زندگینامه آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگینامه آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی - نسخه متنی

ناصرالدین انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيت الله شيخ آقا بزرگ
تهراني

مسجد
1849
ش: 42ـ بهمن و اسفند 1377
ص: 82ـ 93

ناصر دين انصاري قمي

شخصيت شناسي, معاصر

ناصر الدين انصاري قمي

اشاره

علامه بزرگوار و متتبع عاليمقدار، امام فن کتابشناسي رجال، حضرت آيت الله
شيخ آقا بزرگ تهراني ـ قدس الله روحه و اجزل لطيفه ـ، يکي از بزرگترين دانشمندان
و فخر پژوهشگران است که نام نيک و آثار ماندگارش هماره جاودانه خواهد ماند. اينک
در آستانه سي امين سال ارتحال آن فقيد علم و ايمان، بر زندگاني سراسر تلاش و
کوشش وي نگاهي مي‌افکنيم.

ولادت

شيخ محمد محسن (که به علت همنامي با پدر بزرگش، حاج محسن، به آقا بزرگ معروف شد
) در شب پنجشنبه يازدهم ربيع الاول 1293 هـ. ق در محله پامنار تهران، ديده به جهان
گشود.

خاندان او همه از تجّاري بودند که به ظن قوي از گيلان به تهران مهاجرت کرده و
از 1250 هـ. ق دراين شهر ساکن شده بودند و به «محسني» شهرت داشتند.

پدرش حاج علي (د.1324هـ .ق ) از تاجران آگاه و علم پرور و عالم دوست و مادرش بانويي
علويه و صالحه بود. از والد او کتابي در تاريخ دخانيات و فتواي استعمار شکن
ميرزاي شيرازي، در دست است که هم اکنون در کتابخانه شيخ موجود مي‌باشد، و
گزارشي از آن نيز در الذريعه آمده است.

جدش، مرحوم حاج محسن، نيز تاجر بود که به ياري منوچهر خان معتمدالدوله گرجي،
نخستين چاپخانه ايران را بنياد نهاده و نيز حمامي عمومي را براي مردم ساخت.

تحصيلات

در دامان پاک پدر و مادر متريفش دوران کودکي را پشت سر نهاد و باليد و پس از
آموختن قرآن نزد برخي از اعضاي خانواده، در هفت سالگي روانه مکتبخانه‌اي در
محله خود شد و تا 10 سالگي برخي از دروس متداول را فرار گرفت.

پدرش که سخت به روحانيت عشق مي ورزيد، در مجلسي با حضور علما و بزرگان، او را
ملبس به لباس روحانيت کرد و بدين گونه، کلمه «شيخ » بر ابتداي «آقا بزرگ» افزوده
شد.

اساتيد

شيخ آقا بزرگ پس از آن، رهسپار مدرسه مروي و استفاده از اساتيد آنجا شد و در
مدت 12سال (تا 1315هـ. ق) علوم بسياري را فرا گرفت. نام برخي از استادانش عبارتند از
:

ـ فقه: ميرزا محمدتقي گرکاني و حاج شيخ علي نوري ايلکايي

ـ اصول: سيد عبد الکريم لاهيجي و سيد محمد تقي تنکابني

ـ ادبيات: شيخ محمد حسين خراساني وشيخ محمدباقر معز الدوله

ـ تجويد: شيخ محمد رضا قاري

ـ منطق: ميرزامحمود قمي

ـ رياضيات: حاج شيخ علي نوري و ميرزا ابراهيم زنجاني، صاحب شرح زبدة الأصول
شيخ بهايي

ـ خط نسخ و نستعليق: خطاط شهير، زين العابدين محلاتي صاحب ترجمه منظوم دعاي
صباح

پس از بازگشت از سفر زيارتي عتبات عاليات (که در سال 1313هـ. ق به همراه برادرش
انجام داد) و مشاهده حوزه عظيم نجف و اجتماع گسترده فرزانگان و دانشمندان عالم
اسلام در جوار مرقد پاک امير مؤمنان علي (ع) شوق تحصيل و استفاده از اساتيد
نام‌آور نجف در جانش شرري بر انگيخت که ديگر تاب ماندن نياورد و در سال 1315 هـ .ق
رخت سفر پوشيد و به کربلا سفر کرد. پس از انجام زيارت مخصوصه امام حسين (ع) در
نيمه شعبان در کربلا، روز 17 شعبان در سن 22 سالگي وارد نجف شد و در محضر بسياري از
نام آوران تشيع زانو زد و مراتب علم و اخلاق را گذراند که عبارتند از :

1ـ آخوند ملا محمد کاظم خراساني(د.1329 هـ .ق )، صاحب کفاية الاصول

2ـ سيد محمد کاظم طباطبائي يزدي (د. 1337 هـ. ق)، صاحب العروة الوثقي

3ـ شيخ محمد طه نجف (د. 1323هـ. ق)، صاحب اتقان المقال

4ـ حاج ميرزا حسين نوري (د1320 هـ .ق)، صاحب مستدرک الوسائل

5ـ ميرزا محمد تقي شيرازي (د.1338 هـ .ق)، صاحب حاشيه مکاسب

6ـ حاج ميرزا حسين خليلي تهراني (د. 1326هـ. ق)

7ـ ملافتح الله شيخ الشريعة اصفهاني (د.1339هـ ق)، صاحب افاضة القدير و قاعدة
لاضرر

8ـ سيد مرتضي کشميري (د.1323هـ. ق)، عالم اخلاقي معروف

9ـ سيد احمد حائري تهراني (د.1332هـ. ق)

10ـ ميرزا محمد علي مدرسي چهاردهي(د. 1334هـ .ق) علامه تهراني از بزرگان و عالمان
شيعه و سني اجازه فقهي و روايي داشت که نام آنان در پي مي‌آيد:

11ـ سيد حسن صدر کاظمي (د.1354هـ .ق)، صاحب تأسيس الشيعة الکرام لعلوم الاسلام

12ـ سيد محمد علي شاه عبد العظيمي (د1334هـ .ق)، صاحب الايقاد في وفيات المعصومين
(ع)

13ـ سيد ابوتراب خوانساري (د.1346هـ .ق)، صاحب سبل الرشاد في نجاة العباد و الدر
النضيد في شرح التحرير

14ـ شيخ علي خاقاني (د.1334هـ .ق)، صاحب کتاب رجال الخاقاني

15ـ شيخ موسي بن جعفر کرمانشاهي (د. 1340هـ. ق)

16ـ شيخ محمد صالح آل طعان بحراني (د.1333هـ .ق)

17ـ شيخ علي کاشف الغطاء (د. 1350 هـ .ق)، پدر علامه مجاهد شيخ محمد حسين کاشف
الغطاء

18ـ شيخ ابراهيم بن احمد حمدي، از دانشمندان مدينه

19ـ شيخ عبد القادر خطيب طرابلسي، مدرس حرم شريف نبوي

20ـ شيخ محمد علي ازهري مکي مالکي، رئيس مدرسان مسجد الحرام

21ـ شيخ عبد الوهاب شافعي، امام جماعت مسجد الحرام

22ـ شيخ عبد الرحمن عليش حنفي، امام جماعت مسجد رأس الحسين و مدرس الازهر

شاگردان و راويان

علامه شيخ آقا بزرگ يکي از اقطاب اجازه و ارکان روايت در قرن چهارم هجري به
شمار مي رود.

وجود او و تأليفات ارزشمندش همه ، منبعي ژرف و مرجعي عميق براي دانشمندان به
حساب مي‌آيد.

شيخ آقا بزرگ يک از نوادر مرداني است که کمتر کسي از دانشمندان، از نظر اخذ و
اعطاي اجازه روايي، به مرتبه وي رسيده است. درميان کساني که مرحوم شيخ به ايشان
اجازه داده است، نام برخي از اقطاب و بزرگان عالم فقاهت و جهان تأليف و کتابت به
چشم مي‌خورد که برخي از آنان عبارتند از :

1ـ مرحوم آيت الله العظمي بروجردي (د.1380هـ .ق)، صاحب حاشيه بر کفايه و تجريد
اسانيد الکافي

2ـ مرحوم آيت الله العظمي سيد عبد الهادي شيرازي (د.1382هـ .ق) صاحب دار السلام في
فروع الاسلام

3ـ علامه فقيد سيد عبد الحسين شرف الدين موسوي، (د.1377هـ .ق)، صاحب المراجعات و
النص و الاجتهاد

4ـ علامه مجاهد شيخ عبد الحسين اميني (د.1390هـ .ق)، صاحب الغدير و شهداء الفضيلة

5ـ مرحوم علامه آيت الله شيخ محمد حسن مظفر (د1375هـ .ق )، صاحب دلايل الصدق

6ـ علامه بزرگ سيد هبة الدين شهرستاني (د. 1386 هـ .ق)، صاحب الهيئة و الاسلام و ما
هو نهج البلاغه

7ـ دانشمند فقيد شيخ محمد رضا آل ياسين (د.1370 هـ .ق )، صاحب بلغة الراغبين في فقه
آل ياسين

8ـ علامه بزرگوار سيد محمد حسين طباطبايي (د.1402هـ .ق)، صاحب الميزان في تفسير
القرآن و شيعه در اسلام و اصول فلسفه وروش رئاليسم

10ـ دانشمند بزرگوار شيخ نجم الدين عسکري تهراني (د. 1359 هـ .ق)، صاحب فاطمة عند
الجمهور و مقام علي (ع) عند الخلفاء و اهل السن

11ـ آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (1315 ـ 1411 هـ .ق )، صاحب ملحقات احقاق
الحق .

12ـ آيت الله شيخ محمد علي غروي اردو بادي (د.1370هـ .ق)، صاحب علي وليد الکعبة

13ـ آيت الله سيد محمد هادي ميلاني (1313ـ 1395هـ .ق)، صاحب محاضرات في فقه الامامية

14ـآيت الله علامه شيخ حيدر قلي کابلي (1293ـ1372هـ .ق) صاحب تحفة الاجلة في معرفة
القبلة

15ـ آيت الله شيخ محمد تقي شوشتري(1320ـ1415هـ .ق)، صاحب قاموس الرجال

16ـ آيت الله سيد عبد الله شيرازي (1315ـ1405هـ.ق)، صاحب الدرر البيض في منجزات
المريض

17ـ آيت الله شيخ محمد رضا طبسي نجفي (1324ـ 1405هـ .ق)، صاحب ذخيرة الصالحين في شرح
تبصرة المتعلمين

18ـ آيت الله شيخ مرتضي حايري يزدي (1334ـ 1406هـ .ق)، صاحب ابتغاء الفضيلةفي شرح
الوسيلة

19ـ علامه شيخ محمد علي مدرس خياباني (1296ـ 1373هـ .ق)، صاحب ريحانة الادب

20ـ آيت الله سيد علي علامه فاني اصفهاني (1333ـ 1409هـ .ق)، صاحب فقه الرجال

و بسياري از دانشمندان و فرزانگان کشورهاي ايران، عراق، هندوستان، پاکستان و
... که براي جلوگيري از اطاله کلام از ذکر آنان مي‌گذريم.

نيز از جمله شاگردان و دستياران آن بزرگمرد در تأليف معجمهاي عظيم ايشان،
مي‌توان از مرحوم استاد سيد عبد العزيز طباطبايي (1348ـ 1416هـ .ق)، مرحوم استاد سيد
محمد صادق بحر العلوم(د.1399هـ .ق)، استاد سيد مرتضي نجومي، سيد محمد حسن آل
طالقاني و استاد سيد احمد حسيني اشکوري نام برد.

سفرها

شيخ آقا بزرگ پس از در گذشت فقيه مجاهد آخوند خراساني (1329هـ.ق)، براي استفاده
از محضر ميرزاي شيرازي دوم و تأليف موسوعه عظيم الذريعة به سامرا عزيمت نمود و
درآنجا، براي کارهاي بزرگ علمي خود، کنج خلوت رابرگزيد. وي مدت 24سال در انجا
زندگاني کرد و مقداري از تأليفات خود را به کمال رسانيد. در سال 1350 هـ ق به در
خواست عموي خويش حاج حبيب الله محسني به ايران آمد وبه زيارت مرقد پاک امام
هشتم(ع) توفيق حاصل نمود.

در سال 1364هـ .ق (به سن 71سالگي )به زيارت بيت

الله الحرام شتافت و از روح پاک پيامبر اسلام (ص) براي هدف عالي خويش، استمداد
نمود.

اين سفر، علاوه بر عبادات و زيارات خاصه، براي شيخ سفري پربار و علمي نيز
محسوب مي شد. زيرا در اين سفر با عده‌اي از دانشمندان ديگر مذاهب اسلام، در مصر
و حجاز و سوريه ملاقات کرد و از آنان به کسب اجازه حديث نايل آمد و خود نيز، که از
مشايخ اجازه و ارکان روايات و قطب دائره حديث به شمار مي‌آمد ،بدانها اجازه
حديث بخشيد.

سفر دوم حج او در سال 1377 هـ.ق، بنابر تقاضاي امير رامپور، نواب عبد الکريم
خان، به همراه همسرش اتفاق افتاد.

در ماه شعبان 1365هـ .ق، به قصد زيارت مشاهد مشرفه و انجام تحقيقات علمي،
رهسپار ايران شد و در کرمانشاه، ميهمان دانشمند سترگ، سردار کابلي (د.1372هـ .ق)
گشت. سفرهاي ديگر ايشان به ايران در 1379و 1383هـ .ق واقع شد. اين سفرهاي همگي پربار و
سرشار از فوايد علمي بود. زيرا علامه تهراني در سفرهاي خويش به هر کجا که احتمال
وجود کتابي از شيعه مي رفت، سر مي کشيدو مشخصات آن را در مسودات الذريعه يادداشت
مي کرد. همچنين از عالمان و دانشمندان اخذ اجازه مي کرد و خود نيز اجازه روايت
مي‌داد.

تأليفات

بقاي نام هرکس، بسته به آثار وجودي اوست، خواه بناي خيريه و ساختمان عام
المنفعه باشد، خواه تأليفات و تصنيفات. گاه کتابي علاوه بر جاودانه ساختن نام
مؤلف، سبب عظمت و عزت مرامي يا ملتي يا مذهبي مي شود. تأليفات و آثار مرحوم شيخ
آقا بزرگ چنين است، که در اين جا در به شرح مختصري از کتابهاي وي مي‌پردازيم:

1ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه

مهمترين و ارزشمندترين تأليفات شيخ اقا بزرگ الذريعة الي تصانيف الشيعة است.
در اين کتاب، خواننده با بيش از 50هزار کتاب شيعي که در طول قرون متمادي به
زبانهاي عربي، فارسي، ترکي، اردو و گجراتي، تأليف يافته است، آشنا مي شود.

نگارش کتابشناسي از دير باز تاکنون مورد توجه مسلمانان بوده است. ابوالفرج
محمد ابن اسحق نديم بغدادي (معروف به ابن نديم و از وراقان بغداد (د. 1380هـ .ق)
الفهرست را که از قديمترين مآخذ کتابشناسسي اسلام است، به رشته تحرير در آورد.
[ر.ک: تهراني، الذريعه، 16، 372].

سپس ابو جعفر محمدبن حسن بن علي طوسي (معروف به شيخ طوسي ) متوفي 460هـ .ق، کتاب
فهرست کتب الشيعة يا الفهرست [تهراني، 384] را و سپس شيخ منتجب الدين علي بن عبيد
الله بن حسن، از نوادگان برادر شيخ صدوق (د.پس از 585هـ .ق)، کتاب خويش را با عنوان
فهرست الطوسي نگاشت [تهراني، 359 ].

از ديگر کتابشناسيهاي شيعي، بايد از کشف الحجب و الاستار عن أسماء الکتب و
الأسفار اثر سيد اعجاز حسين موسوي کنتوري (د.1286هـ .ق) و کشف الاستار عن أسماء
الکتب و الأسفار نگارش سيد احمد صفايي خوانساري (د.1359هـ .ق) و مرآة الکتب تأليف
ميرزا علي آقا ثقة الاسلام تبريزي (شهيد در عاشوراي 1330 هـ .ق) و مرآة الکتب تأليف
ميرزا علي آقا ثقة الاسلام تبريزي (شهيد در عاشوراي 1330 هـ .ق) در هفت جلد، نام
برد. اما بدون ترديد الذريعة کاري است عميقتر، عظيمتر و وسيعتر. مرحوم مدرس
خياباني درباره کتاب گويد: «پرواضح است که احاطه بر مصنفات شيعه با اين همه تشتت
و تفرق آنها که در تمامي اقطار عالم در خانه‌ها و کتابخانه‌هاي خصوصي، ملي و
دولتي، در هر شهر و قريه و قصبه منتشر مي باشد. از محالات عاديه به شمار است. لکن
اين علامه وقت، دراثر قوت ديانت و خدمت بر اسلاميت، با اهتمام تمام و عزم راسخ
فتور ناپذير، در انجام اين مرام مقدس دامن همت بر کمر زده و تا آنجا که مقدور و
ميسر است مساعي جميله مقتضيه از مسافرتها و استعلام ازكتابخانه ها و مراجعه به
فهرستهاي آنها و مکاتبات و مراسلات متواليه به بلاد بعيده و ديگر زحمات لازمه
را در انجام اين خدمت سرپا سعادت، که با مختصر انديشه، کم و کيف آن درنظر
جلوه‌گر مي‌گردد، محتمل و طبقات اهل علم را رهين منت آن همه زحمات فوق التصور
خود فرموده‌است ... »

[مدرس،ريحانه، ج1، 22]

يکي از آثار و برکات وجود الذريعه آشنايي دانشمندان جهان با مکتب تشيع و
خدمات آنان است. چه بسيار عالماني که هرگز تشيع را جزو ملل و اقوام قابل اعتناي
اسلام نمي‌شمردند، اما وجود اين کتاب شريف، تشيع را بدانها شناساند و در سطح
جهان معرفي نمود.

حکايت ذيل از علامه شيخ محمد جواد مغينه (د.1400هـ .ق )، صاحب تفسير الکاشف و
الفقه علي مذاهب الخمسة ،نقل گرديده است.

نيز مرحوم آيت الله سيد الله احمد شبيري زنجاني مي نويسد: «... آقا شيخ محسن
تهراني، معروف به شيخ آقا بزرگ است که با تأليف کتاب الذريعه کتب و تصانيف شيعه
را با خصوصياتي که دارند، دردفتر تاريخ ضبط مي‌کند. مثلاً: فلان کتاب مصنفش
کيست و در چه تاريخ تأليف شده و موضوعش چيست، و براي چه و براي که نوشته شده، چاپ
شده يا نشده، و اگر چاپ نشده نسخه خطي آن در کجا و کدام کتابخانه است، نسخه آن
تمام است يا نا تمام، اصل است يا نه ؟ همه اين خصوصيات را به قدر امکان ضبط
مي‌کند » [شبيري، هزار کتاب، 35].

و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمد حسين کاشف الغطا مي‌نويسد :

«... خداوند متعال
روح همت و پشتکار را در جان عالم علامه جامع علم و ورع، احياگر سنتهاي ديني و
ميراننده
بدعتهاي، برادر ما و دوست ما در راه خدا، شيخ آقا بزرگ تهراني بر انگيخت و او
بازوي همت را به کمر زد و به اين خدمت قيام کرد و پس از تحمل دشواري سفرها و گشتن
شهرها و صرف بسياري از عمر شريفش در جستجوي کتابخانه‌ها و کتابها، نوشتار
فراگير و جامعي تأليف نمود... که وافي به غرض و برگرفته از جواهر کتب و خالي از
حشو وزايد بوده و در بر گيرنده کتابهاي شاذ و نادر و مشهور و معروف شيعه است... »
[تهراني، ج1، مقدمه].

همچنين دکتر يوسف اسعد داغر، دانشمند مسيحي لبناني و صاحب کتاب دور الکتب
العربية في الخافقين، مي‌نويسد: به خدا سوگند، اگر براي شيعه در قرن چهاردهم
هجري به جز علامه اميني و الغديرش، و علامه سيد محسن امين و اعيان الشيعه‌اش، و
علامه سترگ شيخ آقا بزرگ تهراني و الذريعه‌اش نبود بي شک براي نشر افکار تشيع و
رهنمايي صاحبان انديشه کفايت مي کرد ... »
[اميني، الغدير ،ج11، 12] .

يکي از مستشرقان فرانسوي به اتفاق يکي از دوستانم در بيروت به منزل من آمدند.
در ضمن پرسشهايي که در پيرامون مذهب اماميه شد، مي گفت: من براي به دست آوردن
آثار علماي اسلام به يکي از کتابخانه‌هاي پاريس مراجعه مي‌کردم و از کتابدار
کتاب کشف الظنون و ذيول آن را براي مطالعه مي‌گرفتم و هر گاه به اسم شيعه بر
مي‌خوردم، آنها را فرقه‌اي از صوفيه مي‌پنداشتم و زود از آن مي‌گذشتم. تا
روزي، طبق عادت خويش که فهرست کتابهاي اسلامي را از کتابدار خواستم، الذريعه را
نيز برايم آورد و من با ديدن آن متعجب گشته پي به اشتباه سخت خود بردم و ديدم اين
فرقه اسلامي داراي تأليفاتي درتمام فنون هستند. پس از کنجکاوي از محل آنان
دانستم که در تمام کشورهاي اسلامي وجود دارند و چون بيروت نزديکترين شهر بود که
مي‌توانستم به آن سفر کنم، لذا به بيروت آمدم تا از شما پيرامون تاريخ پيدايش
اين مذهب و علما و دانشمندان و محل سکونت آنان پرسش نمايم.

انگيزه تأليف اين کتاب آن بود که جرجي زيدان (د1914م) نويسنده مسيحي مصري در
تاريخ آداب اللغة العربية نوشت: شيعه طائفه‌اي کوچک بود که اکنون منقرض شده است
و آثار قابل اعتنايي نداشت.

اين سخن دور از انصاف و واقع بيني باعث شد که سه تن از بزرگان و نام آوران
دانشمندان اماميه، بر آن شدند تا خدامات شيعه را باز شناسي نمايند. آنان عبارت
بودند از:

1ـ علامه بزرگ آيت الله سيد حسن صدر کاظمي (د. 1354هـ .ق)، که با تأليف اثر نفيس
تأسيس الشيعة الکرام لعلوم الاسلام، ثابت کرد شيعه در تمامي علوم اسلامي بر
ديگران پيشي گرفته و در تمام فنون داراي تأليف و تصنيف است.

2ـ علامه بزرگ آيت الله شيخ محمد حسين کاشف الغطاء (د. 1373هـ.ق ) که کتاب جرجي
زيدان را نقد کرد و تمام اشتباههاي وي، حتي اغلاط املايي، راپاسخ گفت. اين کتاب
همان النقود و الردود يا المراجعات الريحانية مي باشد که در صيدا به سال 1331هـ .ق
به چاپ رسيد.

3ـ علامه بزرگ ايت الله شيخ آقا بزرگ تهارني که بانگارش کتاب گرانقدر الذريعه
در مدت 60 سال، بيش از 50 هزار کتاب شيعي را معرفي کرد.

از آن روز که اين کتاب به دنياي اهل مطالعه و علم پا نهاد، مورد توجه
پژوهشگران و شيفتگان دانش قرار گرفت. بنابراين بسياري از دانشمندان و محققان در
ذيل اين کتاب آثاري از خود بر جاي گذاشته ‌اند که برخي از آنها عبارت است از:

1و2ـ اضوا علي الذريعة و همچنين مستدرک الذريعة نگاشته مرحوم استاد سيد عبد
العزيز طباطيايي

3و4 ـ أعلام الذريعة و تعليقات الذريعة، نوشته علينقي منزوي و ديگران

5ـ ايضاح الطريقة (در جمع بين کشف الظنون و الذريعة)، نوشته سيد محمود موسوي
دهسرخي

6ـ تبويت الذريعة، نوشته شهيد سيد احمد ديباجي اصفهاني

7ـ فهارس الذريعة، نوشته احمد منزوي

8ـ مهذب الذريعه، نگاشته سيد احمد حسيني اشکوري

9ـ تعليقات الذريعه، نگاشته سيد عبدالله شرف الدين ( به ضميمه مع موسوعات رجال
الشيعة، ج1، ص428ـ 1)

10ـ مصنفات شيعه، نوشته محمد آصف فکرت (6جلد )

11ـ معجم مؤلفي الشيعة، نوشته علي فاضل قائيني نجفي

12ـ نظرات في الذريعة، دکتر مصطفي جواد بغدادي

13ـ طرحي درتدوين کتابشناسي شيعه، رضا مختاري

2ـ طبقات اعلام الشيعة

اين کتاب يک ديگر از تأليفات گرانسنگ و پربار مرحوم علامه تهراني است، که
تذکره‌اي از دانشمندان شيعه از قرن چهارم تا قرن چهاردهم هـ .ق مي‌باشد.

آن هنگام که شيخ در کتابخانه‌هاي عمومي و خصوصي ممالک اسلامي به کنکاش و کاوش
پرداخت. اسامي تمامي بزرگان تشيع ـ اعم از مؤلفان، مترجمان، شارحان، شاعران و ...
ـ را در دفتري مخصوص گرد‌آوري کرد. او براي اين کار تمام کتابهاي کتابخانه‌،
خصوصاً پشت مجلدات کهنه و لابلاي خطوط اجازات علما و حواشي کتابها را جستجو کرد
و مطالبي بدانها افزود و آنها را به ترتيب سده مرتب نمود.

با مطالعه اين موسوعه گرانبها، اطلاعاتي پيرامون زندگاني حدود 12هزار نفر از
علماي اماميه در طول تاريخ به دست مي‌‌آيد. البته بخشهايي از اين موسوعة همچون:
بخشهايي از زندگي دانشمندان قرن 13و 14 هـ .ق، هنوز به صورت مخطوط باقي مانده است.

آثاري که پيرامون اين مجموعه انجام شده است عبارتند از:

ـ معجم أعلام الشيعة يا مستدرک طبقات أعلام الشيعة و تعليقات علي طبقات أعلام
الشيعه، از مرحوم استاد علامه سيد عبد العزيز طباطبايي

ـ تعليقات علي طبقات أعلام الشيعة، از سيد عبد الله شرف الدين ضميمه مع
موسوعات رجال الشيعه، ج1، ص 690ـ 428)

ديگر آثار مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني عبارتند از:

3ـ حياة الشيخ الطوسي: کتابي است در زندگاني شيخ طوسي که در مقدمه تقسير تبيان
در 74صفحه به چاپ رسيده و توسط سيد علي اکبر موسوي محب الاسلام سيد حميد طبييان و
عليرضا ميرزا محمد به زبان فارسي ترجمه شده است.

4ـ حياة ثقة الاسلام الکليني و شأن الکافي

5ـ هدية الرازي الي المجدد الشيرازي: کتابي است در شرح احوالات امام مجدد
مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازي (د.1312هـ .ق)، صاحب فتواي معروف تحريم تنباکو.

و در فصل سوم کتاب به شرح حالات برخي از شاگردان ميرزا که بالغ بر 360 تن مي
باشد، پرداخته است.

اين کتاب نيز دوبار يکي توسط محمد دزفولي و بار ديگر به وسيله حميد تيموري به
زبان فارسي درآمده است.

6ـ المجموعة الرجالية و التاريخية [تهراني، ج20، 82]

7ـ منظومه في العقايد [تهراني، ج3، 123]

8ـ مصفي المقال في مصنفي علم الرجال: اين کتاب حاوي شرح حال حدود 600 تن از
بزرگان فن تاريخ و رجال از گذشته دور تاکنون است.

9ـ المشيخة يا الاسناد المصفي الي آل بيت المصطفي: تلخيص کتاب فوق و شرح
زندگاني کساني است که در طريق روايت اياشن واقع گرديده‌اند.

10 ـ تنقيد قول العوام بقدم الکلام: کتابي است که به در خواست سيد جعفر اعرجي
موصلي برردّ کساني که قائل به قدمت قرآن مي‌باشند، تأليف يافته است [تهراني،
ج4، 361].

11ـ توضيح الرشاد في تاريخ حصر الاجتهاد: به در خواست اعرجي تأليف يافت و در آن
از تاريخ مذهب اجتهاد و انگيزه پيدايش مذهب تقليد عمومي، سد باب اجتهاد و
انحصار بدون دليل حق فتوا و اجتهاد به ائمه اربعه اهل سنت بحث مي‌نمايد
[تهراني، ج4، 493].

12ـ النقد اللطيف في نفي التحريف من القرآن الشريف: اين کتاب را در دفاع از
استادش مرحوم محدث نوري نوشته است و به تبيين قول آن بزرگوار در فصل الخطاب في
تحريف الکتاب مي‌پردازد. در اين کتاب، مرحوم نوري را از قول به تحريف مفهوم
«تغيير و تبديل » تبرئه مي کند و از سوي ديگر تحريف به معني«تنقيص » را با دلايل
تاريخي اثبات مي نمايد اين کتاب توسط علي منزوي به نام نمايشگاه نامه پاک از هر
آلودگي و آک به فارسي ترجمه گشته است [تهراني، ج23، 278].

13ـ ذيل المشيخة: درباره مشايخ خود، از عامه بحث کرده است و در اول کتاب الوضوء
في الکتاب و السنة، اثر علامه ميرزا نجم الدين عسکري تهراني، به چاپ رسيده است.

14ـ ضياء المفازات في طرق مشايخ الاجازات: کتابي است که به صورت «تشجير » مشايخ
خويش را بر دوازده طبقه مرتب نموده است [تهراني، ج15، 130]

15ـ اجازات الرواية و الوارثة في القرون الاخيرة الثلاثة

16ـ مسند الأمين: اجازه مفصل و گرانبهايي است از علامه تهراني به علامه کبير
حاج شيخ عبد الحسين اميني (د.1390هـ .ق)

17ـ الدار النفيس في تلخيص رجال التأسيس: در شرح زندگاني افرادي که در کتاب
تأسيس الشيعة الکرام لعلوم الاسلام، اثر سيد حسن صدر کاظمي نامي از آنان آمده
است.

18ـ محصول مطلع البدور في تلخيص مافيه من المنثور: کتاب مطلع البدور و مجمع
البحور تأليف صفي الدين احمد بن صالح بن محمد بن ابي الرجال زيدي، حاوي شرح
احوال علماي زيديه تا سال 1085 هـ ق مي‌باشد. از آنجا که قصايد و اشعار بسيار و
کرامات فراوان نقل کرده، شيخ آقا بزرگ (از حرف طاء

تا آخر ياء) حشو و زوايدآن را حذف و تلخيصش کرده است [تهراني، ج20، 151، ج21، 153].

19ـ الياقوت المزدهر في تلخيص رياض الفکر: کتاب رياض الفکر في شرح سيرة العترة
المنتخبين الزهر ششمين جزء کتاب يواقيت السير، تأليف امام مهدي احمد بن يحيي
بن المرتضي حسيني يمني [840ـ 764هـ .ق]، و شامل شرح احوالات ائمه زيديه تا سال 836 هـ.
ق مي‌باشد. که شيخ آقا بزرگ تهراني آقا را تلخيص کرده و احوال ائمه زيديه تا سال
1033هـ .ق را بدان افزوده است [تهراني، ج11، 333].

20 ـ نزهة البصر في فهرس نسمة السحر: فهرست بعضي از شعراي شيعه است که به خامة
ضياء الدين يوسف يماني صنعاني [1078ـ 1121هـ .ق ] نگارش يافته و مشتمل بر دو جلد و
197شرح احوال است [تهراني، ج24، 154]، و توسز علامه فقيد تلخيص و از اشعار و زيادات
تهذيب گرديده است [تهراني، ج15، 115].

21ـ الظليلة في انساب بعض البيوتات الجليلة [تهراني، ج24، 202].

22ـ شجرة السبطين (يا تشجير حديقة النسب): کتاب الأنساب يا حديقة النسب، تأليف
مولي ابو الحسن شريف غروي عاملي(د.1183 هـ .ق) مشتمل بر انساب و اعقاب آدم و ابراهيم
و عبد المطلب (س) است که اولاد و فرزندان حسنين (ع) از آن استخراج وبه صورت
شجره‌اي ترسيم شده است [تهراني، ج13، 31].

23ـ تقريرات درس مرحوم علامه آخوند ملا محمد کاظم خراساني

24ـ تقريرات درس مرحوم آيت الله شيخ الشريعة اصفهاني

25ـ تعريف الأنام بحقيقة المدينة و الاسلام: اين کتاب ترجمه کتاب المدينه و
الاسلام محمد فريد و جدي است و در آن از همسويي دين و تمدن بحث مي‌کند [تهراني،
ج4، 216].

26ـ ترجمة العقيدة الاسلامية: اثر شيخ عبد الله کويلام، شيخ الاسلام الجزاير
[تهراني، ج4، 117]

27ـ تلخيص زاد السالکين: اثر ملا محسن فيض کاشاني

28ـ ذيل کشف الظنون: اثر حاجي خليفه

29ـ البدور الباهرة

30ـ واقعة الطف الخالدة

تأسيس کتابخانه

يکي ديگر از اقدامات مرحوم شيخ آقا بزرگ، تأسيس و وقف کتابخانه خود مي‌باشد.
اين کتاب با بيش از پنج هزار کتاب چاپي و 200 کتاب خطي، يکي از کتابخانه‌هاي نفيس
نجف اشرف است.

اخلاق فاضله و ملکات کريمه

1ـ اصلاحگري و فکر روشن

شيخ آقا بزرگ هماره در طول زندگاني پر برکتش اصلاحگري نو‌آور و داراي فکري
روشن بود. هنگامي که انقلاب مشروطيت در ايران، با پايمردي زعيم عاليقدر آخوند
خراساني و نهضت استقلال طلبانه عراق، به رهبري ميرزاي شيرازي دوم بر پا شد، او
از شرکت و اهتمام و همکاري با دو استاد خويش دريغ نورزيد و حتي کتاب المدينة و
الاسلام محمد فريد وجدي را ترجمه و منتشر کرد. همچنين هنگامي که مدرسه‌هاي جديد
در عراق افتتاح مي شد، با سعي و کوشش عده‌اي از تجار ايراني مدرسه‌اي تشکيل شد،
اما از آنجا که اين قبيل مدارس تازگي داشت، مخالفت عده‌اي از را برانگيخت.
اينجا بود که مرحوم شيخ آقا بزرگ وارد ميدان شد و مؤسس مدرسه را بر کارش تأييد و
ترغيب کرد و از طرف ديگر با مخالفان نيز وارد گفتگو شد و با نصايح خويش آنان را
از مخالفت منع کرد.

2ـ اطلاع از اخبار وقايع جهان

مرحوم شيخ، خود را به عنوان عضوي از پيکره مسلمين و فردي از ابناي بشر مسئول
دانسته و هرگز بي‌تفاوتي بر خويش نمي‌پسنديد.
فرزندش مي‌نويسد:

او مرا مأمور خواندن اخبار روزنامه‌اي نموده بود، تا
مسائل مهم را برايش بازگو نمايم. و پس از مدتي امر به نوشتن مهمترين اخبار در
دفتري جداگانه نمود، تا پس از فراغت از کارهاي روزانه به خواندن و اطلاع يافتن
از اخبار بپردازد. هم اکنون نيز کتابي حاوي مهمترين اخبار سال 1938در بحبوحه جنگ
جهاني دوم و اشغال فلسطين توسط يهوديان در کتابخانه او در تهران موجود است.

3ـ ارشاد و راهنمايي

ايشان از ارشاد آشنا و بيگانه هيچ ابايي نداشت. هر نويسنده و مؤلف که احتياج
به يافتن مدارک داشت، بلادرنگ به محضر شيخ مي‌شتافت و مشکل خود را با او در ميان
مي‌گذاشت و با چهره‌اي شاد، از خانه شيخ آقا بزرگ بيرون مي‌رفت. همواره خويشان
وآشنايان خود را با ارسال نامه‌ها راهنمايي مي‌کرد، فرزندش در آلمان و نوه‌اش
در لنينگراد و نيز ديگر اقوامش را در تهران و بغداد با ارسال نامه‌هاي مشتمل بر
وعظ و اندرز ارشاد مي‌کرد.

4ـ اراده و عزم استوار

مرحوم حاج شيخ، داراي پشتکاري وصف ناپذير و همتي عالي بود. و اگر اين اراده وي
نبود چگونه مي‌توانست بيش از 60جلد کتاب تحقيقي و تتبعي، را بنگارد.

همان‌گونه که گفته شد، نگارش کتاب پر ارج الذريعه، 60
سال (از 1329 تا 1389 هـ .ق ) به طول انجاميد، که اين خود يک عمر است. اما اراده
استوار و همت بلند حاج شيخ، مشقات 60ساله تأليف يک کتاب را همچون قند در مذاق وي
شيرين مي‌ساخت.

مرحوم شيخ در 1354هـ .ق در نجف، براي چاپ کتاب الذريعة چاپخانه‌اي به نام
«مطلبة السعادة » تأسيس نمود. اما دولت ضد تشيع «نوري سعيد » به بهانه اينکه
ايراني در عراق نمي‌تواند صاحب چاپخانه‌اي باشد، با اين کار مخالفت نمود.

شيخ آقا بزرگ پس از مدتها جستجو سرانجام چاپخانه را به شخصي عراقي سپرد، اما
باز هم از اذيتها و آزارهاي فراوان دولت عراق در امان نماند، تا بدانجا که پس از
چاپ جلد اول الذريعة در 1355هـ .ق، شش ماه از نشر و توزيع آن، تنها به دليل ايراني
بودن مؤلف، جلوگيري شد.

با هر زحمتي بود جلد دوم و سوم ان نيز در عراق به چاپ رسيد، اما با اذيت و فشار
حکومت در صدد فروش چاپخانه و چاپ کتاب در ايران برآمد، لذا با وجود اين مشکلات
چاپ موسوعة الذريعة از 1355 هـ .ق تا 1389هـ .ق به طول انجاميد، اما در اين زمان مؤلف
به درود حيات گفته بود.

همه اينها حکايت از عزم قوي و پشتکار مرحوم شيخ دارد، در حالي که اين همه
مشکلات براي انصراف از عمل کافي بود، اما شيخ کسي نبود که مأيوس شود و دست از
ادامه کار بردارد. واقعه ديگري که حکايت از همت بلند مرحوم شيخ دارد، اين است که
ايشان از ابتداي جواني عادت زيادي به استعمال دخانيات داشت. اما هنگامي که
پزشکان ضررش را گوشزد کردند و براي سهولت کار پيشنهاد ترک تدريجي يا تقليل آن را
دادند شيخ گفت: من اگر 50 سال در اشتباه بودم، چرا يکباره اين اشتباه را ترک نکنم؟
و از همان ساعت لب به سيگار آشنا نکرد. و هر گاه ميلي به سيگار پيدا مي‌نمود، آب
نباتي در دهان مي‌گذاشت و مي‌مکيد.

5ـ دوري از سستي

مرحوم حاج شيخ، همواره از ضعف و کسالت و سستي پرهيز مي‌کرد و تا واپسين
روزهاي زندگاني خود به صحت و سلامت و نشاط تظاهر مي‌کرد.
هنگامي که پزشک از وضع مزاجش مي‌پرسيد، مي گفت :بحمد الله مرض قند ندارم، مرض
فلان ندارم و تمامي امراضي را که دراو نبودند، نام مي‌برد.

شايد از اسباب نشاط روحي‌اش، پياده‌روي و کم خوابي و کم غذايي بوده باشد. از
سال 1345هـ .ق تا 1375هـ .ق (مدت 30سال ) خوردن شام را ترک کرد و قبل از طلوع فجر برخاسته
نماز شب مي‌گذاشت، سپس به قبرستان (براي زيارت اهل قبور ) مي‌شتافت و براي نماز
صبح به حرم مطهر مشرف مي‌شد و پس از اداي نماز، قبل از طلوع خورشيد، به خانه باز
مي‌گشت و صبحانه مختصري تناول مي‌کرد.

6ـ پرهيز از خودنمايي

از ديگر خصوصيات حاج شيخ، انزوا و گوشه‌گيري او بود. وي اهل غوغا و هياهو و
تبليغات نبود و کارش را براي خدا و بدون انتظار مزد و تشويق انجام مي داد. کاري
بسان الذريعه را اگر مؤسسات فرهنگي، با گروهي بسيار پديد آورده بودند، جهان را
از هياهوي تبليغاتي خويش پر مي‌ساختند. اما آن بزرگوار از کنج عزلت خود کاري را
پديد آورد که جهانيان از فرط تعجب، انگشت حيرت به دندان گزيدند.

و گويا به همين سبب، درسال 1304ش/1350هـ.ق، هنگامي که قرار شد هرکس براي خود نام
خانوادگي بر گزيند، وي نام منزوي را برگزيد.

او خوش برخورد، ساکت و آرام و کم حرف و کم رو خجالتي بود. عقيده خويش را بر
ديگران تحميل نمي‌کرد و ارشادهاي ديگران را نيز به گوش جان خريدار بود.

هنگامي که مخالفت و عدم صلاحديد مرحوم آيت الله العظمي آقا شيخ محمد حسين
کاشف الغطاء را نسبت به چاپ و نشر کتاب النقد اللطيف مشاهده نمود، از چاپ آن خود
داري ورزيد و آن را به فراموشي سپرد.

7ـ تواضع

از ديگر خصايل ويژه، فروتني او بود. هر کس با يک بار ملاقات با او ،تواضعش را
احساس مي‌کرد. وي از بوسيدن دستش اکراه شديدي داشت و هرگز راضي نمي‌شد حتي
فرزندان، نوادگان و شاگردانش، چنين کاري کنند.

ميهمانان را ـ هرچند جوان و کوچک ـ هنگام ورود استقبال مي‌کرد و گاه رفتن نيز
تا در منزل مشايعت مي‌نمود. براي سادات تمام قد بلند مي‌شد و احترامي تام براي
آنان، قائل بود.

8ـ تشويق مؤلفان

مرحوم حاج شيخ، هرگاه مشاهده مي‌نمود دانشمندي بازحمات طاقت فرساي خويش،
موفق به خلق اثر ارزنده‌اي شده است، از راه لطف و بزرگواري و تشويق و بزرگداشت
مقام علمي مؤلف، تقريظي بر کتاب او درج مي‌فرمود. اين غير از مقدمه‌هاي طولاني
بود که بر کتابهايي چون: تبيان، الصراط المستقيم، غيبت طوسي و... نگاشته است.

از جمله آن نامه‌هاي تشويق آميز، تقريظ وي بر نهج البلاغه منظوم، اثر پدر
نگارنده، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد علي انصاري، را مي‌توان
نام برد. در اينجا براي ذکر نمو‌نه‌اي از شيوه نوشتار فارسي شيخ آقا بزرگ، تمام
آن را مي‌آوريم .«سپاسگزاري سزاوار نيست به جز ازبراي ذات يگانه پاک بي‌همتايي
که جميع کائنات را به خلعت وجود نمايش داده، و سر افرازي بخشيده، و در فطرات هر
ذره از موجودات ثناگويي حضرتش را يادگار گذارده: «ما من شيء الايسبح بحمده». و
در ميان آنان افراد بشر را به تاج عزت «و لقد کرمنا

بني آدم» مفتخر فرموده و در طينت هر يک از ايشان قوه شناسايي خود را مکنون
داشته:«کل مولود يولد علي الفطرة » و جميع آنها را بر نتيجه خلقت و غرض و علت
غايي ايجاد آگاهي داده:«ما خلقت الجن و الانس الاليعبدون » ؛ أي ليعرفون. پس زهي
سعادتمند کسي که در اين چند روزه زندگاني در دار تجارت فاني به سعي و کوشش خود جد
و جهد کند. و آنچه راکه خلاق متعال در ذات اوبالقوه مکنون نموده تا آخرين حد او را
به منصه ظهور و فعليت برساند، تا بوسيله اين کشش وکوشش خود را به درجات سعداء و
به مقام قرب و وصول به رحمت حضرت الهي نايل گرداند. و در ميان خلائق شايسته تهنيت
و تمجيد و اعمال او لايق تقدير و تقريظ ايشان گردد. و سعادتمندتر از اين طايفه،
آنانند که بر حسب استعداد و قابليت ذاتي خود، از مشرق فيض حضرت فياض مطلق نور
علم و معرفت طالع شود، و بر زاويه قلب پاک آنان تابش نمايد:

«العلم نور يقذفه
الله في قلب من يشاء، فهو ينظر بنور الله، ، و يجري الحکمة علي لسانه ».

و به گمان
فقير يکي از مصاديق ظاهره اين گونه سعادتمندان، اين مرد مؤمن صالح بارع و عارف
متدين متشرع، ناظم ستوده، سير، آقاي ميرزا محمد علي انصاري قمي ـ نصر الله
تعالي ـ مي‌باشند، با اينکه ايشان حظ وافري از علوم اکتسابيه نبرده، به مراتب
عاليه عالم رباني ترقي نموده. چه آنکه، نکات و دقايق اين کلام معجز نظام را ـ که
دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق ـ است و کثيري از اهل کمال از فهم جمله‌اي
از آنها قاصرند، آنها را به زبان ساده نزديک به فهم عامه خلق، در سلسله نظم
کشيده، تا آنکه عالي و داني از برکات اين کلمات شريفه بهرمند شوند، فجزاه الله
عن جميعهم خيرا و وفقهم لمطالعته، و التدبر في معانيه و العمل بمضامينه، بحق
الحق، و النبي المطلق، و آله المعصومين ـ صلواة الله عليهم اجمعين ـ من الان الي
قيام يوم الدين و الحمد الله رب العالمين. حرره الاحقر المدعو بآقا بزرگ محمد
محسن الطهراني يوم المبعث الشريف ».

9ـ تقوا و پرهيز کاري

شيخ در ايمان و عمل و تقوي و پاکي و طهارت روح از نمونه‌هايي بود که يادآور
اصحاب و تابعين و ياران ائمه اطهار است. و براستي «بقية السلف الصالح » (به تعبير
علامه اميني ) وصفي است زيبنده بر قامت رساي شيخ

او با اين همه تحقيقات و تأليفات زحمات خود، آني از انجام تکاليف واجب و
مستحبي و آداب و عبادات شرعي غفلت نمي‌ورزيد.

شبهاي چهارشنبه هر هفته ـ در سلامت و بيماري ـ، پاي پياده از نجف به مسجد سهله
(10 کيلومتري نجف) مشرف و به راز ونياز مشغول مي‌شد. و اين کار تا چندي پس از رسيدن
او به سنين 80 سالگي ادامه يافت.

به مجرد آنکه از نوشتن دست مي‌کشيد تا استراحتي کند، لبانش آهسته به ذکر و
دعا مترنم مي شد و اين چنين از اوقات بهره مي برد و ياد خدا در دلش همواره زنده
بود.
به گفته استاد آيت الله نجومي:

شيخ آقا بزرگ بر اثر خدمت صاليان متمادي به
اسلام، داشتن خلوص، خضوع و خشوع ملکه سلامت نفس و آرامش روان سلوک الهي بر ايشان
پيدا شده بود.

10ـ تعظيم شعائر

از صفات ديگر شيخ، بزرگ داشت شعائر الهي بود. نماز جماعت شيخ، که يکي از
نمازهاي با صفا و معنويت خاص نجف بود، تا سال 1376هـ ق در مسجد شيخ طوسي، در محله
مشراق نجف، بر پا مي‌گرديد و محل اجتماع کساني بود که از نفس گرم حاج شيخ، راه
خويش را باز مي‌يافتند .

از آن سال به بعد، که در راه کربلا دچار تصادف گرديد و آزار ديد، مسجد طريحي
درمحله براق را انتخاب نمود. اما پس از چندي اين نماز جماعت هم تعطيل شد. اين
بدان دليل بود که دبيرستان دخترانه‌اي در آن حوالي بود که هنگام نماز با موقع
تعطيلي آن مدرسه برخورد داشت و آنان، که از حجاب کاملي بر خوردار نبودند از کوچه
عبور مي‌کردند. مرحوم حاج شيخ فرموده بود: چون ناخودآگاه چشمم به آنان مي‌افتد
و ممکن است مرتکب گناه گردم، لذا نخواستم براي انجام فعل
مستحبي ـ نماز جماعت ـ کار حرامي ـ نظر به نامحرم ـ را ـ ولو ناخواسته ـ انجام
داده باشم.

11ـ ساده زيستي و زهد

به گفته آيت الله حاج شيخ محمود انصاري قمي زهد از تمام زندگي شيخ هويدا بود.
در تمام عمر گرانبهاي خويش تنها گيوه به پا نمود و از تشريفات در اطاق وي خبري
نبود.

بسياري خيال مي‌کردند از دم و دستگاهي و خدم و حشمي برخوردار است که اين گونه
تأليفات پي در پي انتشار مي‌يابد. اما آن گاه که به اطاقش ـ که با زيلو و فرش رنگ
و رو رفته و نخ نمايي مفروش بود ـ وارد مي‌شدند، مبهوت مي‌گرديدند. پير مردي
باسنين بيش از 80، يک مشت پوست و استخوان، از صبح تا به شب يکه و تنها مشغول تأليف
و تصنيف بود. او دربان نداشت و در خانه‌اش به روي همه از بود. پاي پياده رفت و آمد
مي‌نمود.

عمامه‌اي کوچک، لباسي ساده و محاسني کوتاه داشت و از عناوين مصطلح دوري
مي‌جست.

12ـ وقت شناسي

حاج شيخ به مقتضاي حديث علوي «انتهزوا فرص الخير لأنها تمرمرّ السحاب »
[آمدي، غرر، ج1، 132] از هر دقيقه‌اي نهايت استفاده را مي‌برد و هيچ فرصتي را فرو
نمي‌گذارد.

براي اينکه در مطالعه وقت کمتر و استفاده بيشتري برده باشد، به تلخيص و تشجير
و فهرست نگاري برخي از کتابها همچون: فهرست نديم، المآثر و الآثار، روضات
الجنات و جامع السعادات پرداخت.

همچنين براي اينکه از امانت گرفتن برخي از کتابها و به هدر رفتن اوقاتش، در
امان باشد، به استنساخ کتابهايي مانند رجال السعادات پرداخت.

همچنين براي اينکه از امانت گرفتن برخي از کتابها و به هدر رفتن اوقاتش، در
امان باشد، به استنساخ کتابهايي مانند رجال نجاشي، فهرست منتجب الدين و فهرست
شيخ طوسي پرداخت.

آنگاه که الذريعة در ايران به چاپ مي‌رسيد ـ براي تسريع در عمل ـ دو جلد را
همزمان در نجف به چاپ رسانيد. و زماني که خاطرش از چاپ الذريعة اطمينان يافت، به
طبع موسوعه دومش طبقات اعلام الشيعة در عراق پرداخت.

اگر کسي وقت او را با حرفهاي بي‌فايده مي‌گرفت، بي‌نهايت آزرده خاطر
مي‌گرديد و اشک تحسر از چشمانش سرازير مي‌شد.

13ـ نشاط علمي

مداومتش برعمل، غير قابل توصيف بود، چون کارش را دوست داشت و بدان عشق
مي‌ورزيد. بارها براي تحقيق مسئله‌اي ـ مانند شناسايي مؤلف کتابي مجهول ـ از
اول شب تا صبح بيدار مي‌ماند و لحظه‌اي نمي‌خوابيد. روزهايي بر او مي‌گذشت که
اوقات ناهار و شام را ـ جز با اعترض خانواده نمي‌فهميد.

حل يک مسئله ـ مانند اسناد مرسل يا تسلسل مقطوع ـ او را بي‌اندازه خوشحال و
مسرور مي‌ساخت.

براي فيش برداري و تکميل معلومات خويش، حتي شبها را در کتابخانه‌ها به سر
مي‌برد. از آنجا که برخي مسئولان مکتبه‌ها راضي نمي‌شدند درکتابخانه، شب نيز
باز باشد، او آب و غذايش رابه داخل مي‌برد و در راه به رويش قفل مي‌کردند، و چه
بسا بعد از چند روز در باز مي شد و حاج شيخ بيرون مي‌آمد .

وي به مسودات و دستنويسهايش فوق العاده علاقه‌مند بود، همان گونه که مادر به
طفلش علاقه دارد، و براي حفظ آنها از جان نيز مايه مي‌گذاشت. زماني کتابهايش
همراه با اثاثيه به داخل رودخانه‌اي افتاد. مرحوم شيخ براي بيرون آوردن آنها
بدون توجه به خطر فعاليت نمود تا با کمک ديگران کتابها را بيرون آورد.

14ـ صبرو بردباري

يکي از چشمگيرترين ويژگيهاي شيخ آقابزرگ، صبر و تحمل وي در مقابل شدايد و
دشواريها بود. درمقابل مشکلات علمي و سختيهاي زندگي خم به ابرو نمي‌آورد و
بردباري پيشه مي‌نمود.

اولين حادثه ناگوار زندگاني شيخ آقا بزرگ، فوت همسرش در 1330 هـ .ق و پس از آن
مرگ فرزند ارشدش، محمد باقر در 1343هـ ق به سن 20 سالگي بود.

سپس، نواده دختري‌اش درسن 16 سالگي و در 1374هـ ق فرزند کوچکترش، محمد رضا در
زير شکنجه‌هاي ساواک در سن 28 سالگي وفات يافتند. اما حاج شيخ در اين مصيبت آخر،
روحش افسرده گرديد و تا روزهاي واپسين عمر، آن را فراموش نکرد. ايشان در الذريعة
10/166ـ 167باآهي که از دل برمي‌آيد، گويد: «... او در تهران دوره متوسطه را به پايان
برده و وارد دانشکده دامپزشکي شده و سپس به استخدام ارتش در آمد. پس از سقوط
حکومت ملي کننده نفت (حکومت دکتر مصدق )، پسرم به اتهام همکاري و کمک به دولت
گذشته در « فلک و الافلاک » زنداني گرديده، اما پس از 11 ماه آزاد شد.

آنگاه دوباره تحت پيگرد قرار گرفت، اما او به لبنان گريخت تا به اروپا رود.
اما در آن جا غارتگران نفت ايران، فرزندم را از بيرون به ايران باز پس آوردند و
در قزل قلعه زنداني نموده و آن‌را به گونه پيروزي بر دشمن در روزنامه‌هاي 20
جمادي الثاني 1374هـ ق اعلام کردند.

و پس از انجام شکنجه‌هاي گوناگون، عاقبت در عصر جمعه 24جمادي الثاني در زير
شکنجه جان داد. اما هيچ کلمه‌اي که به خائنين، در خيانتشان به وطن کمک نمايد
برزبان نياورد:

«وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون».

ازوي سه جلد کتاب در دامپزشکي، مخطوط و کتابي به نام «ديپلماسي امپرياليستي و
سوسياليستي و مقايسه آن دو با
يکديگر » (چاپ تهران، 1331، 110 صفحه ) به جاي مانده است » .

شيخ آقا بزرگ، سپس مي‌نويسد :

«اين تفصيل را از آن جهت نگاشتم، تا آيندگان
بدانند که استعمارگران مغرب زمين بر سر ملت ما چه آوردند ؟

و من پس از 80 سال
زندگاني که در خدمت به ملت و مذهبم گذرانيدم چه پاداشي يافتم ؟

در اينجا بيش از
اين نمي‌توانم تفصيل آنچه را که استعمارگران بر سر جوانان خاورميانه و مردان
روحاني و علمي آن آوردند بنگارم. اين اندازه مي‌گويم که هزاران تن را يا کشتند و
يا در سياه‌چالها به شکنجه کشيدند و يا به زندانهاي صحرايي تبعيد کردند و آنان
را با چنان شکنجه‌هاي وحشيانه شکنجه‌کردند که از شنيدن آن روح انسانيت در هم
مي‌پيچد وبا همين کارها بود که توانستند قانون ملي شدن نفت را در ايران ملغي
کنند و ملل خاورميانه را در بند پيمان بغداد اسير سازند:

«فانا الله و انا اليه
راجعون » [تهراني، ج10، 167] ؛

و بدين گونه وي آگاهي خود از وضع جوامع اسلامي و سردمداران حکومت ها و پيمانها
و اربابهاي آنان را نمايان مي‌سازد.

حاج شيخ، تا پايان عمر در صدد يافتن قبر فرزندش برآمد و در اين زمينه
نامه‌هاي فراواني به علماي تهران همچون آقايان: آملي و ميرزا عبد الله
چهلستوني و علماي لبنان نگاشت، اما نتيجه‌اي عايدش نگشت. او مي‌گفت:
«نمي‌دانم چه نوع تجهيز شده و امر غسل و کفن او مدرک ندارد و بر ولي ميت مسلمان
واجب است که بر قبر او نماز بخواند.

15ـ در آرزوي وحدت مسلمين

مرحوم حاج شيخ، عزت مسلمانان را در وحدت صفوف آنان مي ديد، و از هـيچ کوششي در
اين راه فرو گذار نمي کرد.

هـنگامي که خبر چاپ مختصر النافع محقق حلي را به اهـتمام وزارت اوقاف مصرو
دارالتقريب بين المذاهـب الاسلاميه در قاهـره شنيد، از صميم قلب براي مسئولان
آن ـ شيخ احمد حسن الباقوري، وزير اوقاف و شيخ محمدتقي قمي، دبيردار التقريب
ـدعا کرد. وباعبارات خويش از آنان تشکر نمود و سلامتيشان را از خداوند خواست. و
اين کار را باعث خوشحالي و اميد ملل مسلمان دانست. [تهـراني، ج13، 50].

16 حفظ زحمات ديگران

از آنجا که روات و صحابه ائمه طاهرين و رجا سه قرن اوليه در کتابهاي کشي،
نجاشي و شيخ طوسي به نگارش درآمده بودند ، لذا حاج شيخ براي ارج نهادن به زحمات
آنان و جلوگيري از کار تکراري در نوشتن «طبقات الشيعه» از قرن چهارم شروع کرد .

نيز اگر مطلبي را ديگران بدو تذکر مي‌دادند ، به نام خود آنان ثبت مي فرمود و
از انتساب مطالب ديگران به خويش پرهيز مي کرد . نمونه‌اي از آن در جلد 14/الذريعه
صفحه 120 درباره اشتباه خود در مورد يکي پنداشتن «مولوي حيدر علي فيض آبادي سني»
و «مولوي مير حيدر علي لکهنوي شيعي(د.1303هـ ق ) » و تقدير از مرحوم علامه سيد علي
نقي لکهنوي، مشاهده مي شود. از ديگر کارهاي مرحوم شيخ، ابتکار تشکيل «هزاره شيخ
طوسي» ـ در جهت ارجداشت مقام علمي شيخ الطائفة ـ بود . با پيشنهاد ايشان بود که
طرح تشکيل آن به انجام رسيد اما مرحوم حاج شيخ چندي قبل از برگزاري کنگره ،
پيامي فرستاد و در آن از عدم شرکت خويش ـ به علت بيماري ـ عذر خواست که پس از چندي
نيز زندکاني را بدورد گفت . بيست روز بعد ، هنگام تشکيل کنکره در فروردين 1349/محرم
1390در ابتداي آن، پيام علامه تهراني قرائت گرديد و به پاس احترام مرحوم حاج شيخ
فاتحه خوانده شد و ياد باني اصلي کنگره گرامي داشته شد.

وفات

و سر انجام ، آيت الله شيخ آقا بزرگ تهراني ، پس از پشت سرنهادن 97سال عمر با
برکت ، فروغ حياتش در روز جمعه 13ذي الحجه 1389برابر با 12اسفند 1348 ، خاموش شد، و
پيکر پاکش توسط شهيد آيت الله مدني تغسيل و تکفين گرديد .

همان روز جمعه ، پيکر پاکش را به کربلا بردند وپس از تشييع شبانه به نجف باز
گردانيدند .
روز شنبه در حالي که تمامي مدارس ديني و دولتي تعطيل شده بود، پس از تشييع
مفصل و باشکوه و نماز بر او به امامت آيت الله العظمي خويي درکتابخانه خويش به
خاک سپرده شد .

سيد موسي کاظمي هندي درباره وي چنين سرود




  • انّ المصاب فادح
    ان تدفنوا فالعلم
    کان اسمه تاريخه
    آقا بزرگ محسن



  • فليصمت المؤبن
    و التقوي جميعا تدفنوا
    آقا بزرگ محسن
    آقا بزرگ محسن



1389(هـ .ق)

کتابشناسي

1ـ انصاري قمي ، ناصرالدين ، مجله آيينه پژوهش ، شماره 5و6، اسفند 1373

2ـ همو ، مجله مشکاة ، شماره 32، پاييز 1372

3ـ تهراني ، آقا بزرگ ، الذريعة الي تصانيف الشيعة ، بيروت ، دار الاضواء

4ـ حکيمي ، محمد رضا ، شيخ آقا بزرگ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي

5ـ ديباجي اصفهاني ،سيد احمد ، تبوي الذريعه، تهران ، کتابفروشي اسلاميه

6ـ صحبت سردرودي ، محمد، آقا بزرگ تهراني ، قم ، تبليغات اسلامي حوزه علميه
قم، 1376ش

7ـ غروي اردوبادي ، محمد علي ، «مقدمة الذريعة الي تصانيف الشيعه» ، ج1

8ـ محمدعلي، عبدالرحيم ، شيخ الباحثين آغا بزرگ الطهراني حياته و آثاره ،
نجف، مطبعة النعمان، 1390هـ .ق /1970م

9ـ مدرس خياباني ، محمد علي ، ريحانة الأدب في تراجم المعروفين بالکنية و
اللقب ، تهران ، انتشارات علمي

10ـ منزوي ، علينقي ، نوابغ الرواة في اربعة المآت

11ـ هيتي ، احمد عبد الله ، الشيخ آغا بزرگ الطهراني فقيد العلم و الأدب ،
بغداد ، دارالثقافة الاسلامية ، 1390هـ .ق /1970م

/ 1