منتهی الآمال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منتهی الآمال - نسخه متنی

عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منتهي الآمال

زبان=عباس قمي
سطح=الهجرة

در ولادت با سعادت اميرالمؤمنين


مشهور آن است كه آن حضرت در روز جمعه سيزدهم ماه رجب بعد از سى سال از عام الفيل در ميان كعبه معظمه متولد شده است، [در تاريخ ولادت آن حضرت گفته شده:




  • گشته پيدا مثال معنى لفظ
    خاته زاد خدا ز بيت اللّه



  • خاته زاد خدا ز بيت اللّه
    خاته زاد خدا ز بيت اللّه




يعنى چنانچه معنى از لفظ پيدا مى شود اميرالمؤمنين عليه السّلام از خانه خدا پيدا و ظاهر شد




  • شده تاريخ سال عام الفيل
    مبدأ لا اِلهِ الا اللَّهُ



  • مبدأ لا اِلهِ الا اللَّهُ
    مبدأ لا اِلهِ الا اللَّهُ



مبدأ كلمه طيّبه لا اِلهِ اِلا اللّهُ لام است كه به حساب جُمَل سى باشد و ولادت شريف آن حضرت نيز بعد از سى سال از عام الفيل است چنانچه در متن گفته شده. "شيخ عباس قمى رحمه اللّه ".] پدر آن حضرت ابوطالب پسر عبدالمطّلب بوده كه با عبداللّه پدر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم برادر اعيانى "پدرى و مادرى" بوده و مادر آن حضرت، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بوده و آن حضرت و برادرانش اوّل هاشمى بودند كه پدر و مادرشان هر دو هاشمى بودند. و در كيفيت ولادت آن جناب روايات بسيار است و آنچه به سندهاى بسيار وارد شده آن است كه روزى عباس بن عبدالمطّلب با يزيد بن قعنب و با گروهى از بنى هاشم و جماعتى از قبيله بنى العزّى در برابر خانه كعبه نشسته بودند ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد و به حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام نُه ماه آبستن بود و او را درد زائيدن گرفته بود، پس در برابر خانه كعبه ايستاد و نظر به جانب آسمان افكند و گفت: پروردگارا! من ايمان آورده ام به تو و به هر پيغمبر و رسولى كه فرستاده اى و به هر كتابى كه نازل گردانيده اى و تصديق كرده ام به گفته هاى جدّم ابراهيم خليل كه خانه كعبه بنا كرده او است، پس سؤال مى كنم از تو به حق اين خانه و به حق آن كسى كه اين خانه را بنا كرده است و به حق اين فرزندى كه در شكم من است و با من سخن مى گويد و به سخن گفتن خود مونس من گرديده است و يقين دارم كه او يكى از آيات جلال و عظمت تو است كه آسان كنى بر من ولادت مرا.

عباس و يزيد بن قعنب گفتند كه چون فاطمه از اين دعا فارغ شد ديديم كه ديوارِ عقب خانه شكافته شد فاطمه از آن رخنه داخل خانه شد و از ديده هاى ما پنهان گرديد، پس شكاف ديوار به هم پيوست به اذن خدا. و ما چون خواستيم در خانه را بگشاييم چندان كه سعى كرديم در گشوده نشد دانستيم كه اين امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون كعبه ماند اهل مكّه در كوچه ها و بازارها اين قصّه را نقل مى كردند و زنها در خانه ها اين حكايت را ياد مى كردند و تعجب مى نمودند تا روز چهارم رسيد پس همان موضع از ديوار كعبه كه شكافته شده بود ديگر باره شكافته شد فاطمه بنت اسد بيرون آمد و فرزند خود اَسَداللّه الغالب على بن ابى طالب عليه السّلام را در دست خويش داشت و مى گفت: اى گروه مردم! به درستى كه حق تعالى برگزيد مرا از ميان خلق خود و فضيلت داد مرا بر زنان برگزيده كه پيش از من بوده اند؛ زيرا كه حق تعالى برگزيد آسيه دختر مزاحم را و او عبادت كرد حق تعالى را پنهان در موضعى كه عبادت در آنجا سزاوار نبود مگر در حال ضرورت يعنى خانه فرعون؛ و مريم دختر عمران را حق تعالى برگزيد و ولادت حضرت عيسى عليه السّلام را بر او آسان گردانيد و در بيابان درخت خشك را جنبانيد و رُطَب تازه از براى او از آن درخت فرو ريخت و حق تعالى مرا بر آن هر دو زيادتى داد و همچنين بر جميع زنان عالميان كه پيش از من گذشته اند؛ زيرا كه من فرزندى آورده ام در ميان خانه برگزيده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از ميوه ها و طعامهاى بهشت تناول كردم و چون خواستم كه بيرون آيم در هنگامى كه فرزند برگزيده من بر روى دست من بود، هاتفى از غيب مرا ندا كرد كه اى فاطمه! اين فرزند بزرگوار را على نام كن به درستى كه منم خداوند علىّ اعلا و او را آفريده ام از قدرت و عزّت و جلال خود و بهره كامل از عدالت خويش به او بخشيده ام و نام او را از نام مقدّس خود اشتقاق نموده ام و او را به آداب خجسته خود تأديب نموده ام و اُمور خود را به او تفويض كرده ام و او را بر علوم پنهان خود مطلع كرده ام و در خانه محترم من متولّد شده است و او اول كسى است كه اذان خواهد گفت بر روى خانه من و بتها را خواهد شكست و آنها را از بالاى كعبه به زير خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگوارى و يگانگى ياد خواهد كرد و اوست امام و پيشوا بعد از حبيب من برگزيده از جميع خلق من محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه رسول من است و او وصى او خواهد بود خوشا حال كسى كه او را دوست دارد و يارى كند او را، و واى بر حال كسى كه فرمان او نبرد و يارى او نكند و انكار حق او نمايد. [ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ص 8؛ حديقة الشيعه 18/1. ]

و در بعضى روايات است كه چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام متولد شد ابوطالب او را بر سينه خود گرفت و دست فاطمه بنت اسد را گرفته به سوى ابطح آمدند و ندا كرد به اين اشعار:






  • يا رَبِّ يا ذَا الْغَسَقِ الدُّجِىِّ
    بَبِّنْ لَنا مِنْ حُكْمِكَ المَقْضيِّ
    ماذا تَرى فى اِسْمِ ذَا الصَّبِىِّ



  • وَالْقَمَرِ الْمبْتَلَجِ الْمضِىِّ
    ماذا تَرى فى اِسْمِ ذَا الصَّبِىِّ
    ماذا تَرى فى اِسْمِ ذَا الصَّبِىِّ



؛مضمون اين اشعار آن است كه اى پروردگارى كه شب تار و ماه روشن و روشنى دهنده را آفريده اى، بيان كن از براى ما كه اين كودك را چه نام گذاريم؟ ناگاه مانند ابر چيزى از روى زمين پيدا شد نزديك ابوطالب آمد، ابوطالب او را گرفت و با على عليه السّلام به سينه خود چسبانيد و به خانه برگشت چون صبح شد ديد كه لوح سبزى است در آن نوشته شده است:




  • خُصِّصْتُما بِالْوَلَدِ الْزَّكِىِّ
    فَاِسْمُهُ مِنْ شامِخٍ عَلِي
    عَلِىُّ اشْتُقَ مِنَ الْعَلِىِّ



  • وَالطّاهِرِ الْمُنْتَجَبِ الْرَّضِىِّ
    عَلِىُّ اشْتُقَ مِنَ الْعَلِىِّ
    عَلِىُّ اشْتُقَ مِنَ الْعَلِىِّ



؛حاصل مضمون آنكه مخصوص گرديديد شما اى ابوطالب و فاطمه به فرزند طاهر پاكيزه پسنديده، پس نام بزرگوار او على عليه السّلام است و خداوند على اعلا نام او را از نام خود اشتقاق كرده است.

پس ابوطالب آن حضرت را على نام كرد و آن لوح را در زاويه راست كعبه آويخت و چنان آويخته بود تا زمان هشام بن عبدالملك كه آن را از آنجا فرود آورد و بعد از آن نا پيدا شد. [ جلأ العيون علامه مجلسى ص 306، بحار الانوار 18/35. ]

و اخبار در باب ولادت آن حضرت و كيفيت آن بسيار است و مقام را گنجايش بيش از اين نيست و اين فضيلت از خصايص آن حضرت است؛ چه اشرف بِقاع حَرَمِ مكه است و اشرف مواضع حرم مسجد است و اشرف موضع آن كعبه است و احدى غير از حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام در چنين مكانى متولد نشده، و نيز متولّد نشده مولودى در سيّد ايّام كه روز جمعه باشد در شهر حرام كه ماه رجب باشد در بيت الحرام سواى اميرالمؤمنين عليه السّلام ابوالائمّة الكرام عَلَيه وَ آلِهِ آلاف السَّلام.

وفى حديقة الحقيقة:






  • هذِهِ مِنْ عُلاهُ اِحْدىَ الْمَع الى
    با مديحش مدايح مُطلق
    وَلَنِعْمَ ما قالَ الْحِمْيَرى:
    طابَتْ وَطابَ وَليدُها وَالمَوْلِدُ
    اِلا ابْنُ آمِنَةَ النَّبِىُّ مُحَمَّدٌ.

    مدح حيدر بگو پس از عثمان
    اَسَد اللّه در وجود آمد
    بَيْضآءَ طاهِرَةَ الثِّيابِ كَريمَةً
    مالُفَّ في خِرَقِ الْقَوابِلِ مِثْلُهُ
    روضة الواعظين فتال نيشابورى



  • اى سنائى بقوّت ايمان
    در پس پرده آنچه بود آمد
    وَالْبَيْتُ حَيْثُ فِنآئُهُ وَالْمَسْجِدُ
    وَبَدَتْ مَعَ الْقَمَرِ المُنيرِ الاسْعَدُ

    وَعَلي هذِهِ فَقِسْ ما سِواها
    زَهَقَ الْباطِلَ است و جاء الْحَقّ
    وَلَدَتْهُ في حَرَمِ الاِلهِ وَاَمْنِهِ
    في لَيْلَةٍ غابَتْ نُحُوسُ نُجُومِها
    روضة الواعظين فتال نيشابورى
    روضة الواعظين فتال نيشابورى



[
81/1. ]
على است صاحب عزو جلال و رفعت و شأن
على است بحر معارف، على است كوه وقار
دليل رفعت شأن على اگرخواهى
بدين كلام دمى گوش خويشتن مى دار
چه خواست مادرش از بهر زادنش جائى
درون خانه خاصش بداد جا جَبّار
زبهر مدخل آن پيشواى خيل زنان
شكافت حضرت ستّار كعبه را ديوار
پس آن مطهّره با احترام داخل شد
در آن مكان مقدّس بزاد مَرْيم وار
برون چه خواست كه آيد پس از چهارم روز
ندا شنيد كه رو نام او على بگذار
فداى نام چنين زاده اى بود جانم
چنين امام گزينيد يا اوْلِى الابْصار

/ 28