مصاحبه با استاد محمد باقر بهبودى - مصاحبه با استاد محمد باقر بهبودی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مصاحبه با استاد محمد باقر بهبودی - نسخه متنی

مصاحبه شونده: محمدباقر بهبودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصاحبه با استاد محمد باقر بهبودى

محمدباقر بهبودي

حوزه: از اين كه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد سپاسگزاريم. در آغاز گفت وگو خواهش مى كنيم شمّه اى از زندگانى علمى و پژوهشى خود را بيان كنيد.

* در سال 1327 هـ.ش. در حوزه علميه مشهد آغاز به تحصيل كردم. در سالهاى سوم و چهارم تحصيل شرحى بر صمديه و شرحى بر عوامل ملامحسن به عربى نگاشتم كه نسخه هاى دستنويس آن در اختيار برخى از فضلا ماند و اكنون از آنها خبرى ندارم ولى در همان زمان كتابى در منطق به نام قاطع البرهان فى علم الميزان و جزوه اى در تجويد و جزوه اى در شرح حال ميثم تمار نگاشتم كه به چاپ رسيد و در اختيار اهل فضل قرار گرفت.

پس از فراگيرى سطح و اندكى فلسفه به نجف اشرف مشرف شدم ولى به چند علت بيش از دو سال نماندم و به مشهد بازگشتم.

از سال 1337هـ.ش. به تهران آمدم و در ابتدا به كار تصحيح نمونه هاى چاپى

(بحار الميزان و…) پرداختم و سپس به كار تحقيق و پژوهش.

كارهاى تحقيقاتى من تا آن جا كه به خاطر دارم عبارتند از: كنزالعرفان فاضل مقداد زبدة البيان محقق اردبيلى صراط المستقيم بياضى مبسوط شيخ طوسى وقايع السنين خاتون آبادى مناقب ابن المغازى و بحارالانوار. مشهورترين كار تحقيقاتى من كتاب بحارالانوار علامه مجلسى است.

بيش تر جلدهاى اين اثر بزرگ با تلاش و زحمتهاى طاقت فرساى من به زيور تحقيق آراسته شد. مى توانم ادعا كنم: اگر فداكارى من نبود كار تحقيق و چاپ بحارالانوار به پايان نمى رسيد دست كم در آن زمان. ناشر بحارالانوار در سال 1338 با كسر مبلغ هنگفتى ورشكست شد و چاپ بحار متوقف ماند. در اين هنگام روزى در كتابفروشى شمس نشسته بودم كه طلبه اى چند جلد از بحارالانوار چاپ جديد را آورد و با دو جلد كتاب ديگر عوض كرد.

به او گفتم: چرا بحار را عوض كردى؟

گفت: كتاب ناقص است. كتاب ناقص به درد نمى خورد. پس از اين ديگر اميدى به چاپ آن نيست. پس از رفتن او به آقاى فشاهى گفتم: بحار را جلدى چند از وى خريدى؟

گفت: هرجلدى چهار تومان.

گفتم: هر جلدى چهار تومان؟ اين كه بى انصافى است.

گفت: معلوم نيست خودم پس از مدتى بتوانم جلدى پنج تومان بفروشم. كتاب ناقص مشترى ندارد.

گفتم: چاپ خواهد شد.

گفت: تنها آقاى آخوندى مرد اين ميدان بود كه او هم ورشكست شده است. چه كسى حاضر مى شود كه اين بارعظيم را به منزل برساند.

من در آن تاريخ براى كتابفروشى اسلاميه نسخه هاى خطى ناسخ التواريخ را تصحيح مى كردم (زندگانى امام كاظم(ع) تا امام حسن عسكرى(ع)) از اين

روى با وى تماس گرفتم و پيشنهاد كردم: ادامه چاپ بحار را به عهده بگيرد.

كتابچى گفت: چاپ اين كتاب زيان آور است.

سپس با محاسبه اى دقيق نشان داد كه با تيراژ هزار نسخه هر جلدى هفت تومان براى كاغذ چاپ و صحافى هزينه بر مى دارد و اگر تحقيق را به آن بيفزاييم هزينه آن به هرجلدى ده تومان مى رسد حال اگر به اين قيمت يعنى به همان اندازه اى كه هزينه برداشته بفروشيم براى ما سودى نخواهد داشت و زيان مى كنيم و اگر قيمت را بالاببريم طلاب نمى توانند بخرند.

گفتم: به شما اطمينان مى دهم اگر پيش قدم شويد و سرمايه گذارى كنيد من هم هزينه كار تحقيق را به گونه اى با شما محاسبه مى كنم كه فرمى (16صفحه) از پنجاه ريال فراتر نرود! (زيرا من پذيرفتم كه براى بيست ساعت كار تحقيق و تصحيح تنها پانصد ريال بگيرم در حالى كه از خود وى براى تصحيح كارهاى ساده تر هر سه ساعت سيصد ريال اجرت مى گرفتم.)

/ 25