بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
کتاب ماه دين، سال ششم ـ شماره 11 و 10، شماره مسلسل 71 و 70 ، مرداد و شهريور 82
صحيفة الرضا به روايت شيخ صدوق و ابوعبدالرحمان سُلَمي
محمد کاظم رحمتي
اشاره:
يکي از مطالب مورد بحث و جدل ميان محققان تاريخ تصوف اسلامي، متني به نام «تفسير امام صادق عليه السلام» است که لوي ماسينيون و پول نويا و اخيراً گرهارد باورينگ درباره آن مطالبي نگاشتهاند. اين نوشتار بر آن است تا نشان دهد که حداقل بخشي از آنچه به نام «تفسير امام صادق عليه السلام» در متون عرفاني ـ خاصه آثار ابوعبدالرحمان سلمي ـ مشهور است، تحريري ديگر از اثر شيعي مشهور به نام صحيفة الرضا است. در آغاز اين نوشتار از تحرير شيخ صدوق (متوفي 381 ق) که در آثار او به تفاريق آمده و سپس از تحرير سلمي و نکات ديگري درباره اين کتاب سخن رفته است.ابوجعفر محمد بن عليبن حسينبن بابويه (متوفي 381 ق)، مشهور به شيخ صدوق، از عالمان امامي پر اثر است که در اواخر دوران غيبت صغري (حدود 307 ق) در خاندان مشهوري از محدثان قمي متولد و به زودي يکي از محدثان به نام اماميه شد. درباره شيخ صدوق و حيات وي بسيار سخن رفته است و تکرار آن لزومي ندارد. نکتهاي که در اينجا مورد نظر است، نقش شيخ صدوق در روايت يک متن کهن امامي است. ميدانيم که شيخ صدوق، اثر ارزشمندي درباره حيات امام رضا عليه السلام به نام عيون اخبارالرضا (ع) نگاشته که در جايي ديگر از اهميت تاريخي آن سخن گفتهام. روشن است که شيخ صدوق در تأليف اين اثر علاوه بر بهرهگيري از متون تاريخي که حاوي مطالبي درباره حيات و زندگي آن امام همام بوده، از متون حديثي که به نقل مطالب آن حضرت اختصاص داشته نيز بهره جسته است. يکي از مشهورترين اين متون، اثري به نام صحيفة الرضا (ع) است.
نسخه کهن صحيفة الرضا
ابوالعباس احمدبن علي نجاشي (متوفي 450 ق) در کتاب رجال خود، به قرائت آثار معرفي رجال اماميه نزد استادانش، اشاراتي دارد. از جمله اين متون، صحيفة الرضاست. نجاشي (ص 100) در شرح احوال احمدبن عامر بن سليمان (متولد 157 ق) مينويسد: «قال عبدالله ابنه ـ فيما أجازنا الحسن بن احمد بن ابراهيم ـ : حدثنا أبي قال: حدثنا عبدالله قال: ولد أبي سنة سبع و خمسين و مائة ولقي الرضا عليه السلام سنة أربع و تسعين و مائة و مات الرضا عليه السلام بطوس سنة اثنتين و مائتين يوم الثلثاء لثمان عشرة خلون من جمادي الاولي و شاهدت أبا الحسن و أبا محمد عليهماالسلام و کان أبي مؤذنهما و مات علي بن محمد (ع)سنة أربع و أربعين و مائتين و مات الحسن (ع) سنة ستين و مائتين يومالجمعة لثلاث عشرة خلت منالمحرم و صلي عليه المعتمد ابوعيسي بن المتوکل».بر اساس آنچه که نجاشي آورده، نسخهاي از اين کتاب به خط عبداللهبن احمدبن عامر يا پدرش نزد نجاشي بوده آن را به اجازه الحسن بن احمدبن ابراهيم از مؤلف دريافت کرده است. نجاشي در ادامه درباره قرائت اين نسخه نزد استاد خود ابنالجندي (متوفي 396 ق) نوشته است: «رفع ألي هذه النسخ نسخة عبداللهبن احمدبن عامرالطايي، أبوالحسن أحمد بن محمدبن موسي الجُندي شيخنا رحمه الله، قرأتها عليه حدّثکم ابوالفضل عبدالله بن احمدبن عامر قال حدثنا أبي قال: حدثنا الرضا عليبن موسي عليه السلام و النسخة حسنة» (رجال النجاشي، ص 100، 229).
شيخ صدوق و تخريج روايات صحيفة الرضا
شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا و آثار ديگرش به چهار طريق زير رواياتي از صحيفة الرضا را تخريج کرده است:1. حدثنا ابومنصور أحمد بن ابراهيمبن بکر الخوري [در متن به خطا الجوزي] قال حدثنا ابومحمد زيد بن محمد البغدادي قال حدثنا ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامر بن سليمان الطائي بالبصرة قال حدثنا أبي قال عليبن موسي الرضا عن أبيه...». موارد منقول: الخصال، ج1، ص 188 (با افتادگي حدثنا أبي)، 208، 314 (با افتادگي ابي)، 315، 324 و 343 [الخوزي]؛ ج2، ص 343؛ عيون اخبارالرضا، ج1، ص 258 ـ 259.2. حدثنا أبوالحسن محمدبن عمرو بن علي بن عبدالله البصري بايلاق قال حدثني أبو عبدالله محمدبن عبدالله بن احمدبن جبلة الواعفا (متوفي 344 ق) قال حدثني أبوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامرالطائي قال حدثنا أبي قال حدثنا عليبن موسيالرضا». موارد منقول: الخصال، ج1، ص 208 ـ 209، 221 ـ 222، 262 ـ 263 (با افتادگي ابي)، 318 ـ 319، 322 ـ 323؛ ج2، ص 344 ـ 345، 388 ـ 389؛ علل الشرايع، ج2، ص 493 ـ 494، 495؛ ج 2، ص 520، 554، 571؛ ج2، ص 593 ـ 598 (با افتادگي أبي)؛ عيون اخبارالرضا، ج1، ص 240 ـ 248.3. حدثنا ابوعلي احمد بن أبي جعفر البيهقي (زنده به سال 354 و سماع صدوق در قيد از وي) قال حدثنا أبوعلي احمدبن عليبن جبرئيل الجرجاني البزاز قال حدثنا اسماعيلبن أبي عبدالله ابوعمرو القطان قال حدثنا احمدبن عبداللهبن عامرالطائي ببغداد علي باب صغرالسکري عند جسر أبي الزنج قال حدثني أبو احمد بن سليمان الطائي عن عليبن موسيالرضا (ع) بالمدينة سنة 194. موارد منقول: عيون اخبارالرضا، ج2، ص 8 ـ 9.4. اين طريق خود سه طريق است. «حدثنا ابوالحسن محمدبن عليبن الشاه الفقيه المروزي بمروروذ في داره قال حدثنا ابوبکر بن محمدبن عبدالله النيسابوري قال حدثنا ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامربن سليمان الطائي بالبصرة قال حدثنا أبي في سنة 260 قال حدثني عليبن موسيالرضا سنة 194 (عيون اخبارالرضا، ج2، ص 24 ـ 25).و حدثنا ابومنصور احمدبن ابراهيمبن بکرالخوري بنيسابور قال حدثنا ابواسحاق ابراهيمبن هارونبن محمدالخوري قال حدثنا جعفر بن محمدبن زياد الفقيه الخوري بنيسابور قال حدثنا احمدبن عبدالله المروي الشيباني عنالرضا عليبن الموسي و حدثني ابوعبدالله الحسينبن محمد الأشناني الرازي العدل ببلخ قال حدثنا عليبن محمدبن مهروية القزويني عن داود بن سليمان الغزاء عن عليبن موسي الرضا (ع) قال حدثني ابي ...» (عيون اخبارالرضا، ج2، ص 25 ـ 49).
ابوعبدالرحمان سلمي و روايت صحيفة الرضا
ابوعبدالرحمان محمدبن حسين سلمي در 325 ق يا 330 ق. در نيشابور به دنيا آمد و در همان شهر در سال 412 ق . درگذشت. از ميان آثار فراوان سلمي دو اثر تفسيري وي به نامهاي حقائق التفسير و زيادات حقائق التفسير شهرت فراواني دارند. از حقائق التفسير نسخههاي فراواني باقي مانده ولي از زيادات حقائق التفسير تنها يک نسخه خطي باقي است که گرهارد باورنيگ متن آن را تصحيح و چاپ کرده است. باورينگ در مقالهاي با عنوان «مصادر اصلي تفسير زيادات حقائق التفسير سلمي»، بحثي با عنوان مآخذ مطالب منقول از امام جعفر الصادق (ع) در اين تفسير دارد و در اشاره به تفسير امام صادق (ع) چنين نوشته است:«دومين فردي که سلمي به کرات در زيادات حقائق التفسير از او نقل کرده، جعفر بن محمد الصادق، ششمين امام شيعيان است. زماني که سلمي نام جعفر را بدون اَسناد به کار ميبرد، از ايشان به جعفربن محمد الصادق، الصادق يا جعفر (ع) ياد کرده که براي تميز دقيق ايشان از جعفربن محمدبن نصير خلدي (متوفي 348 ق/ 959 م) است که واسطه سلمي در برخي اَسناد زيادات حقائق التفسير است. سلمي حدوداً بيش از دويست عبارت تفسيري از طريق امام جعفر صادق عليه السلام (211 نقل تفسيري در 163 سطر) از مآخذ مختلف نقل کرده است. حدود نيمي از مطالب (94 نقل قول) مشخصاً از طريق احمدبن نصر الذارع از عبدالله بن احمدبن عامر از پدرش از عليبن موسيالرضا (متوفي 203 ق / 818 م) از پدرش از جعفربن محمد (ع) است. هويت همه اين افراد را با قطعيت ميتوان تعيين کرد.راوي مستقيم سلمي (در نقل اين مطالب) ابوبکر احمدبن نصر بن عبداللهبن الفتح بغدادي الذارع (متوفي بعد از 365 ق/ 975 ـ 976 م) است که مقيم نهروان بوده و در همان جا با سلمي ديدار کرد. و سلمي از وي مطالبي درباره سه عبارت جنيد شنيده است. تمام توضيحات به جعفر الصادق (ع) منسوب است و از طريق احمدبن نصر الذارع در زيادات حقائق التفسير به شيوه اجازه از نصر نقل شده است. مؤلف کتاب تاريخ بغداد (خطيب بغدادي) افرادي را که از احمدبن نصر ذارع مطالبي نقل کردهاند نام ميبرد. اما عبداللهبن احمدبن عامر در ميان آنها نيست. يکي از سه فردي که در تاريخ بغداد به عنوان راوي از احمدبن نصر الذارع ياد شدهاند، ابوعلي الحسن بن الحسين بن العباس بن الفضل بن المغيرة بن دوما النائلي، مقيم بغداد بوده که بين 346 ق / 952م. تا 431 ق / 1040 م. حيات داشته و گويا در سال 365 ق / 975 ـ 976م. از احمدبن نصر ذارع حديث شنيده است. ذهبي خاطرنشان کرده است تا آنجا که ميداند تاريخ وفات احمدبن نصر ذارع ثبت نشده، اما وي را در وفيات سال 365 ق/ 975 ـ 976 م. يا بعد از آن ياد کرده است. مؤلف تاريخ بغداد احمدبن نصر ذارع را فردي ثقه نميداند و ابوالحسن عليبن عمربن احمدبن مهدي الدارقُطني (متوفي 385 ق/ 995 م) احمدبن نصر را به اشاعه اباطيل و افک متهم کرده است و در همانجا بر روايت احاديث شيعه توسط وي تأکيد کرده است. دارقطني سلسله اسناد را از احمدبن نصر الذارع تا ابوالمغيره صدقة بن موسي بن تميم سلمي دقيق البصري (پدربزرگ مادري وي آورده است پدر البصري با سلسله سند خانوادگي شيعي از عليبن موسيالرضا (ع) تا جعفر الصادق و عليبن ابيطالب (متوفي 40 ق / 661 م) نقل روايت کرده است. ذهبي جزء مشهوري را به احمدبن نصر الذارع منسوب ميداند و بر احتياط در نقل از وي تنبه داده چرا که طامات نقل ميکرده است.احمدبن نصر الذارع مطالب خود را از طريق ابوالقاسم عبداللهبن احمدبن عامربن صالح طائي (متوفي 324 ق / 936 م) دريافت کرده است. عبداللهبن احمدبن عامر در تاريخ بغداد به صراحت فردي معرفي شده که روايات خود را از منبعي مکتوب (نسخة) از طريق پدرش روايت کرده است که او نيز راوي مجموعه رواياتي بوده که با سلسله اسنادي از طريق عليبن موسيالرضا به جعفربن محمد صادق منتهي ميشود. در حقيقت مؤلف تاريخ بغداد به صراحت ميگويد که در سال 265 ق / 878 ـ 879 م. عبدالله بن عامر از پدرش نقل حديث کرده است که وي آنها را از عليبن موسيالرضا (ع) 194 ق / 809 ـ 810 م. به سلسسله اسناد خانوادگي که به عليبن ابيطالب منتهي ميشود، سماع کرده است. ابومحمد حسن بن علي زهري بصري به نقل از حمزهبن يوسف و عليبن محمدبن نصر از عبداللهبن احمدبن عامر اظهار نارضايتي کرده و او را فردي بيسواد (امي) و راوي غير ثقه دانسته است. ابنجوزي صراحتاً عبداللهبن احمدبن عامر را مؤلف اثري جعلي (باطل) معرفي کرده و ذهبي اين اثر را متني جعلي دانسته (تلک نسخة الموضوعة الباطلة) که عبداللهبن احمدبن عامر يا پدرش مطالب نادرستي را به آن وارد کردهاند.عبداللهبن عامربن سليمان طائي، پدر احمدبن عامر، در سرمنراي (سامرا) زندگي ميکرده و در آنجا احاديث عليبن موسيالرضا را روايت کرده است. ذهبي افرادي را که به روايت از عليبن موسيالرضا مظنون بودهاند، نام برده و احمدبن عامر را همراه با ابوالصلت عبدالسلام بن صالح بن ايوببن ميسرة هروي نيشابوري (متوفي 236 ق/ 851 م) که يکي از راويان از وي ابنعطيه است و عبداللهبن عباس قزويني را سه فردي معرفي ميکند که از عليبن موسيالرضا روايت نقل ميکنند. گرچه ذهبي اين افراد را راوياني ضعيف دانسته است.ذهبي ميگويد که عليبن موسيالرضا (ع) سه طريق روايت خانوادگي را روايت کرده که به جعفرالصادق نسبت داده شده است. يکي از اين سه طريق روايت، مجلدي بزرگ (نسخة کبيرة) است که در اختيار احمدبن عامربن سليمان طائي بوده است.روايت دوم از طريق ابوالحسن عليبن مهديبن صدقه رقي بوده که به روايت پسر وي، ابوعلي احمدبن عليبن مهديبن صدقه بن هاشمبن غالب رقي نقل شده است. ذهبي نسخه تحت تملک احمدبن عليبن مهدي را متني جعلي (نسخة مکذوبة) و حاوي خبر باطل وصف کرده است. سلمي با اين تحرير آشنا بوده زيرا همين سلسله سند را در آداب الصحبة نقل کرده و در آغاز حقائق التفسير متن را با سلسله سند خانوادگي که به عليبن موسي ختم ميشود، به طريق سلسله سند مهم عليبن مهدي و پسرش ابوعلي احمدبن مهديبن صدقة بن هاشمبن غالب الرقي به محمدبن عبداللهبن المطلب شيباني که راوي مستقيم اثر براي سلمي بوده، نقل کرده است. سلمي، شيباني را در کوفه ديدار کرده است و در آنجا از وي حديث را به نقل از ابوالفضل الياسبن يوسف شکلي که وي از ابوالحسن سريبن مغلاس سقطي (متوفي 251 ق / 865 م) روايت کرده، سماع کرده است. راوي مستقيم براي سلمي، ابوالفضل محمدبن عبيدالله بن بهلول بن همامبن مطلب شيباني کوفي (297 ـ 387 ق/ 910 ـ 997 م) بوده که تشيع جنازه وي در بغداد به شورش همگاني در 387 ق / 997 م. انجاميد و در تاريخ بغداد به او نسبت جعل حديث شيعي داده شده است.تحرير سوم در تملک ابواحمد داود بن سليمانبن يوسف قاري جرجاني قزويني بوده که در تاريخ محلي قزوين [التدوين] فرد مشهوري در روايت احاديث شيعي از طريق عليبن موسيالرضا معرفي شده که ايشان را در خانه خود، در قزوين، از چشم دشمنان پنهان کرده است. عالمان قزويني، چون ابوالحسن عليبن محمدبن مهرويه قزويني (متوفي 335 ق/ 946 ـ 947م) در نهاوند، از اين مجلد حديثي (نسخة) که در تملک داود بن سليمان بوده، نقل کرده است. نکته با ارزش اين است که تمامي منقولات از تحريري در تملک داود بن سليمان بوده که به امام عليبن ابيطالب منتهي ميشده است.سلسله سند مهم سلمي سني (از طريق راوي مستقيم وي احمدبن نصر الذارع به واسطههاي عبداللهبن عامر و پدرش از طريق سلسله سندي خانوادگي شيعي که از طريق عليبن موسيالرضا (ع) به جعفرالصادق ميرسد) داراي اشکال زماني است، چرا که عبداللهبن احمدبن عامر در 324 ق / 936 م. درگذشته است و پدرش نميتوانسته عليالرضا (متوفي 203 ق / 818 م) را ديدار کرده باشد. با اين همه عبداللهبن احمدبن عامر و پدرش تحريري از تعاليم شيعي منسوب به جعفرالصادق به روايت عليالرضا در اختيار داشتهاند. از اين تحرير که به وضوح به عنوان متني مکتوب ياد شده، سلمي توضيحات قرآني را به طريق احمدبن نصر برگزيده است. موضع خصمانه ذهبي نسبت به حديث شيعه سبب شده است که اين طريق روايت را ضعيف بخواند. با اين حال، مطالب نقل شده مبني بر اين سلسله اسناد، از اعتبار خاص حديث شيعه در تصوف سني حکايت دارد. اسناد کم اعتبارتر روايت حديث نيز در حقائق التفسير آمده است. اين اسناد مفصل يکي از طرق مهمي است که سلمي براي ورود حجم قابل توجهي از تعاليم منسوب به جعفرالصادق به سنت صوفيان خراسان در قرن چهارم / دهم به کار برده است. اين ادعا که سلمي خود کسي است که در را براي ورود اين احاديث خانوادگي شيعه به تصوف گشود، پذيرفتني است؛ اثباتاً با معرفي روات آن که همگي جايگاهي در سنت روايت احاديث شيعه تا زمان راوي مستقيم سلمي ابونصر بن عبدالله اصفهاني، داشتند و سلباً به دليل نبود اين تفسيرات شيعي در کتابهاي مرجع کهنتر صوفيان که در حقائق التفسير و زيادات حقائق التفسير گرد آمدهاند».
زيديه و روايت صحيفة الرضا
مجدالدين بن محمد مؤيدي، فقيه زيدي معاصر، در کتاب بسيار مهم خود، لوامعالانوار، بحث کاملي درباره صحيفة الرضا دارد که سلسله روايت وي در نقل اين کتاب چنين است: «أرويها سماعاً بقرائي لها علي والدي العلامة الولي محمدبن منصور المؤيدي رضيالله عنهما في. رمضان عام 1355 و هو يرويها بالأسانيد السابقة اليالامام المجتبي المهدي لدين الله احمدبن يحيي (متوفي 825) عن أبيه ابراهيم عن رضيالدين ابراهيم بن محمد (متوفي 722) [و هو يروي] صحيفة عليبن موسي عنالامام نجمالدين التبريزي عنالحافظ ابن عساکر عن زاهد بن طاهر الشحامي عنالحافظ البيهقي الشافعي عن ابيالقاسم المفسر عن ابيبکربن جعدة قال أنبانا ابوالقاسم عبداللهبن احمد بن عامر الطائي» (ج1، ص 476 ـ 477).طريق ديگر در روايت صحيفة الرضا، طريق يحييبن اسماعيل راوي زيدي نهجالبلاغه در نيشابور است که صحيفة الرضا را از عمش حسينبن علي جويني به سلسله سند متصل به مؤلف روايت کرده است (لوامعالانوار، ج1، ص 481). از اين رو شگفت نيست که امروز در کتابخانههاي يمني، نسخههايي از اين کتاب موجود باشد.
نکته پاياني
سؤالي که در اينجا مطرح ميشود اين است که چرا سلمي رواياتي صوفيانه را به نقل اين سند کاملاً مشهور آورده است. مسلماً اين روايات صوفيانه در محافل اماميه رواج نداشته و ظاهراً شهرت سلسله سند آن، موجب شده تا براي ترويج عقايد صوفيانه مورد استفاده قرار گيرد. در هر حال اين روايات صوفيانه با اين سند مشهور قبل از سلمي در محافل صوفيانه عراق تداول داشته و کاري که سلمي انجام داده، انتقال يک روايات به محافل صوفيانه خراسان بوده است. با وجود آن که عالمان امامي به طريقهاي ديگر روايت اين کتاب آشنا بودهاند، ظاهراً هيچگاه از تحرير صوفيانه اين اثر که به دست سلمي تدوين نهايي يافته، بهره نبردهاند.