چند ايراد و خدشه در اين روايت - سلمان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلمان فارسی - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او - صلى الله عليه و آله - آنها را در زمين بنشاند. سلمان چنين كرد و رسول الله - صلى الله عليه و آله - آمد و آن نخلها را غرس فرمود و در همان سال بار آوردند.

سپس به سلمان فرمود: (( چون شنيدى مالى نزد من آورده شده نزد من آى تا به مقدارى كه از فديه ات باقى مانده به تو بدهم )) . يك روز كه حضرتش ‍ در ميان صحابه بود يكى از صحابه با مقدارى طلا به اندازه تخم مرغ بر حضرتش وارد شد پيامبر - صلى الله عليه و آله - فرمود: (( فارسى مكاتب چه كرد؟ )) سلمان نزد آن جناب فرا خوانده شد و رسول الله - صلى الله عليه و آله - بدو فرمود: (( اين را بگير و آنچه را كه بر ذمه دارى بپرداز اى سلمان )) پس سلمان آن طلا را گرفته چهل اوقيه به مالك خود داد. در بعضى از منابع آمده است : همانند آنچه پرداخت براى او باقى ماند. و سلمان آزاد شد و در غزوه خندق حضور يافت و پس از آن هيچ آوردگاهى از او فوت نشد.(42)

چند ايراد و خدشه در اين روايت

بعضى از آنچه در اين روايت آمده جاى شك و ترديد است :

1 - در اين روايت آمده كه سلمان خود براى آزاد شدنش با مالك خود قرارداد بست و ياران رسول الله - صلى الله عليه و آله - براى پرداخت دين او با دادن نخل ياريش دادند و خود پيامبر با دادن طلا كمكش كرد. و اين بر خلاف صريح قرارداد مكتوب مفادات سلمان است كه در آن آمده رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - خود همه فديه سلمان را داد و او را خريد و آزاد كرد و (( ولاء )) (43)او براى پيامبر اكرم و اهل بيت او گرديد. و رواياتى ديگر كه به خواست خدا به زودى آورده مى شوند بر مفاد اين مكتوب دلالت مى كنند.

2 - اين كه سلمان در سال پنجم يا چهارم هجرى آزاد شده باشد نيز مورد ترديد است و پيشتر بعض آنچه بدين مطلب مربوط است گذشت و گفته شد كه سلمان در سال اول هجرى آزاد شده است .

3 - اين كه در اين روايت (( ابن الشيخ )) تصريح شده به اين كه سلمان به رسول الله - صلى الله عليه و آله - اطلاع داد كه به محض اسلام آوردن ، در زمان آمدن پيامبر - صلى الله عليه و آله - به مدينه خود شخصا با مالكش ‍ مكاتبه نموده است (44).همچنين اين كه گفته شود صحابه ، پيامبر - صلى الله عليه و آله - را در اداء دينى كه در رابطه با فديه سلمان داشت يارى كردند سخن ناصحيح ديگرى است ؛ زيرا اگر چنين بود بايد راوى بدان تصريح مى كرد و پيامبر - صلى الله عليه و آله - برخلاف صريح روايت كه در آن آمده است از صحابه خواست برادرشان سلمان را (در اداى دينش ) يارى كنند، بايد مى فرمود: مرا يارى نماييد.

روايتى كه قابل قبولتر است

شايد روايت پذيرفتنى تر روايتى باشد كه مى گويد: پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - هسته هاى خرما را مى نشاند و على - عليه السلام - ياريش ‍ مى داد و به صورت اعجازى ، هسته ها بلافاصله رشد كرده نخل مى شدند و بار مى دادند. چنانكه با جا ساختن مقدار چهل اوقيه طلا از سنگى كه طلا شد(45) يا از طلايى كه همانند تخم مرغ يا هسته خرما بود و باقى ماندن آن به حال خود، معجزه ديگر آن حضرت ظاهر گشت .

درخت خرمايى كه عمر غرس كرد

در پاره اى از منابع آمده است كه عمر بن خطاب در غرس يك درخت خرما مشاركت كرد اما آن درخت خشك شد و پيامبر - صلى الله عليه و آله - آن را بركند و به دست خود غرس كرد پس به بار نشست (46) در روايتى ديگر آمده است درختى كه خشك شد درختى بود كه خود سلمان آن را غرس ‍ كرده بود (47) و (( عياض )) از كسى اسم نبرده اگر چه غرس درخت توسط غير سلمان را گفته است . (48) شايد نزد عمر يا سلمان شاخه تازه اى از درخت خرما بوده و خواسته است در نشاندن درخت براى سلمان مشاركت كند و آن را بر زمين نشانده . و محتمل است كه هسته خرمايى را كه در دسترس داشته نشانده باشد اما چون در روايات به غرس (( نخله )) تصريح شده نه (( هسته )) احتمال اول متعين مى شود.

بعضى سعى كرده اند بين دو روايت مشاراليهما يعنى روايتى كه مى گويد عمر نخلى را كه خشك شد غرس كرد و روايتى كه مى گويد سلمان غرس ‍ كننده آن درخت بوده ، جمع كنند به اين كه : (( ممكن است عمر و سلمان مشتركا درخت خرمايى غرس كرده باشند كه در اين صورت غرس آن را هم به عمر مى توان نسبت داد هم به سلمان )) . (49)يا به اين بيان كه : (( تواند چنين باشد كه هر كدام از سلمان و عمر، يكى قبل از ديگرى آن نخل را كاشته باشند )) .(50)

/ 77