بانو نصرت بیگم امین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بانو نصرت بیگم امین - نسخه متنی

طیبه چراغی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بانو نصرت بيگم امين

بانوان شيعه ـ سال اول، شماره اول، پائيز 83

طيبه چراغي

چکيده:

بانو سيده نصرت امين، يکي از استوانه­هاي فقاهت شيعه در سال 1274، در شهر اصفهان و در خانواده­اي شريف، که نسب به حضرت علي عليه­السلام مي­برد، متولد شد و پس از ازدواج و در منزل، از محضر استادان بزرگواري همچون آيات عظام نجف­آبادي و زفره­اي برد و با تلاش فراوان، به درجه اجتهاد نايل آمد و از سوي حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي و ديگر بزرگان، اجازه روايت دريافت کرد. اين بانوي مجتهده پس از عمري تلاش در جهت تهذيب نفس و تربيت شاگردان گران­قدر، درسال 1362 به ديار باقي شتافت.

مقدمه

درعالم اسلام، همواره زنان شايسته و متعهدي وجود داشته­اند که در عرصه­هاي فرهنگ و ادب و در جبهه­هاي ايثار و تلاش، منشأ آثار و برکات فراواني بوده­اند.

با تکيه بر قرآن کريم و سنت نبوي صل الله عليه­ و آله و سير معصومان عليهم­السلام، ارج نهادن به زنان و اداي حقوق آنان همواره موجب رشد و پيشرفت زنان مسلمان در جامع اسلامي بوده است. نمون والاي اين زنان شايسته و والامقام در تاريخ اسلام، شخصيت­هاي ارجمندي همچون حضرت خديجه عليهماالسلام، حضرت فاطمه زهرا عليهماالسلام، زينب کبري عليهماالسلام، و سکينه بنت الحسين عليهماالسلام، مي­باشند.

در مقاطع گوناگون تاريخ اسلام نيز همواره زنان فداکار، عالم و متقي فراواني وجود داشته­اند که تربيت مردان شايست روزگار را به عهده داشته ومربّي لايق و ارزشمندي براي جامعه بوده­اند. در مکتب شيعه، نمونه­هاي بسياري از اين قبيل بانوان به چشم مي­خورند که از جمل آن­ها مي­توان به مادر گرامي سيّد رضي و سيّدمرتضي، دختر شيخ طوسي و نيز دختر محمّدتقي مجلسي، يعني آمنه بيگم، اشاره نمود.

اگرچه در دوران شکوهمند انقلاب اسلامي، زنان شايست جامع ما، که برخوردار از تربيت صحيح و صاحب ارزش­ها و معيارهاي اسلامي بوده­اند، به شايستگي توانسته­اند قدر و منزلت زن مسلمان را به جهانيان نشان دهند و گذشت، ايثار و تقواي مادران و همسران شهداي گران­قدر، به ويژه در دوران جنگ تحميلي، نمون بارز اين مدعاست؛ با اين حال، بزرگداشت و تجليل از زنان نمون مکتب اسلامي، وظيفه­اي است که بايد همواره در انجام آن کوشيد. از اين رور، بجاست نگاهي گذرا داشته باشيم به شخصيت يکي از اسوه­هاي عالي­قدر جامعه، که از مراتب علمي و عملي والايي برخوردار و به حق از مفاخر زنان دنياي اسلام است، و خاطر آن استوان علم و تقوا را ارج نهيم.

اين بانوي مجتهده، بزرگوار و متواضع، سيّده نصرت امين است که مقام معظم رهبري، حضرت آيه الله خامنه­اي - مدظله العالي- دربار اهميت بزرگداشت ايشان فرمودند: «تجليل از اين بانوي اصفهاني (خانم امين) و ارائه شخصيت عرفاني و فقهي و فلسفي برجست يک زن در کشور ما، کاري سودمند و در جهت احياي ارزش­هاي اسلامي در زنان، به نظر مي­­رسد.»

و به راستي شخصيت علمي و تقوايي اين دانشمند ربّاني، خود حجّتي است بر اينکه زنان متعهد جامع اسلامي مي­توانند با طي مدارج عالي علم و معرفت، خود را از محروميت­هايي که توطئ دشمنان و ناآشنايي دوستان از احکام اسلامي و قرآن بر آن­ها، بلکه بر اسلام ومسلمانان، همواره تحميل کرده است، برهانند و وجودشان منشأ خدمات عظيم و ارزشمند علمي و فرهنگي قرار گيرد.

زندگاني، خاندان و تبار

حاجيه خانم سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوي ايراني) در سال 1274 ش در اصفهان متولد شد. پدر ايشان حاج سيّد محمّدعلي امين التجار اصفهاني، فردي مومن و سخاوتمند بود و مادرش بانويي شريف، متعبّد و خيرخواه. حاج سيد محمدعلي، پسر سيدحسن و نو علّامه مجاهد و وارسته، سيد معصوم حسيني خاتون آبادي بود که از نظر نسب، بسيار شريف است.

خاندان جنابي­ها، دودمان ما در اين کودک، مومن و از سادات با شرافت اصفهان و از علما و شاعران و هنرمندان اصفهاني در عهد صفويه بودند . خداوند پس از سه فرزند پسر، اين دختر را به ايشان عطا کرد. مادر ايشان، با روشن­بيني در چهارسالگي، فرزند خويش را براي آموزش قرآن و فراگيري و خواندن و نوشتن به مکتب خان «خديجه بيگم» فرستاد، در حالي که فضاي حاکم بر آن ايّام به گونه­اي بود که کمتر خانواده­اي به خود اجازه مي­داد دخترش را براي کسب دانش به مکتب يا مدرسه بفرستد، و چه بسيار والديني که آموزش و آشنايي با خط و نوشتن را براي دختران خود جايز نمي­دانستند.

بدين سان، بانو امين به تحصيل ادامه داد تا اينكه در سيزده سالگي رشد وپويايي او براي پدر و مادرش آشكار شد و از اين رو، در ميان خو استگاران زيادي كه داشت، پسر عمويش، حاج ميرزا آقا، ملقب به (معين التجار) را بر گزيدند و مقدمات ازدواج او فراهم گرديد. در تمام مدتي كه در خانه پدر ومادر به سر مي برد، پدر و مادر مراقب او بوده و در تربيت صحيح او همّت مي گماشتند.

از اين پس، بانو امين به خانه داري و تربيت فرزندان مشغول شد، اما اين امر نيز نتوانست مانع ادامه تحصيل و عشق به مطالعه و تحقيق او در معارف اسلامي شود. وي صاحب هشت فرزند شد كه هفت تن از آنان در زمان حيات ايشان به مرگي زودرس در گذشتند و فقط يك پسر براي ايشان باقي ماند. خود بانو امين اين واقعه را ابتلا و آزمايش حق تعالي تعبير مي كرد.

طي مدارج علمي اين بانو بزرگوار علوم گوناگون را در منزل و نزد استادان بزرگواري كه به منزل ايشان مي آمدند، فرا گرفت. ايشان غرق در معارف معنوي گرديد و با توجه به سير وسلوك عملي و تلاش فراوان جهت فراگرفتن علوم قرآني، به مقامات والايي دست يافت، چنان كه در اين باره آمده است:

در پرتو معتقدات ديني، معنوي و قلبي اش، كه در ارتباط با منبع فيض الهي بود، رشد يافت و همان گونه كه در كتاب نفيس نفحات الرحمانيه ـ كه به زبان عربي نگارش يافته - خود معترف است، چنان به مبدأ اقيانوس الهي وابسته بود كه نغمات ملكوتي گل ها و رياحين را به گوش جان مي شنيد و تا سن چهل سالگي، دوران تهذيب و رياضت را پشت سر گذاشت و پس از آن، مراحل ترقّي و كمال را طي نمود.

بانو امين پس از آنكه صرف، نحو، بلاغت، تفسير، حديث، فقه، اصول و فلسفه را آموخت، به مطالعات خود در سطوح عالي ادامه داد تا به درجة اجتهاد رسيد. جديت وي در امر تحصيل، به حدي بود كه مي فرمود: «هيچ چيز نمي تواند كلاس درس را تعطيل كند، حتي مرگ فرزند.»

يكي از استادان بانو امين، مرحوم آيه الله حاج ميرسيد علي نجف آبادي، نقل كرده است: «روزي شنيدم فرزند ايشان فوت شده است، فكر كردم خانم ديگر درس را تعطيل خواهد كرد، ولي برعكس، دو روز بعدكسي را به سراغم فرستاد كه براي تدريس به منزل ايشان بروم، و من از علاقة ايشان به درس و تحصيل، سخت تعجب كردم.»

مقام والاي علمي (ملك اجتهاد)

بانو امين با داشتن استعداد سرشار و تلاش شبانه روزي و ارادة استوار و بردباري بسيار در برابر شدايد و مشكلات، پس از سال ها تحصيل و پشت كار مداوم به دريافت اجازة اجتهاد مفتخر شد.

قريب چهل سال از عمر پربار ايشان مي گذشت كه مورد آزمون حضرات آيات عظام حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي مؤسس حوزة علميه قم و حاج شيخ محمّدكاظم شيرازي قرار گرفت و به دريافت اجازة اجتهاد نايل آمد.ايشان از آيه الله ميرزا آقا اصطهباناتي و آيه الله شيخ محمدرضا ابوالمجد نجفي اصفهاني نيز اجازة روايي و اجتهاد دريافت كرد.

مقام شامخ علمي و معنوي اين بانوي فرزانه از اجازة روايت آيه الله شيخ محمّدرضا ابوالمجد نجفي به خوبي استنباط مي شودكه دربارة بانو امين فرمود: «به اين سيّدة دانشمند و شريف، گوهر گران قدر مستور، گل سرسبد باغ فرزندان زهراي اطهر، بانوي فرزانه، حكيم و عارف كامل ... اجازه دادم كه روايت كند از من، هر چه را كه روايتش براي من صحيح است از كتب تفسير و ادعيه و حديث و فقه.»

نتيج آن همه كوشش و تلاش علمي، كه زمينة آن تقواي عملي و زهد آن بانوي پرهيزگار فراهم كرده بود، چنان بود كه حتي دانشمند بزرگ، فقيه اهل بيت و رجالي عظيم الشأن، آيه الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، از خانم امين درخواست اجازة روايت نمود، و ايشان در قسمتي از اين اجاره نامه كه به تاريخ اول محرم الحرام 1358 ق، براي آيه الله مرعشي نوشته، چنين آورده است: «پس از استخاره، به ايشان اجازه دادم كه روايت كند ازمن، هر چه را كه روايتش براي من صحيح است از كتب تفسير و ادعيه و حديث و فقه و غير اين ها كه از تأليفات شيعه آنچه اصحاب از غير شيعه روايت كرده اند، به جميع طرقي كه معلوم و در خود مضبوط است.»

مرتبت و موقعيت علمي و عرفاني ايشان به آنجا رسيد كه اكابر و اعاظمي از علما و عرفا حضور درمحضر ايشان را ماية فيض مي دانستند. وي درمقام تنها بانوي مجتهدة عصر خود قرار گرفت و علما و افراد چندي از نقاط دور و نزديك براي ملاقات و گفت وگو نزد ايشان مي آمدند. نمونه هاي بارز آن، تشريف فرمايي مفسّر بزرگ قرآن، علامه سيدمحمد حسين طباطبائي و فيلسوف تلاشگر استاد محمدتقي جعفري و علامة بزرگوار و مبارز شيخ عبدالحسيني اميني صاحب كتاب الغدير و بزرگان ديگري بود كه با ايشان به مذاكره نشستند و گاهي به وسيلة نامه با ايشان مكاتبه داشتند.

استاد دانشمند مرحوم آيه الله محمدتقي جعفري رحمه الله، مقام علمي و عملي اين بانو را چنين توصيف نموده است: «با توجه به آثار قلمي كه ازاين خانم در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع مي توان ايشان را از علماي برجستة عالم تشيع معرفي نموده و روش علمي ايشان هم كاملاً قابل مقايسه با ساير دانشمندان بوده، بلكه با نظرية مقامات عالية روحي، ايشان را ازگروه نخبه اي از دانشمندان به شمار آورد كه به اضافة فراگرفتن دانش، به تولّد جديد در زندگي نايل مي شوند.»

استادان بزرگوار

بانوي مجتهده امين، از محضر استادان گران قدري بهره مند شد كه در ذيل، به برخي از آنان اشاره مي شود:

- آيه الله آقا سيد ابوالقاسم دهكردي (1272 - 1353 ق)؛ اين فقيه بزرگ و مجتهد بنام، از استادان مبرّز فقه واصول در اصفهان بود. ايشان علوم اسلامي را در اصفهان نزد استاداني همچون آقا ميرزا ابوالمعالي كلباسي، حاج شيخ محمّدباقر مسجد شاهي و آقا ميرزا محمدحسن نجفي فرا گرفت، سپس به عتبات سفر كرد و در نجف اشرف از محضر پرفيض مرحوم شيخ زين العابدين مازندراني و حاج ميرزا حسين نوري، بهره ها برد. در سامرّاء نيز از محضر مرحوم آقا ميرزا محمدحسن شيرازي مستفيض شد و سرانجام، به مقام رفيع اجتهاد نايل آمد.

- حجةالاسلام و المسيلمين ميرزا علي اصغر شريف (م 1384 ق)؛ ايشان، كه فرزندحاج محمدباقر است، استاد ادبيات و سطوح در حوزة علمية اصفهان و امام جماعت يكي از مساجد آن شهر بود و عمري طولاني داشت. هنگام وفات اين استاد، بانوي ايراني هشتاد ساله بود.

- حضرت آيةالله ميرزاعلي آقا شيرازي (1294-1374 ق)؛ اين حكيم فرزانه، فقيه بزرگوار، مفسّر عالي قدر، عارف سالك، اديب كامل و طبيب ماهر در زهد، تقوا، اخلاق و عرفان، از نوادر زمان خود بود. ايشان، كه فرزند علي اكبر شيرازي است، در حوزة علمية اصفهان نزد استاداني همچون علامه سيدمحمد باقر درچه اي و حاج آقا حسين بروجردي و ... تلمّذ كرد.همچنين در فلسفه، از فيلسوفان نامي مرحوم جهانگير خان قشقايي و مرحوم آخوند ملا محمدكاشاني مستفيض شد و طب را نيز از محمدباقر حكيم باشي فرا گرفت. آن گاه به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آنجا از درس آيات عظام شيخ الشريعه اصفهاني، آقا سيد محمّدكاظم يزدي و آخوند خراساني بهره ها برد و به مقامات علمي والايي رسيد. پس از آن به اصفهان آمد و تا پايان عمر با بركت خود، به تعليم و تربيت افراد با استعداد پرداخت.

- حضرت حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوالقاسم زفره اي (م. 1352 ق)؛ ايشان كه معروف به «حاج آخوند» بود، از مدرّسان سطوح در حوزه علميه اصفهان به شمار مي رفت. وي در فضل و زهد شهره بود و شاگردان فراواني تربيت كرد. هنگام مرگ اين استاد بزرگوار، بانو امين 48 ساله بود.

- حجة الاسلام حاج آقا حسين نظام الدين كچويي؛

- آية الله ميرسيد علي نجف آبادي (1275 - 1362 ق)؛ ايشان، كه دريايي بيكران از علوم اسلامي بود، در رأس استادان بانو امين جاي داشت و از بزرگان مجتهد و اعاظم مدرسان حوزة علميه اصفهان به شمار مي رفت و همواره در مراحل تحصيل بانو امين، نقش مهمي داشت.مجتهدة گران قدر فقه، اصول و حكمت را نزد آيه الله نجف آبادي خوانده است. ايشان دربارة بانو امين گفته است: «حكمت را دايي ام به من درس داد و يكي نيست كه من به او درس بدهم. من مي خواهم به اين خانم درس بدهم كه از من يادگاري باقي مانده باشد.» سخن ايشان به اين معناست كه ظاهراً كسي كه ظرفيت درك مفاهيم بلند حكمت را داشته باشد، در آن روز نبوده و تنها بانو امين اين ظرفيت را داشته است. زماني كه بانوي اصفهاني كتاب خود به نام اربعين هاشميه را نوشت و كتاب به حوزة علمية نجف رسيد و علما از آن استقبال كردند، آيه الله نجف آبادي در تكميل تشويق هاي علما گفتند: «بانو امين هر چه در اين كتاب نوشته اند، از تراوشات فكري خودشان بوده و ربطي به تعمليات من ندارد.»

واكنش نسبت به واقعة كشف حجاب

عظمت كار بانوي ايراني و تلاش هاي مستمر وي در آن زمان كه زنان و دختران حق خروج از خانه نداشتند، درخور توجه است. البته ايشان به دليل اينكه اوقات زندگي خود را به فراگيري درس و علم مي گذراند، بيشتر در خانه بود و كمتر از خانه خارج مي شد، ولي در ايامي كه لازم مي ديد بايد دفاعي صورت بگيرد و كاري انجام شود، ازمنزل خارج مي شد و به تدريس و راهنمايي بانوان مي پرداخت.

از دوران قاجار كه بگذريم، دوران رضاخان تقريباً مقارن با انديشه تجدّدخواهي و تبليغات وسيع اسلام زدايي، به خصوص در اصفهان، بود. در آغاز اين دوره، خانم امين 35 ساله بود و اصفهان هم در اين ايام، حوزه هاي علمية متعدد داشت. اين شهر پس از تهران، آماج فعاليت هاي تجددخواهي بعضي خانم ها قرار گرفت. مجري اين فعاليت ها، خانم صديقه دولت آبادي كه مي گويند: حتي پانزده سال قبل از جريان كشف حجاب، به طور رسمي حجاب خود را برداشته بود. دولت آبادي كانوني هم به نام «كانون بانوان» داير كرده بود كه پس از برداشتن حجابش و ظاهر شدن در ملأ عام، مردم اين كانون را آتش زدند. البته افرادي مانند خانم دولت آبادي كم نبودند؛ زنان بسياري بودند كه فكر مي كردند اگر در اين گونه مراسم شركت كنند، «متجدّد» خوانده مي شود. به هر حال، موج تجددخواهي مانع ترويج انديشه و تفكر ديني، به خصوص در بين بانوان، شد و از اينجا مي فهميم كه خانم امين چه حركت عظيم و برجسته اي شروع كرد و آن را به انجام رساند.

رضاخان آرمان هاي جديد و كاذبي داشت و ايدئولوژي مخصوص خود را ترويج مي كرد؛ مثلاً، تجددخواهي را مبتني بر ناسيوناليسم افراطي قرار داده بود كه داراي دو محور بود. تحقير ومحو آثار تمدن اسلامي؛ برگشت به ايران قبل از اسلام. اتفاقاً در همين زمان بود كه خانم امين از نام مستعار «بانوي ايراني» استفاده كرد. چون رضاخان مي خواست زن ايراني را به دوران قبل از اسلام برگرداند و هويت و اصالت را به آن دوران نسبت دهد، خانم امين مي خواست بگويد: بانوي ايراني اين زمان، بانويي است كه از اسلام و دوران عهد اسلام، زندگي نوين خود را شروع كرده و در دوران قبل از اسلام، هويت و اصالتي نداشته است، اما از زماني كه اسلام به ايران وارد گرديده و ايرانيان مسلمان شده اند، هويت اصلي و واقعي زن ايراني شكل گرفته است. ايشان در مقابل ناسيوناليسم افراطي رضاخان، خود را «بانوي ايراني» لقب داد.

در آن دوران سخت حاكميت، كه استبداد رضاخان براي زدودن ارزش هاي اسلامي و احكام قرآني قد علم نموده بود، اين بانوي بزرگوار در عين تحصيل و تدريس، به دفاع از معيارها و موازين شرعي پرداخت. سال 1310 مقدمة كشف حجاب بود و سال 1311 كنگرة «زنان شرق»، كه خانم دولت آبادي در آن شركت داشت، برگزار شد و از اين پس، كشف حجاب به صورت رسمي صورت گرفت. مي گويند: در همين موقع بود كه خانم امين،كتاب روش خوشبختي را نوشت. در جايي از اين كتاب، با ذكر اين نكته كه «همان گونه كه اگر عضوي ازاعضاي بدن به بيماري مبتلا شود، ساير اعضا سالم نمي مانند»، اين تأثيرپذيري را متذكر مي شود. در اين كتاب آمده است: «اگر زنان يك جامعه ـ كه از اركان آن هستند ـ فاسد شوند، جامعه اي را به فساد مي كشند، به خصوص اگر فساد ياگناهشان علني باشد.»

ايشان مي گويد: «اي بانويي كه با ادعاي مسلماني كشف حجاب نموده اي و با اين وضعيت شرم آور علني درمعابر و خيابان ها، خودآرايي مي نمايي! آيا فكر نمي كني كه با اين عمل، كه نبايد آن را عمل كوچكي بپنداري، چه لطمة بزرگي به شريعت مي زني؟ اي بانوي اروپايي منش! اين گناه را كوچك مشمار و اگر واقعاً مسلماني، اين طريق مسلماني نيست. اگر عقيده به تعليمات اسلامي نداري، بي ديني خود را اعلام كن، كه عمل قبح تو باعث جرئت ديگران نشود؛ و اگر علاقمند به شريعت نيستي، دشمني چرا؟ پيامبر صل الله عليه و آله با صنف زن بد نكرده، در زماني كه زن ها درجامعه هيچ ارزشي نداشتند، براي زن حقوق قايل شده و زن را در تمام شئون اجتماعي، در رديف مردها قرار داده است.»

فضايل اخلاقي از منظر شاگردان

بانوي مجتهده امين نه تنها در مسائل علمي و عملي، بلكه در توجه به نيازهاي جامعه نيز بسيار دقيق بود، به طوري كه اخلاق ورفتارش در شاگردان ايشان تأثير عميقي داشت. وي دانشگاهي در اصفهان به نام پربركت «مكتب فاطميه» تأسيس نمود كه تشنگان علم و دانش از آن سيراب مي گشتند و جا دارد كه بگوييم در اين مكتب، دانش پژوهاني پرورش يافتند كه بسياري از آنان اينك صاحب تأليفات و آثار پر ارجي هستند. شاگردان اين بزرگوار نقل كرده اند ايشان درعين تواضع و سادگي، داراي جاذبة معنوي ابهت خاصي بود و كتاب روش خوشبختي را به زبان ساده، شيرين و دلپذير، به عنوان زيربناي معتقدات اخلاقي، تدريس مي نمود. تمام زندگي اش در امر تعليم و تربيت و تحقيق و تأليف و حفظ مكتب خلاصه شده بود. از جمله ابعاد شخصيت اين بزرگوار، ديانت و اعتماد به نفس بود و به همين دليل بود كه پرورش يافتگان او از اين فضايل معنوي بهره مند مي شدند. او دانش را راهگشاي حيات بشري مي دانست و عقيده داشت بايد از گنجينه هاي گران قدر بشري استفاده نمود. عشق و علاقة او به قرآن كريم در قالب زنان و بيان نمي گنجد و تفسير مخزن العرفان او در پانزده جلد، خود دليل اين اشتياق است.

يكي از پرورش يافتگان محفل پرفيض بانو امين در باب نظم، تدبير و عظمت معنوي وي مي گويد: «در مورد زندگي خانم امين، بايد بگويم كه در تنظيم وقت، ابتكاري عجيب داشت و چنان اوقات خود راتنظيم مي كردند كه به تمام كارهايشان مي رسيدند. گويا خداوند به وقت ايشان هم بركت داده بود. هرگز از حوادث نمي ترسيدند و در كارها به خدا توكل مي كردند و ازميهمانان با خوش رويي و سادگي پذيرايي مي كردند. مي خواستند جوانان را بدون اجبار و با منطق جذب اسلام كنند. اكنون كه بهار زندگي را پشت سر گذاشته ام، درمي يابم كه هيچ محبت و صميميتي را به گرمي و پررنگي مهرباني هاي بي رياي ايشان نديده ام، و هيچ انگشت محبتي را به شيريني آنان انگشتان، كه الفباي كلام خدا را به من ياد داد، نگرفتم. اگر بخواهم ايشان را وصف كنم، شايد كتاب ها شود، اما زبان، ياراي بيان و قلم، ياراي نوشتن و كاغذ، گنجايش اين توصيف را ندارد. بايد از آثار اين بزرگ بانو استفاده كرد تا بتوان به شخصيت ايشان پي برد. ما را كه وجودمان همه ناتواني بود، پر از شور توانستن كرد و ذهن خاموش مان را پر از غوغاي خواستن. او سيمرغ جانمان را از حضيض ذلت به اوج عزت پرواز داد. بنابراين، ايشان در خاطرمان جاودانه است.»

تمام شاگردان و پرورش يافتگان محضر با بركتش، بجز جهات علمي و آنجه مربوط به علوم قرآني و دانش هاي الهي مي شد، در درجة اول، درس معرفت مي آموختند. رفتار و سلوك بانوي مجتهده مهم ترين مطلبي است كه آنان را جذب خود مي نمود.

يكي ديگر از درس آموختگان ايشان مي گويد: «اولين برخورد من با ايشان مانند يك بيمار بود. درخودم خيلي احساس دردمندي مي كردم و احتياج به طيب حاذقي داشت. بيانات و چهرة ايشان براي من دارويي بسياري موثر بود. اين طبيب و عارف و حكيم، در همان برخوردهاي اوليه، بيماري مرا تشخيص دادند. همان طور كه خودشان بيان مي فرمودند، دارويي كه طبيب مي دهد تلخ است، ولي شفايش شيرين است ... من برايشان از ناراحتي هايم گفتم و ايشان توجه پيدا كردند كه من احتياج به كمك دارم. ايشان قدرت تشخيص داشتند و با يك نگاه عميق متوجه مي شدند كه طرف چه مي خواهد. بعد به من سفارش كردند كه اگر مايلي كتاب حقايق فيض كاشاني را به تو درس بدهم؛ چون چندين مرتبه خودم اين كتاب رامطالعه كرده ام و مي دانم كه خيلي براي شما مناسبت است. من هم قبول كردم و درس شروع شد. در كنار آن، كتاب هاي سيروسلوك و اخلاق و معاد هم تدريس مي شد. ناگفته نماند، ايشان مي فرمودند كه معاد فقط و فقط از ذهن خودم سرچشمه گرفته است؛ آن چيزي را كه خودم از معاد فهميدم، با قلم روي كاغذ آوردم و مطالب آن را از هيچ جا نگرفته ام.

اگر يك روز خدمت ايشان نمي رفتم، خدمت كارشان را مي فرستادند و مي پرسيدند كه چرا نيامدي؛ و من به هر طريقي بود، خودم را به حاج خانم مي رساندم. روزي خدمت كارشان آمد و گفت كه جاج خانم مريض شده اند وگفته اند كه خانم غازي را خبر كن. من خدمت ايشان رسيدم، گفتند: براي من حمد بخوان. گفتم كه من قابل نيستم براي شما حمد بخوانم. فرمودند: بخوان تا قلب من روشن شود. من كنار تختشان نشستم و دستشان را گرفتم و شروع به خواند هفتاد مرتبه حمد كردم. همين طور كه حمد مي خواندم، در خود فرو رفته بودم كه من قابليت ندارم، خودشان منبع عرفان و شناخت و موحد حقيقي هستند. ناگهان، نگاهم به بيرون افتاد.درختان را شاهد گرفتم و گفتم: خدايا، تو مي داني در قيامت تمام اين درختان شهادت مي دهند كه اين شخصيت، كه الان در بستر افتاده است، در شبانه روز چقدر با خدا مناجات داشته است. بعد از اين، احساس كردم كه همة درختان حمد مي گويند. بدنم شروع كرد به لرزيدن. آنچه رامشاهده كرده بودم، به حاج خانم گفتم. آهي كشيدند، دست روي قلبشان گذاشتند و فرمودند كه حالم خوب شد و احساس آرامش مي كنم. سپس «انّا انزلناه» را خواندند و از جا برخاستند و فرمودند كه قلبت تا اندازه اي روشن شده است، مواظب باشد آن را كدر نكني، به دنبالش برو.

ايشان بسيار متواضع و فروتن بودند و با مهرباني و دل سوزي. دلشان مي خواست به همه كمك كنند؛ كمك فكري، كمك علمي، كمك اخلاقي.

روي تحصيلات بالا تأكيد داشتند، اما مي فرمودند: علم با عمل، علم با تهذيب، علم با تزكيه؛ اگر علم بدون تزكيه شود، براي انسان غرور و حجاب مي آورد؛ ممكن نيست كه انسان بتواند صعود كند، سقوطش حتمي است. مي فرمودند: نفس را تزكيه كنيد كه بعثت انبياء به همين دليل بود.»

نَسَب ايشان با سي واسطه به امام علي بن ابي طالب عليه السلام مي رسيد. وي در بيان مقام و موقعيت خاندان عصمت و طهارت و منزلت و جايگاه آنان، تلاش مي كرد، به طوري كه عشق و علاقه اش به مقام والاي ولايت در كتاب مخزن اللئالي في مناقب مولي الموالي علي عليه السلام، روشنگراين حقيقت است. در سخنانش روح صفا و صميميت جلوه گر بود.

بانو امين و معمار انقلاب اسلامي ايران

بانو امين از شيفتگان به انقلاب اسلامي ايران و رهبري عظيم الشأن آن بود. در اين باره. يكي از شاگردان ايشان آورده است: «در سال 59 كه حاجيه خانم امين اصلاً نمي توانستند ازمنزل خارج شوند، از طريق تلويزيون در جريان انقلاب قرار داشتند. موقعي كه امام رحمه الله ازتلويزيون سورة «حمد» را تفسير كردند، شيفتة بيان و مطالب امام شده بودند و به من فرمودند كه كتاب هاي امام را داري؟ گفتم: بله، فرمودند، بياور تا مطالعه كنم. كتاب ها را خدمت شان بردم. روز بعدازمطالعة كتاب هاي امام، ايشان به من فرمودند كه معرفت امام بالاست و عرفان ايشان به حد اعلاي خود رسيده است. اگر كسي خواست ـ خداي ناكرده ـ تهمتي بزند يا توهيني بکند، از قول من بگوييد که بد مي بيني. مبادا يک وقت ـ خداي ناکرده ـ توهين كنيد؛ چون معرفت ايشان بالاست كه مي تواند اين كارهاي محيرالعقول را انجام بدهد. حاج خانم خيلي شيفتة كتاب ها و بيانات امام شده بودند؛ قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهري.»

حضرت امام رحمه الله نيز جوياي احوال بانوي مجتهده مي شدند. يكي از روحانيان اصفهان در اين خصوص مي گويد: «چند مرتبه كه حضور حضرت امام رحمه الله مشرف شدم، ايشان جوياي حالات و اشتغالات وسلامتي بانوي مجتهده امين شدند، و در مقابل، به منزل حاجيه خانم امين كه مي رفتم، بانوي ايراني مقيد بودند براي سلامتي حضرت امام رحمه الله و موفق شدن ايشان و پيشرفت در اهداف مقدس اسلامي دعا كنند و ايشان ابلاغ سلام خدمت معظّم له را ترك نمي كردند.»

يادگارهاي گران قدر بانو امين

كتاب هايي كه از بانو امين به يادگار مانده اند، معرّف روح لطيف و متعالي ايشان هستند ومي توان گفت: بهترين راه شناخت و معرفي ايشان، آثار قلمي اين بانوي فاضله است. بنابر تصديق يكي از بستگان نزديك ايشان، «اين بانو وقتي قلم به دست مي گرفت و مشغول نوشتن مي شد، اصلاً خط خوردگي در آن ديده نمي شد» و اين خود نشانگر امدادهاي غيبي و افاضات رحماني است. به همين دليل، همواره تأكيد داشت كه ناشناخته بماند و كتاب هاي خود را با نام «بانوي ايراني» يا «بانوي اصفهاني» به چاپ مي رساند. كتاب هايي كه ايشان نگاشته و به چاپ رسيده، عبارتند از:

1- اربعين الهاشميه (عربي)

اولين تأليف گران مايه ايشان و مستمل است بر چهل حديث درتوحيد وصفات حق تعالي و اخلاق و احكام شرع و متضمّن بيانات فلسفي، عرفاني و اصولي و فقهي. اين كتاب به زبان عربي نگاشته شده و توسط شاگرد ايشان حاجيه خانم همايوني به زبان فارسي ترجمه گرديده است. محتواي اين كتاب به قدري دقيق و با اهميت است كه علماي نجف و بعضي مراجع تقليد را بر آن داشت تا سوالات و امتحانات متعددي پيرامون فقه، اصول و ديگر مباني از مولف آن به عمل آوردند كه از عهدة تمامي اين آزمايش هاي صعب به خوبي برآمد و به درجة اجتهاد نايل گرديد.

2- جامع الشتّات (عربي)

اين كتاب مشتمل بر پرسش هاي متعددي است كه استاداني همچون محمدعلي قاضي طباطبائي، شيخ محمد طه هنداوي نجفي زاده و سيدحسن حسيني از ايشان پرسيده اند و پاسخ هاي مبسوطي كه اين عالمه براي آنان تحرير كرده است. اين پرسش ها و پاسخ ها توسط شيخ مرتضي مظاهري نجفي جمع آوري و تنظيم شده اند.

3- معاد يا آخرين سير بشر

اين كتاب متذكر مي شود كه براي انسان غير از نشئة دنيوي، نشئة ديگري در پيش است كه ناچار بايد در سير تكاملي، از تمام آن نشئات و مراحل عبور كند و سرانجام، به عالمي برسد كه فوق آن عالمي نيست و آن را «معاد و قيامت» گويند. مطالب مندرج در كتاب، در قالب نه مقاله نگاشته شده اند.

4- نفحات الرحمانيه في الواردات القلبية (عربي)

اين كتاب در واقع، واردات قلبي و خاطراتي است كه مؤلف در سلوك الي الله به واسطة فيض حق دريافته است. در نفحة 21 از اين كتاب مي فرمايد: «شب نهم محرم 1359 نشسته بودم و با خود فكر مي كردم كه آيا دنيا را دوست مي داري؟ چقدر به دنيا علاقه مندي؟ و تقريباً خودم را نصيحت مي كردم. ناگهان هاتف غيبي به من گفت كه اگر دنيا را دوست مي داري، نه براي دنياست، بلكه براي اين است كه دنيا مظهر جمال و جلال حق تعالي است، و هر جاي اين دنيا را كه تماشا كني، محبوب خود را مي يابي. وقتي هاتف غيبي به من اشاره را كرد، متوجه شدم كه حبّ من نسبت به دنيا، براي دنيا نيست، بلكه براي اين است كه دنيا محل جمال و جلال و تماشاي حق است، لذا، از پروردگار خويش و از محضر حضرت حق خواستم كه به من عمري دهد تا با چشمم جلال و جمال را تماشا كنم، و با گوشم صفات حق تعالي را از علما بشنوم، و با زبانم صفات جمال و جلال حق را براي مردم بازگو كنم. و با دستم صفات جمال و جلال حق را بنويسم، و با تمام وجودم و با تمام اعضايم در خدمت حضرت حق و بيداري مردم باشم.»

در اين قسمت از نفحات مي فرمايد: بعد از اين، خداوند به من چهل سال عمر دادو توانستم قرآن را تفسير و مردم را هدايت كنم.»

درميان آثار بانو امين، اين كتاب تنها كتابي است كه به عربي بوده و به فارسي ترجمه نشده است. دليل اين امر از زبان يكي از شاگردان آن مجتهده اين گونه بيان شده است: «ايشان در زمان حيات خود ابا داشتند از اينكه كتاب را به كسي بدهند؛ چون مربوط به حالات عرفاني و قلبي شان بود. به خاطر دارم كه خانمي نامه نوشته و كتاب نفحات را خواسته بود. حاج خانم فرمود: من مي ترسم اين كتاب را دست كسي بدهم؛ چون ممكن است نسبت هايي به من بدهند؛ اما درهر صورت، كتاب را براي آن خانم فرستادند. دو ماه بعد نامه اي از ان خانم رسيد كه ايشان را خيلي ناراحت كرد، فرمود: «فهميديد چه شد؟ مرا صوفي خطاب كرده اند. به همين دليل، من نمي خواستم كتاب را به كسي بدهم». از اين رو، كتاب ترجمه نشده است.»

5- اخلاق

اين كتاب اقتباسي است از طهارةالاخلاق اين مسكويه كه قسمتي از آن ترجمه شده و نظراتي كه خانم امين در اين باره داشته اند نيز در حاشية آن اضافه شده است. كتاب داراي جنبة علمي، عملي و اخلاقي است و مشتمل بر نكات و دقايق و لطايف مي باشد.

6- تفسير مخزن العرفان (فارسي)

اين كتاب، تفسير جامعي از قرآن كريم است كه در 15 جلد به چاپ رسيده است. در حين نگارش اين اثر عظيم، خانم سيده امين، پس از تفسر دو جزء اول، از بيم آنكه براي خاتمة كارش، عمر وفا نكند، به تفسير جزء سي ام دست مي يازد و به ترتيب آن را ادامه داده، تا سرانجام در اواخر عمر، اين مجموعه به پايان مي رسد. به اين صورت، ارادة خداوندمتعال بر اين قرار گرفت كه اين مجتهدة فرزانه، تنها بانوي مفسّر جهان اسلام باشد كه قرآن را از ابتدا تا انتها تفسير نموده است.

7- روش خوشبختي و توصيه به خواهران ايماني

در اين كتاب سعي شده است معناي «سعادت و خوشبختي» و راه نيل به آن با زباني ساده و همواره با اندرزهاي نيكو به خواهران ايماني ابلاغ شود. براي اين منظور، پس از ارائه توضيح پيرامون دو ركن خوش بختي؛ يعني «آسايش بدن و صحّت مزاج»، و ديگري «آسايش فكر و استراحت خيال و آرامش روح»، كه در نتيجة رعايت دو اصل اساسي «عقايد صحيح و ايمان به مبدأ و معاد» و «اخلاق نيكو» حاصل مي شود، به اركان دين وايمان مي پردازد. در پايان كتاب نيز مباحث آموزنده اي پيرامون معناي توسّل به ائمة اطهار عليهم السلام و شفاعت؛ مبارزه باخرافات و وسواس؛ توصيه به خواهران ايماني؛ امتيازات، خصوصيات و شرافت زن؛ تهذيب اخلاق؛ و اصول اخلاق نيك, مطرح شده اند.

8- مخزن اللئالي در مناقب مولي الموالي، علي عليه السلام

اين كتاب در يك مقدمه، پنج باب و يك خاتمه به ذكر فضايل و مناقب مولاي متقيان، اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي پردازد.

9- سير و سلوك در روش اولياء و طريق سير سعداء

محتواي اين كتاب در كشف و شهود وسير الي الله است. در بخشي از اين كتاب، در بحث «فنا و بقا»، چنين آورده است: «... تا از خود فاني نگردي، به او باقي نباشي؛ و تا هر چه داري از دست ندهي بر حريم قدس پي نبري؛ و تا به قدم اميدواري سير راه دور و دراز ننمايي، در منزل امن و امان نياسايي؛ و تا زحمت رياضت و طاعت نكشي، هرگز به راحتي نرسي؛ و تا تلخي فراق نچشي، به شيريني وصال خرسند نگردي؛ تا آتش غضب خود را فرو ننشاني، به رحمت الهي نپيوندي؛ تابه ناگواري صبر در سختي ها نسازي، به شيريني نعيم هميشگي متلذّذ نشوي؛ تا ترك لذات خيالي طبيعي نكني، محبوب حق تعالي نگردي؛ اگر طوق بندگي به گردن اندازي، سلطان السلاطين گردي؛ و اگر در دنيا زهد ورزي، و عازم سفر به سوي حق شوي، در منزلگاه قرب ساكن شوي؛ اگر به پيشگاه خداوندي اش رسي، تمام ممكنات، تو را بندگي نمايد ...»

در بررسي آثار ترتيبي بانو امين،كه عمده آثار ايشان در اين زمينه اند، بيشترين حجم مطالب در زمينة توصية شيوه هاي تربيتي و روش هاي تهذيب نفس و تزكية باطن است؛ چنان كه در كتاب سيروسلوك، كه دركشف و شهود و سير الي الله به استناد سير العبادالي المعاد است، مدارج و مراحل كمال انساني را اين گونه بيان مي كند: «كسي كه مايل به پيمودن راه حق گردد و اشتياق رسيدن به جوار الهي در سر او نمودار شود، نخست بايستي مجاهدة تام بانفس خود نمايد و وي را از خودسري و شهوت راني و لوازم طبيعت و هر چه مهيج شهوت گردد، باز دارد و از حظوظ دنيا، قناعت كند به قدر ضرورت و ناچاري، و ريسمان اطاعت و انقياد و بندگي پروردگار را در گردن خود بياويزد.»

بانو امين در پاسخ سوالي درمورد اينكه «به نظر شما در حاضر بهترين جهاد براي زنان چيست»، چنين فرموده است: «درموقعيت امروز، آنچه براي زنان در درجة اول اهميت قرار دارد اين است كه با نفس و دمخواهي هاي خود در مورد رز و زيور و طرز لباس پوشيدن خود و به مدل هاي گوناگون درآمدن، مبارزه كنند. بااينكه اين كار مشكل به نظر مي رسد، ولي در نتيجه، به كمال معنوي زودتر نايل مي شوند. پس بهترين جهاد، حفظ پوشش زنان است.»

در پيامي كه ايشان براي دختران جوان، چنين آورده است: «از صفات بارز زنان، همان پاك دامني و عفّت است؛ به طوري كه علماي اخلاق گفته اند: عمده شرافت زن نزد عقلا درجامعه، در عفّت اوست.»

بانوي مجتهده سيده نصرت امين، خود نمونه اي از فضيلت ها بود و به بسيراي از چشمه هاي جوشان علم و معرفت دست يافت و سراسر عمر پربركتش را صرف تحصيل و ترويج دين جدّش نمود، و آثار گران قدري را در ابعاد ديني، علمي، فقه، اصول و آثار عقلي و نقلي و اخلاقي از خود به يادگار گذارد. اين حكيم الهي و عارف به نفحات رحماني، نابغة دوران و مجتهدة زمان پس از يك عمر خدمت خالصانه و صادقانه در بيست و سوم خردادماه 1362، مطابق با اول ماه مبارك رمضان سال 1403 ق، چهره در نقاب خاك كشيد و به جوار رحمت الهي شتاف. ياد و خاطره اش جاودان باد. خداوند روح پرفتوحاو را با اجداد طاهرش محشور نمايد.

حرف آخر

روح دانش دوستي همراه با تدين و تقوا و همچنين تلاش پيگير اين بانوي گرامي موجب شد تا ايشان به عنوان يكي از مظاهر موفق علم ودانش جلوه كند و ديري نپاييد كه طنين شهرتش در دنياي اسلام، به خصوص در مجامع فرهنگي و حوزه هاي علمي پيچيد و سرانجام، فخر بانوان شيعه شد. اين عالم جليل القدر در طول قريب به يكصد سال عمر بابركت خويش، خدمات شاياني به فرهنگ اسلام كرد و همچون اختري تابناك بر آسمان علم و ادب ايران درخشيد. شناخت هر چه بيشتر اين شخصيت و بررسي موشكافانة آثار ارزنده اش، ضرورتي انكارناپذير است تا از ذكر خاطره اش توشه برگيريم و سير الي الله آن عارف سالك را سرمشقي در زندگي خود ساخته، رهرو راهش باشيم.

/ 1