امّت حبيب - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امّت حبيب

ذات اقدس اله وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه واله و سلم را به عنوان حبيب اللّه معرّفى كرد وسپس او را معلّم جوامع بشرى قرار داد وفرمود: ويعلّمهم الكتاب والحكمة (1) معلم يك لقب عام است. امّا وصفى كه به آن معلم داده مى شود، آن وصف، تعليم او، ورشته تدريس او را مشخص مى كند. يعنى كسى كه درس رياضى مى گويد، معلم است. كسى كه هندسه تدريس مى كند، معلم است. كسى كه طب وطبيعيات تدريس مى كند معلم است. كسى كه ادبيات درس مى گويد، معلم است وكسى كه فقه وفلسفه وعرفان تدريس مى كند نيز معلم است، ولى اگر گفتند مهندس، تدريس مى كند يعنى، درس هندسه مى دهد. واگر گفتند اديب تدريس مى كند يعنى، درس ادبيات مى دهد. وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و اله و سلم گرچه معلم كتاب وحكمت است، امّا اين تعليم لقب عام است كه همه رهبران الهى داراى آن لقب مى باشند، لقب اختصاصى آن حضرت كه نمايانگر رشته تخصصى اوست، همانا محبّت است. او حبيب اللّه وامّتش امّت حبيب اللّه است. واگر گفته شد حبيب اللّه تدريس مى كند، يعنى درس محبّت مى دهد. او معلم محبّت وپيام آور محبّت است.

محبّت حق ومحبّت باطل

همانطورى كه قرائت دو قسم است: غلط وصحيح، وتنها اديب ماهر مى تواند خواندن غلط را از خواندن صحيح تشخيص بدهد. وهمانطورى كه درمان دو قسم است: غلط وباطل وصحيح وحقّ، وطبيب راستين كسى است كه غلط را از صحيح جدا كند، محبّت هم دو نوع است: محبّت باطل ومحبّت حق. واگر حبيب، معلم كتاب وحكمت باشد درس محبّت مى دهد وكار او اين است كه حبّت باطل را از محبّت حق، جدا كند وبه شاگردانش بياموزد كه علاقه به همسر وفرزند ومال دنيا ابزار كارند، نه معيار كمال. ذات اقدس اله مى فرمايد: كلاّ بل تحبّون العاجلة (2) نه چنين است بلكه دنياى زودگذر را دوست داريد. وتحبّون المال حبّاً جمّاً (3) ومال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار. اين محبّتها در دل شما راه پيدا نكند واين نوع محبتها را به گل بزنيد نه به دل. چرا كه اينها ابزار كارند و اگر به دل راه پيدا كردند، دل را تصاحب مى كنند. ده بود آن، نه دل كه اندر وى اسب وخر باشد وضياع وعقار آن كسى كه در دل علاقه به دام وكشاورزى را جاى داده است، او دهدار است نه دلدار. انسان وقتى با مكتب حقّ آشنا شد، مى فهمد كه مال ودام خير ونعمت است امّا تنها براى بدن خوب است وشايستگى براى دلبستگى ندارد وهرگز كسى خود را دهدار نمى كند بلكه دلدار وصاحبدل مى شود. وآنگاه نسبت به بسيارى از محبت هاى راستين محرم مى شود. شما كمتر دعايى را مى بينيد كه در آن درس محبّت ندهند. منتها محبّت از بس نمكين ولطيف ورقيق است آن را به همه وهمه جا نمى گويند، ودر گوش همه نمى خوانند چون تشخيص محبّت راستين، از محبّت دروغين، كار انسانهاى فرزانه است. در دعاى شريف كميل وقتى گذشته وآينده تصفيه شد، وانسان خود را تطهير كرد وطلب مغفرت وبخشايش نمود، وهمه گناهان خود را بخشيده يافت، آنگاه به خدا عرض مى كند: «واجعل... قلبي بحبّك متيّماً» (4) قلبم را گرفتار وشيفته محبتت گردان. اين جمله «واسطة العقد» دعاى كميل است واز غرر جمله هاى ان دعاى شريف به شمار مى آيد. يا هنگامى كه دعاى مبارك ابو حمزه ثمالى در سحرهاى ماه رمضان خوانده مى شود وزمينه روحى مناسب حاصل مى شود، آنگاه عرضه مى دارد: «اللّهم املا قلبي حبّاً لك وخشيةً منك و... شوقاً اليك » (5) خدايا دلم را لبريز از محبّت خودت قرار بده. به همين جهت امام سجادسلام اللّه عليه در آغاز مناجات المحبّين، عرض مى كند: خدايا كيست كه لذت مناجات تو، لذت دوستى تو، لذت ياد تو را و حلاوت محبّت تو را چشيده باشد وبه فكر چيز ديگرى باشد. «من ذا الذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلاً ومن ذا الذي آنس بقربك فابتغى عنك حولاً» (6) اين درس محبّت، براى افراد خشن وزورمند وزورآزما، كار آمد نيست. اين جا دل شكسته وتن خسته مى خرند، واگر كسى توانست، رقّت قلب بيشترى تحصيل كند، سخن دوست در او بيشتر اثر مى گذارد. در اين مقام نمى توان گفت چون وزن مغز زن، يا حجم مغز زن كمتر است، او در راه سير وسلوك يا در راه كمال انسانى وديگر طرق الهى عقب افتاده تر از مرد است. راه دل اگر قوى تر از راه عقل نباشد، همتاى اوست واين راه انكسار، رقّت، محبّت، عاطفه، گرايش مى طلبد. آن كسى كه اهل گريه است رقيق القلب تر است. واگر كسى بتواند «عاطفه حيوانى » را از محبّت انسانى جدا كند وبه مرز محبّت راه پيدا كند واز شرّ ضعف نفس برهد وضعف نفس را اشتباهاً به جاى رافت ننهد، آنگاه راه براى او در كلاس محبّت باز است. مردها نيز ناچارند كه سرانجام در كلاس محبّت بنشينند ودرس محبّت را بيش از درسهاى ديگر ترويج كند. چون خداى سبحان به ما فرمود: قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يحببكم اللّه (7) بگو اگر دوست داريد خدا را، پس پيروى كنيد مرا تا خدا شما را دوست بدارد. يعنى اين پيامبر كه حبيب است حلقه ارتباطى بين محبّ ومحبوب مى باشد واگر شما پيرو حبيب اللّه باشيد، از مرحله محبّ خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن مى رسيد.به طور طبيعى اگر محب ومحبوب شدن خلق وحق براى صنف زنان بهتر از مردها ميسر نباشد كمتر از آنها نيست. بنابراين همان گونه كه جامعه به قهر نيازمند است، به مهر نيز محتاج است وآن طورى كه جامعه، با محبّت ونرمش پيشرفت مى كند، با تندى وخشونت پيشرفت نمى كند. چه اين كه وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم به اين وصف، موصوف بود. وموفقيتش هم در اين جهت بود. فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك (8) پس به بركت رحمت الهى با آنان نرم خو ومهربان شدى، واگر تندخو وسخت دل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند. مى فرمايد: اينها كه اطراف تو جمعند در اثر مهربانى ورافت ومحبّت توست. چون تو حبيب خدايى وپيام دوستى آوردى و درس محبّت مى دهى، به دور تو پروانه وار جمع شده اند.

1. بقره، 129.

2. قيامت، 20.

3. فجر، 20.

4. دعاى كميل، مفاتيح الجنان.

5. دعاى ابو حمزه ثمالى، مفاتيح الجنان.

6. مناجات المحبّين، مفاتيح الجنان.

7. آل عمران، 31

8. آل عمران، 159

/ 78