تقدم زن در تشرف به تكليف - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقدم زن در تشرف به تكليف

بر اساس آن مقدمه واين نمونه مى توان گفت توفيق زن در تعالى روحى و معنوى بيش از مرد است و اگر انسان تنزل كند حداقل بايد بگويد زن همانند مرد است. زيرا برطبق فتواى مشهور تقريبا شش سال قبل از اين كه مرد، مكلف بشود، ذات اقدس آله زن را به حضور مى پذيرد. همين كه از نه سالگى گذشت و وارد دهمين سال زندگى شد، خدا او را به حضور مى پذيرد وبا او سخن مى گويد و روزه را بر او واجب مى كند، مناجاتهاى او را به عنوان دستور مستحب شرعى گوش مى دهد. آن وقتى كه هنوز مرد به عنوان يك نوجوان مشغول بازى است، زن مشغول راز ونياز و نماز است. شش سال زمينه سازى كردن و از دوران نوجوانى او را به حضور پذيرفتن، نماز را كه عمود دين است بر او واجب كردن، روزه را كه سپر دين است و حج را كه وفد الى الله است و مهمانان در آن سفر به ضيافتگاه خداوند مى روند، بر زن واجب كردن، اينها همه نشانه آن است كه زن براى دريافت فضائل، شايسته تر از مرد است. و اگر اين منطق درست تبيين و اجرا گردد، نتيجتا معلوم خواهد شد كه زن بالاتر از مرد و لا اقل همتاى مرد است. زن گرچه ممكن است در طى دوران عادت از برخى عبادات محروم باشد اما تمامى آن ها جبران پذير است، زيرا قضاى روزه ها را به جا مى آورد وبراى نماز اگر وضو بگيرد و در مصلاى خود رو به قبله بنشيند، وبه مقدار نماز، ذكر بگويد ثواب نماز را مى برد. همان گونه كه اگر مسافرى پس از خواندن دو ركعت واجب، سى يا چهل بار تسبيحات رابعه را تكرار كند، جبران آن دو ركعت ساقط شده را خواهد كرد. پس اين گونه از فضائل جبران پذير است. عمده آن است كه مرد وقتى پانزده سالگى را تمام نمود و وارد شانزدهمين سال زندگى شد، شايستگى خطاب الهى را كسب مى نمايد و قبل از آن چنين لياقتى ندارد، زيرا بلوغ زمينه تشرف به مقام عبوديت است.

جشن تشرف به بلوغ

نقل شده است يكى از علماى بنام شيعه مرحوم سيد ابن طاووس رضوان الله عليه - روز بلوغش را جشن گرفت، او وقتى از پانزده سالگى وارد شانزدهمين سال زندگى شد دوستان وآشنايان خود را به شكرانه اين كه من نمردم وسن من به حدى رسيد كه خداى سبحان با من سخن گفت واز من تكليف طلب كرد، جشن گرفت چون انسان تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تكليفى خدا نيست، و به هنگام بلوغ لياقت مى يابد كه مورد خطاب خداى سبحان واقع شوداما آيا اين جشن در اسلام مشروعيت دارد وجزو سنن هست يا نه؟ مساله اى جداگانه است، كسى به قصد ورود سنت اقدام به برگزارى اين مراسم نمى كند، بلكه اين جشن را به شكرانه يك عمت برگزار مى نمايد. وشايد مرحوم سيد ابن طاووس زير پوشش اطلاقات اوليه كه: هر نعمتى به شما رسيده است حق شناس وشاكر باشيد، اين چنين عملى را انجام داده است. بلوغ مشرف شدن است نه مكلف شدنبر اين اساس، بلوغ يك شرافت است. آنها كه اهل سلوكند خود را مشرف مى دانند نه مكلف، چون زحمت و مشقتى در ميان نيست، بلكه به شرف گفتگو با خدا نائل مى شوند، چرا كه در مناجات الذاكرين امام سجادصلوات الله وسلامه عليه مى خوانيم: «يا من ذكره شرف » اى خدايى كه نام تو مايه شرافت است. اگر كسى به جايى برسد كه ذكر خدا گويد و در سايه اين ذكر، به ياد خدا وخدا هم به ياد او باشد، شرافتى نصيب او گرديده است، و زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت مى رسد. اگر چنانچه به اين نكته دقت شود، قبل از اين كه مرد به راه بيفتد و در صراط مستقيم گام بردارد، زن بخش زيادى از اين راه را طى كرده است. بنابراين هم آن محروميت هايى كه زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزايايى كه مرد محروم است برخوردار مى شود. در پايان عمر نيز براى زنان غير سادات پس از سن پنجاه سالگى سخن از ايام محروميت نيست و در اين مدت محروميت نيز اولا، ايام عادت محدود وچند روز بيشتر نيست. ثانيا، آنها كه باردارند و توفيق حمل امانت را دارند نيز محروميت از عبادت شامل آنها نمى شود، چون غالبا عادت باحمل جمع نمى شود. ثالثا، مدت شش سالى كه زن قبل از بلوغ مرد، بالغه مى شود همه نقص ها را ترميم مى كند. ورابعا، زنان در ايام عادت تنها از شيوه خاصى از عبادت محرومند واگر وضو بگيرند وبر سر سجاده بنشينند وذكر خدا كنند ويا به ديگر كارهاى عبادى بپردازند معلوم نيست ثوابى كمتر از مردان در حال عبادت را برده باشند. بنابراين اگر نقصانى در ايمان باشد و علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل جبران است بلكه اگر زن به اين فكر بيفتد كه دوران عادت را واضافه بر آن دوران شش ساله را مغتنم بشمارد عظمتى فزونتر نيز خواهد يافت. از آنچه گفته شد روشن مى شود سر بيان حضرت اميرسلام الله عليه در نهج البلاغه كه در وصف زن خطاب به امام مجتبى... مى فرمايد: «فان المراة ريحانة وليست بقهرمانة » (1) يعنى اين كه زن ريحان است، بايد او را زودتر از مرد، تحت تربيت وتكليف قرار داد، در غير اين صورت ضايع مى شود. روايتى ديگر نيز از حضرت صادق سلام الله عليه نقل شده است كه مى فرمايد: «من اتخذ امراة فليكرمها فانما امراة احدكم لعبة فمن اتخذها فلا يضيعها» (2) مراد از لعب در روايت، بازيچه واسباب بازى نيست، زيرا كه: اولا، كرامت در فرهنگ قرآن امر ارزشى و در مدار تقوا قرار دارد وثانيا، اسباب بازى ولعب در خور ارزش وكرامت نمى باشد و در نتيجه منظور از لعبه در روايت اسباب بازى نيست بلكه همانند روايت قبل به معناى آن است كه زن همچون برگ ريحان ظريف وحساس است اين ريحانه را ضايع نكنيد. اسلام به اولياى مدرسه ومنزل دستور مى دهد كه به دخترها بيش از پسرها رسيدگى كنيد. اگر تكليف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع مى شود بنابراين اولياى منزل و مدرسه مسؤوليتشان نسبت به دخترها بيش از پسرهاست. روى اين تحليل، معلوم مى شود زن براى نماز وراز ونياز، زودتر از مرد آمادگى پيدا مى كند و اگر احيانا راههاى عاطفى، زمينه هاى انحراف را پيش روى زن قرار دهد، تكاليف عبادى آن راهها را تعديل مى كند تا مبادا به انحراف برود.

علت عدم الزام برخى تكاليف بر زن

زن از آن جهت كه ريحانه است و «ليست بقهرمانة »، الزام و وجوب نسبت به بعضى از كارهاى دشوار از دوش او برداشته شده، البته در حد رخصت نه عزيمت. معناى عزيمت آن است كه اگر نهى بر چيزى وارد شد كسى حق انجام آن را ندارد واگر امر بر چيزى وارد شد چاره اى جز انجام آن نيست، مثل اين كه گفته شود مسافر نبايد روزه بگيرد، نبايد نماز ظهر يا عصر يا عشا را چهار كعت بخواند، اصطلاحا به اين بايدها و نبايدها «عزيمت » مى گويند، يعنى بايد اطاعت نمايد. اما «رخصت » آن است كه از عملى وجوب برداشته شده، بدون اين كه تحريم شده باشد. اگر گفته مى شود نماز جمعه بر زن نيست يعنى واجب نيست كه حتما حضور پيدا كند اما نه اين كه اگر حضور پيدا كرد مقبول نيست، يا صحيح نيست، يا فضيلت ندارد. با توجه به توضيح فوق اين شبهه كه زن از بعضى مزاياى مذهبى مانند شركت در نماز جمعه، نماز جماعت، تشييع جنازه و... محروم شده است، حل مى شود زيرا اين كه مى فرمايد: «فيما اوصى به النبيلله عليا...: يا على ليس على النساء جمعة ولا جماعة ولا اذان ولا اقامة » (3) در ضمن وصيت هاى پيامبر(ص) به على... اين بود كه: يا على نماز جمعه وجماعت واذان واقامه براى زنان واجب نيست. اين محروميت ها در حد رخصت است نه عزيمت، يعنى الزام از زن گرفته شده نه اين كه حق شركت در جمعه و جماعات را ندارد. زيرا يكى از احكام نماز جمعه اين است كه در صورت تعين وجوب نماز جمعه، بر مكلفين واجب است كه تا شعاع دو فرسخى در نماز جمعه حاضر شوند و نيز تا شعاع يك فرسخى تشكيل نماز جمعه ديگرى مجاز نيست و به عبارتى ديگر، فاصله دو نماز نبايد كمتر از يك فرسخ باشد. بنابراين اگر نماز جمعه تا اين حد مهم است كه در صورت وجوب تعيينى، تا شعاع دو فرسخى حتما بايد مسلمانان شركت كنند، اين كار براى زن دشوار خواهد بود از اين جهت، الزام و عزيمت از زن سلب شده است. نه بدين معنا كه زن حق شركت ندارد و يا اگر اين رنج را تحمل كرد و در نماز جمعه حضور يافت، نمازش مقبول نباشد، يا كفايت از نماز ظهر نكند، ويا فاقد فضيلت نماز جمعه باشد. درباره جماعت هم اين چنين است، نماز جماعت به قدرى در اسلام معتبر ومهم است كه از رسول خدا(ص)، براى جلوگيرى از نفاق منافقان در صدر اسلام دستور رسيد: «كسانى كه در نماز جماعت شركت نمى كنند و تدريجا قصد توطئه وتضعيف اسلام را دارند و نيز آنها كه دسترسى به نماز جماعت دارند ولى نماز جماعت را گرامى نمى شمارند و در آن شركت نمى كنند، خانه هايشان به آتش كشيده شود.» (4) بر اين اساس، شركت در نماز جماعت رسول خدا(ص) در صورت نبودن عذرى لازم وعدم حضور، ممنوع بود. وچنين دستورى چون توام با دشوارى بود، بر زنها لازم نشد، نه اين كه اگر زنى اين رنج را تحمل كرد و در نماز جماعت شركت نمود نمازش، مقبول نمى باشد.

1- نهج البلاغه، نامه 31.

2- بحار الانوار، ج 103، ص 224.

3- بحار الانوار، ج 81، باب 35، ص 115.

4- وسائل الشيعه، ج 5، ص 376 (باب 2 - ابواب صلاة الجماعة) متن روايت: «عن الصادق عن آبائه قال: اشترط رسول الله(ص) على جيران المسجد شهود الصلاة، وقال: لنتهن اقوام لايشهدون الصلاة او لامرن مؤذنا يؤذن ثم يقيم امر رجلا من اهل بيتي وهو علي... فليحرقن على اقوام بيوتهم بحزم الحطب، چنهم لاياتون الصلاة ».

/ 78