تفسير سوره ناس - [درس هایی از قرآن] : تفسير سوره ناس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[درس هایی از قرآن] : تفسير سوره ناس - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير سوره ناس

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد

ماه رمضان امسال 84، خواستيم ده پانزده تا از اين سوره کوچک‌ها را بگوييم، در سوره قل اعوذ برب الفلق مانديم. در اين جلسه قل اعوذ برب الناس را خيلي خيلي فشرده مي‌خواهم صحبت کنم، همه عزيزاني که پاي تلويزيون هستند با من اين سوره‌اي که روي تخته سياه نوشته بخوانيم، اکثرا هم حفظند.

بسم الله الرحمن الرحيم

قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، اله الناس، من شر الوسواس الخناس، الذي يوسوس في صدور الناس، من الجنه والناس.

قل اعوذ، پيغمبر اعلام کن با اينکه من پيغمبرم، معصوم هستم، اما بايد به خدا پناه ببرم، شما که ديگه معلوم است تکليفتان.

به چي پناه ببرم؟ به رب الناس، ملک الناس، اله الناس. در سوره فلق يک صف از خدا بود قل اعوذ برب الفلق، يک رب الفلق بود، از تمام شرور پناه برديم به يک صفت خدا، چرا؟ براي اينکه شرور بيروني بود خيلي هايش. اينجا چون شرور مربوط به قلب و روح و فکر و مسئله فرهنگي و اعتقادي است، يوسوس في صدور الناس، صدور الناس، سينه مردم است، يعني چون مسئله مسئله اعتقادي است، مي‌گويد: رب الناس، ملک الناس، اله الناس، يعني براي پناه بردن از مسائل اعتقادي به سه صفت خدا پناه مي‌بريم، اما همه شرور را پناه به يک صفت مي‌بريم؛
چي گفتم؟ همه بدي‌ها يک کفه، بدي اعتقاد هم يک کفه، يعني همه بلاها، اگر افتاد توي چاه، با يک نخ رب الفلق مي‌کشيم بيرون، اما اگر وسوسه در فکر و اعتقاد افتاد با سه تا طناب بايد بکشيم بيرون. رب الناس، ملک الناس، اله الناس، خداي مردم، ملک مردم، معبود مردم. اينقدر مسئله فکري و وسوسه‌هاي فکري مهم است. پيغمبر، معصومي، زير نظر مني، اما بايد به خدا پناه ببري، از شر الوسواس الخناس.

1- خطر وسوسه و وسواس

راجع به وسوسه مي‌خواهم يک خورده صحبت کنم با برادرها و خواهرهايي که وسواسي هستند. بيشتر وسوسه‌هايي که در خانه‌ها هست، وسوسه‌هاي پاک و نجسي و اين حرف هاست. آب زياد، شلنگ را مي‌گيرند به يخچال و به فرش و همه چيز. (يک خورده راجع به وسواسي صحبت کنم و خواهش مي‌کنم اينهايي که پاي تلويزيون هستند اگر نواري دارند ضبط صوت دارند، اين ضبط را روشن کنند، اين بحث امشب من را ضبط کنند براي اينکه کمتر فاميلي هست که در آن وسواسي نباشد. چون ممکن است بگويد بحث قرائتي را شنيدي بگويد نه، اه، از دستمان در رفت، حالا نوارش را از کجا پيدا کنيم. بعد گير مي‌کنيد نوار گيرتان نمي‌آيد، چون امشب هرکسي تلويزيون دارد، پايش نشسته، نوار ضبط صوت را روشن کند، بحث امشب من را ضبط کند، چون حرف‌هايي اتست که از خودم نيست راجع به وسواسي. يک صلواتي ختم کنيد تا من خطرات وسوسه را بگويم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

راجع به وسواس، نکاتي را خدمتتان بگويم. يکي اينکه وسواسي التقاطي است. التقاط چي است؟ اميرالمؤمنين مي‌فرمايد که بعضي‌ها چند درصد مسلمان هستند چند درصد هم غير مسلمان، يعني قاطي کرده، مثل شيري که آب قاطيش است، التقاطي است يعني دين و سليقه را مخلوط کرده، يعني اسلامش اسلام ناب نيست.

دوم، وسوسه اتلاف وقت است، چقدر عمر وسواسي‌ها، آدمهايي که گرفتار وسواس هستند تلف مي‌شود. مطالعه کنند يا کار بافندگي، نمي‌دانم خياطي، مطالعه، تحقيق، چقدر؟ چند ميليارد ساعت تا حالا عمر اينها تلف شده، دقيقه‌هاي عمر.

وسواسي بدعت عملي دارد. يعني چيزي که جزء دين نيست، مي‌گويد اين را دين گفته. آخه وسواسي‌ها به هواي اينکه مي‌خواهند نماز درست بخوانند، يا مي‌خواهند طهارت و پاکي را رعايت كنند، در دين بدعت مي‌گذارند، يعني چيزي که جزء دين نيست فکر مي‌کنند جزء دين است. و هر بدعتي هم انحراف است، کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبيلها الي النار، روايت داريم، وسواسي منکر، وسوسه انکارحرف خدا، پيامبر، ائمه و مراجع تقليد است، چون خدا مي‌گويد پاک شد، پيغمبر مي‌گويد پاک شد، امام مي‌گويد پاک شد، همه مراجع تقليد مي‌گويند پاک شد، وسواسي مي‌گويد پاک نشد. ببينيد وسوسه چقدر خطرناک است، پناه به خدا.

2- وسواس، عامل بدبيني به احكام

وسوسه مردم به خصوص نسل را به دين بدبين مي‌کند. اين خيلي مهم است، بچه نگاه مي‌کند مي‌گويد اگر دين اين است، ما يک همچين ديني را قبول نداريم. يکي از طرح‌هاي آمريکا آگاهانه يا ناخودآگاهانه اين بود يک قيافه‌اي از طالبان درست کند از نظر ريش و حجاب و اخلاق و تحقير زن و يک چيزي درست کند از اسلام، که بعد اين فيلم را نشان بدهد بگويد اسلام اين است. اسلام اين است تا مردم فرار کنند. مثل مادرهايي که مي‌خواهند بچه هايشان را از شير بازبدارند، به سينه‌شان فلفل مي‌مالند که اين بچه برود بخورد دهانش بسوزد، پس بزند. يعني دين اسلام را با فلفل وسوسه قاطي مي‌کنند که هرکه نگاهي به اسلام کرد، بگويد اگر دين اين است من قبول ندارم. بدبين مي‌کنند.

وسوسه عبادت شيطان است. چون وقتي انسان از مرز حق بيرون رفت، وارد مرز شيطان مي‌شود.

وسواسي ظلم به خود مي‌کند. وسوسه ظلم به جسم است. بالاخره اين دست امانت خداست، چرا اينقدر در آب فرو مي‌کني؟ چرا اينقدر زير شير مي‌گيري؟ عمر شما امانت است، چرا عمرت را تلف مي‌کني؟ قرآن چقدر آيه داريم مي‌گويد ظلموا انفسهم، اينها ظلم کردند به خودشان. اگر مادري به بچه‌اش شير مي‌دهد احتمال بدهد که روزه بگيرد شيرش خشک مي‌شود يا کم مي‌شود مي‌گويد روزه‌ات را بخور، اگر احتمال مي‌دهد که اين روزه ضرر دارد به جسمش، مي‌گويد روزه‌ات را بخور، احتمال ضرر را مي‌گويد روزه‌ات را بخور، وسواسي قطعا ضرر مي‌رساند، يعني از احتمال بالاتر.

3- وسواس، عامل سوءظن به ديگران

خوب، وسوسه از ظاهر به باطن مي‌رسد. ول که نمي‌کند، اول وسوسه از نجس و پاکي شروع مي‌شود، کم کم نسبت به آدم‌ها وسوسه پيدا مي‌کند، به نظرم، اين آدم با اين يکي رفيق بود، به نظرم اين تلفن چي بود، به نظرم، يعني اول از خودش است، بعد به ديگران، بعد وارد عقايد مي‌شود، بعد راجع به بزرگان، يک حالت وسوسه پيدا مي‌کند. وسوسه، صفت است، وسواسي آدم است، وسوسه يا وسواسي سوءظن به مردم است. وسواسي سوءظن به مردم دارد، چون مي‌گويد من پاکم باقي‌ها همه لاابالي، البته اگر باتقوا باشد. اگر بي تقوا باشد که مي‌گويد همه نجس‌اند. اگر تقوا داشته باشد مي‌گويد مردم مراعات نمي‌کنند، شلخته‌اند، لاابالي‌اند، بي اعتنايند، يعني همه مردم را مي‌گويد لاابالي. وسواسي، سوءظن به مردم دارد. خوب، قرآن مي‌گويد سوءظن به مردم گناه است، انّ بعض الظن اثم، سوءظن به مردم گناه است.

وسواسي، خود را خوار مي‌کند. مردم وقتي يک آدم وسواسي مي‌بينند، نگاه بزرگوارانه به او نمي‌کنند. مي‌گويند اين وسواسي است، فلاني را مي‌گويي، وسواسي است، اصلا آرمش مي‌شود وسواسي، و حال آنکه اسلام اجازه نمي‌دهد انسان يک کاري بکند که خوار شود. مسلمان عزيز است. ان العزه لله و لرسوله و للمؤمنين، قرآن مي‌گويد مؤمن عزيز است و وسواسي بخاطر حرکاتي که مي‌کند خودش را پهلوي چشم مردم خوار مي‌کند.

وسواسي چقدر گناه مي‌کند، تا حالا چند تا گفتيم. التقاط يک گناه است، تلف کردن وقت يک گناه است، بدعت يک گناه است، انکار عملي يک گناه است، بدبين کردن مردم به دين يک گناه است، عبادت شيطان يک گناه است، ظلم به جسم يک گناه است، سوءظن به مردم يک گناه است، خوار کردن خود. نمي‌دانند که وسواسي‌ها چه مي‌کنند.

4- دوري از برخورد ناشايست با وسواسي

البته بحث امشب ما باعت نشود که اگر توي يک فاميلي، توي يک خانه وسواسي است سربه سر او بگذاريم، اين ديگر يک مرتبه رواني مي‌شود. مي‌خواهم بگويم يک همچين مرضي هست، با مريض نبايد با شلاق برخورد کرد، حالا اگر هم، اين بنده خدا گرفتار شده، ديگر شما نمک روي زخمش نريز، من به عنوان معلم قرآن و معلم دين خطرات وسوسه و وسواسي را مي‌گويم اما حالا درمانش چي است، درمانش اين نيست که زن وسواسي را طلاقش بدهيم، از خانه بيرونش کنيم، کتکش بزنيم، نمي‌دانم سر به سرش بگذاريم، اين دوا نيست. اگر يک بچه‌اي را گفتند اين مريض است و اين مرض خطرناک است، معنايش اين نيست که اين مريض را يک کاري کنيم از بين برود، مواظب باشيد که حرف من بدآموزي نداشته باشد.

5- وسواس، عامل اسراف و تضييع حقوق

وسواسي حق ديگران را ضايع مي‌کند. حق شوهرش را از بين مي‌برد. به جاي اينکه شوهرداري کند شلنگ دست گرفته، به جاي اينکه بچه داري کند شلنگ دست گرفته، به جاي اينکه با بچه‌اش محبت کند، بگويد بخندد، خوش باشد، به جاي اينکه برود عيادت فلاني، مي‌گويد مي‌ترسم بروم خانه فلاني پايم را بگذارم روي فرشهايش، نجس شود. حق خيلي‌ها را وسواسي از بين مي‌برد. اصلا وسواسي‌هايي که آب زياد مصرف مي‌کنند، اگر يک منطقه‌اي آب کم بيايد بخاطر اينکه يک منطقه‌اي آب زياد مصرف کردند آب به آن محله بعد نرسيد. چطور اميرالمؤمنين مي‌فرمايد هرجا گرسنه‌اي ديدي ببينيد بغلش کي پرخوري کرده، هرجا پرخوري کردند، اين پرخوري کنارش يک گرسنه‌اي بي غذا مي‌ماند. من خدمت مقام معظم رهبري بودم، مي‌خواست نماز بخواند برق‌ها را خاموش کرد فقط لامپ يک لامپ روشن کرد، گفت هروقت مراسمي بود، مهمان داشتيم لامپ همه اتاق‌ها را روشن مي‌کنيم، فعلا من اين گوشه همين لامپ کافي است براي من. حاج احمد آقا فرمود امام آب خورد نصف ليوان آب را گذاشت، يک کاغذ گذاشت رويش، گفتيم چرا؟ گفت اين را دور بريزم اسراف است، عصري که تشنه‌ام مي‌شود آن نصف ليوان را مي‌خورم. اسراف در کاغذ، اسراف در برق، اسراف در نفت، اسراف در بنزين، بعضي کشورهايي که جمعيتش از کشور ما بيشتر است مصرف بنزينش از نصف ما هم شايد کمتر باشد. خيلي ما اسراف مي‌کنيم، خيلي اسراف مي‌کنيم. مردن‌هاي ما اسراف دارد، گل‌هايي که در جلسه فاتحه مي‌بريم اسراف دارد. روضه خواني‌هاي ما چقدر اسراف دارد. چي چي مي‌گويم. يک دعا کنم شما آمين بگوييد: خدايا همه ما را از همه وسوسه‌ها نجات بده(الهي آمين)

خوب، وسواسي ممکن است خدايي نکرده عوام فريبي هم بکند. چون گاهي وسواسي‌ها با عمل وسواسي‌شان مي‌خواهند مشهور بشوند، يعني بگويند ببينيد دين اين است، من اينقدر دقيقم، من اينقدر مواظبم. مثل بعضي آرايشگاهي‌ها يک مو بيشتر اينجا نيست‌ها، اين يک مو را مي‌تواند با قيچي بزند، پنجاه دفعه هي الکي اين قيچي را به هم مي‌زند. بابا نگه دار قيچي‌ات را به مو که رسيدي همچين کن، پنجاه دفعه هي الکي به هم مي‌زند. خيلي از وسواسي‌ها جوسازي مي‌خواهند بکنند؛ يعني مي‌خواهند مثل طاووس دم بزرگ درست کنند که بگويند ما عظمت داريم، اين خبرها نيست.

6- وسواس، عامل دوري از پذيرش مسئوليت

خوب، چطور آدم وسواسي مي‌شود؟ ابعاد وسواسي، وسواسي در نجس و پاکي هست، در فکر هست، در عقايد هست، در مسائل حکومتي، بعضي‌ها مثلا احتياط مي‌کنند در مسائل حکومتي، من رفتم خانه بزرگواري گفت تلويزيون آمده از من فيلمبرداري کند، من احتياط کردم، با تلويزيون مصاحبه نکردم، گفتم شما احتياط کن که روز قيامت جواب شهدا را چي بدهي؟ شهدا خواهند آمد گفتند اين تلويزيون دست ديگران بود زمان شاه، ما تکه تکه شديم تا آمدند منزل يک استاد دانشگاه، يک اسلام شناس، يک حقوقدان، يک آدم دانشمند، گفتند يک نكته بگو، حالا شما احتياط کردي؟ شما احتياط کن که اگر شهدا بگويند با خون ما چه کردي جواب آنها را چه خواهي داد. بعضي‌ها احتياط مي‌کنند قضاوت را قبول نمي‌کنند، با اينكه قاضي کم داريم. گاهي وقت‌ها يک کسي را گرفته‌اند چون قاضي کم داريم، نگهش مي‌دارند تا ببينند تکليفش در آينده چه مي‌شود. اگر قاضي باشد ساعت 8 که آوردند ساعت 9 پرونده‌اش بررسي مي‌شود چون قاضي کم است، مي‌گويند دو ماه ديگر. اين مقداري که افراد بيگناه در زندان مي‌مانند گناهش گردن آن کسي است که احتياطاً قضاوت را قبول نکرد.

خيلي‌ها هم اينطوري هستند، پناه بر خدا. شيطان ول نمي‌کند آدم را. گاهي آدم بالاي مجلس مي‌نشيند که بگويد من مهمم، گاهي پايين مي‌نشيند که بگويند ببين چقدر آدم متواضعي است پايين نشست. بالا مي‌نشيني از تکبر، شيطان سوار آدم مي‌شود، پايين مي‌نشيني از تواضع. اينها هر دوش شيطان سوار مي‌شود. يک کسي استاندار بود، اول انقلاب سوار دوچرخه مي‌شد. توي سخنراني‌اش مي‌گفت من را مي‌بيني، من استانداري هستم که با دوچرخه مي‌آيم و مي‌روم، گفتم خوب فرق نمي‌کند تو مي‌خواهي بگويي من من، من سوار دوچرخه مي‌شوم، پس سوار دوچرخه مي‌شوي که بعد بگويي من را مي‌بينيد، من را مي‌بينيد، من را مي‌بينيد، من را مي‌بيني اين گوني است پوشيدم. اگر فاستوني بپوشي که من نگويي ثوابش بيشتر از اين است که گوني بپوشي و هي در جامعه بگويي من. اينکه به ما گفته‌اند همه‌اش بگوييد اهدنا الصراط المستقيم، چون گاهي آدم از اين طرف مي‌افتد، گاهي از آن طرف مي‌افتد. آمد دكان بقالي مي‌خواست رب بخرد، گفت ربع داري؟ گفت به اين غليظي نداريم.

افرادي هستند همه انگشت هايشان پر از انگشتر است، افرادي سينه مي‌زنند راه بندان مي‌کنند، فکر مي‌کند عبادت مي‌کنند. دکانش را جارو مي‌کند، مي‌گويد النظافه من الايمان، آشغال‌ها را مي‌ريزد توي جوي، مثل اينکه النظافه من الايمان يادش رفت.

خوب، وسواسي از خدا غافل مي‌شود. وسواسي وقتي سرگرم خودش شد، از کارها و مسئوليت‌هاي مهم، کم مي‌گذارد. خانم، برادر، آقا، شما مسئوليت ديگري نداري؟ آدم وقتي سرگرم به يک کار خيالي شد از کارهاي جدي باز مي‌ماند.

7- خطر تقدس نمايي با انجام كارهاي وسواسي

بعضي وسواسي‌ها با حرکاتشان مي‌خواهند بگويند من آدم مقدسي هستم. امام صادق فرمود: لو انّ رجل مات صائما في السفر، ما صليت عليه، بعضي‌ها مي‌خواهند بگويند خيلي مقدسيم در سفر هم روزه مي‌گيرند. يک نفر که در سفر روزه گرفته بود که بگويد من خيلي آدم خوبي هستم، امام صادق فرمود اگر اين بميرد من به جنازه‌اش نماز نمي‌خوانم. اسلام گفته در سفر روزه‌ات را بخور. حتي در ريش گذاشتن، بعضي‌ها يک ريشي مي‌گذارند که، من خودم به يک کسي گفتم هرچيزي يک اندازه‌اي دارد. انگشتر دست کرده، عقيقش مثل در قابلمه، خوب مي‌خواهي چه کني؟ سبيلش ناميزان، ريشش ناميزان، انگشترش ناميزان، عطسه که مي‌کند همه سالن مي‌فهمند که اين عطسه کرد. اصلا يک آدمهايي هستند که مريضند، اينها مرض است، خيلي هم حاليش نيست، مثلا همه پپسي مي‌خورند مي‌گويد براي من کوکا بياوريد، والله نه مي‌فهمد کوکا چي است، نه پپسي، يعني ترکيبات شيميايي هيچ کدام را والله نمي‌داند، فقط چون همه کوکا مي‌خورند اين مي‌گويد پپسي، اگر همه پپسي بخورند مي‌گويد کانادا. تا چاي مي‌خورند مي‌گويد براي من آب جوش بياوريد، تا آب جوش مي‌خورند مي‌گويد ببخشيد براي من يک چاي بياوريد. يک مرضي است مي‌خواهد با همه فرق کند. مي‌خواهد توي خيابان که راه مي‌رود بلوزش را همه ببينيد. بعضي دخترها ساده بروند کسي نگاهشان نمي‌کند، اصلا مي‌خواهد نگاهش کند. يا پسر سر موتورش را بلند مي‌کند، لباسش را جغور بغور مي‌کند. آدم دليل ندارد که اينقدر دست به اطوار بزند. امام کاظم(ع) فرمود همه کساني که دست به اين کارها مي‌زنند يک کمبودي دارند، عقده‌اي دارند، مي‌خواهند مردم نگاهشان کنند، آنوقت کمالاتي هم ندارد که مردم بخاطر کمالاتش نگاهش کنند، اين شاگرد اول است، اين بوعلي سيناست، اين خدمتگزار است، اين ايثارگر است، چون کمالات و ارزش واقعي ندارد خودش را با نخ و پشم و زلف و سبيل دلها را به خودش متوجه مي‌کند. آرام برويم، آرام بياييم. توي طلبه‌ها هم هست، توي همه قشري هست، تو دانشجوها هست، تو بازاري‌ها هست، متأسفانه شيطان سوار مي‌شود.

خوب برويم.

8- دستورات ديني براي دوري از وسواس

در اسلام يك اصول و قواعدي هست، البته فني و فقهي است، من هم فقيه نيستم، ولي فقط اشاره مي‌کنم استنادهايش را بدانيد. در اسلام يک سري قواعد است، کلي است، خط کش است، اسلام اين خط کش‌ها را گذاشته، يکي از برکات اين خط کش‌ها اين است که كسي وسواسي نشود. يک قاعده داريم که مي‌گويند قاعده سوق، يعني قاعده بازار، سوق يعني بازار، يعني هرچه از بازار مسلمان‌ها خريدي انشاءالله پاک است. يعني ديگر وسوسه نشان نده، از بازار مسلمان هاست. قاعده سوق، يعني وسواسي نباش.

قاعده يد، يد يعني دست، يعني چيزي که در دست كسي است بگو مالک است، نگو از کجا آورده، نکند دزديده باشد، فعلا در دست اين است، انشاءالله مالک است. قاعده يد يعني وسوسه نکن.

قاعده طهارت، يعني بگو پاک است، هرچيزي را شک داري نجس است يا پاک، بگو انشاءالله پاک است، ما که نمي‌دانيم نجس است، انشاءالله پاک است.

قاعده اباحه، اصاله الاباحه، يک چيزي كه نمي‌داني حلال است يا حرام، بگو انشاءالله حلال است. کل شيء مباح، يقين که نداري حرام است، انشاءالله مباح است.

قاعده فراغ، اگر در عبادت، از يک كاري فارغ شدي، مثلا گفتي السلام عليک ايها النبي، ديگر شک نكن، همين که تجاوز کردي، بگوانشاءالله درست بوده. در رکوع، يا در قنوت شک کردي كه قل هوالله را چه جورگفتي، در رکوع شک کردي قنوتت چه جور بوده است، يعني از يک محل که رد شدي ديگر به محل قبلي برنگرد. اينها يک قواعدي است كه حرف دارد، منتهي من در تلويزيون در حد مختصر مي‌گويم، چون بحث تلويزيوني بايد مثل آب جوش باشد، به همه معده‌ها بخورد، يک خورده چربي و زعفران داشته باشد، عطسه مي‌کنند.

به امام گفتند فلاني وسواسي است. گفت در آب وسوسه دارد يا در زکات و خمس هم وسوسه دارد. ديديد يک نفر بگويد که من شک دارم خمس داده‌ام، احتياطا يک بار ديگر هم خمس بدهم، آب را يکبار ديگر مي‌ريزد ولي اينطور نيست که اگر صد هزار تومان داد، بيست هزار تومان داد به دلش نچسبد، يک بيست هزار تومان ديگر هم بدهد. امام صادق فرمود دليل اينکه اينها شيطان است اين است که اينها در آنجايي که بناست پول بدهند هيچ وقت وسواسي نيستند.

پيغمبر اسلام وقتي مبعوث شد همه مردم بت پرست بودند، مشرک هم نجس است، پيغمبر هم در مکه با مشرکين زندگي مي‌کرد. در زندگي پيغمبر ما نديديم که پيغمبر هي به مسلمان‌ها بگويد دست به اين نزن، آب بکش، آب بکش، آب بکش. يعني مسلمان‌ها يک اقليت بودند بين بت پرست‌ها زندگي مي‌کردند اينقدر آب کش، آب کش هم نبود.

كسي آمد گفت آقا من لباسهايم را شستم انداختم روي بند، بعد فهميدم توي طشت يک موش است، امام فرمود که لباس‌هايي که قبلا شستي پاک است. شايد آنوقتي که شستي موش نبوده، شايد بعد از شستن موش افتاده شما که نمي‌داني قبلا موش بوده، پاک است. قبلا وضو داشتيم شک كرديم وضو داريم، بگو انشاءالله وضو داريم.

اگر يک مسلمان لباسش نجس است مي‌رود بيرون و برمي گردد، مي‌بيني ديگر نجس نيست، بايد بگويي پاک است. ببخشيد شما رفتي بيرون شستي؟ به تو چه؟ اينجا خوني بود، حالا مي‌بيني خوني نيست، همين که مسلمان رفت و برگشت، پاک است. سوزن مي‌رود در رگ، خوب توي خون است، وقتي سوزن برمي گردد همين که سوزن خوني نيست سوزن پاک است. نگو رفت توي خون، بله رفت توي خون ولي وقتي برگشت که خوني نبود.

در زندگي امام نوشته‌اند امام وقتي پاريس بود رفت حمام و با همان حوله‌هايي که در حمام بود خودش را خشک کرد گفتند آقا اينها مسيحي‌اند اين حوله‌ها را معلوم نيست کي شسته، گفت به ما چه؟ پاک است. دستشويي مي‌رويم، پاک است. اصلا در بسياري از موارد در فقه اطمينان کافي است، مثلا اطمينان داري ده روز جايي مي‌ماني، حالا ممکن است توي اين ده روز بروي يک جايي برگردي، ولي بنا داري ده روز بماني، همين که بنا داري ده روز بماني، نمازت را چهار رکعتي بخوان. قصد توطن، بنا داريم فعلا يک مدتي وطنمان اينجا باشد، اطمينان به قصد توطن کافي است، اطمينان به اينکه ده روز مي‌ماني کافي است، اما در نجس شدن بايد بگويي والله نجس است. ما که نمي‌دانيم والله نجس است، يعني داري توي کوچه راه مي‌روي آبِ گل مي‌ريزد، حتي کوچه‌هايي که آلوده هست، البته بهداشت غير از نجس و پاکي است، حساب بهداشت فرق مي‌کند. آقا عبايت پر از گِل است، تا مادامي که نمي‌تواني بگويي اين گل‌ها والله نجس است، شما با همان عبا و لباس مي‌تواني نماز بخواني. (خوب، اين را هم بگويم، فرشي با بول نجس شد، پايت را روي فرش مي‌گذاري، پا نجس مي‌شود، فرش بولي است بعد هم پاي‌تر مي‌گذاري نجس مي‌شود، پاي‌تر را روي جاي ديگر مي‌گذاري، آنجا هم نجس مي‌شود، اگر ديگري پاي ترش را روي جاي پاي دوم گذاشت پاک است. يک بار ديگر بگويم، اين گوشه فرش، بچه بول کرده، خوب نجس است، شما هم پاي‌تر مي‌گذاري، چون پاي‌تر گذاشتي نجس شد، پايت را بر مي‌داري مي‌گذاري يک قدم عقب‌تر، آن يک قدم هم نجس شد، ديگر اگر مهمان‌ها آمدند پايشان را گذاشتند جاي پاي دوم، نجس نمي‌شوند.

خدايا، خدايا ما را از انواع وساوس که مهمترين وسوسه، وسوسه فکري است، خيلي‌ها در انتخابات شرکت نمي‌کنند، ميگويند نمي‌دانيم آخرش چه مي‌شود، مگر علم غيب داريم ما، فعلا اين رژيم، با توجه به آن جنايت‌ها اين بهتر است. حالا ما نمي‌خواهيم بگو اين آقا معصوم است بهترين آدم کره زمين است، اين از آن رژيم بهتر است، خوب ما آن رژيم را ديديم، اين رژيم هم ديديم، در مقايسه همين که اين بهتر است بايد کمکش کنيد. حالا لازم هم نيست وقتي کمکش مي‌کنيم بگوييم اين معصوم است و هيچ خطايي نخواهد کرد و هيچ گناهي در رژيم ايشان واقع نخواهد شد.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از همه يوسوس في صدور الناس‌ها ما را نجات بده.

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

/ 1