صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


حقتعالى بآن زيادتى او را ثواب وافى "تمام و كامل" مى دهد و اگر اعمال شرش زيادتى كند و شرك بخداى تعالى نياورده باشد و پرهيز از شرك كرده باشد يعنى شيعه باشد و عقايدش درست باشد خداوند او را اگر خواهد برحمت خود مى آمرزد و بر او بعفو خود تفضل مى كند.

در بحار الانوار از بصائر الدرجات بنسدش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: من اول كسى هستم كه نزد حساب خدا در قيام مى آيم پس مى آيد نزد من كتاب خدا، سپس اهل بيت من، سپس امت من، پس مى ايستن پس خداوند سوال مى كند ايشان را، چه كرديد در كتاب من و اهل بيت پيغمبر خود؟

در بحار الانوار از تفسير عياشى از امام صادق روايت شده در تفسير فرمايش خداى تعالى ان المسع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا "بدرستى كه گوش و چشم و دل همه ى آنها سوال كرده شوند" فرمود: گوش را سوال مى كنند از آنچه شنيده است و چشم را سوال مى كنند از آنچه دديه است و دل را از آنچه اعتقاد كرده است.

در بحار الانوار از تهذيب بسندش از ابى بصير روايت كرده گفت شنيدم اما مبقار "ع" مى فرمايد: اول چيزى كه بنده بسب ان حساب كرده مى شود نماز است پس اگر پذيرفته شود اعمال ديگر پذيرفته مى شود.

در بحار الانوار از نهج البلاغه روايت كرده سوال شد از حضرت امير "ع" چگونه خداوند حساب خلق را با زيادى ايشان مى كشد؟ فرمود: همچنان كه ايشان را با زياديشان روزى مى دهد، گفته شد: چگونه حساب مى كشد ايشان را و حال آن كه او را نمى بينند؟ فرمود: همچنان كه ايشان را روزى مى دهد و حال آن كه او را نمى بينند.

در خاتمه به مطالبى كه مرحوم مجلسى پس از نقل احاديث حساب فرموده اشاره مى شود: بدان كه حساب حق است كه آيات زياد و احاديث
متواتره آن را بيان فرموده و اعتقاد بآن واجب است اما حساب چه چيز را از بنده مى كشند و از چه چيز سوال مى شود اخبار در آن مختلف است كه برخى از آنها دلالت بر سوال نكردن از آنچه صرف در حلال شده باشد دارد و در برخى از آنها براى حلال آن حساب و براى حرم آن عقاب است و ممكن است بين آن دو را جمع كنيم بحمل كردن اولى را بر مومنين و ديگرى را بر غير مومنين، يا اولى را بر امور ضروريه مانند خوردن و پوشيدن و مسكن و نكاح، و ديگرى را بر مازاد بر ضرورت، مانند جمع كردن اموال زائد بر آنچه بآن احتياج دارد يا صرف اموال در آنچه ضرورى نيست مانند اسراف و تبذير و صرف در محرمات و كسب كردن از راههاى غير شرعى.

صراط


و اعلموا ان مجازكم على الصراط و مزالق دحضه، و اهاويل زلله، و تارات اهواله.

در خطبه 82 مى فرمايد: و بدانيد كه عبور شما بر صراط "پل دوزخ" است كه قدمها از لغزش بر آن لزران و شخص دچار هول و ترس بسيار گردد.

از جمله ضروريات دين صراط است كه هيچ عقبه ى از عقبات قيامت هولناكتر و ترسناكتر از عقبه ى صراط كه پل جهنم است نمى باشد كه در سوره فجر آيه 14 مى فرمايد ان ربك لبالمرصاد "بدرستى كه پروردگار تو هر آينه در گذر گاه است" در تفسير مجمع البيان از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمو: مرصاد قنطره ى است بر صراط كه از آن نگذرد كسى كه بر بنده اى از بندگان خدا ظلم كرده باشد.

صراط هفت عقبه صعب العبور دارد كه در آن عقبات از هفت چيز سوال مى نمايند عقبه اول از ايمان خالص كه اعتقاد به لا اله الا الله است سوال
مى شود و بروايت ابن عباس در معالم الزلفى در عقبه اول از ولايت اميرالمومنين "ع" سوال مى شود و اين منافات با لا اله الا الله ندارد زيرا ولايت شرط لا اله الا الله است كه اعتقاد بتوحيد بايد از طريق اهل بيت باشد و الا آلوده بشرك مى باشد همچنان كه در احاديث آمده. عقبه ى دوم سوال از نماز است كه عقبه ى خطرناكى است كه تارك نماز و سستى كننده در آن و ضايع كننده آن از آن عقبه نخواهد گذشت و شفاعت هم طبق احاديث براى چنين شخصى سود ندارد كه بچند حديث اشاره مى كنيم در بحار الانوار از جامع الاخبار روايت كرده كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: نماز ستون دين است پس كسى كه عمدا نمازش را ترك كند بتحقيق دينش را منهدم كرده و كسى كه اوقات نمازها را ترك كند "و در اول وقت نخواند و سهل انگارى كند" داخل ويل شود ويل وادى و دره ايست در جهنم همچنان كه خداى تعالى فرمايد ويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون "ويل براى نماز گذاران است آن كسانى كه از نماز خود سهود كننده بى خبرانند" و در بحار الانوار از خصال صدوق "ره" بسندش روايت كرده كه از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" از نماز سوال شد حضرت فرمود: نماز از طريقه هاى دين است و در آن خشنودى پروردگار عزوجل است و آن راه روشن و آشكار انبياء است و براى نماز گذار، دوستى ملائكه، و هدايت و ايمان، و نور معرفت، و بركت در رزق، و آرامش براى بدن، و كراهت براى شيطان، و سلاح بر كفار، و اجابت براى دعا، و قبولى براى اعمال، و توشه براى مومن از دنيا بسوى آخرت، و شفيع بين او و بين ملك الموت، و انيس در قبر او، و فرش زير پهلوى او، و جواب براى منكر و نكير است و نماز بنده، نزد محشر تاج بر سر او، و نور صورت او، و لباس بدن او، و حجاب بين او و بين آتش، و عبور بر صراط، و كليد براى بهشت، و مهرها براى حور العين، و بها براى بهشت مى باشد بسبب نماز بنده به درجه بلند مى رسد زيرا نماز تسبيح "سبحان الله گفتن" و تهليل
"لا اله الا الله گفتن" و تحميد "حمد كردن و الحمد لله گفتن" و تكبير "الله اكبر گفتن" و تمجيد "بزرگ شمردن" و تقديس "بپاكى ستودن" و گفتن و دعا كردن است. و باز در بحار از دعائم الاسلام از جعفر بن محمد "ع" روايت كرده فرمود: بهره اى در اسلام نيست براى كسى كه نماز را ترك كند.

در ثواب الاعمال در قسمتى از حديث طولانى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: هر كس مواظب باشد كه هر كجا كه هست نماز خود را بجماعت خواند چون برق زود گذر و جهنده بهمراه گروهى از سبقت گيرندگان از پل صراط عبور كند با چهره و رخسارى كه از ماه شب چهاردهم تابناكتر باشد و براى او بهر شبانه روزى كه بر خواندن نماز جماعت مواظبت داشته ثواب يك شهيد خواهد بود.

عقبه ى سوم سوال از زكوه و خمس است كه در مرآه العقول از كافى بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: كسى كه يك قيراط از زكات را منع كند مومن و مسلمان نيست و آن فرمايش خداى عزوجل است رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت "پروردگار من بر گردان مرا شايد كار خوبى بكنم در آنچه واگذاشتم" و در روايت ديگر است كه براى او نمازى قبول نمى شود.

در بحار الانوار از امالى طوسى بسندش روايت كرده از اميرالمومنين "ع" كه فرمود: بر شما باد بدادن زكات زيرا من شنيدم پيغمبر شما "صلى الله عليه و آله و سلم" مى فرمود: زكات قنطره و پل اسلام است پس كسى كه آن را بدهد از آن قنطره عبور كند و كسى كه آن را منع كند باز داشته شود و زكات غضب پروردگار را خاموش مى كند. دركفايت الموحدين از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: كه مانع زكوه در آتش است اگر چه طاعت خدا را هم كرده باشد بهزار سال، و هر وقت بگويد يا رب و دعا كند خطاب رسد ساكت شو اى معصيت كار. در همان كتاب روايت كرده كه حضرت
صادق "ع" فرمود: كه بدترين حالات مردم در شدايد روز قيامت هنگامى است كه صاحب خمس برخيزد و گويد خداوندا خمس خود را مى خواهم. بعضى علماء فرموده اند كه بس است براى كسانى كه منع حقوق سادات فقير را مى نمايند لعن وارد در زيارت عاشورا كه مى فرمايد اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر محمد و آخر تابع له على ذالك خمس از حقوق آل محمد است و هر كس كه آن را منع نمايد داخل در اين لعن است.

چهارم سوال از روزه است كه در مراه العقول از كافى بسندش از حضرت باقر " ع" روايت كرده فرمود: اسلام بر پنج چيز بنا شده "يعنى كامل شده كه بدون اين پنچ چيز متزلزل است و ثباتى ندارد" بر نماز و زكات و حج و روزه و ولايت. و رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: روزه سپر از آتش جهنم است.

پس كسى كه در اين عقبه از عهده جواب آن برنيايد يا روزه او بر وجه شرعى نباشد و آن را ضايع كرده باشد در اين عقبه حبس شده يا سرنگون در جهم خواهد شد.

عقبه ى پنجم سوال از حج است كه در وسائل الشيعه از كافى بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: كسى كه بميرد و حج واجب خود را انجام نداده باشد بدون اين كه نادارى و تنگدستى او را از انجام آن باز دارد يا بمرضى مبلتا شود كه نتواند بحج برود و يا صاحب قدرتى او را از رفتن مانع شود پس بايد بميرد يهودى يا نصرانى "يعنى بدون عذر حج واجب را اگر انجام ندهد بدين اسلام از دنيا نمى رود".

عقبه ى ششم سوال از طهارت سه گانه يعنى وضو و غسل و تيمم است و ممكن است كه مراد طهارت باطن از پليديها باشد.

عقبه ى هفتم كه شديدترين عقبات است سوال از مظالم عباد است كه در بحار الانوار از ثواب الاعمال بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده از
پدرانش "ع" فرمود: كه اميرالمومنين "ع" فرمودند: عظيم ترين خطاها غصب مال شخص مسلمان بدون حق است. در كفايت الموحدين مى فرمايد در حديث است كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: كه مفلس امت من كسانى باشند كه بيايند در روز قيامت با نماز و روزه، كه اين را "شخصى را" دشنام داده و آن را "ديگرى را" فحش گفته و مال اين را خورده و خون آن را ريخته و آن را زده، پس از حسنات او باين و آن دهند و اگر حسناتش وفا نكند از خطاهاى آنها بر او طرح كنند و او را بجهنم اندازند.

اين كه در احاديث بسيارى آمده از جمله از امالى بسند معتبر از حضرت صادق "ع" روايت شده كه مردم بر صراط مى گذرند چندين طبقه يعنى چند قسم ، و صراط باريكتر است از مو و از دم شمشير تيز تر، و بعضى مثل برق مى گذرند و برخى مثل اسب دوان و برخى در حال پياده مى روند و برخى بدست و پا مى روند "مانند بچه" و بعضى بر صراط چسبيده اند و برخى بدن ايشان را آتش مى گيرد و بعضى را نمى گيرد. همچنان كه از احاديث استفاده مى شود صراط دو صراط است صراط در دنيا و صراط در آخرت، و صراط آخرت نمونه صراط مستقيم دنياست كه دين حقر و راه ولايت و متابعت ائمه "ع" است كه بسيار دقيق است كه كوچكترين انحراف انسان را بهلاكت مى اندازد و اين انحرافها در صورتى شناخته مى شود كه پاى امتحان در ميان بيايد و الا هر كس ادعاى آن را مى كند كه در مسير حق است بنابر اين در آيات بسيارى در قرآن كريم سخن از آزمايش انسان بميان آمده كه در موار مختلف انسان در معرض آزمايش قرار مى گيرد حتى در سوره فجر مى فرمايد فقر و غنى آزمايش است و در سوره انبياء آيه 36 مى فرمايد و نبلوكم بالشر و الخير فتنه "و ميازمائيم شما را بشر و خير آزمودنى" و از مهمترين آزمايشهاى پروردگار مال است كه در چند آيه بآن اشاره شده و از دوستى آن انسان را بر حذر داشته كه درباره آزمايش مال يك مثالى
مى زنيم فرض مى كنيم در محلى چند نفر نشسته اند شخصى وارد مى شود بآنها مى گويد من حاضرم يك مليون تومان بيك نفر از شماها بدهم كه درباره من يك شهادت دروغ بدهيد يك نفر از آنها بدون درنگ مى گويد اگر دنيا را هم بدهى چنين كارى را نخواهم كرد اين همان شخصى است كه در قيامت مثل برق از صراط مى گذرد نفر دوم با كمى فكر مى گويد چنين كارى را نخواهم كرد او مثل اسب دوان در قيامت مى گذرد سومى با تامل بيشترى قبول نمى كند كه مثل پياده مى گذرد چهارمى بترديد مى افتد كه بگيرد يا نگيرد كه افتان و خيزان است كه اگر گرفت در آتش مى افتد و اگر نگرفت نجات پيدا مى كند پنجمى با كمال ميل مى گيرد كه آتش بدن او را مى گيرد.

در حق اليقين از تفسير حضرت امام حسن عسكرى "ع" در تفسير صراط مستقيم روايت كرده كه صراط مستقيم دنيا آنست كه غلو نكند در حق ائمه "ع"، و تقصير هم در حق امامت ايشان نكند، و مستقيم باشد در دين حق، و ميل بباطل نكند، و در آخرت راه مومنان است بسوى بهشت كه عدول نمى كند بسوى جهنم.

شفاعت


و اعلموا انه شافع و مشفع، و قائل و مصدق، و انه من شفع له القرآن يوم القيامه شفع فيه، و من محل به القران يوم القيامه صدق عليه.

در خطبه 175 مى فرمايد: و بدانيد كه قرآن "در قيامت" شفاعت كننده ايست كه شفاعتش پذيرفته مى گردد، و راستگوئى است كه گفتارش تصديق مى شو، و هر كسى را كه قرآن روز قيامت "در پيشگاه پروردگار" شفاعت كرد "بدرستى گفتار و كردارش گواهى داد" شفاعتش درباره ى او قبول

مى شود، و كسى را كه قرآن روز قيامت زشت دانست "بكفر و نفاق و بد رفتارى و شهوت رانى او گواهى داد" گفتارش بزيان او تصديق مى گردد.

در اين خطبه حضرت امير "ع" اشاره به شفاعت قرآن فرموده كه يكى از شفيعان روز قيامت است كه حقير در جزوه اى كه بنام چند درس از شفاعت بچاپ رسيده بطور تفصيل درباره شفيعان و مطالب شفاعت از آيات منفى و مثبت و اشكالات و جوابهاى آنها، و اين كه شفاعت چيست و چه كسانى مى تواند شفاعت كنند و چه كسانى مورد شفاعت واقع مى شوند و احاديث شفاعت و اجماع علماء اماميه بحث كرديم كسانى كه مى خواهند از بحث كلى و تفصيلى آن آگاه شوند مى توانند آن جزوه را مطالعه كنند. در اين درس فقط از نظر اعتقادى آن كه از جمله ضروريات دين است و منكر آن منكر ضرورى دين محسوب مى شود از نظر اجماع و گفتار برخى از علماى خاصه وعامه بحث مى كنيم.

علامه مجلسى "ره" مى فرمايد: پس بدان كه خلافى نيست در ميان مسلمانان، و ضرورى دين اسلام است كه رسول خدا را در قيامت شفاعت از براى امت خود بلكه از براى جميع امتها خواهد بود و خلافى كه هست در آنست كه آيا شفاعت از براى زيادتى منافع است از براى مومنانى كه مستحق ثواب باشند و بس، يا از براى اسقاط عقاب از گناه كاران امت نيز خواهد بود و اكثر عامه را اعتقاد آنست كه شفاعت در هر دو مى باشد و خوارج و وعيده و معتزله را اعتقاد آنست كه شفاعت مخصوص قسم اول است يعنى در زيادتى ثواب است و در اسقاط عقاب نمى باشد تا آنجا كه مى فرمايد: و خلافى نيست در ميان علماى اماميه كه شفاعت از براى رفع عقاب فساق شيعه مى باشد هر چند از اصحاب كبائر باشند و شفاعت مخصوص حضرت رسالت نيست بلكه فاطمه زهرا و ائمه هدى برخصت آن حضرت شفاعت شيعيان خويش خواهند كرد و از احاديث بسيار ظاهر
مى شود كه علما و صلحاى شيعه نيز شفاعت خواهند كرد. شيخ صدوق "ره" در كتاب اعتقادات خود مى فرمايد: اعتاد ما درباره شفاعت اين است كه آن براى كسى است كه خدا دين او را بپسندد و از اهل گناهان كبيره و صغيره باشد اما توبه كنندگان از گناهان احتياجى بشفاعت ندارند تا آنجا كه مى فرمايد: شفاعت براى اهل شرك و شك و براى اهل فكر و انكار نيست بلكه براى گناهكاران از اهل توحيد مى باشد.

علامه حلى "ره" در باب حادى عشر مى فرمايد: اما شفاعت پيغمبر ما، پس آن نيز در محل توقع است بلكه واقع نيز خواهد شد و دليلبر آن فرمايش خداى تعالى است كه بپيغمبر خود خطاب فرموده و او را امر فرموه است باستغفار و طلب آمرزش براى مومنين و مومنات و استغفر لذنبك و للمومنين و المومنات و صاحب كبيره مومن است براى اين كه تصديق نموده است بوحدانيت خدا و برسالت رسول او "صلى الله عليه و آله و سلم" و اقرار نموده است بآنچه پيغمبر از جانب خدا آورده است و اين همان ايمان است چون كه ايمان در لغت بمعنى تصديق است و در اين جا تصديق واقع شده و اعمال صالحه جزء ايمان نيستند تا آن كه بسبب ترك آن از ايمان خارج شود زيرا كه خداوند مى فرمايد الذين امنوا و عملوا الصالحات "يعنى كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالحه بجا آوردند" پس اعمال صالحه را عطف فرموده است بر ايمان، و اگر دو چيز نباشد عطف صحيح نباشد پس معلوم شد كه اعمال صالحه داخل در ايمان نيستند پس اهل كبائر نيز مومن باشند و چون خداوند امر فرموده است پيغمبر خود را بطلب آمرزش نمودن براى مومنين پس آن حضرت آن را ترك نخواهد نمود زيرا مقتضاى عصمت آنست كه بتمام اوامر خدا عمل نمايد و چون طلب آمرزش نمود البته مقبول و مستجاب خواهد شد چون كه خداوند وعده فرموده است كه آن حضرت را راضى نمايد براى فرمايش خداى تعالى و لسوف يعطيك ربك فترضى "زود است كه
پروردگار تو چندان بدهد ترا تا راضى شوى" و علاوه بر اين خود آن حضرت هم فرموده: من شفاعت خود را براى صاحبان كبيره از امت خود ذخيره كرده ام. و چون اين را دانستى بدان كه همچنان كه شفاعت براى حضرت رسول ثابت است همچنان براى ائمه ما هم ثابت است بهمان نحو بدون فرق، و دليل بر آن اخبار خود ائمه است بآن، و عصمت ايشان با دروغ بودن آن منافات دارد.

در شرح تجريد كه متن آن از خواجه نصير الدين محمد طوسى "ره" و شرح آن از جمال الدين علامه حلى "ره" است مى فرمايد: مسئله دهم، علماى اسلام اجماع كردند كه شفاعت حق است، گروهى گفته اند شفاعت درباره نيكان است كه خداى تعالى منافع بيشتر به آنها دهد و آن گروه و عيديه باشند، و تفضليه گويند: شفاعت براى رفع عذاب از فاسقان است و آن حق است. اگر شفاعت طلب زيادى منافع باشد نه غير آن پس صلوات ما بر پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" بايد شفاعت درباره آن حضرت باشد و آن باطل است زيرا كسى كه شفاعت كننده است بابد بالاتر از شفاعت شده باشد "و هيچ كس بالاتر از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" نيست" پس اين كه باطل شد مقدم آن هم كه شفاعت فقط طلب زيادى منافع است باطل مى باشد "تا آنجا كه مى فرمايد" و گفته شده يعنى گروهى گويند كه شفاعت در اسقاط ضررهاست "كه عذابها را ساقط مى كند" و حق آنست كه هر دو شفاعت است و پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: شفاعت خود رابراى مرتكبان كبائر از امت خود ذخيره كرده و البته آن براى اسقاط عذاب است.

در كفايت الموحدين آيت الله آقا سيد اسمعيل طبرسى نورى "ره" مى فرمايد: اشكالى نيست در ثبوت اصل شفاعت از براى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" و اهل بيت اصفياء او، و حقيقت آن ثابت است باجماع امت، بلكه اعتقاد به حقيقت آن ثابت است به ضرورت دين، و منكر آن خارج است از عداد "و

/ 41