاى سياه»

بدون شك قاره آفريقا از مهمترين مناطق فعاليتهاى تبشيرى و در عين حال رويارويى اسلام و مسيحيت است و سوابق تاريخى و وضعيت متشنج فعلى خود نشانگر اين واقعيت است.جهان اسلام در اين روياروئى نه با مسيحيت كه با نمادى از تمدن و فرهنگ و تفكر فردى در پناه مسيحيت رو به روست كه در صد توسعه تمامى ارزشها به ويژه دمكراسى غربى درجهان است.دشمن وخصومت غرب مسيحى عليه اسلام با توجه به ريشه هاى تاريخى آن چندان غير طبيعى نسبت خصوصاً اگر تفكر ضد دينى از منابع يهوديت جهانى به اين خصومت دامن زند و آن را توسعه دهد.ضرورت مسيحى كردن مسلمانان جزءِاهداف استراتژيك مسيحيت است و اين امر خصوصاً از آغاز قرن اخير شدت بيشترى گرفته است.چرا كه به زغم منابع مسيحيت توسعه اسلام در جهان سرعت بيشترى يافته بود.اين موضوع در كنفرانس جهانى مبشران در سال 1910 در ادينبورگ مورد بررسى قرار گرفت در اين كنفرانس يكى از مواردى كه به بحث در مورد آن پرداخته شده رشد و توسعه اسلام در آفريقا بود.دراين كنفرانس منابع خطر اسلامى عليه كانونهاى ميسيونرى و تبشيرى تبيين شده و نحوه توسعه مسيحيت مورد مطالعه قرار مى گيرد.علائم و شواهد،سرمايه گذارى قابل توجه كليساهاى كاتوليك در شرق آفريقاست.درميان كشورهاى شرق آفريقا مثل بروندن،زئير تانزانيا و كنيا به تناسب حضور و فعاليت،كليساى كاتوليك پيروان بيشترى نيز براى آن وجود دارد.من حيث المجموع يكى از اهداف استراتژيك مسيحيت در آفريقا كه برنامه ريزى زيادى هم در اين زمينه انجام شده است جلوگيرى از گسترش اسلام و توسعه رسالت كليسا در قرن بيست و يكم در قاره آفريقاست.

«اسلام ومسائل ژئوپليتيكى آفريقاى سياه»

منظور از آفريقاى سياه همان آفريقاى زير صحرا و يا آفريقاى استوائى است و اين آفريقا دو سوم قاره را تشكيل مى دهد.و نزديك سه چهارم سكنه آن را در برگرفته است البته آفريقاى شمالى(از مراكش تا مصر)نبايد از قلم بيافتد.هر چند جزءِ دنياى عرب مى باشد زيرا صحراى آفريقا هرگز آن سدى كه ادعا مى شود نيست.نه براى جاده هاى قرون وسطى و نه براى جاده هاى بردگان،اسلام از دير باز در جنوب صحرا تا خليج گينه انتشار يافته است و امروز روابط ميان آفريقاى استوائى مرزها را استعمارگران كاملاً در پايان قرن نوزدهم ترسيم كرده اند. در شمال آفريقا مرزها قديمى اند و بسيار مقدم بر دوره هاى استعمارى.كشورهاى آفريقاى شمالى امروز كشور ملتهائى هستند كه استقلال خود را به بهاى مبارزاتى سخت(مثل الجزائر)به دست آورده اند.ومردم آن به زبان مشتركى سخن مى گويند و به مذهب مشترك معتقدند.چنين چيزى به هيچ وجه در مورد كشورهاى آفريقاى سياه صدق نمى كند.زيرا در بطن هريك از آنها ناهمگونى قومى بسيار زياد است.آفريقاى سياه چهل كشور را در بر مى گيرد كه هر يك از اين كشورها ويژه گى هائى دارند و در ميان آنها اختلافهاى فاحشى به چشم مى خورد.دست كم در زمينه نابرابرى ارقام جمعيتشان(از نيجريه با 120 ميليون تا با 70 هزار سكنه)

«رشد اسلام در مناطق استوائى»

تاريخ نشان مى دهد كه اسلام و مسلمانان در مناطق استوائى آفريقااز قرنها پيش وارد شده و مسلمانان در شهرها و دهكده هاى آن به تدريس علوم و تعليم قرآن و بازرگانى پرداخته و پايه هاى تمدن را پى ريزى نموده اند.نفوذ و انتشار اسلام در مناطق استوائى قاره سياه از چند راه آغاز شده است: 1- از راه نشر انديشه و طرز تفكر مردم مسلمان عرب كه به آفريقاى شرقى محاجرت نمودند.2- از راه درياى هند كه مورد استفاده بازرگانان عرب و شيرازى بود.زنگبار ودرالسلام در اين مرحله مركز مبلغين اسلامى و محل تأسيس مراكز تجارى بود به ويژه پس از آنكه حكومت اسلامى در اين دو سرزمين تحكيم يافت.3-از راه كرانه ها و سواحل غربى درياى آتلانتيك كه گروههاى مجاهدين وبازرگانان اسلام را در ميانه هاى قاره سبط دادند.4- از طريق چاد كه در آن هنگام تمدن درخشان اسلام در آنجا توسعه و سبط يافته بود.

«سنگال»

كشور جمهورى سنگال در غرب آفريقا واقع شده و داراى 5/8 ميليون جمعيت مى باشد كه 95% آن مسلمان هستند.اين كشور در سال 1960 استقلال خود را از استعمار فرانسه بدست آورد

گرايش به اسلام گذشته و حال

بسيار طبيعى است كه نخستين تأثيرات اسلام در كرانه هاى رودخانه سنگال از سوى ساكن در صحراى جنوب غربى صورت گرفته باشد.پادشاهى تكرور كه نام آن در مصر قرن چهارده با امپراطورى مالى مترادف بود.اولين پادشاهى بود كه اسلام را پذيرفت.ايجاد حكومتهاى جديد در بين سده هاى پانزدهم تا شانزدهم در انتشار اسلام تأثير داشته است.در سال 1500 حضور مارابرهاى فارس و مراكش در كايو،مشاهده شده است.در اين جا اسلام ايدئولوژى حكومتى مطلقه در جامعه اى از نوع جامعه فئودالى طبقاتى بوده است دراين شرايط اسلام گرائى به عنوان يك اقتضاى سياسى به تدريج رسميت يافت.وانگهى اين اصل الهام بخش«جنگ مقدس»حاج عمر شد كه در سال 1795 در آلوار واقع در نزديكى پودور متولّد شده بود.در همين دوره است كه وولوفها با گرويدن لَت ديورودَمِل كايور در حدود سالهاى 1870،اسلام راپذيرفتند.ولى اين طريقه ها بودند كه از يك قرن پيش بيشترين سهم را در گسترش اسلام در سنگال به عهده داشتند تعداد قابل توجه اين طريقه ها خود مويد موفقيت و نفوذ آنها است.طريقه ها با برخوردارى از گسترش فوق العاده چاشنى اسلام بنيادگرا و رسمى شدند.و تقريباً در همه جا موجد انجمنهاى مارابوى با ويژگى كاملاً آفريقائى شدن و مراكز آنها مثل توبا(براى طريقه مريديد)تيوا اوان (براى طريقه تيجانيه)،كائولاك(براى طريقه ابراهيم نياس)،يوف(طريقه لائى)شكوفائى بسيار داشتند انجمنهاى مذبور كه افراد در آنها كاملاً جذب مى شدند.براى اقدام چارچوب اجتماعى مناسبى فراهم كردند.كه سبب شد در قرن گذشته آنهااز ساختارهاى سنتى قديمى خود دست بردارند.بنابراين بدون ترديد بايد در همين فرقه ها دلايل گذر ازانيمسيت به اسلام را جستجو كرد.اكثريت انيمسيت به مدد اين طريقه ها جذب اسلام شده اند.با اين حال اين مشكل اسلام به طور آشكار مورد اعتراض نسل جوان سنگال بوده است.اسلامى كه مارابوزدائى از چهره اسلام را مى ستايد.در همان حال بر رفعت فرهنگ مذهبى توده ها از طريق گرفتن هويت عربى تأكيد دارد.بدون ترديد مسأله مهم اسلام در سنگال گذر از مرحله ماراگوئى و رسيدن به اسلام جديد از طريق اعمال اصلاحات است.اصلاحاتى كه به چشم نسل نو و توقعات روشنفكرانه و اخلاقى آنان با تأخير همراه است.

/ 4