امام مهدی در ادیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام مهدی در ادیان - نسخه متنی

مرکز اطلاع رسانی امام مهدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از نظر
اقوام و اديان

انتظار
ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امرى فطرى
و طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است
و زمان و مكان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد.

از اين رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مايلند روزى فرا رسد كه جهان بشريّت در
پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأييد و عنايت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم
ستمگران نجات يافته، شور و بلوا در جهان پايان پذيرد و انسانها از وضع فلاكت بار
موجود نجات يابند و از نابسامانى و نا امنى و تيره روزى خلاص شوند و سرانجام به
كمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نايل آيند.

به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ كه در آخر الزمان ظهور
خواهد نمود و به جنايتها و خيانتهاى ضد انساني خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد
جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنيان خواهد نهاد _ سخن به ميان آمده و تمام
پيامبران و سفيران الهى در اين زمينه به مردم با ايمان جهان، نويدهايى داده اند.

در اين زمينه، يكى از نويسندگان معروف چنين مى نويسد:

«موضوع ظهور و علايم ظهور، موضوعى است كه در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهميّت خاصّى
است. صَرفِ نظر از عقيده و ايمان كه پايه اين آرزو را تشكيل مى دهد، هر فرد
علاقه مند به سرنوشت بشريّت، و طالب تكامل معنوى وقتى كه از همه نا اميد مى شود، و
مى بيند كه با وجود اين همه ترقّيات فكرى و علمى شگفت انگيز، باز متأسّفانه، بشريّت
غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى كشاند و از خداوند بزرگ
بيشتر دورى مى جويد، و از اوامر او بيشتر سرپيچى مى كند; بنا به فطرت ذاتى خود
متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد يارى مى جويد.

از اين رو در همه قرون و اعصار، آرزوى يك مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود
داشته است. و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و يهودى و
مسيحى و مسلمان، سابقه دارد، بلكه آثار آن را در كتاب هاى قديم چينيان و در عقايد
هنديان، و در بين اهالى اسكانديناوى و حتّى در ميان مصريان قديم و بوميان و حتّى
مكزيك و نظاير آنها نيز مى توان يافت».[1]

آرى! عقيده به ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى در پايان جهان، يكى از مسايل بسيار مهمّ و
حسّاسى است كه نه تنها در آيين مبين اسلام، بلكه در همه اديان آسمانى، و نه تنها در
ميان پيروان اديان و مذاهب بلكه در نزد بسيارى از مكاتب مختلف جهان سابقه ديرين
دارد، و تمامى پيروان اديان بزرگ عالم از مسيحيان، كليميان و زرتشتيان گرفته تا
پيروان مكتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقيده دارند.

ناگفته نماند كه پيروان اديان و مذاهب گوناگون، و ديگر ملل و اقوام گذشته و مكاتب
مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «

مهدى
موعود منتظر(عليه السلام)

»،
و پيروان ساير اديان ومكتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» يا
«مصلح غيبى»، يا «رهاننده بزرگ» يا «نجات بخش آسمانى» و يا «منجى اعظم» مى نامند;
ولى در باره اوصاف كلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت
و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.

جالب توجّه اين كه حتّى در اين اواخر نيز، اين عقيده در بين گروهى از دانشمندان و
فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشكيل حكومت واحدجهانى» درسطح وسيعى مطرح
گرديده است:

«در عصر اخير دوشادوش پيشرفت همه جانبه اى كه در تمام مسايل علمى نصيب بشريّت شده،
اين ايده و عقيده نيز از مرز اديان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان يكى از
مهمترين مسايل حياتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».[2]

آرى ! امروز بسيارى از انديشمندان و فلاسفه مشهور جهان نيز عقيده دارند كه با
پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژى، زندگى ماشينى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازيهاى
خطرناك سياسى، و احساس يأس و نا اميدى در بين جوامع بشرى براى رهايى از اوضاع نا
بسامان كنونى، تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است.

بنابراين، برغم افكار بيمارگونه كوته نظران كج انديش كه مى پندارند مسأله مهدويّت و
انتظار ظهور يك رهبر بزرگ آسمانى در پايان جهان، از مختصّات مسلمانان و يا از عقايد
خاص شيعيان است و مى كوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در يك مكتب خاصّ محصور
كنند، اين مسأله اختصاص به مسلمانان و شيعيان ندارد; بلكه يك اعتقاد عمومى مشترك
است كه همه اُمّتها و ملّتها و پيروان اديان ـ و حتّى مكاتب مختلف، فلاسفه،
دانشمندان و انديشمندان واقع بين جهان نيز ـ در اين عقيده و مرام باهم شريك اند.

اصالت
اعتقاد به ظهور مُنجى

عقيده به ظهور يك نجات دهنده بزرگ آسمانى و اميد به يك آينده روشن كه در آن،
نگرانيها و هراسها مرتفع گردد، و به بركت ظهور يك شخصيّت ممتاز الهى همه تاريكيها
از پهنه گيتى برچيده شود، و ريشه ظلم و جهل و تباهى از روى كره زمين بركنده شود، يك
اعتقاد عمومى ثابت است كه همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بين تمام
ملّتها شايع و رايج بوده است.

بر اساس تحقيقات پژوهشگران مسايل اسلامى، اين عقيده در طول دوران زندگى انسانها
پيوسته در ميان همه ملّتها و پيروان اديان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف
جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نيز معتقدند كه سرانجام بايد پيشوايى در
آخر الزمان ظهور كرده، بى عدالتى ها را از بين برده، حكومت واحد جهانى تشكيل داده،
و در بين مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى كند.

آنچه از تاريخ اُمّتها استفاده مى شود اين است كه: مسأله عقيده به ظهور يك رهبر
مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام



مُنجى موعود جهانى

به قدرى اصيل و ريشه دار است كه در اعماق دل ملّتها و پيروان همه اديان الهى، و
تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جايى كه در طول تاريخ بشريّت، انسانها در
فراز و نشيب هاى زندگى، با يادآورى ظهور چنين رهبر مقتدرى، پيوسته خود را از يأس و
نا اميدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پايان جهان،
لحظه شمارى مى كنند.

براى اثبات اين مطلب، كافى است بدانيم كه عقيده به ظهور يك «نجات دهنده» حتّى از
نظر يهود و نصارى نيز قطعى است. و حتّى اين كه در ميان همه طوايف يهود و همه
شاخه هاى مسيحيّت وجود اين عقيده قطعى و مسلّم است.

اينك براى توضيح بيشتر به مطالبى كه در اين زمينه مى آوريم، توجه فرماييد.

انتظار
ظهور «منجى» در بين يهود و نصارى

نويسنده آمريكايى كتاب «قاموس مقدّس»، درباره شيوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پيدايش
يك «منجى بزرگ جهانى» در ميان قوم «يهود» چنين مى نويسد:

«عبرانيان منتظر قدوم مبارك «مسيح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود
مبارك . . . مكرّراً در «زبور» و كتب انبيا، على الخصوص، در كتاب «اشعيا» داده شده
است. تا وقتى كه «يحياى تعميد دهنده» آمده، به قدوم مبارك وى بشارت داد، ليكن
«يهود» آن نبوآت (پيشگوييها) را نفهميده با خود همى انديشيدند كه «مسيح» (سلطان
زمان) خواهد شد، و ايشان را از دست جور پيشگان و ظالمان رهايى خواهد داد، و به اعلا
درجه مجد و جلال ترقّى خواهد كرد».
[3]

نويسنده كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در كتاب خود ازيهوديان، زبان به شكايت مى گشايد كه
دعوت عيساى مسيح را بعد از آن همه اشتياق و انتظار، سرانجام نپذيرفتند و او را مسيح
واقعى نپنداشتند و او را با مسيح موعودى كه سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسين و
مژده اش را كتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى
مى كردند، مطابق نيافتند. از اين رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنايتكار
به ملّت اسرائيل، و تعاليمش را، ضدّ آرمان اساسى كتب مقدّس «عهد عتيق» (تورات و
ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاكمه اش فراخواندند و به اعدام محكومش كردند، و
همچنان با احساس غبنى جانكاه مجدداً در انتظار «مسيح موعود» و رهايى بخش از رنج و
ستم، نشستند.

مسيحيان، با اين كه حضرت عيسى(عليه السلام) را «مسيح موعود» يهوديان مى دانستند،
چون نسبت به پيروى او احساس ناتمامى كردند، يكباره اميدشان از «زمان حال» بركنده
شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسيح» و بازگشت وى از آسمان، در
پايان جهان نشستند.

طبق نوشته «مستر هاكس» آمريكايى، در كتاب خود «قاموس كتاب مقدس» كلمه «پسر انسان»
80 بار در «انجيل» و ملحقات آن (عهد جديد) به كار رفته كه فقط 30 مورد آن با حضرت
عيسى(عليه السلام) قابل تطبيق است، و 50 مورد ديگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن
مى گويد كه در آخر زمان ظهور خواهد كرد([4]
[4]

)
.!

مسيح هاى
دروغين

اعتقاد به ظهور يك «منجى بزرگ جهانى» و اشتياق، به ظهور يك رهبر آسمانى در ميان
يهود و نصارى، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملّت، مدّعيان
شگفتى را پديد آورده، و افراد زيادى پيدا شده اند كه خود را به دروغ «مسيح موعود»
معرّفى كرده اند. به طورى كه صاحب كتاب «قاموس كتاب مقدّس» در باره شماره مدّعيان
دروغين «مسيح موعود» مى نويسد:

«24 نفر مسيحيان (مسيح هاى) دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهر گشتند كه مشهورترين و
معروفترين آنها «بركوكبه» است كه در اوايل قرن ثانى مى زيست. و آن دجّال معروف
ادّعا مى نمود كه رأس و رئيس و پادشاه قوم يهود است.

و در مائه دوازدهم تخميناً ده نفر از مسيحيان، ـ يعنى: مسيح هاى دروغگو ـ ظاهر
گرديده، جمعى را به خود گروانيده، و اين مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى كثير
نيز در آن معركه، طعمه شمشير گرديدند. و آخرين مسيحيان ـ مسيح هاى دروغگو ـ
«مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى كه در سال 1682 ميلادى ظهور كرده، اسباب اشتداد
فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گرديده معدوم
الاثر شد.

نويسنده كتاب «ديباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل اين جريان از كتاب «قاموس كتاب مقدس»
مى نويسد:

«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمريكايى ـ كتاب «قاموس كتاب مقدّس» به زبان فارسى، كه
سالها نيز ساكن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعيان «مسيحائى» و همچنين درباره
آخرين كسى كه به عنوان «مسيح موعود» قيام كرده است، نارساست.

شماره اين مدّعيان، به مراتب بيشتر از آن است كه وى يادآور شده است، همچنين قيام
«مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسين قيامى نيست كه تاريخ مسيحيّت آن را به ياد
مى آورد. تنها طى دو قرن هيجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسيح
موعود» ظهور كرده اند، و اغتشاشهايى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نيز به
كيفر رسيده اند».[5]

«البته به موازات دين مسيح، در دين يهود نيز، مسيح هاى دروغين متعدّد ظهور
كرده اند. از جمله، يكى از مسيح هاى يهودى، «داود آل روى» از يهوديان ايران است. او
در اواسط قرن دوازدهم در ميان يهوديان ايران، مدّعى شد كه او «مسيح موعود» است».[6]


عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقيده به ظهور مصلحى جهانى در پايان دنيا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص
به هيچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ اين اعتقاد كهن و ريشه دار، علاوه بر اشتياق
درونى و ميل باطنى هر انسان ـ كه به طور طبيعى خواهان حكومت حقّ و عدل، و برقرارى
نظام صلح و امنيّت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاى بى شائبه پيامبران الهى در طول
تاريخ بشريّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.

تمام پيامبران بزرگ الهى در دوران مأموريّت الهى خود به عنوان جزيى از رسالت خويش
به مردم وعده داده اند كه در آخر الزمان و در پايان روزگار، يك مصلح بزرگ جهانى
ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و
فساد، بى دينى و بى عدالتى را در تمام جهان ريشه كن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر
از عدل و داد خواهد كرد.

سيرى كوتاه در افكار و عقايد ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و
يونان و نگرش به افسانه هاى ديگر اقوام مختلف بشرى، اين حقيقت را به خوبى روشن و
مسلّم مى سازد كه همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقايد و انديشه هاى
متضادّى كه با يكديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.

اينك براى اين كه در باره اين موضوع سخنى به گزاف نگفته باشيم فهرست مختصرى از
بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مى آوريم:

1 ـ ايرانيان باستان

معتقد بودند كه: «گرزا سپه» قهرمان تاريخى آنان زنده است و در «كابل» خوابيده، و صد
هزار فرشته او را پاسبانى مى كنند تا روزى كه بيدار شود و قيام كند و جهان را اصلاح
نمايد.

2 ـ گروهى ديگر از ايرانيان

مى پنداشتند كه: «كيخسرو» پس از تنظيم كشور و استوار ساختن شالوده فرمانروايى،
ديهيم پادشاهى به فرزند خود داد و به كوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزى ظاهر
شود و اهريمنان را از گيتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو

بر اين عقيده بودند كه از مشرق زمين يك نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متّحد
سازد و آنها را بر دنيا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن

معتقد بودند كه يك نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و «ژرمن» را بر دنيا حاكم
گرداند.

5 ـ اهالى صربستان

انتظار ظهور «ماركو كراليويچ» را داشتند.

6 ـ برهمائيان

از دير زمانى براين عقيده بودند كه در آخر زمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدى
سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفين را خواهد كشت، و تمام دنيا «برهمن»
گردد و به اين سعادت برسد.

7 ـ ساكنان جزاير انگلستان،

از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند كه: «ارتور» روزى از جزيره «آوالون» ظهور نمايد
و نژاد «ساكسون» را در دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.

8 ـ اسن ها

معتقدند كه پيشوايى در آخر الزمان ظهور كرده، دروازه هاى ملكوت آسمان را براى
آدميان خواهد گشود.

9 ـ سلت ها

مى گويند: پس از بروز آشوبهايى در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام كرده، دنيا را به
تصرّف خود درخواهد آورد.

10 ـ اقوام اسكانديناوى

معتقدند كه براى مردم دنيا بلاهايى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد،
آنگاه «اودين» با نيروى الهى ظهور كرده و بر همه چيره مى شود.

11 ـ اقوام اروپاى مركزى


در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.

12 ـ اقوام آمريكاى مركزى

معتقدند كه: «كوتزلكوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پيروز خواهد
شد.

13 ـ چينى ها

معتقدند كه «كرشنا» ظهور كرده، جهان را نجات مى دهد.

14 ـ زرتشتيان

معتقدند كه: «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و
تنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر
و هم گفتار و هم كردار گرداند.

15 ـ قبايل «اى پوور»


معتقدند كه: روزى خواهد رسيد كه در دنيا ديگر نبردى بروز نكند و آن به سبب پادشاهى
دادگر در پايان جهان است.

16 ـ گروهى از مصريان

كه در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگى مى كردند، معتقد بودند كه
سلطانى در آخرالزمان با نيروى غيبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بين
مى برد و مردم را به آرامش و آسايش مى رساند.

17 ـ گروهى ديگر

از مصريان باستان معتقد بودند كه فرستاده خدا در آخر الزمان، در كنار خانه خدا
پديدار گشته، جهان را تسخير مى كند.

18 ـ ملل و اقوام مختلف هند،


مطابق كتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند كه ظهور خواهد كرد و حكومت واحد
جهانى را تشكيل خواهد داد.

19 ـ يونانيان

مى گويند: «كالويبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد كرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 ـ يهوديان

معتقدند كه در آخر زمان «ماشيع» (مهدى بزرگ) ظهور مى كند و ابد الآباد در جهان
حكومت مى كند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى كه «تورات»، كتاب
مقدّس يهود، او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.

21 ـ نصارا

نيز به وجود حضرت مهدى(عليه السلام) قايلند ومى گويند: او در آخر الزمان ظهور خواهد
كرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.[7]

آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(عليه السلام)كاملاً
تطبيق نمى كند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از يك
حقيقت مسلّم حكايت مى كند و آن اين كه:

اين افكار و عقايد و آرا كه همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آينده اى درخشان و
آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر اين واقعيّت است كه همه آنها
در واقع از منبع پر فيض وحى سرچشمه گرفته است، و لكن در برخى از مناطق دور دست كه
شعاع حقيقت در آنجا كمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن كاسته شده، و
فقط كلّياتى از نويدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در ميان ملّتها به جاى مانده
است.

البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادى، خود بر اهميّت موضوع مى افزايد، و
مسأله «مهدويّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى كند.

بنابراين، عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان يك عقيده
عمومى است و اگر كلمه «مهدى» و واژه هاى ديگر را ـ كه پيروان ساير اديان و مذاهب
مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى كنند ـ از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوريم، و آن
حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» يا «مصلح جهانى» و يا «رهايى بخش غيبى» بناميم،
اختلاف اسمى هم رفع مى شود.


اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

اينك قسمتى از اسامى مبارك آن حضرت را كه با الفاظ مختلفى در بسيارى از كتب مذهبى
اهل اديان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانيم.

1 ـ «صاحب»

در صحف ابراهيم(عليه السلام);

2 ـ «قائم»

در زبور سيزدهم

3 ـ «قيدمو»

در تورات به لغت تركوم

4 ـ «ماشيع»

(مهدى بزرگ) در تورات عبرانى

5 ـ «مهميد آخر»

در انجيل

6 ـ «سروش ايزد»

در زمزم زرتشت

7 ـ «بهرام»

در ابستاق زند و پازند

8 ـ «بنده يزدان»

هم در زند و پازند

9 ـ «لند بطاوا»

در هزار نامه هنديان

10 ـ «شماخيل»

در ارماطس

11 ـ «خوراند»

در جاويدان

12 ـ «خجسته»

(احمد) در كندرال فرنگيان

13 ـ «خسرو»


در كتاب مجوس

14 ـ «ميزان الحق»

در كتاب اثرى پيغمبر

15 ـ «پرويز»

در كتاب برزين آذر فارسيان

16 ـ «فردوس اكبر»

در كتاب قبروس روميان

17 ـ «كلمةُ الحقّ»

در صحيفه آسمانى

18 ـ «لِسانِ صدق»

هم در صحيفه آسمانى

19 ـ «صمصام الاكبر»

در كتاب كندرال

20 ـ «بقية اللّه»

در كتاب دوهر

21 ـ «قاطع»


در كتاب قنطره

22 ـ «منصور»

در كتاب ديد براهمه

23 ـ «ايستاده»

(قائم) در كتاب شاكمونى

24 ـ «ويشنو»

در كتاب ريگ ودا

25 ـ «فرخنده»

(محمّد) در كتاب وشن جوك

26 ـ «راهنما»

(هادى و مهدى) در كتاب پاتيكل

27 ـ «پسر انسان»

در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن)

28 ـ «سوشيانس»


در كتاب زند و هومو من يسن، از كتب زردتشيان

29 ـ در كتاب «شابوهرگان»

كتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده كه بايد در آخر الزمان
ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد

30 ـ «فيروز»

(منصور) در كتاب شعياى پيامبر.[8]

علاوه بر اين ها اسامى ديگرى نيز براى حضرت مهدى(عليه السلام)در كتب مقدّسه اهل
اديان ذكر شده است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نموديم.[9]

اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقية اللّه» كه در كتب مذهبى ملل
مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسكرى ـ عجّل اللّه
تعالى فرجه الشريف ـ است كه در بيشتر روايات اسلامى، به آنها تصريح شده و ائمّه
معصومين(عليهم السلام) در اكثر روايات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقية
اللّه» ياد كرده اند. و اين خود بيانگر اين واقعيّت است كه موعود همه اُمّتها و
ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غايب، حضرت حجّت بن الحسن العسكرى (عليه السلام) است.


اديان و نويد ظهور
موعود

چنان كه در بحثهاى گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان و
پايان دادن به ظلم و ستمها از مسايل اساسى اديان و اسلام است، و تمامى اديان و
مذاهب گوناگونى كه در روى كره زمين حكومت مى كنند، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر
داده اند.

بر اساس تعاليم انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، عليرغم عوامل بدبينى بيشمارى كه نسبت
به آينده بشر در جهان ديده مى شود، اوضاع كنونى جهان قابل دوام نيست، و دير يا زود
گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخيد، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد
اجتماعى و كشمكشهاى كنونى جاى خود را به آرامش و امنيّت خواهد داد. مطابق وعده هاى
انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، چشم انداز آينده جهان و سرنوشت بشر روشن است.

نگاهى كوتاه به كتابهاى مذهبى اهل اديان اين امر را به خوبى نشان مى دهد كه وقتى
جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بيدادگرى همه جهان را فراگيرد، و جنگهاى
خانمان سوز و ويرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور
كشورها عاجز و ناتوان گردند و براى خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اى
نيابند، در چنين موقعيّت حساس و بحرانى يك مصلح بزرگ جهانى، با اتّكا به قدرت
لايزال الهى قيام خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومى در تمام جهان دست خواهد زد و
زورگويان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاى خود خواهد نشاند و
به همه بدبختيها و تيره روزى ها و گرفتارى هاى بشريّت خاتمه خواهد داد.







[1]


ـ مقدّمه كتاب «مهدى موعود» ترجمه سيزدهم بحار، ص 177، و مهدى انقلابى
بزرگ، ص 57، به نقل از كتاب علائم الظهور.




[2]


ـ او خواهد آمد، ص 75.




[3]


ـ قاموس كتاب مقدّس، ص 806، به نقل از كتاب «او خواهد آمد»، ص 32.




[4]


ـ او خواهد آمد، ص 33، به نقل از قاموس مقدس، ص 219.




[5]


ـ ديباچه اى بر رهبرى، ص 95 ـ 96.




[6]


ـ ديباچه اى بر رهبرى، ص 101 ـ 102.




[7]


ـ او خواهد آمد، ص 87 ـ 88.




[8]


ـ اسامى مقدس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى مربوطه به تفصيل آمده است،
و ما اسامى مذكوره را از اين كتابها نقل كرده ايم: النجم الثاقب، ص 31 ـ
70، كتاب يأتي على الناس زمان، ص 708 ـ 711، اقوال الائمه، ج 1، ص 329، او
خواهد آمد، ص 64 ـ 70 و الزام الناصب ج 1، ص 481 ـ 491




[9]


ـ ناگفته نماند كه نامها، كنيه ها و لقبهاى حضرت مهدى(عليه السلام)، در دو
كتاب پر محتواى «الزام الناصب»، تأليف مرحوم حائرى يزدى، و كتاب بسيار نفيس
«نجم الثاقب» تأليف محدّث نورى ـ طاب ثراه ـ به تفصيل ذكر شده است.

در كتاب «الزام الناصب»، 186 نام، و در كتاب «نجم الثاقب» هم 182 نام براى
آن حضرت ذكر گرديده است. كسانى كه طالب شرح و معانى الفاظ ياد شده و اسامى
مبارك آن حضرت مى باشند، مى توانند به كتاب «نجم الثاقب» از صفحه 31 تا 70
و جلد اوّل كتاب «الزام الناصب» از صفحه 481 تا 491 مراجعه فرمايند.


/ 5