تفسير سوره حجرات - 10 - [درس هایی از قرآن] : تفسير سوره حجرات (10) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : تفسير سوره حجرات (10) - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير سوره حجرات - 10

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

آيه 5 و 6، سوره « حجرات » را بهش مي‌گويند: سوره آداب، آداب گفتگو، آداب برخورد با پيغمبر، آداب برخورد با مؤمنين، آداب برخورد با آدمهاي فاسق و منحرف، سوره مهمي است بسياري از آقاياني که تفسير نوشته‌اند خيلي هاشون تفسير سوره حجرات را خصوصي نوشته‌اند، بعضي از سوره‌هاي قرآن را خط ويژه برايش رفته‌اند يعني ممکن است همه قرآن را تفسير نکرده اما سوره يوسف را تفسير نوشته، همه قرآن را تفسير نکرده اما تفسير سوره حجرات را نوشته، چون در سوره حجرات مسائلي است که هميشه همه مردم به يک نحوي با آن سر و کار دارند، الآن آيه 5 را مي‌خواهيم برايتان تفسير کنيم خوب، سوره حجرات جزء 26 آيه 5 مقداري درباره‌اش صحبت کرديم مي‌فرمايد:

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» حجرات/5

در قرآن «صبر و خير» چند جا با هم آمده، يه چيزي هست توي شعر که مي‌گويد:




  • صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
    که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ايد



  • که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ايد
    که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ايد



اينو بچه مدرسه‌اي که بوديم توي کتابهاي ما بود که: صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ايد. در قرآن «صبر و خير» چند جا با هم آمده که من خدمتتان مي‌گويم:
پس ببينيد «صبرات و خيرا» ، اين دو تا «صبر و خير» باهم است مثلاً در مورد ازدواج مي‌گويد: افرادي که پول دارند ازدواج کنند افرادي که فقيرند زنان کنيز و اسير ازدواج کنند بعد مي‌گويد که «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ» يعني اگر صبر کنيد بهتر است، سعي کنطد يعني بايد با يک زن آزاده ازدواج کنيد، حالا مگر زنهاي کنيز شوهر نمي‌خواهند، برده‌ها آنها را بگيرند، چون ممکن است اين را توي جنگ گرفته‌اش، حالا کنيز، برده‌اي است که رفته‌اند جنگ کنند اين خانم هم توي جبهه بوده است گرفتنش ما نمي‌دانيم از چه خانواده‌اي است کجا تربيت شده چه جوريه، چه لقمه‌اي را خورده چه شيري را خورده، چه جوري تربيت شده، حالا تو با هيجان با او ازدواج مي‌کني، نسل و بچه‌ات آنطور که مي‌خواهي نمي‌شود بنابراين اگر در اثر شهوت بهت فشار آورد و پول نداشتي با آزاد ازدواج کني، طوري نسيت کنيز را عقد و ازدواج کن ولي باز مي‌گويد: «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ» نساء/25 اين يک آيه که «تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ» مالِ ازدواج، مي‌فرمايد: اگر صبر کني «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ» اينجا هم مي‌گويد: «تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ»

باز يه جاي ديگر، مي‌گويد: اگر کسي را کشتند، بکشش، زد بزنش، دماغ بريد دماغش را ببر، گوش بريد، گوشش را ببر، يعني عدالت مي‌تواني انتقام بگيري بعد مي‌گويد:
«وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ » نحل/126 اگر صبر کنيد، تحمل کنيد، اگر ببخشيدش، «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ» پس ببينيد «تَصْبِرُوا خَيْرٌ»، «صَبَرُوا خَيْراً » سه جاي قرآن صبر و خير همراه هم آمده و اين اصل است.

که چي از همه بانکها وام مي‌گيري که خانه‌ات را تمام کني، يه اطاق را گچ و خاک کن برو تويش بنشين اژن بهتر از اين است که وام بگيري، هي بهره برو دروش، اين مو، طناب شود و خفه‌ات کند. چه دليلي دارد که در پذيرايي چند رقم غذا درست مي‌کنيم، غذا را ساده بگيريد «خَيْراً لَكُمْ» يکسري توقعات ف و يکسري بريز و بپاشها، يگسر بنائي‌ها و يکسري، ما خيلي وقتها به خاطر اينکه عجله مي‌کنيم خودمون را به آب و آتش مي‌زنيم، هر کس صبر کند «خَيْراً لَكُمْ» يکي از اصولي که قرآن به ما مي‌دهد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

در قرآن کلمه «صبر و خير» به هم چسبيده مثل دو تا گوشواره، اينها با هم است » باز در سوره قصص داريم که: قارون وقتي داشت راه مي‌رفت، خوب اسکورت و دنگ و فنگ و پس ريد پيش ريد، قارون پولداري بود که آنقدر گنج داشت که دسته کليدش را چند نفر همراهش مي‌بردند آيه قرآن مي‌گويد: « مفتاح » مفتاح يعني کليد، مفتاح کليدهاي گنجهاي قارون را «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَة أُولِي الْقُوَّةِ» قصص/76 گروه قوي دسته کليد مي‌کشيد.

قارون با يک تشکيلاتي مي‌رفت يه عده‌اي گفتند: ‌هاي حظّ بزرگ مالِ اون است.

«إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» قصص/79 کيف مي‌کند قارون با اين پولها و دنگ و فنگش، ولي قرآن مي‌گويد که:

افرادي که اهل علم بودند گفتند: بابا اينها دنياست يک بار مصرف است بيست سال مصرف چهل سال مصرف است به فکر ابدي باش.

يه وقت يک مشت از اين ورزشکارها مي‌خواستند بروند خارج، قبل از اينکه بروند خارج با هم يک ملاقاتي داشتيم توي دفتنر نهضت سواد آموزي، گفتم اگر شما قهرمان دنيا شويد چند گُل مي‌کنيد فوقش ده سال گفتم اگر شما قهرمان هم بشويد يک بار مصرف هستند منتهي مي‌شود در کنار يک بار مصرف بودن آن کمالاتي که عمري مي‌ماند از دست ندهيم مثلاً براي اينکه به يک لذت پنج ساله برسد پنجاه سال حيثيت خود را از بين مي‌برد، آبرو عزت، علم و تقوا، استعداد، اخلاق، تمام کمالاتش را زير پا مي‌گذارد به خاطر اين.

من گاهي مي‌بينم توي ورزشها يا اين گروه برنده مي‌شود يا آن گروه با اينکه هر دو بچه ايرانند و هر دو مسلمان هستند تو يک کشور توي يک وطن، تو يک فرهنگ، تو يک نظام، خوب يه بار اين برنده مي‌شود اون مي‌بازد و يه دفعه اون برد اين مي‌بازد، يه بار اين بهايش اون پائين بعد مي‌آيند شيشه ماشين بشکنند. کلماتي به هم مي‌گويند، اين توجه ندارد که گل زدن لحظه‌اي بود ولي اين کلمه‌اي که از دهن تو درمي‌ايد عزّت جواني و انساني و کمالات تو را از بين مي‌برد و شما را از انسانيّت خارج و به صورت يک انسان عوضي درمي آورد. حيف تو.

آيه بعد قرآن ميفرمايد:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» حجرات/6

«يا أَيُّهَا الَّذينَ» اوخ، اوخ چه آيه‌اي است، دنيا، اين آيه تمام دنيا را دور خود مي‌چرخاند خواهش مي‌کنم اين آيه را همه ايرانيها حفظ کنيد، کوچولوست ولي سرنوشت ساز است قرآن آيه ششم خيلي مهمي است آيه ششم تقاضاي من حفظ اين است قرآن مي‌فرمايد ببخشيد يا:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ»، «إِنْ» يعني اگر «جاءَكُمْ» اگر به سراغ شما آمد«إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ» اگر فاسقي به سراغ شما آمد «بِنَبَإٍ» يه خبري را آورد «فَتَبَيَّنُوا» « تبين » تحقيق کنيد اگر فاسق خبر آورد تحقيق کنيد.

تمام خبرگزاريهاي کره زمين راديو فلان، راديو فلان، همه راديوها، همه اخبار توي خودِ ايران روزنامه‌ها، نويسنده‌ها، خبرگزاريها، قرآن مي‌گويد: ةيک خط کش دستت باشد اين آقايي که خبر نقل مي‌کند فاسق است يا عادل، اگر فاسق است خبرش را قبول نکن، ممکن است فاسق حرف راست بزند، تحقيق کن ف تحقيق، زودباوري نباشد، رو حساب خبرها و خبرهاي دروغ چه چيزهايي هست که حالا من يه خورده‌اش را براي شما مي‌گويم، اول يه قصّه برايتان بگويم:
پيغمبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم(صلوات حضّار) قصه را گوش بدهيد، حضرت وليد را، وليدبن عقبه را براي جمع آوري زکات فرستاد پهلوي يه قبيله‌اي، قبيله بني المصطلق گفت وليد، برو سراغ فلان قبيله و زکات بگير و بياور، مردم وقتي ديدند نماينده پيامبر مي‌ايد آمدند بيرون شهر استقبال، ايشون چون قبلاً با اينها درگير بود فکر کرد آمدند او را گرفته و بکشند دَر رفت، و گفت يا رسول الله مردم راهپيمايي کردند که مرا بگيرند و اينها قصد کشتن مرا داشتند، مردم هم عصباني و نزديک بود يک حادثه‌اي رُخ بدهد آيه نازل شد که: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» فاسق خبر آورد تحقيق کنيد.

يعني وليد آدم فاسقي خبرش را تحقيق کنيد. بعد پيامبر(صل الله عليه و آله و سلم) افرادي را فرستاد براي گزارشگري، رفتند گفتند مردم خيلي باوفا دارند، نماز مي‌خوانند، اذان مي‌گويند، آمده‌اند استقبال اين خودش کج فکر کرده بود. خودش، آخه يه وقتي ما يه چيزي را کج مي‌بينيم و کج قضاوت مي‌کنيم. قضيه ليوان يادتان نرود، يه کسي آمد دکان ليوان فروشي، ليوان فروشه لِوانها را اينطوري چيده بود(به عکس و از پُشت) دَمَر گفت آقاي ليوان فروش اين ليوان شما چرا دَرَش بسته است(خنده حضار) بعد بلند کرد و گفت: اِ تِهِش هم سوراخ است، گفت آقا ليوان را از اينطرف بگيرد و اشکال شما رفع مي‌شود بسياري از اشکال‌ها که به خدا مي‌گيريم همينطور است مي‌گوئيم‌اي خدا، چرا زلزله شد، چرا عقرب آمد چرا سيل آمد، چرا خشکسالي شد چرا مريض شد، چرا فلاني سرنگون شد، چرا فلاني عزيز و فلاني ذليل شد. نگو چرا چرا ليوان را از اينور بگير هان، هان، اين کار را کردي ذليل شدي اينکار را کردي عزيژ شدي کسي که تکبّر کند خدا او را ذليلش کند حديث داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ»(كافي، ج‏2، ص‏122) کسي که تکبّر کند، باد کند، مردم را تحقير کند خدا ذليلش مي‌کند. هر کسي به مردم تواضع کند خدا او را بزرگش مي‌کند « هرگز نخورد آب زميني که بلند است » زمينهاي بلند آب نمي‌خورد، آدم بلند پرواز، حالا.

اگر فاسق خبري را آورد تحقيق کنيد، خوب حالا سؤال

اينکه فاسق است فسقش براي حدث زدن نبود، صرف حدث زدن، اينکه اينها آمده‌اند استقبال آمده‌اند مرا بگيرند بکشند، اين فسق « وليد » به خاطر حدثش نبود، چون يک حدث چيز نيست اين به خاطر مسائل ديگري بود. حالا نکات:
اول درسهايي که از اين آيه مي‌گيريم:

1 – اول از «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» درس مي‌گيريم. پيام «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» چيه ف اين است که از هر کسي خواستي کار بکش محترمانه صدايش بزن خدا چون مي‌خواهد مسئوليتي بدهد، مسئوليت تحقيق برويد تحقِق کنيد مؤدب صدا مي‌زند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» به هر کسي دستور مي‌دهيد او را محترمانه صدا بزنيد.

2 – اگر ايمان داريد نبايد زود باور باشيد: بسياري از بچه‌هاي ما روي سادگي گول خوردند. چه جوانهايي را ما اول انقلاب داديم سنّ شما بودند به چه شعارهايي گول خوردند. حالا چون شماها بيست سال است ازش گذشته من اين روضه را حدود هيجده سال پيش خوانده‌ام که بعضي از شماها نبوديد من اين روضه را مي‌خوانم.

داشتم راه مي‌رفتم روزي ببود که گروهکها خيلي فعاليّت مي‌کردند، هر کسي اعلام موجوديّت مي‌کرد اول انقلاب يک اعلاميه هم چاپ مي‌کرد ما هم داشتيم مشهد مي‌رفتيم يه اعلاميه آن را هم از دستِ ما دادند، سابقه تلويزيوني داشتم چون من از اول انقلاب رفتم توي تلويزيون ف يه دو سالي از تلويزيون ما گذشته بود مشهور شده بودم گروهکها هم بودند يکي‌اش را به ما دادگفت دادم به قرائتي، ديدم چند جمله نوشته، نوشته که، ما خواهان، ما خواهان حق بيمه و مرخصي براي کارگران هستيم، خيلي خوب گوش بدهيد ما خواهان حق آزادي براي کارگران هستيم خيلي خوب ما خواهان حق شرکت در سودبراي کارگران هستيم خيلي خوب ما خواهان عدالت اجتماعي براي کارگران هستيم خيلي شعار قشنگي است حالا اين اعلاميه را دست من دادند و خوب من که معلّم قرآن هستم با قرآن متر مي‌کنم بُردم توي قرآن ديدم کلمه رفاه در قرآن نيست اما در نهج البلاغه هست.

حضرت امير عليه السلام مي‌فرمايد: ‌اي کسي رفتي زکات بگيري، آخه زکات بر شتر و گاو و گوسفند هم زکات است، مثلاً هر چهل گوسفند يکي از آنها زکات است، شتر فلان نصاب دارد، حدّ دارد مي‌گويد: مثلاً اگر از مشهد رفتي نيشابور يا از تبريز رفتي يا از شيراز رفتي جهرم زکات بياوري در راه رفاه به آنها بده، خسته‌شان نکن جمله اين است در نهج البلاغه:

«وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ»(نهج‏البلاغه، نامه 25): يرفّه، يرفّه، يرفّه، رفاه، لاغب، لغوب: خسته، به حيوانهاي خسته رفاه بده.

اين آقا مي‌گفت ما خواهان رفاه براي کارگران، بابا کارگران انسان هستند، آن رفاهي که توي براي انسان خواهي حضرت علي(عليه السلام) براي حيوانها خواسته، يعني چيزي را که تو فکر مي‌کني براي انسان است در نهج البلاغه براي حيوان هاست، انسان که ولي خداست، کارگر که عزيز است.

امام خميني(ره) فرمود: خدا هم کارگر است.

کارگر که شريف و عزيز است، حيوان را اسلام گفته به او رفاه بده.

(حديث) يه کسي سوار حيوان نشسته بود حرف مي‌زد، حضرت فرمود: بيا پائين شما مي‌خواهي بروي اينطور نيست سوار بشوب ولي اگر مي‌خواهي اختلاط کني بيا پائين، حق نداري بيش از وزنش بار بارَش کني، حق نداري دُمَش را بکشي حق نداري نمي‌دونم اگر خواست به سمت آب و علفي برود افسارش رابکشي، حق نداري زنگوله سرش کرده او را اذيت کند گوشش را حق نداري به گوشش بزني حق نداري سيلي به صورتش بزني، حق نداري شير بدوشي ناخن داشته باشي او را اذيّت کند، حق نداري شير را تا آخر دوشيده چيزي از آن براي گوساله‌اش نماند.

چي دارم مي‌گويم: شعارها زيباشت اما آدم، يه چيزي برايتان بگويم: کساني که گول مي‌خوردند فکر نکنند حرف مهم است طرف پوک است يعني وقتي درخت خشک است طرف با يه خورده گوگرد يک جنگل آتش مي‌گيرد فکر نکنيد گوگرد مهمّ است. گوگرد چيزي نبود درخت خشک بود، افرادي که با يک فيلم منقلب مي‌شوند با خواندن يک مقاله عوض مي‌شوند، با يک شبهه زير و رو مي‌شوند، آدمهايي که با يک شبهه، يک فيلم با يک مقاله و يک شعار زير و رو مي‌شوند فکر نکنند اين پوک است با يک ذرّه گوگرد، و به همين خاطر همه ما بايد شماره تلفن داشته باشيم هر جوان مسلماني واجب است براي حفظ خودش يک شماره تلفن يک دانشمکند داشته باشد. لازم نيست برود خانه‌اش يک شماره تلفن داشته باشد که اگر فردا گفتند اَلو آقا فلانمي چنين کرده اَلوُ سلام من يه جواني هستم يه کسي يه همچنين اشکالي کرده است جوابش را توي تلفن به من بده نمي‌خواهم بگويم من کي هستم خانه‌ات هم نمي‌آيم اصلاً ممکن است بگويي من با شما خيلي هم آشنا نيستم ولي چون يه همچنين شبهه‌اي شده، من به عنوان يه کارشناس از شما سؤال مي‌کنم جوابش را به من بده اگر اين شماره تلفن ذا نداشته باشيد، اطلاعات که نداريم، دشمن هم که سمپاشي مي‌کند، شما هم که جواب را نمي‌تواني بدهي، بعد تلفن اسلام شناس را هم نداري، گول خوردن، ميکروب قوي و بدن ضعيف، پزشک هم نيست، ميکروبِ قوي، بدنِ ضعيف، نبود آمپول و پزشک، قهراً مريضي هست.

اگر فاسق خبري را آورد تحقيق کنيد و بدون بررسي اقدام نکنيد، هر خبري نياز به تأخير ندارد. کلمه «نبأ» نيست من، مي‌گويد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» من حالا اينجا حرف دارم که وقتم تمام شد يکي «جاءَكُمْ» يعني آنها سراغ شما مي‌آيند، اونها سراغ شما مي‌آيند، فاسق کيه؟ راجه به فاسق ما صحبت داريم با هم، «نبأ» چيه، «تَبَيَّنُوا» هم راجع به هر کدام از اين کلمات حرف داريم، اجمالاً در اين جلسه هر خبري را از هر کسي گوش ندهيد، اگر خبر مهم، چون «نبأ» به معناي خبر مهم است. بعضي از خبرزها سرنوشت ساز و مهم است، خبرهاي مهم و مفيد را مي‌گويند: «نبأ» نگفته «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِخبر» گفته «نبأ» در اين خبرها بايد تحقيق کرد، راجع به اينکه چگونه تحقيق کنيم و فاسق را چگونه بشناسيم، برخوردمان چگونه باشد انشا ء الله. درجلسات بعد صحبت خواهيم کرد. منتهي با اين خبرهاي فاسق چه حوادث تلخ اخلاقي، اجتماعي و سياسي و اقتصادي راه ننداختند اگر جامعه ما به آيه عمل کند بسياري از فتنها‌ها جلوش گرفته مي‌شود.

والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.

/ 1