(( شعوبيه )) خواهان برابرى بودند - سلمان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلمان فارسی - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خموشى اين بوده كه در روزگار امويان كسى جراءت اظهار وجود نداشته (174) چرا كه امويان در اعمال تبعيض ‍ نژادى سختكوش ترين مردم بوده اند و با توسل به زور، سياستهاى خود را اعمال مى كرده اند. اما پس از عهد امويان مى بينيم شعار برابرى و دعوت بدان پديدار مى شود و رساله هاى نوشته شده با ادله مختلف براى تساوى عرب و غير عرب استدلال و احتجاج مى گردد.(175) اما اين بدان معنا نيست كه دولت عباسى در مورد تبعيض نژادى و برترى عرب بر غير عرب حساسيت نداشته است بلكه درست بر عكس از آغاز كار، در مقابل داعيان تساوى ايستادند اما - چنانكه به خواست خدا بزودى بدان اشاره مى كنيم - با شيوه زيركانه خود و تحت عناوين و شعارهاى رندانه و فريب آميزى از قبيل متهم ساختن به كفر و زندقه .

(( شعوبيه )) خواهان برابرى بودند

مبلغان و فراخوانندگان به تساوى عرب و غير عرب به نام (( شعوبية )) معروف گشتند.

ابن تيميه گفته است : (( گروهى از مردم برآنند كه جنس عرب بر جنس ‍ عجم بربرى ندارد اين گروه (( شعوبيه )) ناميده مى شوند ).(176)

جاحظ گفته است : (( به نام خدا با ذكر مسلك شعوبيه كه به نام (( برابرى )) شناخته مى شوند سخن آغاز مى كنيم ... ).(177)

ابن عبد ربه گفته : (( سخن شعوبيه كه همان (( اهل التسويه )) هستند اين است كه ... ).(178)

و منظور و غير او گفته اند: (( شعوبى كسى است كه مقام عرب را كوچك مى شمارد و براى آنها فضلى بر سايرين نمى شناسد )) (179). اين سخن بدين معناست كه هر كس عرب را برتر از ديگران نداند مقام آنها را پايين آورده و (( شعوبى )) يعنى ملى گراى ضد عرب است بر همين معنا دلالت مى كند سخن خليل بن احمد فراهيدى كه گفته است : (( شعوبى كسى است كه مقام عرب را كوچك مى كند پس براى آنها برترى و فضلى نمى شناسد )) (180) از استعمال كلمه (( پس )) اين معنا استفاده مى شود.

در ميان داعيان به تساوى ، كسانى مثل (( ابن غرسيه )) و (( اسماعيل بن يسار )) (181)كه تعصب قومى و ملى بر آنها غلبه كرده باشد و عجم را برتر از عرب دانسته باشند نادر و اندك بوده اند. در زمان ما واژه (( شعوبيه )) در خصوص ديدگاه كسانى كه عجم را برتر از عرب مى دانند به كار مى رود.(182)

نمونه هايى از تبعيض نژادى در عصر اموى

در اين جا نمونه هايى اندك از نصوص تاريخى را كه سياست دولت اموى و نيز ديدگاههاى و مواضع مردم را در زمينه تبعيض نژادى در آن مقطع زمانى روشن مى كنند مى آوريم :

1 - گفته اند: حجاج دستور داد در كوفه جز عرب امامت جماعت نكند.(183)

2 - هنگامى كه حجاج (( سعيد بن جبير )) را به امر قضاوت كوفه گماشت مردم كوفه گفتند: (( شخص عرب براى قضاء شايسته نيست )) آنگاه حجاج از (( ابو بردة بن ابو موسى الاشعرى )) خواست در كوفه به قضاوت بپردازد و به او دستور داد بدون سعيد بن جبير حكمى صادر نكند.(184)

3 - و او (يعنى حجاج ) نخستين كسى بود كه نام شهر و دهكده هر كس را بر دستش نقش كرد و او را به شهر و قريه خود بازگرداند و موالى را از ميان عرب بيرون كرد.(185)

4 - نوشته اند: وى غير عرب را از بصره و سرزمينهاى مجاور آن بيرون كرد و آنها گرد آمده فرياد مى زدند:

(( وامحمدا! )) ، (( وا احمدا! )) و نمى دانستند به كجا بروند. و جاى شگفتى نيست اگر مى بينيم اهل بصره بدانان پيوسته در فرياد كشيدن از احجاف و ستمى كه بدانان شده بود مشاركت مى كنند.(186)

5 - حتى گفته اند: جز سگ يا دراز گوش يا مولى نماز را نمى شكند(187).(يعنى اگر يكى از اين سه از مقابل نمازگزار بگذرد نماز باطل مى شود) در بعضى نقلها به جاى (( مولى )) زن آورده شده است . اين خوارشمردن زن به طورى كه از مراجعه به كتابهاى دينى يهود دانسته مى شود از آنها اخذ و اقتباس شده است .(188)

6 - زمانى كه معاويه ديد (( موالى )) فراوان شده اند خواست نيمى از آنها را بكشد. اما (( احنف )) او را از اين كار بازداشت . و به قولى ديگر (( زياد )) چنين تصميمى گرفته بود.(189)

7 - مردى از موالى ، دخترى از اعراب بنى سليم را به همسرى گرفت . محمد بن بشير خارجى سوار شده به مدينه رفت و نزد والى مدينه كه آن زمان ابراهيم بن هشام بن اسماعيل بود شكايت كرد. والى بين آن مرد و همسرش جدايى انداخت و آن مرد را دويست ضربه تازيانه زد و سر، ريش ‍ و ابرويش را تراشيد. محمد بن بشير در ضمن

/ 77