1. گريه پيامبر هنگام ولادت امام حسين عليه السلام - پاسخ به شبهات عزاداری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به شبهات عزاداری - نسخه متنی

حسین رجبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


1. گريه پيامبر هنگام ولادت امام حسين عليه السلام

حافظ احمد بن حسين بيهقى به نقل از على بن حسين عليه السلام و آن حضرت از اسما بنت عميس روايت مى‏كند كه گفت: «من در ولادت حسن و حسين قابله جده‏ات فاطمه عليهم السلام بودم. وقتى حسين عليه السلام به دنيا آمد، رسول خدا به سراغ من آمد و فرمود: اى اسما فرزندم را بياور. حسين را در پارچه سفيدى قنداق كرده به دست آن حضرت دادم. در گوش راست اذان و در گوش چپ ايشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشته و گريستند! عرض كردم پدر و مادرم فدايت، چرا گريه مى‏كنيد؟ فرمود: بر اين پسرم! گفتم: او كه هم اكنون متولد شده است. فرمود: اى اسما! پسرم را گروه ستمگران خواهند كشت، خداوند شفاعتم را به ايشان نرساند! آنگاه فرمود: اى اسما اين مطلب را براى فاطمه مگو، چون تازه بچه‏دار شده است». (1)

در اسلام اين نخستين مجلسى بود كه در منزل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم براى عزاى حسين شهيد منعقد شد و گوش دنيا تا آن روز نشنيده بود كه در روز ولادت، به جاى مجلس سرور و شادى، مجلس ماتم بپا كنند و در ساعت اول ولادت، به جاى تبريك، خبر از شهادت طفل تازه به دنيا آمده بدهند! تاريخ از زمان آدم تا خاتم هرگز چنين رخدادى به خود نديده است كه چون فرزندى به دنيا آمده باشد، به جاى هداياى مسرت بخش، خاك قتلگاه او را به پدر اهدا كنند!

2. خوابى كه ام الفضل ديد

ام الفضل مى‏گويد: «به محضر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم وارد شدم و عرض كردم ديشب خواب بسيار ناراحت كنند ه‏اى ديدم. حضرت فرمودند: خوابت را نقل كن. عرض كردم: در خواب ديدم گويا قطعه‏اى از بدن مبارك شما جدا و در دامن من گذاشته شد! حضرت فرمودند: رأيت خيراً تلد فاطمه غلاماً فيكون فى حجرك. فولدت فاطمه الحسين فكان فى حجرى كما قال رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم فدخلت يوماً الى رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم فوضعته فى حجره ثم حانت منى التفاته فاذاً عينا رسول اللّه تهر قان من الدموع فقال يا نبى اللّه بأبى أنت و امى مالك قال: اتانى جبرئيل عليه الصلاة و السلام فاخبرنى ان أمتى ستقتل ابنى فقلت هذا؟ فقال نعم و أتانى تربة من تربته حمراء؛ (2) خواب خوبى ديده‏اى، از فاطمه عليها السلام فرزندى به دنيا مى‏آيد و در دامن تو رشد مى‏كند. چندى بعد فاطمه حسين را به دنيا آورد؛ چنانچه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده بود. روزى بر آن حضرت وارد شدم، حسين را در دامن خود نشاند و چشمانش پر اشك شده و گريست. عرض كردم پدر و مادرم به قربانت، اى رسول خدا! شما را چه شده است؟ فرمودند: جبرييل نازل شد و خبر داد كه امتم فرزندم حسين را به قتل مى‏رسانند. گفتم اين فرزند را؟ فرمودند: آرى. سپس خاك سرخى را به من دادند». و اين خاك همان خاكى بود كه ساليان بعد حسين بر روى آن به شهادت رسيد.

/ 194