خطبه ى حضرت فاطمه در حضور زنان مهاجر و انصار در بستر بيمارى - زندگانی سیاسی حضرت فاطمه زهرا(س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی سیاسی حضرت فاطمه زهرا(س) - نسخه متنی

شهین خشاوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه ى حضرت فاطمه در حضور زنان مهاجر و انصار در بستر بيمارى

خطبه ى حضرت فاطمه در حضور زنان مهاجر و انصار در بستر بيمارى [از تعداد زنان و چه كسانى بودند كه به عيادت حضرت زهرا عليهاالسلام آمده بودند اطلاع دقيقى در دست نيست، در بلاغات النساء، ص 32، آمده است، زنان مهاجر و انصار و در شرح ابن ابى الحديد، جلد 16، ص 232 آمده است، زنانى از زنان مهاجر و انصار در تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 512 آمده است «زنان پيامبر تعدادى از زنان قريش». (منظور از زنان قريش، زنان مهاجرين است).] ]

دومين خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، مانند نخستين خطبه ى آن بزرگوار سرشار از بلاغت، فصاحت و حاكى از آگاهى آن حضرت بر مسائل و جريانهاى فكرى و حاكم در مدينه النبى است. خطبه اى كه از عشق به توحيد و پيروى از طريقت نبوت سرچشمه مى گيرد. مخاطبان اين خطبه و زمان و مكان ايراد آن و وضعيت روحى و جسمى حضرت با خطبه ى نخست متفاوت است. اين خطبه در حضور
جمعى از زنان مدينه و به قولى ديگر زنان مهاجر و انصار در حاليكه، در بستر بيمارى در منزلش است ايراد مى فرمود.

لحن اين خطبه بسيار دردناك و غم انگيز و در عين حال كوبنده تر و در نهايت شجاعت و صراحت است. [ر. ك: خطبه آتشين بانوى اسلام سلام الله عليها در بستر شهادت، آيت اله مكارم شيرازى، دفتر پنجم، 1367، چاپ اول، ص 10.]

حضرت زهرا عليهاالسلام پس از ايراد خطبه در مسجدالنبى و ناخشنودى شديد وى از ابوبكر و عمر روش سكوت و دورى از جامعه را براى ادامه ى مبارزه برگزيده بود، كه با حضور جمعى از زنان مدينه در منزلش فرصت را مناسب دانست كه زنان را از جريانات فكرى- سياسى انحرافى آگاه سازد و به كمك آنان تحولى در افكار مردان آنها ايجاد نمايد.

اسناد و مدارك خطبه:

اين خطبه در منابع مختلفى اعم از شيعه و سنى نقل شده است كه تفاوتهائى در متون آن ديده مى شود، از جمله اين منابع عبارتند از

1- بلاغات النساء، ابن طيفور (متولد سال 204 و متوفاى 281 هجرى قمرى) كه قديمى ترين سند در دسترس است، ابن طيفور اين خطبه را با سندى كه در ذيل آمده است نقل مى كند. [ر. ك: بلاغات النساء، ص 32. در اين صفحه آمده است: اين حديث به طور كامل تنها در نزد ابى حفان به دست آمده است و گفت به من هارون پسر مسلم پسر سعدان پسر علوان از عطيه ى عوفى.]

2- «تاريخ يعقوبى» مؤلف: احمد بن ابى يعقوب (متوفاى 292 ه ق) به خطبه
حضرت زهرا عليهاالسلام در بستر بيمارى اشاره كرده است. [ر. ك: تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 512.]

3- «معانى الاخبار» تأليف: شيوخ صدوق (متوفى 381 ه ق) كه با كمى اختلاف مانند متنى است كه ابن طيفور نوشته است. شيخ صدوق خطبه را از طريق فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نوشته است. [ر. ك: معانى الاخبار، ص 354، در اين صفحه آمده است: «حدثنا احمد بن الحسن القطان،... حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى، قال: حدثنا عبداله بن محمد بن سليمان، عن ابيه، عن عبداله بن الحسن، عن امه فاطمه بنت الحسين و روايت ديگرى از طريق على بن ابى طالب عليه السلام در صفحه ى 356 آورده است.]

4- «الاحتجاج» تأليف: ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى (متوفى 588 ه ق) كه شيخى عالم و فاضل، فقيه و محدث مورد اطمينان است، او خطبه را به طور كامل از طريق سويد بن غفله نقل كرده است و اكثر علماى زمان حاضر از كتاب وى خطبه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام را نقل مى كنند. [ر. ك: الاحتجاج، ص 146.]

5- «كشف الغمه» تاليف على بن عيسى اربلى، به سال (987 ه ق) وى خطبه را از كتاب «سقيفه» ابى بكر جوهرى نوشته است. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، صص 120- 118، از طريق عبداله بن الحسين از عمه اش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نقل شده است.]

6- «شرح نهج البلاغه» تاليف: ابن ابى الحديد، (متوفاى 655 ه ق) در ذيل خطبه اى از حضرت على عليه السلام كه ذكرى از فدك آورده است. وى خطبه را از كتاب «سقيفه فدك» جوهرى نقل مى كند و سند را به فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مى رساند. [ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، جلد شانزدهم، ص 233، در اين صفحه آمده است: «و قال ابوبكر، (احمد بن عبدالعزيز جوهرى) و حدثنا محمد بن زكريا، قال: حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى، عن عبداله بن حماد بن سليمان، عن ابيه، عن عبداله بن حسن بن حسن، عن امه فاطمه بنت الحسين عليه السلام، اين متن در مقايسه با متن معانى الاخبار كه سند هر دو به فاطمه دختر امام حسين مى رسد در چند مورد اختلاف ديده مى شود.]

7- بحارالانوار، تأليف: علامه محمد باقر مجلسى (متوفاى 1111 ه ق) اين خطبه را از طرق مختلف نقل كرده است. [ر. ك: بحارالانوار، جلد 43، ص 158 به بعد.]

8- اعلام النساء، تأليف: عمر رضا كحاله، كه سند خود را ذكر نكرده است، متن خطبه آن تفاوت چندانى با متن خطبه بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد ندارد. [ر. ك: علوم النساء، جلد چهارم، صص 129- 128.]

در اين جا نظر به اينكه متنى كه در «الاحتجاج» از «سويد بن غفله» [ر. ك: تذكره الحفاظ، جلد اول، ص 53 و اسد الغابه، جلد دوم، باب سين، صص 380- 379، در اين صفحات در مورد «سويد بن غفله» آمده است: «ادرك الجاهليه كبيرا و اسلم فى حياه رسول صلى الله عليه و آله و لم يره و ادى صدقته الى مصدق النبى صلى الله عليه و آله ثم قدم المدينه فوصل يوم دفن النبى صلى الله عليه و آله و كان مولد، «عام الفيل» و سكن الكوفه... و فى تهذيب «... مات سنه ثمانين».

ترجمه: سويد بن غفله، عصر جاهليت را درك كرده و قبول اسلام كرده، سپس براى ديدار پيامبر به مدينه آمد ولى روزى كه به مدينه رسيد پيامبر به خاك سپرده شد و موفق به ديدار وى صلى الله عليه و آله نگرديد و در تهذيب آمده است او در عامل الفيل متولد شد و در كوفه اقامت گزيد و در سال هشتاد هجرى وفات يافت.] نقل شده است [الاحتجاج، جلد اول، صص 149- 146.]، از منابع معتبر شيعه است، اصل قرار داده و سپس با دو منبع ديگر از
اهل سنت، «بلاغات النساء» [بلاغات النساء، ص ص 33- 32.] و «شرح ابن ابى الحديد» [شرح ابن ابى الحديد، جلد شانزدهم، صص 234- 233.] مقايسه مى شود.

خطبه و ترجمه ى آن

«و قال سويد بن غفله: لما مرضت فاطمه عليهاالسلام، المرضه التى توفيت فيها، اجتمت اليها نساء المهاجرين والانصار [در بلاغات النساء، ص 32 چنين آمده است: «... عطيه العوفى قال: لما مرضت فاطمه عليهاالسلام، المرضه التى توفيت بها دخل النساء عليها...»، «عطيه عوفى گفت: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شدند، همان بيمارى كه از آن وفات يافت، زنان بر آن حضرت وارد شدند در اين متن، بر خلاف متن «احتجاج» و «شرح ابن ابى الحديد» تنها «زنان» آمده است، از انصار و مهاجر نامى نمى برد.

- در شرح ابن ابى الحديد، الجزء السادس عشر، ص 233، آمده است: «قال ابوبكر: ... عن عبداله بن حسن بن حسن، عن امه فاطمه بنت الحسين عليهاالسلام، قالت: لما اشتد بفاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله الوجع و ثقلت فى علتها، اجتمع عندها نساء من نساء المهاجرين و الانصار...» «گفت ابوبكر.. از عبداله پسر حسن پسر حسن از مادرش فاطمه دختر حسين عليه السلام كه فرمود: هنگامى كه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله، بيمار شد و بيماريش شدت يافت، زنانى از زنان مهاجرين و انصار نزد وى جمع شدند.] ليعدنها، فقلن لها: كيف اصبحت من علتك يا ابنه رسول الله صلى الله عليه و آله؟

فحمدت الله و صلت على ابيها صلى الله عليه و آله ثم [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، اين عبارت ذكر نشده است.] قالت:

اصبحت و الله [در شرح ابن ابى الحديد آمده است: «والله اصبحت».] عائفه لدنيا كن، قاليه لرجا لكن [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد آمده است: «عائفه لدنياكم، قاليه لرجالكم». به جاى ضمير مؤنث ضمير مذكر به كار رفته است كه در معنى تفاوتى نمى كند.]، لفظتهم بعد ان
عجمتهم، و شناتهم بعد ان سبرتهم.

فقبحا لفلول الحد، و اللعب بعد الجد، و قرع الصفاه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، عبارت «واللعب بعد الجد وقوع الصفاه» ذكر نشده است.]، و صدع [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «و خور» آمده است. معانى الاخبار، ص 354 در اين صفحه آمده است: «خور» صعفه ادكسره: يعنى ضعف يا شكسته شدن.] القناه...»

ترجمه: و سويد بن غفله گويد: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شد، همان بيمارى كه در آن از دنيا رفت. زنان مهاجرين و انصار براى عيادت، برگرد ايشان اجتماع كردند، و به آن حضرت عرض كردند: اى دختر رسول خدا صلى الله الله عليه و آله با اين بيمارى چگونه صبح كردى؟ حضرت زهرا عليهاالسلام سپاس خدا را به جاى آورد و بر پدرش درود فرستاد و پس از آن فرمود: به خدا سوگند ديگر مرا به دنيا و زندگى در ميان شما علاقه اى نيست و بر مردان شما خشمگينم، بعد از اينكه آنها را آزمودم و به دور افكندم (چه آنان را ضعيف و بى اراده يافتم و به كلى چشم از يارى و كمك آنها بربستم و رهايشان كردم و ديگر پس از اين صحنه ها از آنها متنفر و بيزارم). پس چه زشت است، كندى آنچه كه تيزى از آن مطلوب است و به پوچى پرداختن بعد از جديت و كوبيدن سنگ خارا (منظور انجام كارهاى سخت و مبارزه و حمله بر دشمن) و شكافته شدن سر نيزه ها.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام پس از حمد و ستايش خدا و درود بر پيامبر صلى الله الله عليه و آله، ابتدا اظهار نفرت و انزجار شديد از اجتماع مدينه النبى مى نمايد خصوصا نسبت به مهاجر و انصار به سبب فرصت طلبى و سكوت آنها و هماهنگى ايشان با جريانات انحرافى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله.

زمانى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام براى برگرداندن خلافت به جاى اصليش به در منازل آنها رفت و از آنان يارى طلبيد، به كمك وى نشتافتند و با شنيدن خطبه وى واكنشى در برابر حكومت غاصب نشان ندادند. حضرت زهرا عليهاالسلام آنها را به ميوه تلخى تشبيه مى كند كه انسان ناآگاهانه آن را در دهان مى گذارد و از شدت تلخى، آن را از دهان بيرون مى اندازد.

سپس مى فرمايد: حال كه مردان شما را آزمودم و دانستم كه دنبال رفاه دنيا هستند و سستى و بى حالى را برگزيده اند از آنها بيزارم و بعد ادامه مى دهد: چه زشت است براى آن مردان كه روزى براى گسترش اسلام و عدالت فداكاريها كردند، اكنون كه از آنها شجاعت، همت و دفاع از حق انتظار مى رود، در برابر باطل محافظه كارتر و ترسو شده اند و وارد بازيهاى سياسى شده، همه ى ارزشهاى اسلامى را به بازى و معامله گرفته اند. [ر. ك. خطبه حضرت فاطمه زهراء آيت ا.. منتظرى، صص 267- 266.]

ادامه ى خطبه:

«و خطل الاراء و زلل الاهواء [در بلاغات النساء، ص 32 و شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 233، «خطل الراى» ذكر شده است و «زلل الاهواء» نيامده است. و در بعضى نسخ «ختل الاراء» به معنى افكار فريبنده و نيرنگها آمده است.] و بئس ما قدمت لهم انفسهم: ان سخط
الله عليهم، و فى العذاب هم خالدون لاجرم لقد [در شرح ابن ابى الحديد، به جاى «لقد»، «قد» آمده است.] قلدتهم ربقتها، و حملتهم اوقتها [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «و حملتهم اوقتها» ذكر نشده است.]، و سننت عليهم غاراتها [در بلاغات النساء «غارها» و در شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 233، «غارتها» ذكر شده است، در بحار الانوار ج 43، ص 160، به روايت از سويد بن غفله، «غارها» آمده است.]، مجدعا و عقرا و بعدا [در شرح ابن ابى الحديد، به جاى «بعدا»، «سحقا» ذكر شده است.] للقوم الظالمين. و يحهم! انى [در شرح ابن ابى الحديد به جاى «انى»، «اين» به معنى كجا ذكر شده است.] زعزعوها [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «زحزحو» به معنى «دور ساختند» ذكر شده است.] عن رواسى الرساله، و قواعد النبوه و الدلاله [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «زحزحو» به معنى «دور ساختند» ذكر شده است.] و مهبط الروح الامين، و الطبين [در بلاغات النساء، ص 32، «الطبن» به معنى «... اى الخبيربها» به معنى «آگاه به آن» و در شرح ابن الحديد، «و لطيبين» ذكر شده است.] بامور الدنيا والدين؟ الا ذلك هو الخسران المبين! و ما الذى نقموا من ابى الحسن عليه السلام؟! نقموا و الله منه [در شرح ابن ابى الحديد، «منه» ذكر شده است.] نكير سيفه و قله مبالاته لحتفه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، «و قله مبالاته لحتفه» ذكر شده است.]، و شده و طاته، و نكال وقعته، و تنمره فى ذات الله...».

ترجمه:

(و چه زشت است) افكار و آراء مختلف و نابخردانه و تمايلات نادرست. و (مردان شما براى سراى آخرتشان) چه ذخيره شوم و بدى پيش فرستادند، كه موجب خشم و غضب الهى بر آنها گرديد، و در عذاب جاودانه الهى گرفتار آمدند و مسئوليت بار سنگين خلافت و مشكلات و مثالب آن بر دوش خود آنها درآمد و يورش و تاخت و تاز از اطراف بر آنها شروع شد و ناگزير ستمگران را پراكندگى و تفرقه و هلاكت و نابودى و دورى از عنايت و لطف خداوند متعال است. و اى بر آنها! چگونه خلافت را از پايگاههاى محكم رسالت و اساس و پايه هاى نبوت و رهبرى و محل نزول وحى و از كسى كه به امور دنيا و دين آگاه و حاذق بود به ديگر جاى منتقل ساختند (يا از جايگاه به حق خود بيرون بردند).

آگاه باشيد: كه اين بزرگترين خسران آشكار است.

چه عاملى سبب شد كه با ابى الحسن (حضرت على عليه السلام) انتقام جويانه برخورد نمايند؟ به خدا سوگند به خاطر شمشير برنده اش كه باطل برانداز بود انتقام گرفتند. (كه هر گونه ظلم، فساد و باطل را انكار مى كرد). به خاطر اينكه او نسبت به مرگ بى اعتنا بود و سرسختانه باطل را لگدكوب مى كرد و در برخورد با دشمنان سخت گير بود و آنان را مجازات مى كرد و در راه خدا و براى خدا سخت كوش و سهمگين بود.

شرح مختصر:

حضرت زهرا عليهاالسلام فتنه سقيفه را انحراف از اصول جامعه سالم و الهى
مى داند كه تعصبهاى قومى و قبيله اى، بازيهاى سياسى گروه گرايى و فرصت طلبى ها، جايگزين معيار و ارزشهاى الهى گرديده است. سپس فضايل و كرامات و ويژگيهاى منحصر به فرد على عليه السلام را بر شمرد كه اين فضايل و عظمت را عامل طرد وى عليه السلام از صحنه خلافت دانست، و زنان مدينه را به پيامدهاى ناگوار انحراف از مسير امامت هشدار داد. و غاصبين خلافت و شاهدان بى تفاوت را به عنوان قوم ظالم و ستمگر معرفى فرمود كه عاقبت آنان دور شدن از رحمت خداوند است.

ادامه ى خطبه:

«و تا الله لوما لوا [در بلاغات النساء، و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «مالوا»، «تكافوا» آمده است.] عن المحجه الايحه، و زالو عن قبول الحجه الواضحه لردهم اليها، و حملهم عليها [در شرح ابن ابى الحديد از «عن المحجه اللائحه» تا «و حملهم عليها» ذكر نشده است و در بلاغات النساء به جاى آن آمده است: «على زمام بنده رسول امام صلى الله عليه و آله و در شرح ابن ابى الحديد، عبارت: «عن زمام بنذه اليه رسول الله صلى الله عليه و آله (لا عتلقه) آمده است. (اگر مردان شما پا در ميان مى نهادند و زمام امور خلافت را كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام واگذار نمود به وى مى سپردند...».]، و لساربهم سيرا سجحا، لايكلم خشاشه [در شرح ابن ابى الحديد «حشاشه» ذكر شده است.] و لايكل سائره و لايمل [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد، به جاى «و لايكل سائره و لا يمل» «و لا يتعتع» (رنج آور نيست) ذكر شده است.]، صافيا و رويا [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «صافيا» ذكر نشده، و در بلاغات النساء، «رويا» ذكر نشده است.]، تطفح صفتاه و لا يترنق جانباه [در بلاغات النساء و شرح ابن ابى الحديد «و لا يترق جانباه» ذكر نشده است.]، و لاصدرهم بطانا و نصح لهم

/ 27