قالبهاى متمدنانه فريبنده - سلمان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلمان فارسی - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داشته اند. و همزمان با اين تحولات براى غير عرب فرصت و مجال اظهار نظر آزادانه پيرامون مساءله تبعيض نژادى و دفاع از اصل برابرى بين مردم فراهم شده بود. اما تبعيض قومى و ديدگاه نژادى در بسيارى از مواضع و مواقع همچنان نقش خود را ايفا مى كرد و در بسيارى از تحولات و رويدادها تاءثير داشت . ما نمى خواهيم تمام كلام را در اين باره بياوريم فقط مى خواهيم به يك يا دو مورد كه اين موضوع به طور واضح و روشنتر آن پيداست اشاره كنيم و كنكاش همه جانبه را به علاقمندان به اين امر واگذار كنيم . پس مى گوييم : گذشته از فتنه ها و انقلابات نژادى بسيار زيادى كه در اين جا و آن جاى سرزمين اسلامى به وقوع پيوست مى بينيم :

1 - به نظر مى رسد سياست متهم ساختن به كفر و زندقه و در پى آن لزوم قتل ،از عهد بنى اميه آغاز شده و سپس عباسيان به نحو فعالتر و جدى تر آن را پى گيرى كرده بنياد گذاردند. اين سياست ،روش موفقى بوده براى انتقام از دشمنان بدون بر انگيختن هر گونه پيامد منفى علنى حتى اين روش ، از اين جهت كه هياءت حاكمه را علاقمند به شريعت و در انديشه امر دين و در پوشش پرهيزگارى و خداپروايى جلوه مى داد داراى جنبه مثبت نيز بوده .

در درجه نخست (( موالى )) خصوصا روشنفكران و آگاهان ايشان ، طعمه اين سياست بودند. در برخى از نصوص تاريخى آمده است : هدف اصلى و اساسى ، موالى - و شيعه - بوده اند. جاحظ مى گويد:عموم كسانى كه به اسلام شك كردند غير عرب بودند چون نخست (( شعوبيه )) به ترديد دامن زدند و به جدال و كشمكش و در نتيجه جنگ و درگيرى پرداختند بخاطر اين كه چيزى مورد بغض قرار گيرد اهل آن نيز مبغوض گردند(205) (يعنى چون شعوبيه از اسلام بغض داشتند عرب را مبغوض داشتند).

و بعضى ادعا كرده اند كه : بيشتر زنديقان از موالى بوده اند و از عرب فقط چهار تن - نه يك تن بيشتر - به زندقه متصف گرديده اند.(206)

2 - مورخان آورده اند: خليفه (( راضى )) از دست هيچ سياهپوستى چيزى نمى گرفت .(207)

3 - و چنانكه پيشتر اشاره شد - نوشته اند: علت سقوط (( اندلس )) تميز و تبعيض بين عرب و غير عرب بوده است .

(208)

قالبهاى متمدنانه فريبنده

گرايش تبعيض نژادى به طور پنهان و آشكار و در مقاطع مختلف ادامه يافت تا آن جا - به طورى كه پيشتر نقل كرديم - ابن تيميه با حرارت تمام از عقيده اهل سنت مبنى بر برترى جنس عرب بر جنس عجم دفاع كرد. اما با گذشت زمان ، تظاهر به اين گرايش دشوار،زشت و سنگين شد. بدين جهت در زمانهاى اخير، اين گرايش در قالبهاى متمدنانه (!) و شعارهاى فريبنده و به نامهاى گمراه كننده ظاهر گشته است كه اگر به ظاهر،اين عناوين و شعارها متنوع و مختلفند اما از جهت محتوا و جوهره و به لحاظ آثار و نتايج يكى هستند. عناوين و قالبهايى از قبيل : غرب ، شرق ، اروپايى ، آسياى ،مليت ، وطن پرستى و... زيرا - مثلا - شعار قوميت عربى ،ملى گرايى فارسى ، قوميت كردى و...كه بر اساس آنها امتياز داده مى شود و سياستها تنظيم و اجرا مى شوند، چيزى نيستند جز تعبيرها و اصطلاحات جديد فريبنده اى كه وقيحترين انواع تبعيض نژادى و قومى را در اندرون دارند. تا آن جا كه مى دانيم نخستين كسى كه واژه (( قوميت )) را به كار برد. (( ابويحيى بن مسعده )) بوده در رساله اى كه در قرن ششم هجرى در رد (( ابن غرسيه )) نوشته است .(209)

پيداست كه تعصب براى وطن فقط از اين جهت كه وطن است و تعصب براى كرد بودن ، فارس بودن ، عربيت ، اروپايى بودن و امثال اينها و دادن امتياز به گروهى و محروم ساختن گروههاى ديگر بر پايه انتساب به اين مكان يا آن مكان و اين قوم يا آن قوم و...به معناى اينست كه يك امر غير ارادى كه هيچ نقشى در تكامل انسانيت انسان و ملكات و خصلتهاى نيكو و سودمند او ندارد مبنا و منشاء برخوردارى و محروميت باشد در معنا و مضمون ،از (( تبعيض )) نژادى فاصله ندارد. چنانكه تبعيض بر اساس ‍ زيبايى ظاهرى يا رنگ ،يا زبان ،يا طبقه اجتماعى و امثال اينها نيز تبعيض بر اساس امور غير ارادى و فاقد هر گونه نقش و اثر در تكامل انسان است .

از اين جا است كه ضرورت ايجاب مى كند اين مساءله براى مردم توضيح داده شود و نتايج و پيامدهاى آن در ابعاد مختلف بيان گردد تا مردم هشيار شوند و درستى ديدگاه واقع گرايانه اسلام در اين زمينه برايشان

/ 77