103 - گذر على (ع ) از كربلا - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى كشد و نشانه اين پيشامد صحت و درستى سخن من است و هر گاه پاسخ پرسش تو دشوار نبود از حقيقت آن تو را
باخبر مى ساختم ، باز هم نشانه همان است كه گفتم : فرشته و شيطان تو را لعنت مى كنند.

پسر او در آن روزگار خردسال بود و تازه مى توانست بنشيند و در هنگام پيشامد كربلا او قاتل حسين شد و
قضيه چنان بود كه على خبر داد.(116)

103 - گذر على (ع ) از كربلا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


امام سجاد مى فرمايد: على (ع ) از كربلا عبور مى كرد، در حالى كه چشمانش ‍ پر از اشك شده بود، فرمود:

اين جا محل زانو زدن شتران آن ها است . و اين جا محل انداختن بارهاى آن ها است . و در اين جا خون آن ها
ريخته مى شود، خوشا به حال خاكى كه در آن خون دوستان ، ريخته مى شود!

امام باقر(ع ) مى فرمايد: على (ع ) با مردم مى رفت تا به يك يا دو ميلى كربلا رسيدند، حضرت جلوتر از مردم
رفت و جايى را طواف كرد كه به آن (( مقذفان )) مى گفتند. فرمود: (( در اينجا دويست پيامبر و دويست سبط
پيامبر كشته شده است و همه آنها شهيد بودند. و اين جا مركب ها را مى خوابانند و اينجا شهدا به خاك مى
افتند كه هيچ كس قبل از آنها مثل ايشان نبوده و در آينده نيز هيچ كس نمى تواند مانند آن ها باشد. )) .(117)

104 - پرچم دارى حبيب بن جماز

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


سويد بن غفله گفت : مردى حضور اميرالمؤ منين (ع ) شرفياب شده عرض ‍ كرد: از وادى القرى گذشتم و ديدم
خالد بن عرفطه در گذشته اينك براى آمرزش گناهان او براى وى استغفار كن .

على (ع ) فرمود: از اين سخن دست بردار زيرا او نمرده و نخواهد مرد مگر هنگامى كه پيش آهنگ لشكر گمراهى
شود كه پرچم دار آن ، حبيب بن جماز باشد، مردى از پايين منبر عرضه داشت سوگند به خدا من شيعه و دوست
تواءم ، على (ع ) پرسيد: تو كيستى ؟

گفت : من حبيب بن جمازم .

على (ع ) فرمود: اى پسر جماز از چنان پرچمى خوددارى كن با اين كه مى دانم آن را به دوش خواهى كشيد و از
باب الفيل وارد خواهى شد.

پس از آن كه على و حسن عليهماالسلام شربت شهادت نوشيدند و نوبت امامت به به امام حسين (ع ) رسيد و
پيشامد كربلاى او اتفاق افتاد ابن زياد، عمر بن سعد را رياست لشكر داد و خالد نامبرده را پيش آهنگ و
حبيب را پرچم دار آن قرار داد. او با همان پرچم از باب الفيل وارد مسجد كوفه شد و اين قضيه از جمله
اخبارى است كه دانشمندان و ناقلين آثار به صحت پذيرفته اند و در ميان كوفى ها مشهور و مخالفى ندارد و
از معجزات است .(118)

105 - افسوس براء بن عازب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


اسماعيل بن زياد گفته : روزى على (ع ) به براء بن عازب فرمود: اى براء، فرزند من به شهادت مى رسد و تو
زنده هستى و از او يارى نمى كنى .

چون پيشامد كربلا اتفاق افتاد، براء مى گفت : حقانيت على (ع ) محقق شد، زيرا فرزندش شهيد شد و من از او
يارى ننمودم ، آن گاه از كار خود دريغ خورد. اين پيشامد نيز از جمله خبرهاى على (ع ) و نشانه هاى ولايت
اوست .(119)

106 - گريه امام هنگام ولادت زينب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


هر پدرى را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گرديد، جز على بن ابى طالب (ع ) كه ولادت هر يك از
اولاد او سبب حزن او گرديد.

در روايت است كه چون حضرت زينب متولد شد، اميرالمؤ منين (ع ) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت
امام حسين (ع ) به استقبال پدرش ‍ شتافت و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى تعالى خواهرى به من عطا
فرموده .

/ 162