تفاوت قصص قرآنى - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفاوت قصص قرآنى

وقتى عقل در فرهنگ قرآن تبيين شد آنگاه بايد ديد كه زن عاقل تر است يا مرد، يا همتاى هم اند. براى اين منظور بايد شواهد و قصص تاريخى را از ديدگاه قرآن كريم تحليل كرد. قبل از بررسى قصص قرآن بايد به اين نكته توجه داشت كه بين قصه گويى در فرهنگ قرآن، وبيان قصه هاى تاريخى بشر، فاصله اى قابل توجه وجود دارد. زيرا كه در قصه هاى تاريخى غالباً سند قطعى براى يكى از دو طرف نيست، چون غالب آنها قضاياى شخصى است. البته از گزارش چند قضيه شخصى مى توان يك اصل كلى را استنباط كرد، ولى استنباط نيز گاهى قطعى وگاهى ظنى است. امّا قرآن كريم همين استنباط را فلسفه قصه مى شمارد و آن را به صورت جزم و قطع ذكر مى كند. قرآن در مقام بيان اصلى كلى در جريان حضرت يوسف مى فرمايد: انّه من يتّق ويصبر فانّ اللّه لايضيع اجر المحسنين (1) كسى كه تقوا و صبر پيشه نمايد پس خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند. گرچه جريان يوسف سلام اللّه عليه يك قضيه شخصيه است امّا قضيّه شخصيه اى است كه وحى آن را تبيين مى كند وبا گزارش هاى تاريخى ديگران فرق دارد. تاريخ نويسان وقتى قضاياى تاريخى را ارائه مى دهند از يك مبدا گمان پرور سخن مى گويند ولى وقتى وحى، يك قضيه تاريخى را ارائه مى دهد اصل كلى را به عنوان يك گزارش عينى با ذكر نمونه جزئى ارائه واعلام مى دارد. در داستان حضرت يوسف سلام اللّه عليه وقتى آن حضرت به مقصد رسيد و برادر را در كنار خود ديد فرمود: اين موفقيت مخصوص من نيست و اين گونه نيست كه افاضه فيض ذات اقدس اله، اختصاص به من داشته باشد، بلكه به عنوان يك اصل كلّى براى همه پرهيزكاران است من يتّق ويصبر فانّ اللّه لايضيع اجر المحسنين. اگر شواهد استنباطهاى قرآن كريم كاملاً ملحوظ باشد، از حدّ مظنه مى گذرد وبه حد جزم مى رسد، به شرط آن كه مستنبط همه موارد را ملحوظ داشته باشد. در صورتى كه اخبار گزارشگران بشرى احياناً با مظنّه همراه است چون غالباً در حد استقراء است. ولى در قصه هاى قرآنى، چون خداى سبحان در كنار داستان يك اصل كلّى را ارائه مى دهد معلوم مى شود كه اين مورد خاص، نمونه اى از آن اصل كلى است و قضيه اتفاقيه نيست بلكه مصداق يك جامع حقيقى و فرد يك كلّى است و البته اسلوب كتاب جاويد بايد بر اين باشد.

انبياء وطاغوتيان معاصر

قرآن كريم قصه هايى را كه بازگو مى كند، در ضمن بيان سرگذشت انبيا، برخورد آنان را باطاغيان روزگار نيز تبيين مى نمايد. بسيارى از انبيا آمدند و طاغوتيان عصرشان را وعده و وعيد دادند اثر نبخشيد تا سرانجام: غشيهم من اليمّ ما غشيهم (2) از دريا آنچه آنان فرو پوشانيد، فروپوشانيد. يعنى عذاب الهى دامنگيرشان شد. اين همه پيام حضورى را موسى وهارون سلام اللّه عليهما براى درباريان آل فرعون تبيين كردند هيچ اثر نكرد. آن همه معجزات حسى بى شمار را به اينها نشان دادند، هيچ اثر نكرد بلكه در مقابل، آنها بسيارى از قوم بنى اسرائيل را كشتند و اسير گرفتند و آرام نشستند و فخرشان اين بود كه ما پسران اين قوم را ذبح كرديم و دخترانشان را زنده نگهداشتيم همانطور كه در قرآن مى فرمايد: يذبّحون ابناءكم ويستحيون نساءكم (3) پسران شما را سر مى بريدند و زنهايتان را زنده نگه مى داشتند. اين قضايا به صورت هاى گوناگون در مورد حضرت مسيح و خليل و بسيارى از انبياى ابراهيمى عليهم الصلوة والسلام نيز تكرار شده است.

1. يوسف،90.

2. طه،78.

3. بقره، 49.

/ 78