امام هفتم عليه السلام مشعلدار عبادت و دعا
سيد جواد حسينى اسم مبارک امام هفتم، موسى عليه السلام و القاب مشهور آن حضرت، کاظم، عبدصالح، عالم و بابالحوائج، و کنيه مشهورش، ابوالحسن الاول است. پدر بزرگوارش، حضرت صادق عليه السلام و مادر مکرمهاش بانويى بافضيلتبه نام «حميده» است. آن حضرت در هفتم صفر سال 128 ه. ق در سرزمين «ابواء» (يکى از روستاهاى اطراف مدينه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (يا 186) ه. ق به دستسندى بن شاهک و به دستور هارون الرشيد مسموم شد و در زندان به شهادت رسيد. مدت امامت آن حضرت که از سال 148 ه. ق شروع شد، مانند پدر بزرگوارش 34 سال بوده و در اين دوران با چهار خليفه عباسى همزمان بوده است: 1. منصور دوانيقى (136 ـ 158 ه. ق) 2. محمد معروف به مهدى عباسى (158 ـ 169 ه. ق) 3. هادى عباسى (169 ـ 170 ه. ق) 4. هارون الرشيد (170 ـ 193 ه. ق) و غالبا مدت مذکور را يا در زندان و يا در تبعيد سپرى کرده است. در اين مقاله، به مناسبت ولادت با سعادت امام هفتم عليه السلام، نگاهى به عبادتها و مناجات آن حضرت خواهيم کرد.عبادت و دعا نياز فطرى انسان
عبادت، دعا، پرستش و نيايش، نياز فطرى و درونى انسان است؛ چرا که انسان فطرتا به گونهاى آفريده شده که در هر وضعيتى قرار داشته باشد مايل به عبادت و محتاج به پرستش است. به همين جهت، هيچ قوم و گروهى از انسانها عارى از پرستش و نيايش نبودهاند و دانشمندان هم معترفاند که يکى از چهار ميل اساسى انسان (حس دانايى، حس نيکى، حس زيبايى و حس مذهبى) ميل به پرستش و نيايش است. آلکسيس کارل، روان شناس معروف مىگويد: «فقدان نيايش در ميان ملتى برابر با سقوط آن ملت است؛ اجتماعى که احتياج به نيايش را در خود کشته است، معمولا از فساد و زوال مصون نخواهد ماند.» و از طرف ديگر، عبادت و دعا راهى به سوى کمال، بلکه تنها راه رسيدن به کمال و سعادت ابدى دنيا و آخرت است. امام صادق عليه السلام فرمود: «ان عند الله عزوجل منزلة لاتنال الا بمسالة؛در نزد خداوند مقاماتى است که بدون درخواست [و دعا، کسى] به آن نمىرسد.» يکى از دانشمندان مىگويد: «وقتى که مانيايش مىکنيم، خود را به قوه پايان ناپذيرى که تمام کائنات را به هم پيوسته است، متصل و مربوط مىسازيم.»و اضافه مىکند: «امروز جديدترين علم؛ روان پزشکى، همان چيزهايى را تعليم مىدهد که پيامبران تعليم مىدادند، چرا؟ به علت اينکه روان پزشکان دريافتهاند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم به دين، نگرانى و تشويش و هيجان و ترس را که موجب نيم بيشترى از ناراحتيهاى ما است، برطرف مىسازد.» عبادت حضرت
حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام به شهادت تاريخ و حتى مخالفان، بخش مهمى از ساعات زندگى خويش را به عبادت و دعا و نيايش و مناجات گذراند و ارزشمندترين لحظات آن حضرت زمانى بود که با خداى خويش خلوت داشت. او با تمام وجود و احساس و عاطفهاش متوجه خداوند بود. هرگاه در حال نماز يا مناجات در پيشگاه خداى بزرگ قرار مىگرفت، اشکش چون باران جارى بود و از خوف عظمتخداوند مضطرب بود: «انه کان يصلى نوافل الليل ويصلها بصلاة الصبح، ثم يعقب حتى تطلع الشمس، ويخر لله ساجدا فلا يرفع راسه من الدعاء والتمجيد حتى يقرب زوال الشمس؛هميشه اين گونه بود که نوافل شب را مىخواند و آن را به نماز صبح وصل مىکرد. آن گاه تا طلوع آفتاب به تعقيبات نماز مىپرداخت. سپس به سجده مىافتاد و سر از سجده و دعا و تمجيد (الهى) تا نزديک زوال برنمىداشت.» هرگاه داخل مسجدالحرام مىشد، به سجده مىافتاد و با اشک جارى و اخلاص و خشوع عرضه مىداشت: «عظم الذنب من عبدک، فليحسن العفو من عندک؛گناه بندهات بزرگ شد، پس بخشودگى از نزد تو چه زيبا است.» و در زيارت نامه آن حضرت چنين مىخوانيم: «وصل على موسى بن جعفر وصى الابرار وامام الاخيار... الذى کان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة والدموع الغزيرة والمناجاة الکثيرة والضراعات المتصلة؛درود بر موسى بن جعفر عليه السلام وصى نيکان و پيشواى برگزيدگان... آن کسى که شب را تا سحر [زنده مىداشت و] به استغفار هميشگى و سجدههاى طولانى و گريههاى سرشار و مناجات بسيار و نالههاى پى در پى بيدار بود.» حتى مخالفان آن امام نيز بدين امر اعتراف نمودهاند؛ محمد بن طلحه شافعى درباره آن حضرت مىگويد: «انه الامام جليل القدر عظيم الشان کثير التهجد المواظب على الطاعات المشهور بالکرامات مسهر اليل بالسجدة والقيام ومتم اليوم بالصيام والصدقة والخيرات المسمى بالکاظم لعفوه واحسانه بمن اسائه والمسمى بالعبد الصالح لکثرة عبوديته والمشهور بباب الحوائج اذ کل من يتوسل اليه اصاب حاجته. کراماته تحار منها العقول؛به راستى او (موسى بن جعفر) پيشواى جليل القدر و بزرگ منزلت است. او شب زندهدار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است. مشهور به کرامات مىباشد، شب تا صبح به سجده و نماز [و عبادت] مىپردازد و روز را به روزه و اعانت و خيرات [به ديگران] به پايان مىرساند. کاظم (فرو برنده خشم) ناميده شده، به خاطر گذشت و احسانش به افرادى که به او بدى کردهاند. بنده صالح ناميده شده، به خاطر زيادى بندگى [و عبادت]. و به «باب الحوائج» مشهور مىباشد؛ زيرا هر کس به او متوسل شود به حاجتش مىرسد. کرامات او به قدرى فراوان است که عقلها از آنها در تحير مىماند.» مامون از پدرش هارون (که دشمن جان حضرت و قاتل او بود) چنين نقل نموده است: «اذ دخل شيخ مسخد قد انهکته العبادة کانه شن قد کلم السجود وجهه وانفه؛پير مردى وارد شد که صورتش از شب بيدارى زرد شده و ورم کرده بود و عبادت او را رنجور و لاغر نموده و همچون مشک خشکيده شده و زيادى سجده پيشانى و بينى او را مجروح نموده بود.» از عبدالله قزوينى نقل شده که روزى بر فضل بن ربيع وارد شدم، در حالى که بر بام خانه خود نشسته بود و آنگاه که نگاهش بر من افتاد، مرا نزد خود طلبيد و گفت: از اين روزنه نگاه کن چه مىبينى؟ گفتم: جامهاى که بر زمين افتاده است. گفت: با دقت نگاه کن! چون دقتبيشترى به خرج دادم، گفتم: انسانى مىنمايد که به سجده رفته است. گفت: او را مىشناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين مولاى تو است. گفتم: مولاى من کيست؟ گفت: تجاهل مىکنى؟ گفتم: نه، من مولايى براى خود نمىشناسم. گفت: اين موسى بن جعفر عليه السلام است، که من شب و روز مواظب حالات او هستم و او را جز به اين حال که مىبينى، نمىيابم؛ چون نماز صبح را اقامه مىکند تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات است. آنگاه به سجده مىرود و به همان حال باقى است تا زوال شمس، و به کسى سپرده است که هنگام زوال و ظهر به او خبر دهد، آنگاه بدون تجديد وضو مشغول نماز ظهر و عصر و نافله آن مىشود و باز به سجده مىرود تا غروب آفتاب و بعد از نماز مغرب و عشاء و تعقيبات آن افطار مىکند، و بعد از آن تجديد وضو نموده به سجده مىرود، بعد از سجده طولانى، به بستر خواب رفته، و بعد از بيدارى و تجديد وضو مشغول عبادت و نماز مىشود تا اذان صبح... از آن روزى که او را نزد من آوردهاند، پيوسته کار و عادتش اين است و چيزى جز عبادت از او نديدهام، عبدالله مىگويد: چون اين سخن را از او شنيدم گفتم: از خدابترس و قصد بدى نسبتبه او نداشته باش که باعث زوال نعمت از تو مىشود؛ زيرا هر کس به اين [خانواده] بدى کرده است، به سرعت در همين دنيا به جزاى خود رسيده است. فضل گفت: بارها نزد من آوردهاند که او را به شهادت برسانم، ولى من زير بار نرفتهام و به آنها گفتهام که اين کار از من ساخته نيست. آنچه در عبادات و دعاهاى آن حضرت قابل دقت و توجه مىباشد، اين است که هرگز عباداتى خشک و بىروح و بىاثر و عاداتى خالى از توجه نبوده است؛ بلکه عبادات آن حضرت ويژگيهايى دارد که به برخى از آنها اشاره مىشود. ويژگيهاى عبادت امام هفتم عليه السلام
1. عبادت عاشقانه
مهمترين ويژگى که به عبادت ارزش و عظمت مىدهد، و نيازهاى فطرى انسان را برآورده مىکند و به قله سعادت و کمال مىرساند، عاشقانه عبادت نمودن است. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «برترين افراد کسى است که عاشق عبادت باشد؛ سپس به عبادت تن دهد و آن را از دل دوستبدارد و با جسد با آن مباشرت داشته و خود را براى آن فارغ نموده باشد....» وقتى که طاغوت زمان، هارون الرشيد امام موسى بن جعفر عليهما السلام را در قعر زندانهاى تاريک و نمور زندانى نمود، و احساس کرد که جاى خلوتى براى ابراز عشق و محبتبه معبود خود يافته، دستبه آسمان برداشته، عاشقانه عرضه داشت: «اللهم اننى کنت اسالک ان تفرغنى لعبادتک اللهم وقد فعلت فلک الحمد؛بارخدايا! به راستى من هميشه درخواست مىکردم که به من محل خلوتى براى عبادت خود عنايت نمايى. خدايا! اين کار را انجام دادى، پس ستايش براى تو است.» به راستى جز عشق به خدا و عبادت نام ديگرى نمىتوان بر جملات فوق گذاشت؛ چنان که گاهى نماز و سجده انجام مىداد و يا دعا مىخواند تا با معشوق خويش سخن بگويد، و گاه قرآن تلاوت مىنمود تا خداى با او سخن بگويد، و انس شبهاى تار او صوت قرآن عارفانه او بود. از «المناقب» چنين نقل شده است: «کان الذکر الحکيم رفيق الامام فى خلواته، و صاحبه فى وحشته وکان يتلوه بامعان وتدبر وکان من احسن الناس صوتا به، فاذا قرا يحزن ويبکى السامعون لتلاوته؛قرآن حکيم يار تنهاييهاى امام (موسى بن جعفر عليهما السلام) و مونس وحشتش بود، هميشه قرآن را با دقت و تدبر تلاوت مىنمود، و داراى زيباترين صوت قرآنى بود. هرگاه قرآن مىخواند، شنوندگان به خاطر تلاوتش محزون مىشدند و گريه مىکردند.» حفص درباره قرائتحضرت مىگويد: «وکان قراءته حزنا فاذا قرا فکانه يخاطب انسانا؛خواندن قرآنش حزين بود. پس هرگاه قرآن مىخواند بگونهاى مىخواند که گويا با انسانى سخن مىگويد.» 2. عبادت آگاهانه
عبادت حضرت با علم و معرفتبود؛ چرا که او آگاهترين فرد زمان خويش نسبتبه مسائل دينى و صفات جمال و جلال خداوند بود.پدر بزرگوارش، امام صادق عليه السلام درباره علم و معرفت او مىفرمايد: «ان ابنى هذا لو سالته عما بين دفتى المصحف لاجابک فيه بعلم؛به راستى اين پسرم را اگر از آنچه در قرآن آمده سؤال نمايى، آگاهانه جواب مىدهد.» و در جاى ديگر فرمود: «وعنده علم الحکمة، والفهم، والسخاء، والمعرفة بما يحتاج اليه الناس فيما اختلفوا من امر دينهم؛در نزد اوست علم حکمت و فهم، و سخاوتمندى، و شناخت نسبتبه معارف دينى که مردم به آن نياز دارند.» شواهدى نشان مىدهد که عبادت حضرت، از روى آگاهى و از سر شناخت اوج عظمت الهى بوده است، مثل: الف) حضرت به يکى از فرزندانش فرمود: «يا بنى اياک ان يراک الله فى معصية نهاک عنها، واياک ان يفقدک عند طاعة امرک بها، وعليک بالجد ولا تخرجن نفسک من التقصير فى عبادة الله وطاعته، فان الله لايعبد حق عبادته؛اى پسر عزيزم! مبادا خداوند تو را در گناهى که از آن نهى کرده، ببيند، و مبادا تو را در عبادتى که تو را به آن فرمان داده، نيابد و بر تو باد بر تلاش کردن، و هميشه احساست اين باشد که در عبادت خدا و اطاعت او کوتاهى کردهاى؛ چرا که خداوند آن گونه که حق عبادت اوست، عبادت نمىشود.» اينکه انسان هميشه خود را مقصر بداند، و درک کند که حق عبادت خدا را نمىتواند ادا کند، نشانه عمق معرفتبه عظمت و جلالت الهى است؛ چنان که آن حضرت با همه تلاشهاى شبانه روزى در عبادت حق، خود را مقصر و عبادات خويش را ناچيز مىدانست. ب) در جاى ديگر فرمود: «تفقهوا فان الفقه مفتاح البصيرة وتمام العبادة والسبب الى المنازل الرفيعة والرتب الجليلة فى الدين والدنيا، وفضل الفقيه على العابد کفضل الشمس على الکواکب ومن لم يتفقه فى دينه لم يرض الله له عملا؛تفقه کنيد [و دين را بشناسيد] زيرا که فقه [و فهم] کليد بصيرت، و کمال عبادت است، و راه رسيدن به جايگاههاى بلند و مراتب باعظمت در دين و دنياست و برترى دينشناس بر عبادت پيشه، همانند برترى خورشيد بر ستارگان است و هر کس فهم دينش را دنبال نکرد خدا از عمل او خرسند نگشت.» در زيارت نامه آن حضرت مىخوانيم که ايشان «عيبة الانوار» يعنى صندوقچه جواهرات علم الهى بود. 3. عبادت پيوسته و مستمر
از ديگر ويژگيهاى مطلوب يک عبادت، مداومت و استمرار بر آن است. الکسيس کارل مىگويد: «البته نبايد فراموش کرد که تنها صبح نيايش کردن و بقيه روز همچون يک وحشى به سر بردن، بيهوده است. بايد نيايش را پيوسته انجام داد و در همه حال با توجه بود تا اثر عميق خود را در انسان از دست ندهد.» حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عبادت پيوسته، حضور دائمى و مناجات هميشگى داشت؛ لذا در زيارت نامه حضرت مىخوانيم: «حليف السجدة الطويلة والدموع الغزيرة والمناجاة الکثيرة والضراعات المتصلة؛سجدههاى طولانى و گريههاى سرشار و مناجات زياد هميشگى و نالههاى پى در پى داشت.» از شافعى نقل شده که درباره او گفته است: «کثير التهجد المواظب على الطاعات؛زياد شب زندهدار و مواظب بر طاعات (پروردگار) است.» و مامون عباسى نيز درباره او گفته است: «آن قدر عبادت مىکرد که صورتش زخمى شده بود.» سبط ابن الجوزى مىگويد: «ويدعى بالعبد الصالح لعبادته واجتهاده وقيامه بالليل؛و [موسى بن جعفر] به خاطر عبادت و تلاش [پيوسته] و شب بيدارىاش عبد صالح خوانده مىشد.» احمد بن يوسف دمشقى قرمانى نيز مىگويد: «هو الامام الکبير القدر... الحجة، الساهر ليله قائما القاطع نهاره صائما؛او [موسى بن جعفر] پيشواى بزرگ منزلت و حجت [خدا] است که شبها به حال نماز بيدار، و روزها روزهدار است.» محمد خواجه بخارى درباره او گفته است: «کان يدعى بالعبد الصالح، وفى کل يوم يسجد الله سجدة طويلة بعد ارتفاع الشمس الى الزوال؛او به عبدصالح خوانده مىشد و در هر روز پس از بالا آمدن خورشيد تا ظهر خدا را با سجده طولانى، سجده مىکرد.» محمد بن الحسن شيبانى شاگرد ابوحنيفه نيز همين نکته را بيان کرده است. از دعاهايى که آن حضرت فراوان بر لب داشت اين بود: «اللهم انى اسالک الرحة عند الموت [والمغفرة بعد الموت] والعفو عند الحساب؛خدايا! از تو راحتى لحظه جان دادن را [و بخشش بعد از مرگ را] و گذشت در نزد حسابرسى روز قيامت را درخواست مىکنم.» 4. برترين عبادت
امام عليه السلام درباره عبادت برتر فرمودند: «صلاة النوافل قربان الى اللهلکل مؤمن... ولکل شيىء زکاة وزکاة الجسد صيام النوافل، وافضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج؛نمازهاى مستحبى نزديک کننده هر مؤمن به خداست... و براى هر چيزى زکاتى باشد و زکات بدن، روزههاى مستحبى است و برترين عبادت پس از شناخت، انتظار فرج است.» در اين روايت معرفت و انتظار فرج برترين عبادت شمرده شده است. 5. عبادت هدايتبخش
عبادات و مناجات امام کاظم از خصيصه هدايتگرى و نجات بخشى برخوردار بود که به نمونههايى از آن اشاره مىکنيم: الف) تحول کنيز در زندان
نقل کردهاند که هارون الرشيد، براى فريب دادن، يا شکنجه و يا تحقير نمودن آن حضرت عليه السلام در ديد مردم، فاحشهاى رقاصه و زيبا را به بهانه خدمتکارى نزد ايشان فرستاد و از طرفى غلامى را گمارد که مواظب اوضاع باشد. وقتى کنيز را به محضر آن حضرت آوردند، فرمود: من نيازى به کنيز و خدمتکار ندارم؛ لذا او را برگردانيد. هارون الرشيد از اين کار ناراحتشد و گفت: ما با اجازه او، وى را زندانى نکردهايم تا کنيز را نيز با اجازه او به آنجا بفرستيم و بعد دوباره دستور داد کنيز را به زندان برگردانند... مدتى گذشت. غلام، گزارش داد که کنيز نيز به سجده افتاده و پيوسته و مرتب در سجده مىگويد: «قدوس قدوس سبحانک سبحانک سبحانک.» هارون گفت: موسى بن جعفر وى را سحر کرده است!! او را با سرعت نزد من آوريد. وقتى کنيز را نزد او بردند، ديدند از خوف خدا مىلرزد و مرتب به آسمان نگاه مىکند؛ آن گاه مشغول نماز گشت. هارون پرسيد: چرا چنين مىکنى، اين چه حالى است که در پيش گرفتهاى؟ کنيز گفت: من داستان بسيار عجيبى دارم، و آن اين است که وقتى محضر امام کاظم عليه السلام شرفياب شدم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود. سرانجام به وى عرض کردم: اى مولا و سيد من! آيا کارى داريد که من آن را انجام دهم؟ فرمود: من با تو کارى ندارم. عرض کردم: مامور به خدمتشما مىباشم. فرمود: اينها چه بد فکر مىکنند. ناگهان متوجه باغ بزرگى شدم که ابتدا و انتهاى آن پايانى نداشت؛ اين باغ با فرشهاى زيبا و پرارزش مفروش شده بود، و کنيزان و حوريانى زيبا در آن صف کشيده بودند، و در دستهاى خود ظرفهاى آب و طشتبراى شستن دستهاى آن حضرت آماده ساخته بودند، از آن به بعد به سجده افتادم تا لحظهاى که غلام به بالين من آمد. هارون گفت: شايد اين قضايا را در خواب ديدهاى؟ کنيز گفت: به خدا قسم همه اينها را قبل از اينکه به سجده روم با چشمان خود ديدم و سجدهام براى سپاس از آنها بود. هارون دستور داد از او مراقبت نمايند که اين حرفها را به کسى نگويد. آن کنيز دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد. هميشه کارش اين بود و مرتب مىگفت: عبدصالح نيز چنين مىکرد و من در عالم واقع ديدم که آن کنيزان مرا خطاب کردند که از حضور امام کاظم عليه السلام دور باشم و به من گفتند که ما براى خدمت امام موسى بن جعفر برتر و مناسبتر هستيم. ب) بيدارى شقيق
شقيق مىگويد: «در سال 149 هجرى براى زيارت خانه خدا عازم مکه شدم و در بين راه چشمم به جوانى افتاد که در گوشهاى نشسته بود و لباس پشمى بر تن داشت. با خود گفتم: به خدا سوگند! اين جوان از «صوفيه» است، الآن مىروم و او را تحقير مىکنم. چون به نزديک او رسيدم، به من گفت: اى شقيق! از بدگمانى دورى گزينيد، زيرا بعضى از گمانها گناه است. با شنيدن اين جمله از او دور شدم و با خود گفتم: او از قلب من خبر داد! و با نام و نشانم با من سخن گفت! تصميم گرفتم از وى درخواست کنم که مرا جزء دوستان خود قرار دهد تا از او استفاده نمايم. بنابراين، به دنبال او رفتم ولى هرگز به او نرسيدم و او از چشمم ناپديد شد؛ اما من هميشه به فکر او بودم و آرزو مىکردم که او را دوباره ببينم. ناگاه در سرزمينى به نام «واقصه» ديدم که او مشغول نماز است و از شدت خضوع و خشوع اعضايش مىلرزد و اشک از چشمانش فرو مىريزد. تصميم گرفتم به حضور او رسيده، از وى عذرخواهى نمايم. چون از نماز فارغ شد قبل از آنکه سخن بگويم فرمود: «يا شقيق! اتل «وانى لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى»؛اى شقيق! بخوان [اين آيه قرآن را که خداوند مىفرمايد:] به راستى من مىبخشم کسى را که توبه نموده، ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايتيابد.» شقيق مىگويد: او وقتى آيه را خواند به راه خويش ادامه داد و من به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: خدايا! اين کيست که دو بار از قلب من خبر داد؟ لابد از ابدال و اولياى الهى است. براى بار سوم او را در کنار چاهى مشاهده کردم، او مىخواست از آب چاه مشک کوچک خود را پر از آب کند، ناگهان طناب مشک پاره شد و به درون چاه افتاد. او دعايى خوانده، از خدا خواست که مشکش را برگرداند، ناگاه چاه پر از آب شد و آن جوان مشک را با دستش گرفت، و سپس از آب چاه وضو گرفته، مشغول خواندن نماز شد. بعد از انجام چهار رکعت، در گوشهاى مشغول خوردن غذا شد. من محضر او رفته، بعد از سلام عرض کردم: اجازه مىدهيد من هم از طعام شما استفاده کنم؟ آن جوان فرمود: اى شقيق! پيوسته نعمتهاى ظاهرى و باطنى خدا شامل حال ما است، تو نيز حسن ظن به خدا داشته باش و اينک بيا و از طعام موجود استفاده کن. شقيق در کنار سفره آن جوان قرار گرفت و از غذاى او که نوعى حلوا بود خورد و از آب مشک نوشيد. او مىگويد: اين غذا را لذيذترين غذاها يافتم و تا چند روز ديگر ميل به غذا و آب نداشتم. او اضافه مىکند که با آن جوان وداع کردم و ديگر او را نديدم، تا سرانجام در مکه معظمه شبى او را از دور ديدم، ساعات آخر شب بود، او مشغول نماز و مناجات بود، و مرتب زارى و گريه مىکرد. چون فجر طلوع کرد به نماز صبح مشغول شد و طواف کعبه را انجام داد و هنگامى که خواست از کعبه دور شود، جمعيت زيادى دور او را گرفتند... من از يکى از آنان پرسيدم، اين جوان کيست؟ جواب داد: اين امام کاظم، موسى بن جعفر عليهما السلام است.
ماييم و عنايت امام کاظم
چون ذره به سر منزل خورشيد رسيم
اين زمزمه در عرش برين است امشب
مژده به محمد و على و زهرا
ميلاد امام هفتمين است امشب
يک سينه ولايت امام کاظم
در ظل هدايت امام کاظم
پيدايش نور شمس دين است امشب
ميلاد امام هفتمين است امشب
ميلاد امام هفتمين است امشب