در فصل گذشته خوانديم كه «توبه از گناه» واجب است، و بايد فوراً انجام شود. همة ما با معني «گناه» و «معصيت» تا حدي آشنا هستيم، ولي در اين فصل ميخواهيم آنرا بيشتر و بهتر بشناسيم.شناخت بيماريها، اولين گام در پيشگيري و درمان آنهاست، و مسلَّم است كه نقش پيشگيري در اين زمينه، بسيار مهمتر از درمان است. در اين ارتباط واكسينه كردن افراد، از رايجترين و ضروريترين برنامهها براي پيشگيري بسياري از بيماريهاست كه نقش آن كاملاً روشن است.آنان كه بيماريها و پيامدهاي آنرا ميشناسند خود را هرگز در معرض ابتلاء بدان قرار نميدهند. ليكن افراد ناآگاه، با بيتوجهّي خويش، گذشته از آنكه خود را در معرض خطر قرار ميدهند، سلامتي اطرافيان را نيز تهديد ميكنند.با توجّه به اين نكات، شاخت «بيماري گناه» كه از تمام بيماريها هلاك كنندهتر است، براي همه ضرورت تام دارد. شناخت، براي پيشگيري از ابتلاء خود و اطرافيان و جامعه. شناخت، براي تشخيص وجود آن در خود و ديگران و شناخت، براي درمان آن.آري يقيناً «بيماري گناه»، در مقايسه با انواع بيماريها، از تمام آنها خطرناكتر است. اگر ساير بيماريها تب و درد بر انسان عارض ميكند و برخي اعضاي جسم انسان را تهديد ميكند، بيماري گناه سلامت جسم و جان، هستي اجتماعي، و سرانجامِ زندگي مادّي و معنوي ما را تباه ميكند و سرنوشت دنيا و آخرت ما را براي هميشه تيره و تار ميسازد.«بيماران گناه»، در لحظة پاياني عمر، پشيمان از كردار خويش، در حسرت بازگشت به دنيا هستند، تا شايد براي جبرانِ گذشته عملي شايسته بجاي آورند. آنان به دنبال مرگ، تا قيامت در عالم برزخ در رنجند، و در روز قيامت در حالي كه بر جان خويش ستم كردهاند و زيان ديدهاند، براي هميشه در دوزخ وارد ميشوند. در آنجاست كه آتش، صورتهاي آنان را ميسوزاند و در آنحال آنان با صورتهاي بريان شده و سوخته، چه زشترو خواهند بود. در آنجاست كه به آنان خطاب ميشود: مگر شما نبوديد كه آيات خدا بر شما خوانده ميشد، پس شما آنرا تكذيب ميكرديد. در آن زمان، جواب آنان اينست كه سيه روزي بر ما غلبه كرد و كار ما به گمراهي كشيد. پروردگارا ما را از اين آتش نجات ده، اگر بازگشتيم پس ستمكار خواهيم بود.[1]آنچه خوانديد تصويري است كه قرآن، از آينده و سرانجامِ سياه بيمارانِ گناه نشان ميدهد.آري اينست سرانجام معصيتكاران، و اهل گناه. خسراني بدان شكل، و حسرتي آنچنان.اما در مقابل، آنانكه گناهان را شناخته و در دوري از آن پايداري ميورزند، چه سرانجام زيبائي دارند. آنان مشمول اين آيهاند كه:« إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ»[2]بيترديد صابران پاداششان، بدون حساب داده ميشود.در روايتي از علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ در ارتباط با اين آيه ميخوانيم:[3]هنگامي كه خداوند همه را ـ در روز قيامت ـ گرد آورد، مناديي ندا ميكند كه: «صبر پيشگان كجايند؟ تا همگي بدون حساب داخل در بهشت شوند.»پس گروهي برميخيزند.وقتي ملائكه آنان را ملاقات ميكنند، ميپرسند: «كجا اي فرزندان آدم؟»پاسخ ميدهند: «به سوي بهشت.»پس ميپرسند: «پيش از حساب؟»ميگويند: «آري.»ميپرسند: «شما كيستيد؟»ميگويند: «پايداران.»ميپرسند: «پايداريتان چگونه بود؟»پاسخ ميدهند: «پايدار بوديم در فرمانبرداريِ خدا و پايدار بوديم در دوري از معصيت و نافرماني خدا تا پايان عمر.»ميگويند: «شما اينگونه بوديد؟ داخل در بهشت شويد.»پس چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.بنابراين با توجه به آنچه بيان شد، ضروري است:1. گناهان را بشناسيم.2. خود را از آلوده شدن به آن حفظ كنيم.3. در دوري از گناه پايدار باشيم.در صورت توجّه و عمل به اين موارد، از پيادمدهاي شوم گناه دور خواهيم بود. چه زيباست سرانجام آنان كه در عمر كوتاه و گذراي خويش از گناه دوري ميكنند.