امام هفتم عليه السلام مشعل‏دار عبادت و دعا - امام هفتم (ع) مشعل دار عبادت و دعا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام هفتم (ع) مشعل دار عبادت و دعا - نسخه متنی

سید جواد حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام هفتم عليه السلام مشعل‏دار عبادت و دعا

سيد جواد حسينى

اسم مبارک امام هفتم، موسى عليه السلام و القاب مشهور آن حضرت، کاظم، عبدصالح، عالم و باب‏الحوائج، و کنيه مشهورش، ابوالحسن الاول است. پدر بزرگوارش، حضرت صادق عليه السلام و مادر مکرمه‏اش بانويى بافضيلت‏به نام «حميده‏» است.

آن حضرت در هفتم صفر سال 128 ه. ق در سرزمين «ابواء» (يکى از روستاهاى اطراف مدينه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (يا 186) ه. ق به دست‏سندى بن شاهک و به دستور هارون الرشيد مسموم شد و در زندان به شهادت رسيد.

مدت امامت آن حضرت که از سال 148 ه. ق شروع شد، مانند پدر بزرگوارش 34 سال بوده و در اين دوران با چهار خليفه عباسى همزمان بوده است:

1. منصور دوانيقى (136 ـ 158 ه. ق)

2. محمد معروف به مهدى عباسى (158 ـ 169 ه. ق)

3. هادى عباسى (169 ـ 170 ه. ق)

4. هارون الرشيد (170 ـ 193 ه. ق)

و غالبا مدت مذکور را يا در زندان و يا در تبعيد سپرى کرده است.

در اين مقاله، به مناسبت ولادت با سعادت امام هفتم عليه السلام، نگاهى به عبادتها و مناجات آن حضرت خواهيم کرد.

عبادت و دعا نياز فطرى انسان

عبادت، دعا، پرستش و نيايش، نياز فطرى و درونى انسان است؛ چرا که انسان فطرتا به گونه‏اى آفريده شده که در هر وضعيتى قرار داشته باشد مايل به عبادت و محتاج به پرستش است. به همين جهت، هيچ قوم و گروهى از انسانها عارى از پرستش و نيايش نبوده‏اند و دانشمندان هم معترف‏اند که يکى از چهار ميل اساسى انسان (حس دانايى، حس نيکى، حس زيبايى و حس مذهبى) ميل به پرستش و نيايش است.

آلکسيس کارل، روان شناس معروف مى‏گويد: «فقدان نيايش در ميان ملتى برابر با سقوط آن ملت است؛ اجتماعى که احتياج به نيايش را در خود کشته است، معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد ماند.»

و از طرف ديگر، عبادت و دعا راهى به سوى کمال، بلکه تنها راه رسيدن به کمال و سعادت ابدى دنيا و آخرت است. امام صادق عليه السلام فرمود: «ان عند الله عزوجل منزلة لاتنال الا بمسالة؛در نزد خداوند مقاماتى است که بدون درخواست [و دعا، کسى] به آن نمى‏رسد.»

يکى از دانشمندان مى‏گويد: «وقتى که مانيايش مى‏کنيم، خود را به قوه پايان ناپذيرى که تمام کائنات را به هم پيوسته است، متصل و مربوط مى‏سازيم.»و اضافه مى‏کند: «امروز جديدترين علم؛ روان پزشکى، همان چيزهايى را تعليم مى‏دهد که پيامبران تعليم مى‏دادند، چرا؟ به علت اينکه روان پزشکان دريافته‏اند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، نگرانى و تشويش و هيجان و ترس را که موجب نيم بيشترى از ناراحتيهاى ما است، برطرف مى‏سازد.»

عبادت حضرت

حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام به شهادت تاريخ و حتى مخالفان، بخش مهمى از ساعات زندگى خويش را به عبادت و دعا و نيايش و مناجات گذراند و ارزشمندترين لحظات آن حضرت زمانى بود که با خداى خويش خلوت داشت. او با تمام وجود و احساس و عاطفه‏اش متوجه خداوند بود. هرگاه در حال نماز يا مناجات در پيشگاه خداى بزرگ قرار مى‏گرفت، اشکش چون باران جارى بود و از خوف عظمت‏خداوند مضطرب بود: «انه کان يصلى نوافل الليل ويصلها بصلاة الصبح، ثم يعقب حتى تطلع الشمس، ويخر لله ساجدا فلا يرفع راسه من الدعاء والتمجيد حتى يقرب زوال الشمس؛هميشه اين گونه بود که نوافل شب را مى‏خواند و آن را به نماز صبح وصل مى‏کرد. آن گاه تا طلوع آفتاب به تعقيبات نماز مى‏پرداخت. سپس به سجده مى‏افتاد و سر از سجده و دعا و تمجيد (الهى) تا نزديک زوال برنمى‏داشت.»

هرگاه داخل مسجدالحرام مى‏شد، به سجده مى‏افتاد و با اشک جارى و اخلاص و خشوع عرضه مى‏داشت: «عظم الذنب من عبدک، فليحسن العفو من عندک؛گناه بنده‏ات بزرگ شد، پس بخشودگى از نزد تو چه زيبا است.»

و در زيارت نامه آن حضرت چنين مى‏خوانيم: «وصل على موسى بن جعفر وصى الابرار وامام الاخيار... الذى کان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة والدموع الغزيرة والمناجاة الکثيرة والضراعات المتصلة؛درود بر موسى بن جعفر عليه السلام وصى نيکان و پيشواى برگزيدگان... آن کسى که شب را تا سحر [زنده مى‏داشت و] به استغفار هميشگى و سجده‏هاى طولانى و گريه‏هاى سرشار و مناجات بسيار و ناله‏هاى پى در پى بيدار بود.»

حتى مخالفان آن امام نيز بدين امر اعتراف نموده‏اند؛ محمد بن طلحه شافعى درباره آن حضرت مى‏گويد: «انه الامام جليل القدر عظيم الشان کثير التهجد المواظب على الطاعات المشهور بالکرامات مسهر اليل بالسجدة والقيام ومتم اليوم بالصيام والصدقة والخيرات المسمى بالکاظم لعفوه واحسانه بمن اسائه والمسمى بالعبد الصالح لکثرة عبوديته والمشهور بباب الحوائج اذ کل من يتوسل اليه اصاب حاجته. کراماته تحار منها العقول؛به راستى او (موسى بن جعفر) پيشواى جليل القدر و بزرگ منزلت است. او شب زنده‏دار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است. مشهور به کرامات مى‏باشد، شب تا صبح به سجده و نماز [و عبادت] مى‏پردازد و روز را به روزه و اعانت و خيرات [به ديگران] به پايان مى‏رساند.

کاظم (فرو برنده خشم) ناميده شده، به خاطر گذشت و احسانش به افرادى که به او بدى کرده‏اند. بنده صالح ناميده شده، به خاطر زيادى بندگى [و عبادت]. و به «باب الحوائج‏» مشهور مى‏باشد؛ زيرا هر کس به او متوسل شود به حاجتش مى‏رسد. کرامات او به قدرى فراوان است که عقلها از آنها در تحير مى‏ماند.»

مامون از پدرش هارون (که دشمن جان حضرت و قاتل او بود) چنين نقل نموده است: «اذ دخل شيخ مسخد قد انهکته العبادة کانه شن قد کلم السجود وجهه وانفه؛پير مردى وارد شد که صورتش از شب بيدارى زرد شده و ورم کرده بود و عبادت او را رنجور و لاغر نموده و همچون مشک خشکيده شده و زيادى سجده پيشانى و بينى او را مجروح نموده بود.»

از عبدالله قزوينى نقل شده که روزى بر فضل بن ربيع وارد شدم، در حالى که بر بام خانه خود نشسته بود و آن‏گاه که نگاهش بر من افتاد، مرا نزد خود طلبيد و گفت: از اين روزنه نگاه کن چه مى‏بينى؟ گفتم: جامه‏اى که بر زمين افتاده است. گفت: با دقت نگاه کن! چون دقت‏بيشترى به خرج دادم، گفتم: انسانى مى‏نمايد که به سجده رفته است. گفت: او را مى‏شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين مولاى تو است. گفتم: مولاى من کيست؟ گفت: تجاهل مى‏کنى؟ گفتم: نه، من مولايى براى خود نمى‏شناسم. گفت: اين موسى بن جعفر عليه السلام است، که من شب و روز مواظب حالات او هستم و او را جز به اين حال که مى‏بينى، نمى‏يابم؛ چون نماز صبح را اقامه مى‏کند تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات است. آن‏گاه به سجده مى‏رود و به همان حال باقى است تا زوال شمس، و به کسى سپرده است که هنگام زوال و ظهر به او خبر دهد، آن‏گاه بدون تجديد وضو مشغول نماز ظهر و عصر و نافله آن مى‏شود و باز به سجده مى‏رود تا غروب آفتاب و بعد از نماز مغرب و عشاء و تعقيبات آن افطار مى‏کند، و بعد از آن تجديد وضو نموده به سجده مى‏رود، بعد از سجده طولانى، به بستر خواب رفته، و بعد از بيدارى و تجديد وضو مشغول عبادت و نماز مى‏شود تا اذان صبح... از آن روزى که او را نزد من آورده‏اند، پيوسته کار و عادتش اين است و چيزى جز عبادت از او نديده‏ام، عبدالله مى‏گويد: چون اين سخن را از او شنيدم گفتم: از خدابترس و قصد بدى نسبت‏به او نداشته باش که باعث زوال نعمت از تو مى‏شود؛ زيرا هر کس به اين [خانواده] بدى کرده است، به سرعت در همين دنيا به جزاى خود رسيده است.

فضل گفت: بارها نزد من آورده‏اند که او را به شهادت برسانم، ولى من زير بار نرفته‏ام و به آنها گفته‏ام که اين کار از من ساخته نيست.

آنچه در عبادات و دعاهاى آن حضرت قابل دقت و توجه مى‏باشد، اين است که هرگز عباداتى خشک و بى‏روح و بى‏اثر و عاداتى خالى از توجه نبوده است؛ بلکه عبادات آن حضرت ويژگيهايى دارد که به برخى از آنها اشاره مى‏شود.

ويژگيهاى عبادت امام هفتم عليه السلام

1. عبادت عاشقانه

مهم‏ترين ويژگى که به عبادت ارزش و عظمت مى‏دهد، و نيازهاى فطرى انسان را برآورده مى‏کند و به قله سعادت و کمال مى‏رساند، عاشقانه عبادت نمودن است. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «برترين افراد کسى است که عاشق عبادت باشد؛ سپس به عبادت تن دهد و آن را از دل دوست‏بدارد و با جسد با آن مباشرت داشته و خود را براى آن فارغ نموده باشد....»

وقتى که طاغوت زمان، هارون الرشيد امام موسى بن جعفر عليهما السلام را در قعر زندانهاى تاريک و نمور زندانى نمود، و احساس کرد که جاى خلوتى براى ابراز عشق و محبت‏به معبود خود يافته، دست‏به آسمان برداشته، عاشقانه عرضه داشت:

«اللهم اننى کنت اسالک ان تفرغنى لعبادتک اللهم وقد فعلت فلک الحمد؛بارخدايا! به راستى من هميشه درخواست مى‏کردم که به من محل خلوتى براى عبادت خود عنايت نمايى. خدايا! اين کار را انجام دادى، پس ستايش براى تو است.»

به راستى جز عشق به خدا و عبادت نام ديگرى نمى‏توان بر جملات فوق گذاشت؛ چنان که گاهى نماز و سجده انجام مى‏داد و يا دعا مى‏خواند تا با معشوق خويش سخن بگويد، و گاه قرآن تلاوت مى‏نمود تا خداى با او سخن بگويد، و انس شبهاى تار او صوت قرآن عارفانه او بود. از «المناقب‏» چنين نقل شده است: «کان الذکر الحکيم رفيق الامام فى خلواته، و صاحبه فى وحشته وکان يتلوه بامعان وتدبر وکان من احسن الناس صوتا به، فاذا قرا يحزن ويبکى السامعون لتلاوته؛قرآن حکيم يار تنهاييهاى امام (موسى بن جعفر عليهما السلام) و مونس وحشتش بود، هميشه قرآن را با دقت و تدبر تلاوت مى‏نمود، و داراى زيباترين صوت قرآنى بود. هرگاه قرآن مى‏خواند، شنوندگان به خاطر تلاوتش محزون مى‏شدند و گريه مى‏کردند.»

حفص درباره قرائت‏حضرت مى‏گويد: «وکان قراءته حزنا فاذا قرا فکانه يخاطب انسانا؛خواندن قرآنش حزين بود. پس هرگاه قرآن مى‏خواند بگونه‏اى مى‏خواند که گويا با انسانى سخن مى‏گويد.»

2. عبادت آگاهانه

عبادت حضرت با علم و معرفت‏بود؛ چرا که او آگاه‏ترين فرد زمان خويش نسبت‏به مسائل دينى و صفات جمال و جلال خداوند بود.پدر بزرگوارش، امام صادق عليه السلام درباره علم و معرفت او مى‏فرمايد: «ان ابنى هذا لو سالته عما بين دفتى المصحف لاجابک فيه بعلم؛به راستى اين پسرم را اگر از آنچه در قرآن آمده سؤال نمايى، آگاهانه جواب مى‏دهد.» و در جاى ديگر فرمود: «وعنده علم الحکمة، والفهم، والسخاء، والمعرفة بما يحتاج اليه الناس فيما اختلفوا من امر دينهم؛در نزد اوست علم حکمت و فهم، و سخاوتمندى، و شناخت نسبت‏به معارف دينى که مردم به آن نياز دارند.»

شواهدى نشان مى‏دهد که عبادت حضرت، از روى آگاهى و از سر شناخت اوج عظمت الهى بوده است، مثل:

الف) حضرت به يکى از فرزندانش فرمود: «يا بنى اياک ان يراک الله فى معصية نهاک عنها، واياک ان يفقدک عند طاعة امرک بها، وعليک بالجد ولا تخرجن نفسک من التقصير فى عبادة الله وطاعته، فان الله لايعبد حق عبادته؛اى پسر عزيزم! مبادا خداوند تو را در گناهى که از آن نهى کرده، ببيند، و مبادا تو را در عبادتى که تو را به آن فرمان داده، نيابد و بر تو باد بر تلاش کردن، و هميشه احساست اين باشد که در عبادت خدا و اطاعت او کوتاهى کرده‏اى؛ چرا که خداوند آن گونه که حق عبادت اوست، عبادت نمى‏شود.»

اينکه انسان هميشه خود را مقصر بداند، و درک کند که حق عبادت خدا را نمى‏تواند ادا کند، نشانه عمق معرفت‏به عظمت و جلالت الهى است؛ چنان که آن حضرت با همه تلاشهاى شبانه روزى در عبادت حق، خود را مقصر و عبادات خويش را ناچيز مى‏دانست.

ب) در جاى ديگر فرمود: «تفقهوا فان الفقه مفتاح البصيرة وتمام العبادة والسبب الى المنازل الرفيعة والرتب الجليلة فى الدين والدنيا، وفضل الفقيه على العابد کفضل الشمس على الکواکب ومن لم يتفقه فى دينه لم يرض الله له عملا؛تفقه کنيد [و دين را بشناسيد] زيرا که فقه [و فهم] کليد بصيرت، و کمال عبادت است، و راه رسيدن به جايگاههاى بلند و مراتب باعظمت در دين و دنياست و برترى دين‏شناس بر عبادت پيشه، همانند برترى خورشيد بر ستارگان است و هر کس فهم دينش را دنبال نکرد خدا از عمل او خرسند نگشت.»

در زيارت نامه آن حضرت مى‏خوانيم که ايشان «عيبة الانوار» يعنى صندوقچه جواهرات علم الهى بود.

3. عبادت پيوسته و مستمر

از ديگر ويژگيهاى مطلوب يک عبادت، مداومت و استمرار بر آن است. الکسيس کارل مى‏گويد: «البته نبايد فراموش کرد که تنها صبح نيايش کردن و بقيه روز همچون يک وحشى به سر بردن، بيهوده است. بايد نيايش را پيوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عميق خود را در انسان از دست ندهد.»

حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عبادت پيوسته، حضور دائمى و مناجات هميشگى داشت؛ لذا در زيارت نامه حضرت مى‏خوانيم: «حليف السجدة الطويلة والدموع الغزيرة والمناجاة الکثيرة والضراعات المتصلة؛سجده‏هاى طولانى و گريه‏هاى سرشار و مناجات زياد هميشگى و ناله‏هاى پى در پى داشت.»

از شافعى نقل شده که درباره او گفته است: «کثير التهجد المواظب على الطاعات؛زياد شب زنده‏دار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است.» و مامون عباسى نيز درباره او گفته است: «آن قدر عبادت مى‏کرد که صورتش زخمى شده بود.»

سبط ابن الجوزى مى‏گويد: «ويدعى بالعبد الصالح لعبادته واجتهاده وقيامه بالليل؛و [موسى بن جعفر] به خاطر عبادت و تلاش [پيوسته] و شب بيدارى‏اش عبد صالح خوانده مى‏شد.»

احمد بن يوسف دمشقى قرمانى نيز مى‏گويد: «هو الامام الکبير القدر... الحجة، الساهر ليله قائما القاطع نهاره صائما؛او [موسى بن جعفر] پيشواى بزرگ منزلت و حجت [خدا] است که شبها به حال نماز بيدار، و روزها روزه‏دار است.»

محمد خواجه بخارى درباره او گفته است: «کان يدعى بالعبد الصالح، وفى کل يوم يسجد الله سجدة طويلة بعد ارتفاع الشمس الى الزوال؛او به عبدصالح خوانده مى‏شد و در هر روز پس از بالا آمدن خورشيد تا ظهر خدا را با سجده طولانى، سجده مى‏کرد.» محمد بن الحسن شيبانى شاگرد ابوحنيفه نيز همين نکته را بيان کرده است.

از دعاهايى که آن حضرت فراوان بر لب داشت اين بود: «اللهم انى اسالک الرحة عند الموت [والمغفرة بعد الموت] والعفو عند الحساب؛خدايا! از تو راحتى لحظه جان دادن را [و بخشش بعد از مرگ را] و گذشت در نزد حسابرسى روز قيامت را درخواست مى‏کنم.»

4. برترين عبادت

امام عليه السلام درباره عبادت برتر فرمودند: «صلاة النوافل قربان الى الله‏لکل مؤمن... ولکل شيى‏ء زکاة وزکاة الجسد صيام النوافل، وافضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج؛نمازهاى مستحبى نزديک کننده هر مؤمن به خداست... و براى هر چيزى زکاتى باشد و زکات بدن، روزه‏هاى مستحبى است و برترين عبادت پس از شناخت، انتظار فرج است.» در اين روايت معرفت و انتظار فرج برترين عبادت شمرده شده است.

5. عبادت هدايت‏بخش

عبادات و مناجات امام کاظم از خصيصه هدايتگرى و نجات بخشى برخوردار بود که به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏کنيم:

الف) تحول کنيز در زندان

نقل کرده‏اند که هارون الرشيد، براى فريب دادن، يا شکنجه و يا تحقير نمودن آن حضرت عليه السلام در ديد مردم، فاحشه‏اى رقاصه و زيبا را به بهانه خدمتکارى نزد ايشان فرستاد و از طرفى غلامى را گمارد که مواظب اوضاع باشد. وقتى کنيز را به محضر آن حضرت آوردند، فرمود: من نيازى به کنيز و خدمتکار ندارم؛ لذا او را برگردانيد. هارون الرشيد از اين کار ناراحت‏شد و گفت: ما با اجازه او، وى را زندانى نکرده‏ايم تا کنيز را نيز با اجازه او به آنجا بفرستيم و بعد دوباره دستور داد کنيز را به زندان برگردانند...

مدتى گذشت. غلام، گزارش داد که کنيز نيز به سجده افتاده و پيوسته و مرتب در سجده مى‏گويد: «قدوس قدوس سبحانک سبحانک سبحانک.» هارون گفت: موسى بن جعفر وى را سحر کرده است!! او را با سرعت نزد من آوريد. وقتى کنيز را نزد او بردند، ديدند از خوف خدا مى‏لرزد و مرتب به آسمان نگاه مى‏کند؛ آن گاه مشغول نماز گشت. هارون پرسيد: چرا چنين مى‏کنى، اين چه حالى است که در پيش گرفته‏اى؟

کنيز گفت: من داستان بسيار عجيبى دارم، و آن اين است که وقتى محضر امام کاظم عليه السلام شرفياب شدم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود. سرانجام به وى عرض کردم: اى مولا و سيد من! آيا کارى داريد که من آن را انجام دهم؟ فرمود: من با تو کارى ندارم. عرض کردم: مامور به خدمت‏شما مى‏باشم. فرمود: اينها چه بد فکر مى‏کنند. ناگهان متوجه باغ بزرگى شدم که ابتدا و انتهاى آن پايانى نداشت؛ اين باغ با فرشهاى زيبا و پرارزش مفروش شده بود، و کنيزان و حوريانى زيبا در آن صف کشيده بودند، و در دستهاى خود ظرفهاى آب و طشت‏براى شستن دستهاى آن حضرت آماده ساخته بودند، از آن به بعد به سجده افتادم تا لحظه‏اى که غلام به بالين من آمد. هارون گفت: شايد اين قضايا را در خواب ديده‏اى؟ کنيز گفت: به خدا قسم همه اينها را قبل از اينکه به سجده روم با چشمان خود ديدم و سجده‏ام براى سپاس از آنها بود. هارون دستور داد از او مراقبت نمايند که اين حرفها را به کسى نگويد. آن کنيز دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد. هميشه کارش اين بود و مرتب مى‏گفت: عبدصالح نيز چنين مى‏کرد و من در عالم واقع ديدم که آن کنيزان مرا خطاب کردند که از حضور امام کاظم عليه السلام دور باشم و به من گفتند که ما براى خدمت امام موسى بن جعفر برتر و مناسب‏تر هستيم.

ب) بيدارى شقيق

شقيق مى‏گويد: «در سال 149 هجرى براى زيارت خانه خدا عازم مکه شدم و در بين راه چشمم به جوانى افتاد که در گوشه‏اى نشسته بود و لباس پشمى بر تن داشت. با خود گفتم: به خدا سوگند! اين جوان از «صوفيه‏» است، الآن مى‏روم و او را تحقير مى‏کنم. چون به نزديک او رسيدم، به من گفت: اى شقيق! از بدگمانى دورى گزينيد، زيرا بعضى از گمانها گناه است.

با شنيدن اين جمله از او دور شدم و با خود گفتم: او از قلب من خبر داد! و با نام و نشانم با من سخن گفت! تصميم گرفتم از وى درخواست کنم که مرا جزء دوستان خود قرار دهد تا از او استفاده نمايم. بنابراين، به دنبال او رفتم ولى هرگز به او نرسيدم و او از چشمم ناپديد شد؛ اما من هميشه به فکر او بودم و آرزو مى‏کردم که او را دوباره ببينم. ناگاه در سرزمينى به نام «واقصه‏» ديدم که او مشغول نماز است و از شدت خضوع و خشوع اعضايش مى‏لرزد و اشک از چشمانش فرو مى‏ريزد. تصميم گرفتم به حضور او رسيده، از وى عذرخواهى نمايم. چون از نماز فارغ شد قبل از آنکه سخن بگويم فرمود: «يا شقيق! اتل «وانى لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى‏»؛اى شقيق! بخوان [اين آيه قرآن را که خداوند مى‏فرمايد:] به راستى من مى‏بخشم کسى را که توبه نموده، ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت‏يابد.»

شقيق مى‏گويد: او وقتى آيه را خواند به راه خويش ادامه داد و من به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: خدايا! اين کيست که دو بار از قلب من خبر داد؟ لابد از ابدال و اولياى الهى است. براى بار سوم او را در کنار چاهى مشاهده کردم، او مى‏خواست از آب چاه مشک کوچک خود را پر از آب کند، ناگهان طناب مشک پاره شد و به درون چاه افتاد. او دعايى خوانده، از خدا خواست که مشکش را برگرداند، ناگاه چاه پر از آب شد و آن جوان مشک را با دستش گرفت، و سپس از آب چاه وضو گرفته، مشغول خواندن نماز شد. بعد از انجام چهار رکعت، در گوشه‏اى مشغول خوردن غذا شد. من محضر او رفته، بعد از سلام عرض کردم: اجازه مى‏دهيد من هم از طعام شما استفاده کنم؟ آن جوان فرمود: اى شقيق! پيوسته نعمتهاى ظاهرى و باطنى خدا شامل حال ما است، تو نيز حسن ظن به خدا داشته باش و اينک بيا و از طعام موجود استفاده کن.

شقيق در کنار سفره آن جوان قرار گرفت و از غذاى او که نوعى حلوا بود خورد و از آب مشک نوشيد. او مى‏گويد: اين غذا را لذيذترين غذاها يافتم و تا چند روز ديگر ميل به غذا و آب نداشتم. او اضافه مى‏کند که با آن جوان وداع کردم و ديگر او را نديدم، تا سرانجام در مکه معظمه شبى او را از دور ديدم، ساعات آخر شب بود، او مشغول نماز و مناجات بود، و مرتب زارى و گريه مى‏کرد. چون فجر طلوع کرد به نماز صبح مشغول شد و طواف کعبه را انجام داد و هنگامى که خواست از کعبه دور شود، جمعيت زيادى دور او را گرفتند... من از يکى از آنان پرسيدم، اين جوان کيست؟ جواب داد: اين امام کاظم، موسى بن جعفر عليهما السلام است.




  • ماييم و عنايت امام کاظم
    چون ذره به سر منزل خورشيد رسيم
    اين زمزمه در عرش برين است امشب
    مژده به محمد و على و زهرا
    ميلاد امام هفتمين است امشب



  • يک سينه ولايت امام کاظم
    در ظل هدايت امام کاظم
    پيدايش نور شمس دين است امشب
    ميلاد امام هفتمين است امشب
    ميلاد امام هفتمين است امشب



/ 1