امام علی (ع) و نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (ع) و نهج البلاغه - نسخه متنی

مهدوی‏کنی، محمدرضا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام على عليه‏السلام و نهج‏البلاغه

آية‏اللّه‏ مهدوى‏كنى

رئيس محترم هيئت امناى بنياد هنردينى‏الرضا عليه‏السلام

آن چه با هم مى‏خوانيم گزيده‏هايى است از سخنان حضرت آية‏اللّه‏ مهدوى كنى «دامت بركاته» كه در مناسبت‏هاى مختلف بيان فرموده‏اند:

ارزش نهج‏البلاغه

در كلمات حضرت على عليه‏السلام در نهج‏البلاغه دو چيز بيش از هر چيز ديگرى نمودار است.

الف: شخصيت والاى حضرت

ب: جهان بينى و عمق بينش و ايمان حضرت به آفريدگار جهان و رسالت حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اظهار عبوديت و تواضع وى در برابر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و عمق ايمان به عالم آخرت.

على عليه‏السلام ، آيينه تمام نماى نهج‏البلاغه

شخصيت حضرت على عليه‏السلام از لحاظ علمى ـ اخلاقى ـ اظهار حق ـ عدالت ـ شجاعت ـ فداكارى‏و ايثار ـ عبادت و شب‏زنده دارى ـ تقوا ـ بصيرت ـ خيرخواهى ـ جانبدارى از مظلوم ـ دشمنى و ستيز با ستمكاران ـ برنامه‏ريزى و نظم ـ انتخاب اصلح ـ زهد ـ قناعت ـ صبر و شكيبايى ـ اخلاص ـ انفاق و احسان ـ گذشت ـ خوشرويى ـ فرمانبرى و فرماندهى ـ تواضع و شرح صدر... چنانكه درباره اخلاق رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم گفته‏اند:

«كان خلقه القرآن»

آيينه تمام نماى قرآن بود.

درباره حضرت على عليه‏السلام بايد گفت:

«كان خلقه نهج البلاغه»

پاسخ به يك پرسش

مطالب نهج‏البلاغه در فلسفه خلقت و جهان‏بينى و تبيين مراتب آفرينش و سلسله علل و معاليل عالم از ملكوت تا ناسوت و اصطلاحات به كار رفته در خطبه‏ها، به اندازه‏اى عميق و ابتكارى است كه برخى شبهه كرده‏اند كه اين كلمات از ايشان باشد. اين‏ها مى‏گويند اصطلاحات نهج‏البلاغه در اين خطبه و امثال آن در زمان حضرت رايج نبوده و هنوز كتب فلسفى ترجمه نشده بود كه اصطلاحاتى از قبيل «كيف ـ أين ـ وواحد عددى ـ واحد تحقيقى ـ تجزيه و تركيب و بساطت ذاتى» در زمان حضرت معمول نبوده كه در خطبه‏ها به كار گرفته شود. ولى گويا اين معترضين فراموش كرده‏اند كه آن حضرت شاگرد وحى و قرآن است. چنانچه اين بيانات از آن حضرت نبوده، ناقلان چرا اين مطالب را به خود نسبت ندادند و چه داعى داشتند كه اين همه مطالب عميق علمى و فلسفى را به ايشان نسبت بدهند. بخصوص آن كه اين خطبه‏ها پيش از سيد رضى در كتب حديث و تاريخ موجود بوده، نهج‏البلاغه از آنها نقل شده است، حضرت على عليه‏السلام از قرآن مجيد اقتباس فراوان دارد. در پرتو تعاليم و قرآن و مفاهيم عاليه آن، اين اصطلاحات را اختراع نموده‏است و به جامعه علم و فلسفه ارزانى داشته و آن‏ها در مقام تجربه متون فلسفه از اين مفاهيم و اصطلاحات بهره گرفته‏اند. در حقيقت او مبتكر ين مفاهيم و اصطلاحات بوده است.

تقدم مفضول بر افضل!!

آن‏ها (اهل تسنن) نيز حضرت على عليه‏السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند و حتى عده‏اى از ايشان، وى را «افضل» هم مى‏دانند. به طورى كه ابن ابى الحديد در مقدمه شرح نهج‏البلاغه مى‏گويد:

«الحمداللّه‏ الذى فضل المفضول على الافضل» خدا خواست كه مفضول (ابوبكر) بر افضل على عليه‏السلام مقدم شود!

مرز مشروعيت و مقبوليت ولايت

ما شيعيان معتقديم كه قبول يا عدم قبول مردم، ملاك مشروعيت نيست بلكه تعيين و نصب خداوند ملاك است. مشروعيت خلافت على عليه‏السلام از سوى خداست نه از سوى مردم. ممكن است اشكال گرفته شود كه پس چرا حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام در روزى كه مردم با او بيعت كردند آن جمله معروف در خطبه شقشقيه را فرمودند كه:

«لولا حضورالحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذاللّه‏ على العلماء اَلاّيُقارّوا على كِظّة ظالم و لاسَغَب مظلوم، لالقيتُ حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس اولها»

جواب اين است كه على عليه‏السلام مى‏فرمايند اگر اين مردم نمى‏آمدند و حجت بر من تمام نمى‏شد ريسمان خلافت ر به دست همان‏ها كه بود رها مى‏كردم ظاهر كلام آن است كه حضور شما مردم حجت را بر من تمام كرد و مسؤوليت (نه مشروعيت) مرا تثبيت كرد. تمام شدن «حجت» غير از «مشروعيت» است... لذا حضرت در خطبه شقشقيه به وجود «ناصر» استناد مى‏كند. يعنى حضرت حضور مردم را پشتوانه اِعمال ولايت مى‏داند نه مصحح آن.

سياست على عليه‏السلام

زمانى كه حضرت على عليه‏السلام به حكومت رسيد برخى از اطرافيانش به او گفتند: شما چند روزى معاويه را در منصبش ابقا كنيد و وقتى به اوضاع مسلط شديد او را عزل كنيد. حضرت در واكنش به اين امر فرمودند:

ولولا كراهية الغدر لكنت من ادهى الناس.

اگر از فريب و نيرنگ بيزار نبودم هر آينه من از زيرك‏ترين مردم بودم.

اين طور نيست كه امام سياست نداند. ليكن اين تقوا بود كه نمى‏گذاشت حضرت چنان كارهايى را انجام دهد. فرمودند:

شما كه مى‏گوييد معاويه را بگذار و بعد از مدتى كه بر كار مسلط شدى آن وقت عزلش كن. آيا شما به من قول مى‏دهيد كه تا فردا زنده بمانم؟

و آيا بعد از مرگ من نمى‏گويند على حاكميت معاويه را امضا كرد؟... به عقيده من حضرت على عليه‏السلام با اين روش مى‏خواست حكومت عدل را به مردم و جامعه و تاريخ نشان دهد و به مردم بگويد: اى مردم اگر حكومت عدل الهى را مى‏خواهيد اين الگوى حكومت عدل است ولى شما آن را بر نمى‏تابيد و نمى‏پسنديد. حتى شما كه دوستان من هستيد نيز نمى‏خواهيد و به چنين حكومتى تن در نمى‏دهيد. شما كسى را مى‏خواهيد كه اهل سازش و تساهل و تصانع باشد. با همه كنار بيايد و همه را راضى كند.

/ 1