تبیان، دستیار زندگی
دو رمان قدیس و عالیجناب شهردار را با یک هدف نوشتم و فکر می کنم این دو رمان کاملا همسو و هم مضمون هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک روی دو رمان

عالیجناب شهردار

نویسنده: ابراهیم حسن بیگی

ناشر: نیستان، چاپ اول ۱۳۹۴

۱۴۴صفحه، ۸۰۰۰ تومان

دو رمان قدیس و عالیجناب شهردار را با یک هدف نوشتم و فکر می کنم این دو رمان کاملا همسو و هم مضمون هستند. هر چند به لحاظ ساختار کاملا متفاوت از همند. قدیس پس از عالیجناب شهردار نوشته شد اما به جهت مشکل ممیزی در انتشار عالیجناب شهردار پیش از آن منتشر شد. اما چرا این دو رمان به ظاهر کاملا متفاوت هم سو و هم مضمونند؛ در حالی که قدیس رمانی است درباره حضرت علی (ع) و عالیجناب شهردار رمانی است متفاوت از آن؟

علت همسویی این رمان را باید درمضمون و محتوای آنها جستجو کرد. در رمان قدیس شخصیت و شیوه ی حکومت داری امام علی را برجسته کرده ام. کیفیت حکومت و دیدگاههای امام درباره آن و اتفاقات افتاده در طول زمانی پنچ ساله‌ی حکومت امام مدنظرم بوده است. این که حکومت متاعی است که اگر با حب دنیا و دنیا طلبی آمیخته شود باعث دور شدن انسان از خدا و سقوط او می شود. در رمان قدیس با بهره‌گیری از نهج البلاغه بارها به این مهم پرداخته شده است. اساسا هدف من از نوشتن قدیس طرح دیدگاه های امام درباره‌ی حکومت و قدرت حاکمان بود و اینکه خداوند حکومت را وسیله‌ی خدمت به مردم قرار داده است و امام در قدیس به خوبی خطرات پیش پای حاکمان را به آنها نشان می دهد.

اما در رمان عالیجناب شهردار مصداق عینی و بیرونی سفارشات امام به زمامداران عینیت می یابد. یعنی شخصیتی ساده و نسبتا سالم به حکومت می رسد که قصدش اصلاح امور است. می خواهد منشاء خیر و خدمت برای مردم باشد. تلخی های حکومت ظالمانه گذشته را از اذهان مردم دور کند و حکومتی عادلانه و مبتنی بر رأی و خواست مردم را جایگزین حکومت جابرانه قبل نماید.

اما در طول رمان حوادثی رخ می دهد که شخصیت خوب رمان گرفتار دنیا طلبی و لذات قدرت و حکومت می‌شود و به جای این که حکومت را در اختیار بگیرد و به مردم خدمت کند حکومت او را در اختیار می گیرد و به مردم ظلم می کند. در حکومت او قرار بوده در بر پاشنه ی دیگری بچرخد. اما مدت زمانی نمی گذرد که دو باره دربه پاشنه دیکتاتوری گذشته می چرخد.

در رمان عالیجناب شهردار سعی کرده ام نشان بدهم که منشاء فساد، ظلم و دیکتاتوری دوری از اصول و آرمان های الهی است. دوری از فطرت پاک و در غلتیدن در هواهای نفس است. امام علی (ع) در رمان قدیس در افتادن در هواهای نفسانی را عامل سقوط حاکمان می داند. حاکم یا همان شهردار رمان عالیجناب شهردار هرگز انسان ظالم و قدرت‌طلب نبوده است. شخصی بوده از طبقات پایین اجتماع و از همان ابتدای رسیدن به حکومت قصدش خدمت به مردم بوده است. اما دیری نمی پاید که اسباب قدرت و ثروت او را می فریبد. جایگاه تازه و بهره مندی از امکانات برتر و لذت جویی باعث می شود تا از گذشته های خودش فاصله بگیرد و خدمت رسانی به مردم را در تضاد با داشته های خود بداند؛ لذا سقوط انسانیت و اخلاق آغاز می شود.

رمان عالیجناب شهردار فاقد مکان و زمان است. یعنی مکان این رمان ما به ازای بیرونی ندارد. نمی شود گفت این رمان در کجا اتفاق افتاده است و یا این رمان در چه زمانی رخ داده است. رمان عالیجناب شهردار حتی فاقد شخصیت های داستانی شبیه آن چه در رمان های دیگر می‌بینیم است. یعنی شخصیت ها اسم و هویت شناسنامه ای ندارند. شخصیت ها در طول رمان به القاب و سمت های اداری‌شان شناخته می شوند. از این رو رمان عالیجناب شهردار را باید در ردیف رمان های تمثیلی طبقه‌بندی کرد.

در رمان های تمثیلی همه حوادث و شخصیت ها تابع منطق داستانی نیستند. لذا عناصری چون شخصیت پردازی به شکل رمان های امروزی را نمی شود در آنها دید. در رمان های تمثیلی همه ی عناصر در اختیار محتوای مورد نظر نویسنده دستخوش تغییر و تحول می شوند.

شاید بشود گفت یکی از رمان های تمثیلی معاصر رمان قلعه ی حیوانات نوشته جورج اورول است که شهرتی جهانی دارد و رمان عالیجناب شهردار هم شاید بی شباهت به این شاهکار داستانی معاصر نباشد. جورج اورول نیز در رمان خود همین مضمون را دنبال کرده است. اما من در نوشتن عالیجناب شهردار به دنبال پیروی از اورول و ایستادن در جای پای او نبوده ام. هر چند تشابهات مضمونی در دو یا چند رمان اساساً مضموم و ناپسندیده نیست. بلکه ان چه به عنوان تقلید از دیگری نام برده می شود در حوزه ی ساختاری است.

شاید اگر به رمان عالیجناب شهردار همان ابتدا مجوز چاپ می دادند رمان قدیس نوشته نمی شد. و البته چه خوب شد که این اتفاق افتاد تا قدیس هم نوشته شود. من نوشتن رمان محمد و قدیس را برای خودم یک توفیق ناب می دانم. بخصوص رمان قدیس که توانستم در آن از سخنان و اندیشه های امام علی بهره ها بگیرم و آن را به خواننده کتابم انتقال دهم.

گفته شده است رمان عالیجناب شهردار یک رمان سیاسی است و نوشتن آن واجد جسارت از سوی نویسنده است. البته من چنین اعتقادی ندارم و رمان عالیجناب شهردار را رمان صرفا سیاسی نمی دانم با این که موضوع ظاهری رمان مساله حکومت و سیاست است. می شود آن را در طبقه ی رمان های سیاسی جای داد. اما به زعم من رمان عالیجناب شهردار یک رمان دینی است. هر چند گفتن این حرف و دینی دانستن رمان عالیجناب شهردار کمی دور از ذهن باشد اما من به عنوان نویسنده ای با دیدگاه های مذهبی تلاش کرده ام تا بخشی از اندیشه های مذهبی ام را با تکیه بر آمیزه های دین در حکومت داری در این رمان تبیین کنم.

خطری که که شخص شهردار(به عنوان نماد قدرت و حاکم) در این رمان گرفتارش شده و سقوط انسانی و اخلاقی اش را باعث گردیده خطری است که ربطی به حاکمان و مسئولان رده ی بالا ندارد. این خطر در کمین همه ی ماست.حتی افراد بسیار عادی. حتی بزرگ یک خانواده و رئیس یک ادراه ی کوچک. در عین حال من اعتقاد دارم که ان چه به سر شهردار آمد ممکن است به سر بسیار از ما بیاید که صد البته امده است. دور شدن از ارزشهای اخلاقی و انسانی یکی از بیماری های فراگیر انسان ها در همه ی عصر ها و نسل ها بوده است و فلسفه ی بعثت همه ی پیامبران هم در واقع دور کردن انسان ها از پرتگاه رذالت‌ها است. و بدیعی است که انسان هر چه صاحب قدرت و نفوذ بیشتری باشد. هر چه پست و سمت بالا تری داشته باشد بیشتر در معرض سقوط قرار می گیرد و در آمیزه های دینی ما کرراً به این موضوع اشاره شده است و به همین دلیل من این رمان را رمانی مذهبی می دانم هر چند اگر ظاهر رمان چیز دیگری را نشان دهد.

در باره ی طنز نهفته در رمان هم باید بگویم که طنزی نیست که بخواهد خواننده اثر را بخنداند. بلکه از نوع طنز تلخ است. طنزی که خواننده را به تفکر وا می‌دارد. و این طنز از جایی پررنگ تر می شود که عالیجناب شهردار قدرت را قبضه می کند و بر خرِمراد سوار است. شهردار در این مقطع تبدیل به انسانی می شود که غرق در ناز و نعمت است و از امور حکومت غافل می شود و طبق معمول مگس های دور شیرینی امور را به دست می گیرند و از غفلت شهردار سوء استفاده می کنند.

عموما کسانی که از راه مجاهدت و تلاش به موقعیتی نمی رسند قدرت موهبت به دست آمده را نمی دانند ودر لذت جویی از قدرت راه افراط را می پیمایند و تصمیمات سبک سرانه ای می گیرند که منجر به طنز می شود.

رمان عالیجناب شهردار ساختار و روایت ساده ای دارد. پیچیده و تکنیکی نیست. ساده هم خوانده می شود. لذا از این نظر هیچ شباهتی به دیگر رمان هایم ندارد که منتقدین محترم هم در نقد هایشان به این موضوع اشاره کرده و عالیجناب شهردار را رمانی متفاوت نامیده اند.

*این مطلب توسط نویسنده کتاب نوشته شده است.

منبع: الف.

جلد کتاب:

یک روی دو رمان