آفتاب در نگاه خورشيد - آفتاب در نگاه خورشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آفتاب در نگاه خورشید - نسخه متنی

مرتضی طاهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آفتاب در نگاه خورشيد

کاوشي در کلمات گهربار حضرت علي بن موسى الرضا درباره امام عصر:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي کُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَويلاً.

(... وَأمّا وَجْهُ الانْتِفاعِ بِي في غَيْبَتي فَکَالاِنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ، إذا غَيَّبَتْها عَنِ الأبْصارِ السَّحابُ...).

(... وامّا شيوه بهره وري از من در غيبتم، بهره بردن از خورشيد را مانَد؛ آن گاه که ابرها آن را ازديدگان بپوشاند...).

قسمتي از توقيعات امام عصر عليه السلام:

به نقل از کمال الدين، ص 483 _ 485:




  • اي امان دوستان بي قرار
    اي درخشان تر ز هر اختر... بيا
    ابر غيبت را بِران، ديگر... بيا



  • مهر رويت تا به کي پشت سحاب؟
    ابر غيبت را بِران، ديگر... بيا
    ابر غيبت را بِران، ديگر... بيا



پيشگفتار

السّلامُ على شَمْسِ الظَّلام وبَدْرِ التَّمام.




  • طلوعت را همه چشم انتظاريم
    نهان کردي چو مهر رويت اي مه
    جهان شد تيره، چون خوي ستمگر



  • بتاب، اي آفتاب دادگستر
    جهان شد تيره، چون خوي ستمگر
    جهان شد تيره، چون خوي ستمگر



سخن از خورشيد پنهان است؛ آن که به فرموده امام رضا عليه السلام: (... إذا خَرَجَ أشْرَقَتِ الأرضُ بِنُورِهِ...)(1).

از چشمه ساري جوشان که از تشنه کامان به دور مانده.

از شمشير آخته يزدان که از نبود ياران در نيام خفته.

از آن دستِ نيرومند خدايي که در آستين فرو رفته.

از آن سمبل قطره هاي نقره فام اشک که از خشيتِ خدا فرو ريخته.

از آن حماسه هميشه جاويد خون شهيدان کربلا، خدنگ در مشت مانده.

آري، سخن از غيبت امام زمان عليه السلام است؛ از بزرگ مظلوم دوران؛ آن که يادش از خاطره ها فراموش شده است...

همو که اگر کسي مهرباني هاي او را ببيند وقطره اي از زلال محبّتش بچشد، ديگر فراموشش نخواهد کرد.

همو که هرکس به او پيوست از اغيار بريد وسعادت دو دنيا را در کوي محبّت او ديد.

همو که مؤمنان را انيس ورفيق وشفيق است.(2)

به راستي، چرا کسي که پدرش را، برادرش را، دوست مُشفق ودلسوزش را از ياد نمي برد، امام زمانش را به فراموشي مي سپارد؟!
مگر حقّ کدامين پدر افزون تر از حقوق امام زمان عليه السلام است؟! کدام برادر مهربانتر از اوست؟ دلسوزيِ چه دوستي بيشتر از دلسوزي ها ومحبت هاي اوست؟
خود او خطاب به شيعيانش مي فرمايد:

(إنّا غيرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِکُمْ ولا ناسِينَ لِذِکْرِکُمْ).(3)

ما در مراعات حال شما کوتاهي نمي کنيم ويادتان را از خاطر نمي بريم.

وقتي او - که ذخيره همه هستي، ثمره همه رسالت ها، منبع همه کمالات، سرچشمه همه خيرات وجلوگاه همه نيکويي ها وزيبايي هاست - هيچ گاه ياد ما را از خاطر نمي برد ودر رعايت احوالمان هرگز کوتاهي نمي کند، آيا رواست فراموشي ما نسبت به آن امام مهربان يا از وفاست غفلت از آن جانِ جهان؟!
هم او مي فرمايد:

(... وَلَولا ذلِکَ لَنَزَلَ بکُمُ اللَّأْواءُ واصْطَلَمَکُم الأعْداءُ).(4)

... اگر چنين نبود، بلاهاي سخت بر شما فرود مي آمد ودشمنان، شما را نابود مي کردند.

آري، اين او بود که به ياد ما بود وبرايمان دعا کرد ودر فتنه هاي بنيان سوز دوره غيبت، عنايت خويش را از ما دريغ نداشت، وهمو بود که پايه استمرار حيات معنوي وتاريخي شيعه بود وهست وحقاً جفاست که حقوق آن بزرگوار را - چنان که بايد - ندانيم ودفتر معرفتش را - چنان که شايد - نخوانيم.

اکنون... اي منتظر!

کمي تأمّل کن ودر اوج مقام معنوي امام زمانت بينديش که او کيست وبزرگي کارش در چه حدّ است؟

گرچه حضرات معصومين سلام اللَّه عليهم اجمعين همه يک نورند ويک حقيقت وداراي يک سنخ ولايت - که فرموده اند: (کُلُّهُمْ نُورٌ واحدٌ) - وجود اقدس حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه داراي امتيازاتي است وبرنامه آن بزرگوار را ويژگي هايي است که باعث شده چشم اميد همه، حتى پيامبران وائمه هدي عليهم السلام به او دوخته شود واهميت ظهورش به قدري است که پيوسته دودمان امامت وولايت، در گفتار ورفتارشان، از آن حضرت به بزرگي ياد کرده وهمگان را به عظمت او توجّه داده اند؛ تو گويي چشمان در هاله غم فرو رفته همه انبيا واوصيا چشم به راه روز قيام وآمدن اوست.

خون هميشه جوشان حلقوم حسين عليه السلام، به هنگام فجر، نام مهدي را بر صفحه افق نقش مي زند ورنگ سرخ شفق در صفحه هر غروب، سرخي دل عرش نشينان را باز مي خواند.

رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم به اوج قله دانش آن امام قائم عليه السلام، اشارت مي فرمايد:

(ألا إنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالمُحيطُ بِهِ).(5)

آگاه باشيد که او (مهدي عليه السلام) وارث هر دانش ودر برگيرنده آن است.

مولاي همه خوبان، امام علي عليه السلام از او به عنوان پناه دهنده ترين وآگاه ترين انسان ها ياد مي کند:

(أوْسَعُکُمْ کَهْفَاً وَأکْثَرُکُمْ عِلْمَاً).(6)

او پناه دارترين شماست وعالم ترينتان.

آن گاه با شيدايي وشيفتگي از شوق ديدارش آه مي کشد ولقايش را انتظار مي برد، (آه! آه!... شَوقاً إلي رُؤْيَتِه).(7)

بانوي هستي، فاطمه زهرا عليها السلام در لحظه هاي آخر عمر شريف پيامبر، با مژده (مِنّا مَهْدِيُّ هذه الأُمَّةِ)(8) تسلّي مي يابد.

امام علم وتعليم، حضرت صادق عليه السلام آرزوي ديدار او را دارد؛ در فِراقش ناله مي کند؛ در غم غيبتش مي سوزد؛ از دوري رويش آسايش ندارد واز هجرانش پريشان وافسرده است ودر حالي که لباسِ ساده بي گريبان پوشيده وروي خاک نشسته است، به سان مادر فرزند مرده، ناله سر مي دهد وسرشک از ديدگان مي بارد وبا آن محبوب نيامده، نجوا مي کند.(9)
سرانجام... امام رئوف عليّ بن موسى الرضا عليه السلام با شنيدن وصف آن حجّت يزدان اشک از ديدگان فرو مي ريزد، وبه احترام نام مقدّس (قائم) از جا برمي خيزد؛ مي ايستد ودستان مبارک بر سر مي گذارد وبا آهي سوزان دعا مي کند که:

(خدايا! فرجش را برسان وقيامش را آسان گردان).(10)

راستي، چگونه بگوييم که ما سرباز اوييم در حالي که امام صادق عليه السلام آرزومند خدمت گزاري آستان اوست ومي فرمايد:

(لَوْ أدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أيَّامَ حَيَاتِي).(11)

اگر روزگار او را درمي يافتم، سراسر زندگي ام خدمتش مي کردم.

اينک که رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم مقام (مهدي عليه السلام) را مي ستايد وامير المؤمنين وحضرت زهرا عليها السلام به وجود او تسلّي وسرور مي يابند وامام صادق عليه السلام به خدمتش مي ايستد ودر فراقش اشک مي ريزد، وحضرت رضا عليه السلام به نامش از جاي برمي خيزد وبه يادش مي گريد، شايسته بلکه واجب است که ما شيعيان نيز:

- به يادش باشيم.

- براي نزديکي ظهورش، دعا کنيم.

- در پي جلب رضايتش بکوشيم.

- خلق را به سويش دعوت کنيم.

- دل ها را از محبّتش لبريز گردانيم.

- خود را براي جانفشاني وجهاد در رکابش، آماده سازيم.

- در زمان غيبتش، وظايف خود را بشناسيم ودر اين راه به تلاش هرچه بيشتر پردازيم.

- در هجران رويش بناليم واشک بريزيم...

تا - ان شاء اللَّه - توفيق ديدارش، نصيب گردد.

از آن جا که معرفت واعتقاد به وجود مقدّس حضرت مهدي عليه السلام از پايگاه هاي مهمّ اخلاقي وپرورش هاي انساني است، مطالعه در آثار واخبار مربوط به حضرتش، نقش مؤثّري در بيداري وهوشياري جان وانديشه انسان ها دارد؛ استعدادهاي خفته را بيدار مي کند وآدمي را در برابر مشکلات، اميدوار ونيرومند مي سازد.

در راستاي اين امر مهم، با الهام از فرموده ها وروايات منقول از حضرت رضا عليه السلام، در آشنايي بيشتر با آخرين ذخيره الالهي حضرت مهدي عليه السلام سعي نموده ايم.

اميد است اين اثر شعله اي از مشعل فروزان محبّت به حضرتش را در دل ها بيفزايد وحالت انتظار ظهور مصلح بزرگ را در دل هاي حقيقت جو فراهم آورد.

ان شاء اللَّه.

اللّهمّ اکشِفْ هذه الغُمَّةَ عن هذه الأُمَّةِ بحضورِهِ، وعَجِّلْ لنا ظُهُورَهُ، إنَّهُم يَرَوْنَهُ بَعيداً ونَرَاهُ قَريباً، بِرَحمَتِکَ يا أرْحَمَ الرَّاحِمين.(12)

هجران غيبت

روزگار غيبت، دوران ظلمت ومحروميّت است براي تمام آن هايي که امام عليه السلام از آنان غائب است يا به سخن ديگر، اينان از او مهجورند.

اگر نيکو بنگريم وبينديشيم ودر برکات وآثار وجودي امام عليه السلام تأمّل نمائيم، خواهيم دريافت که دوران غيبت چه دوران رنج بار وطاقت فرسايي است! خود امام عصر عليه السلام در دعاي شريف افتتاح زبان شِکوِه به محضر خداوند مي گشايد واز نکبت ها وسيه روزي ها وتيره بختي هاي مردمان آن عصر، شکايت مي کند.

با مراجعه به روايات بس فراوان در باب غيبت امام زمان عليه السلام وتدبّر در آن ها، اين نکته حاصل مي گردد که ائمّه ما عليهم السلام، نگران مصائب عصر غيبت وابتلائات دوستان وشيعيانشان بوده اند. به عنوان نمونه، حضرت رضا عليه السلام در بيان شيوايي، از حيرت وسرگرداني مؤمنان در آن عصر چنين ياد مي فرمايند:

(وکَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأسّفٍ حَيْرانَ حَزينٍ عِنْدَ فِقْدانِ الْماءِ المَعين!).(13)

چه بسيار مؤمن دل سوخته اي که در فقدان آب گوارا در حيرت وحزن به سر مي برد!

آن حضرت محروميت زمان مستوري را چنين به تصوير مي کشد که - مؤمنان چون تشنگاني که از جرعه اي آب گوارا منع مي شوند - در وادي حرمان به سر خواهند برد؛ آن آبي که براي همگان است وضروري ترين مادّه حيات... وبه راستي، امام زمان عليه السلام چنين است ودوران غيبت چنان.

کوتاه سخن آن که غيبت امام عصر عليه السلام دوري از تجلّي تمام خوبي هاست ودر پرده بودن تمام روشنايي ها.

آري، شب سرد غيبت، هنگامه به چاه افتادن هاست.

گاه لرزيدن ها وترسيدن هاست.

بحبوحه گريستن ها وناليدن هاست.

عصر غيبت، عصر محروميّت از چشمه گواراي ولايت است ودوران پرده نشيني يار ومحجوبيِ جمال وکمال او. روزگار غيبت امام عليه السلام، هنگامه دوري از چشمه سار معرفت وزُلال هدايت حضرت اوست.

همان گونه که خود در پس پرده غيبت نشسته است ومردمان، از ديدار او محروم اند، صفات حُسنش نيز محجوب است؛ آن چه از تشعشع خُلق وخُوي او ديده مي شود از پس ابر سياهي است که بر چهره آفتاب افتاده وتابشي است از ميان روزنه هاي پرده هجران وچه زيباست آن لحظه که اين پرده برافتد و(أَشْرَقَتِ الأَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها)(14) معني شود!

فراق محبوب

امام عليّ بن موسى الرضا عليه السلام - که روز جمعه را روز ظهور حضرت مهدي عليه السلام مي داند -، در يکي از بهترين لحظات نيايش خود يعني قنوت نماز جمعه سرود بيقراري وانتظار سر مي دهد وبراي فرج وظهور آن بزرگوار دعا مي کند:

(اَللّهُمَّ أصْلِحْ عَبدَکَ وخَليفَتَکَ بِما أصْلَحْتَ بِهِ أنبياءَکَ ورُسُلَکَ وَحُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَأَيِّدْهُ بِروُحِ القُدُسِ مِنْ عِنْدِکَ واسْلُکْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ومِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَأبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أمْنَاً يَعْبُدُکَ لا يُشرِکُ بِکَ شيئاً وَلا تَجْعَلْ لِأحَدٍ مِنْ خَلقِکَ عَلي وَلِيِّکَ سُلطاناً وَأْذَنْ لَهُ في جِهَادِ عَدُوِّکَ وعَدوِّهِ واجْعَلني مِنْ أنصارِهِ، إنَّکَ عَلي کُلِّ شَي ءٍ قَديرٌ).(15)

بار الها! کار ظهور بنده شايسته وخليفه راستينت (امام مهدي عليه السلام) را سامان ده - همان گونه که کار پيامبران وفرستادگانت را اصلاح کردي - واز فرشتگانت، نگاهباناني بر او بگمار واز سوي خويش با روح القدس او را ياري وپشتيباني فرما وديده باناني که از هر گزندي نگاهش دارند از پيش رو وپشت سر همراه وي گردان وترس وهراس او را به امن وامان دگرگون ساز که او تو را مي پرستد وهيچ چيز را همتا ومانند تو قرار نمي دهد، وبراي هيچ يک از آفريدگانت برتري وچيرگي نسبت به وليّ خود قرار مده واو را در جهاد با دشمنت ودشمنش اجازت فرما ومرا از ياوران او قرار ده، که همانا تو بر هر کاري توانايي.

با عنايت به مضامين زيباي فوق، روشن مي گردد که امام هشتم عليه السلام عالي ترين وبلندترين زمزمه هاي محبّت را چگونه با سوز واز سر شوق در اين مناجات کوتاه بر زبان جاري مي سازد! هم محبوب خود را معرفي مي نمايد وهم آرزوي سلامتي وظهور او را دارد واز خدا مي خواهد که بيعت هيچ ستمگري بر گردن آن حضرت نباشد. آن گاه براي جهاد در رکاب او اعلام آمادگي نموده بدين وسيله ارتباط معنوي وعاطفي خود را با آن بزرگوار ابراز مي فرمايد.

رأفت بيکران حضرت مهدي

شايد اين سخن را بسياري شنيده واز ترس بر جان خود لرزيده اند که دوازدهمين امام معصوم عليه السلام - آن زمان که ظهور مي کند - بيشتر مردم دنيا را مي کشد وجويِ خون به راه مي اندازد؛ از کشته ها پشته مي سازد، نَفَس ها را در سينه ها قطع مي کند وقيام او براي عذاب وعقوبت مردم است و...!

اين تصوير حجابي بر حجاب هاي او مي افزايد وسدّي افزون بر آن چه هست در برابر ديد مردمان مي کشد تا هرگز نور جمالش را نبينند وبه فيض ظهورش نرسند واو بيش از پيش در غربت خود بماند واز فِراق دوستان بنالد!
آن چه بيش از همه قلب محبّانش را مي آزارد آن است که اين سخنان از کساني به گوش مي رسد که دعوي محبّت وارادت به او دارند؛ در حالي که غافل اند از اين که آن وجود مقدّس امام عصر عليه السلام رحمت پهناور است.(16)
امام باقر عليه السلام از پدران گراميش از حضرت امير المؤمنين عليه السلام در وصف مهدي آل محمّد عليه السلام چنين نقل فرموده است:

(أوسَعُکُمْ کَهْفَاً، وأکثَرُکُم عِلْماً، وأوْسَعُکُمْ رحماً).(17)

(حضرت مهدي عليه السلام) از همه شما بيشتر، مردمان را پناه مي دهد واز همه شما علمش افزونتر است، ورحمت ولطفش از همه فراگيرتر.

اين کلام - که به نقل شيخ حرّ عامِلي رحمه الله چهار معصوم آن را نقل فرموده اند - گوهري از خزائن معرفت آن وليّ اللَّه الاعظم است که در نهايت ظرافت، عمق رأفت او را بيان مي کند ووسعت رحمت او را بر عموم يادآور مي شود. از آن جا که مولي الموحّدين حضرت امير المؤمنين عليه السلام رأفت او را به (کهف) تشبيه مي فرمايد، مي توان اين نکته را دريافت که چگونه لطف عامّش نه تنها شيعيان ومحبّان، که عموم مردمان را فرا گرفته است؛ همچون کهفي که ملجأ هر پناه جويي است وآغوش امن وامان بر بي پناهان گشوده است وهرکه به او روي آورد ايمن خواهد بود.

حديث مفصّل وجالبي از حضرت رضا عليه السلام نقل شده است.(18) در اين کلام نوراني امام رضا عليه السلام، بايد به نيکي تدبّر نمود وآن جام لبريز از زلالِ وحي را با آرامي نوشيد که کلام امام را فهمي از امام بايد.

اکنون بايد در محضر انوار رضوي زانوي ادب زد ونظاره کرد که چه زيبا، آن حضرت از رأفت امام پرده برمي گيرد وآن برتر از معنا را به پيمانه الفاظ مي ريزد وجان ها را به تماشا مي نشاند. نخست او را به صاحب اُنسي رفيق مانند، تشبيه مي کند که در اُنسش آرامش جان است ودر رفاقتش محبّت بيکران. ديگرباره اين مقام را با تعبيري عميق تر به تصوير مي کشد ورأفتش را به پدري دلسوز تشبيه مي کند که از هيچ هدايت وارشادي دريغ نمي ورزد؛ چه عطوفت ولطف پدر از محبّت وانس رفاقت برتر است. لطف امام، امّا، فوق اين هاست. مهر امام مهر برادري است که همراه انسان وهمزاد با او به دنيا آمده است يا اين که يکي بوده اند؛ مثل دانه خرما وسپس دو نيم گشته اند؛ گويي انسان را جزئي از خود مي داند واينسان به او مهر مي ورزد؛ محبّانش را جدا از خود نمي بيند ورعيّتش را از اجزاي خود مي انگارد.

تشبيه ها بدين ترتيب است

آفتاب جهانتاب

امام هشتم عليه السلام، در اين حديث امام را به سان خورشيد عالمتاب معرّفي مي فرمايد:

(الإمامُ کالشَّمسِ الطّالعَةِ المُجَلَّلَةِ نُورُها لِلْعالَم).(19)

امام چونان خورشيدي است که طلوع مي کند وپرتو نورش تمامي جهان را، فرا مي گيرد.

ماه درخشان

(الإمامُ البَدرُ المُنيرُ).(20)

امام ماه نور افشان شب چهارده است. بنا بر اين سخن، اکنون در روزگار ما حضرت مهدي عليه السلام وجودي کامل وبي نقص است. چراغي است که با پرتوش به اطراف نور افشاني مي کند ونوري است که بر افق مي تابد.



(1) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص371 و372.

(2) برگرفته از سخنان امام رضا عليه السلام در وصف امام. (عيون اخبار الرضا عليه السلام).

(3) احتجاج طبرسي، ج2، ص598.

(4) احتجاج طبرسي، ج2، ص598 نامه به شيخ مفيد رحمه الله.

(5) بحارالانوار، ج37، فرازي از خطبه غدير، ص214.

(6) بحارالانوار، ج51، ص115، ح24.

(7) همان.

(8) بحارالانوار، ج36، ص368، ح233.

(9) کمال الدين وتمام النعمه، ص353.

(10) منتخب الاثر، ص506.

(11) تاريخ الغيبة الکبرى، ص359.

(12) مفاتيح الجنان، دعاي عهد.

(13) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص 6.

(14) زمر 39: 69.

(15) جمال الاُسبوع، ص413.

(16) وَالرَّحْمَةُ الواسِعَة... مفاتيح الجنان، زيارت آل يس.

(17) إثبات الهداة، ج7، ص75.

(18) الکافي، کتاب الحجّة، بابٌ نادرٌ جامعٌ في فضل الإمام وصفاته.

(19) الکافي، کتاب الحجّة، بابٌ نادرٌ جامعٌ في فضل الإمام وصفاته، ح1.

(20) همان.

/ 9