78 - ديوار به سبب على (ع ) طلا مى شود - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خورديم ، و با خود برداشتيم ، چون فردا صبح شد و صبح كرديم باز ديديم سبز است ، و گلابى دارد.(87)

78 - ديوار به سبب على (ع ) طلا مى شود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


نقل است از رياحى در بصره كه روزى حضرت امير(ع ) وارد منزل شدند در حالى كه گرسنه بودند و حضرت فاطمه (س
) نيز اظهار داشتند كه طعامى در منزل موجود نيست .

پس حضرت عباى خود را نزد يهودى كه در همسايگى آنها منزل داشت گرو گذاشته و مقدارى جو گرفتند. چون
اميرالمؤ منين (ع ) به راه افتادند رو به منزل خود، يهودى حضرت را صدا زد و گفت : قسم مى دهم شما را صبر
كنى تا از شما مسئله اى بپرسم .

سپس گفت : پسر عموى شما (يعنى پيغمبر اسلام (ص ) ) گمان مى كند اينكه او حبيب خدا و اشرف انبياء است چرا
سؤ ال نمى كند از خداى تعالى كه شما را بضاعتى بدهد از اين فقر و فاقه كه در آن هستى نجات يابيد؟

چون كلام يهودى به آن جا رسيد على (ع ) سر مبارك به زير انداخت و تاءمل فرمود، بعدا سر بلند كرد و
فرمود: اى برادر يهودى به خدا قسم از براى خداوند بندگانى است كه اگر از خدا تقاضا كنند كه اين ديوار
را براى آنها طلا كند البته خواهد كرد، ناگاه ديوار به تلاءلو درآمد و مى درخشيد و طلاى خالص شد.

در اين هنگام على (ع ) اشاره كرد به ديوار و فرمود: قصد نداشتم تو را، خواستم مثلى زده باشم .

چون مرد يهودى اين بزرگى و بزرگوارى را از مولاى متقيان اميرالمؤ منين (ع ) مشاهده نمود نور اسلام در
قلب او تابيد و مسلمان شد.(88)

79- يارى دهندگان على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


رسول خدا(ص ) ابوذر غفارى را در پى على (ع ) فرستاد. ابوذر ديد در خانه على (ع ) آسيابى مى چرخد و
چرخاننده اى پيدا نيست . به رسول اكرم (ص ) خبر داد.

حضرت فرمود: اى اباذر، ندانسته اى كه خدا را فرشتگانى است كه در پهنه گيتى روانند و ماءمور گشته اند
كه آل محمد(ص ) را يارى دهند؟ (89)

80 - طغيان فرات و انار بهشتى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


در زمان خلافت على (ع ) رود فرات طغيان كرد، مردم آمدند و از آن حضرت استمداد كردند. حضرت سوار مركبش
شد و به طرف فرات حركت كرد. وقتى از محله ثقيف مى گذشت عده اى از جوانان نشسته بودند، با نگاه هاى خود
ايشان را مورد تسخير قرار دادند.

حضرت متوجه شد و فرمود: (( اى بازماندگان قوم ثمود و اى متكبران ! شما جز عده اى اوباش لئيم نيستيد. من
كجا و اين غلامان كجا! )) .

پيرمردان قبيله گفتند: اينها جوانان جاهلى هستند ما را به گناه آنها نگير و ببخش .

حضرت فرمود: (( به شرطى مى بخشم كه وقتى برگشتم ، اين مجلس برپا نباشد و خرابى ها را درست كرده باشيد،
و ناودان هايى را كه به كوچه مى ريزد برداشته باشيد، و چاله ها را پر نموده باشيد، چون همه در سر راه
مسلمانان است و باعث اذيت آن ها مى شود )) .

گفتند: به همه دستورات شما عمل مى كنيم . حضرت از آنجا گذشت و آنها نيز دستورات حضرت را اجرا كردند.

وقتى كه امام به فرات رسيد، دعا كرد و ضربه اى به آب زد، آب يك ذراع پايين رفت ، انارى را از آب گرفتند
و به حضرت دادند و گفتند: آب از پل ، بالا رفته و اين انار را آورده است .

حضرت فرمود: (( اين انارى است از انارهاى بهشت . و ميوه هاى بهشت را در اين دنيا فقط پيامبر و وصى او
بايد بخورند نه كس ديگر. اگر اين گونه نبود آن را بين شما تقسيم مى كردم )) .(90)

81- سلمان و تقاضاى معجزه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


سلمان گفت : ما همراه اميرالمؤ منين (ع ) بوديم كه به آن حضرت عرض ‍ كردم : اى سرور من ، دوست دارم چيزى
از معجزات شما را ببينم .

/ 162