عرفان اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - نسخه متنی

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و بايد كه در عبادات مراد خويش نطلبى تا از حظ خويش فانى باشى ، لكن بزرگداشت امر حق نگرى تا به حق
باقى باشى .
و در معاملات به بمد خويش نجوئى ، تا از حظ خويش فانى باشى ، لكن به آمد خلق نگرى تا به حظ غير باقى
باشى .
و بايد كه در سر بنده چندان بزرگداشت حق پديد آيد كه او را فراغت شغل غير حق نماند .
و چون بنده فانى گردد از حظوظ خويش و فانى گردد از ديدن ذهاب حظوظ ، و فانى گردد از ديدن و ناديدن
ذهاب خطوط ، باقى گردد به ديدن آنچه از حق است ، و آنچه حق راست ، داند كه من او را ام و همه كون او
راست . و مالك در ملك خويش هر چه خواهد كند ، چون اين بديد همه خصومت و منازعت از ميانه برخيزد .
و بداند هر چه از حق آيد همه حق است ، و جز موافقت ، روى ندارد ، و خلاف از ميانه برخيزد ، همه
تسليم ماند بى خصومت ، و همه موافقت ماند بى خلاف .
بقاى او به حق به اين معنى باشد كه حق را باشد ، چنان كه حق خواهد .
و چون بنده را نه مراد ماند نه اختيار ، هر چه در او پديد آيد مراد و اختيار حق باشد .
بايد كه از نظاره خويش و نظاره افعال خويش فانى گردى ، و صفت تو كه موجودست همچنان گردد كه آن وقت كه
معدوم بود ، از صفات بشريت كلى
فانى بايد شد تا به حق باقى گردى .
و فانى گشتن از صفات بشريت اين باشد كه معانى مذموم از تو برود .
و باقى گشتن به صفات الهى اين باشد كه صفات محمود در تو قائم شود و به توفيق و عنايت الهى اين معنى
ميسر شود .
و بدان كه تا سر بنده به حق مشغول است غير حق به آن سر راه نيابد ، و چون سر خويش به غير حق مشغول كرد
سر او آلوده گشت و آلوده حق را نشايد .
نيستى جولانگه اهل دل است *** شاهراه عاشقان كامل است
چون كه عارف دوست را طالب شده *** نور حق با هستيش غالب شده
فعل حق دست مرادش تافته *** نفس او ترك ارادت يافته
پرتو ذات حجاب كبريا *** كرده او را غرقه بحر فنا
تيغ وحدت رانده بر هستى او *** برده او را بيخود از مستى او
نيستى بر نيستيش افزوده بس *** هم بخود هستيش داده هر نفس
شور عشق افتاد بر آب و گلشن *** نى غم دنيا و عقبى در دلش
قبل فهرست بعدعرفان اسلامي جلد5
--------------------
قبل فهرست بعد
-توضيح ظاهر و باطن تكبيرة الاحرام-
گفته شده به وقت گفتن تكبيرة الاحرام دستها را به صورتى كه روى دست به طرف قبله و پشت دست به سوى پشت
سر باشد تا محاذى دو گوش برداريد .
اهل دل در معناى اين عمل گفته اند : تمام ما سوى الله را بر پشت دست بگذار و به قدرت و حول و قوه الهى
از جاى بردار و از دل بركن و از جان ريشه كن نما ، سپس تمام آنها را به پشت سر بريز ، بنحوى كه در
مقابلت چيزى از ماسوا نماند ، و بخصوص با كمك گرفتن از حضرت دوست شيطن را در پشت سر با زنجير نفى ابد
به بند آر كه نه در نماز و نه در غير آن به تو دست پيدا نكند ، و روى دست را به عنوان نمونه اى از روى
هستى و وجود خويش كه به تمام معنى خالى و تهى
است ، براى گدائى از محضر حضرت او به طرف او نگاهدار و با توجه جامع و كامل و با قلبى مملو از عشق
و نشاط ، و با دلى پر از اخلاص و صفا ، و با حالى متصل به ملكوت ، و با چشمى گريان و دلى بريان
و خضوع و خشوع ، و در كمال وقار و ادب و طمأنينه بگو :
آرى در حال گفتن تكبير از تمام گذشته ات نادم و شرمسار و نسبت به آينده ات غرق اميد باش ، و با

/ 1004