البته امام خميني(ره) واقعگرا تر از آن بودند كه امر خطيري همچون تربيت انسانها را تنها به احساس دروني افراد موكول سازند. براي همين، روي تك تك مؤسسات تربيتي انگشت گذارده و نحوه فعاليتهاي آنها را متذكر ميشوند. آنچه در اينجا مدّ نظر ميباشد، نه شيوههاي عملي، بل اصول كلي حاكم بر كلّيه مؤسسات است كه در مجموع نشاندهنده وضعيت آرماني مؤسسات تربيتي در جامعه اسلامي است، وضعيتي كه در آن اصول ذيل نمود تام دارند:
اصل اول: صالح بودن كارگزاران امور تربيتي
حوزه ، دانشگاه، راديو، تلويزيون، مطبوعات و... ديگر نهادهاي تربيتي آن گاه ميتوانند مثمر واقع شوند كه در مقام نخست خود «صالح» باشند، لذا وجود نهادهاي صالح از جمله بلندترين آرمانهاي امام(ره) به حساب ميآيند.«آن قدر كه كشور ما از دانشگاه و فيضيه صدمه ديده است از جاهاي ديگر نديده است. بايد هر دوي اينها مهذّب باشند و علماي اسلام و اساتيد دانشگاه با هم پيوند داشته باشند».12
اصل دوم: وجود توافق عمومي بين كلّيه مؤسسات براي نيل به هدفي واحد (به ويژه حوزه و دانشگاه)
هماهنگ بودن نهادهاي تربيتي براي نيل به اين هدف مقدس كرارا مورد تأكيد امام(ره) قرار گرفته است و ايشان به تناسب در مواقع مختلف اين اصل مهم را تذكر دادهاند كه:«دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هرچه بيشتر با روحانيون و طلاّب علوم اسلامي پيوند دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاي دشمن غدّار غافل نباشند».13