معناى عقل در فرهنگ قرآن - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معناى عقل در فرهنگ قرآن

عقل را قرآن كريم وهمچنين روايات معصومين عليهم السلام، به چيزى تفسير كرده اند كه انسان به وسيله آن حق را فهميده وعمل كند، پس در فرهنگ دين، مجموعه درك وكار را «عقل » مى گويند. آن كه درست درك نمى كند عاقل نيست، وكسى كه درك مى كند وعالم است ولى به علمش عمل نمى كند او هم عاقل نيست. مجموعه اين دو فضيلت كه در آيات به صورت عقل تبيين شده در حديث به صورت: «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان » بازگو شده است، يعنى كسى كه نداند، نمى تواند بهشت كسب كند وكسى هم كه بداند ولى عمل نكند نمى تواند بهشت را فراهم نمايد. حقيقت «العمل ما عبد به الرحمن » عصاره جزم وعزم ست يعنى اگر انسان با برهان نظرى به مقام جزم رسيد ودر اثر قدرت عقل عملى به مقام عزم نائل شد، آن عزم به اضافه اين جزم در اصطلاح قرآن، عقل محسوب مى شود. كه در حديث به «يعبد به الرحمن ويكتسب به الجنان » تعبير شده است. خداوند مى فرمايد: اتامرون الناس بالبرّ وتنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب افلا تعقلون (1) اين بيان، نشانه آن است كه واعظِ غير متّعظ عاقل نيست گرچه عالم است. آنها كه مردم را به نيكى دعوت كرده، تدريس، تاليف، سخنرانى، ارشاد وموعظه دارند ولى به فكر اصلاح خود نيستند، عالمند ولى عاقل نيستند، زيرا نه خود صالح مى شوند نه در اصلاح ديگران كامياب خواهند بود، چون اصلاح ديگران، صرف امر به معروف لفظى نيست، بلكه در اين حديث آمده است كه: «كونوا دعاةً الى انفسكم بغير السنتكم (2) بايد صالح باشيد ومردم را به روش خود دعوت كنيد يعنى اسوه باشيد. به عبارت ديگر، شما كه به عنوان عالمى وارسته در جامعه به سر مى بريد، اسوه پرهيزكاران هستيد مردم را با اقتداى از سيرت وسنّتتان به راه خداوند خود دعوت كنيد، بنابراين قرآن كريم واعظ غير متّعظ را عاقل نمى داند.

1. بقره، 42.

2. اصول كافى، ج ،77.

/ 78