علل وسعت اخبار و فضايل - علل وسعت اخبار و فضایل امام علی بن ابی طالب(ع) در «تاریخ یعقوبی» نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علل وسعت اخبار و فضایل امام علی بن ابی طالب(ع) در «تاریخ یعقوبی» - نسخه متنی

محمد حسین ریاحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حوزه اصفهان ـ ش5 و 4 ، زمستان 1379- بهار1380

علل وسعت اخبار و فضايل

امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ در «تاريخ يعقوبي»

محمد حسين رياحي

ابي واضح احمد بن ابي يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح (در گذشته 292 هـ.ق.) نامي است که از يعقوبي در منابع شرح حال ياد شده است. وي به عنوان کاتب و اَخباري شهرت دارد؛ لقب نخست، اشاره به شغل دبيري در دربار عباسي است و لقب دوم، به اعتبار مورّخ بودن و آشنايي او با اخبار تاريخي. از او به عنوان اصفهاني و مصري نيز ياد شده است.

با مراجعه به منابع مختلف مي‌توان پي برد که نياکان وي اصلاً ايراني و از مردم اصفهان بوده‌اند. امّا به گفته مرحوم دکتر محمد ابراهيم آيتي اين که آباء‌ وي کي و چگونه از اصفهان به عراق عرب رفته‌اند، در جايي مطلبي درج نشده است. و به اين دليل نيز او را مصري ناميده‌اند که در اواخر عمر مدّتي را در آن جا به سر برده و برخي نيز وفات او را در مصر دانسته‌اند.

تاريخ تولّد وي معلوم نيست اما ياقوت حموي وفات او را در سال 284 هجري قمري دانسته است. وي در کتاب مشاکلة الناسِ خود، روال تاريخي کتاب را به معتضد عباسي (خلافت از بيستم رجب سال 279 تا ربيع الثاني 289 هـ.ق.) خاتمه داده است. به علاوه وي در کتاب البلدان از سقوط طولونيان که در سال 292 هـ.. ق. اتفّاق افتاده ياد کرده است. در اين صورت وي بايد تا سال 292 هـ.ق. زنده بوده باشد.

تاريخ يعقوبي چندين بار چاپ شده است، ولي متأسفانه بايد گفت به دليل عدم رواج آن در دوره‌هاي گذشته، نسخه‌هاي خطي چنداني از آن در دست نيست. اين کتاب يک بار در هلند به سال 1883 ميلادي (1301 هـ.ق.) چاپ شده است و پس از آن در نجف در سه جلد با مقدمه و تعليقات محمد صادق بحرالعلوم به چاپ رسيده است. چاپ رايج آن از انتشارات دار صادر بيروت در دو جلد است.

جلد اول از هبوط آدم ـ عليه السلام ـ آغاز مي‌گردد و پس از ذکر سرگذشت پيامبران و شاهان بني اسرائيل و زندگي مسيح ـ عليه السلام ـ‌ به تاريخ فرمانروايان سرياني و پادشاهان موصل، بابل، هند، يونان، روم، پارس، چين، مصر، بربر، حبشه، سودان، شام، يمن و حيره مي‌پردازد و در پايان، تاريخ مفصّلي از قوم عرب در جاهليّت به دست مي‌دهد. جلد اول در واقع تاريخ عمومي قبل از اسلام است، يعقوبي در تاريخ انبيا از آدم تا مسيح ـ عليه السلام ـ و تاريخ بني اسراييل و اناجيل اربعه، علاوه بر قرآن مجيد و مآخذ اسلامي از کتاب‌هاي عهدين بسيار نقل کرده و ابتدا اطلاعات خود را راجع به شهرها و بلاد بيان کرده است.

يعقوبي در جلد دوم به ولادت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و تاريخ زندگي و وفات او، تاريخ خلفاي راشدين، خلفاي بني اميّه و پانزده تن از خلفاي بني عبّاس مي‌پردازد و اطلاعاتي درباره تاريخ صدر اسلام تا سال 259 هـ.ق.، زمان معتمد عبّاسي، در دسترس مي‌گذارد.

ترجمه فارسي تاريخ يعقوبي به سال 1341 هـ.ش. توسط مرحوم دکتر محمد ابراهيم آيتي به اتمام رسيده است. ترجمه اين کتاب تاريخي از زبان عربي به فارسي به خوبي و رواني صورت پذيرفته است و مرحوم آيتي در برخي موارد به صورت پاورقي و حواشي مطالبي را تبيين و توضيح نموده است.

شيوه نگارش اين کتاب شيوه‌اي تاريخي است نه حديثي، بدين معنا که يعقوبي مانند برخي از مورّخانِ محدّث، حوادث تاريخي را به صورت حديث با ذکر سلسله سند نياورده بلکه به عنوان يک مورّخ پس از استفاده از مآخذ مختلف، کار خود را تأليف کرده است. کار او از اين حيث شبيه کتاب اخبار الطوال دينوري و مروج الذّهب مسعودي است، نه مانند تاريخ طبري.

بايد توجه داشت که گرچه شکل تأليف کتاب تاريخي است اما به دليل آن که وي سند مطالب خود را نياورده است راه را براي بررسي سندي نقل‌ها بر محقّقان بسته است. افزون بر آن، سير تدوين کتاب يعقوبي، بر اساس سال شمار نيست، بلکه بر اساس سرفصل‌هاي تاريخي مانند روي کار آمدن خلفاست. اين شيوه نيز شيوه‌اي است که مسعودي در کتاب مروج الذّهب از آن پيروي کرده، اما در تاريخ طبري حوادث به صورت سال شمار است.

نکته‌اي که باعث تأسف است اين است که اين کتاب در چند نسخه محدود بر جاي مانده و مقدمه مجلّد اول از بين رفته و به همين دليل کيفيت تدوين آن و نيز مآخذي که مؤلف براي کتاب خود بيان کرده به دست ما نرسيده است. آنچه مسلم است اين که، مجلّد اول کتاب يعقوبي، با توجه به آن که وي در عصري مي‌زيسته که آثار زيادي از فرهنگ ساير ملل به عربي در آمده بود ـ بر اساس مآخذ زيادي که نوشته شده ـ مشتمل بر آگاهي‌هاي منحصري است که در منابع ديگر وجود ندارد. طبعاً منابعي که در دسترس بود، هر کدام با شيوه‌هاي معمول در فرهنگ‌هاي وابسته تأليف شده و به همين دليل امکان اعتماد به آنها به طور کامل وجود نداشته است؛ اين مطلب شامل منابع اسراييلي نيز مي‌شود که يعقوبي در مجلّد نخست و در اخبار انبيا از آنها بهره برده است.

خوشبختانه مقدّمه جلد دوم در دست است و وي به اجمال به برخي از منابع خود اشاره کرده است. برجسته‌ترين مورّخان و اخبارياني که وي نام آنها را آورده عبارتند از:

اسحاق بن سليمان‌ ] هاشمي[ که از شيوخ بني هاشم نقل مي‌کند.

ابو البختري وهب بن وهب قرشي ] که از جعفر بن محمد و ديگران نقل مي‌کند[ .

ابان بن عثمان بجلي] از جعفر بن محمد[ .

عبدالملک بن هشام ] به روايت بکائي از ابن اسحاق[ .

ابو حسان زيادي ] از کلبي و ديگران[ .

هيثم بن عدي ] از عبدالله بن عباس همداني[ .

محمد بن کثير قرشي] از ابوصالح و ديگران[ .

مدائني.

ابو معشر مدني.

محمد بن موسي خوارزمي منجّم.

استفاده از منبع اخير سبب شده است تا وي آگاهي‌هاي نجومي گسترده‌اي را در تعيين زمان نجومي روي کار آمدن هر خليفه به دقت مشخص کند.

يعقوبي در مقّدمه مجلّد دوم يادآور شده است که قصد تأليف کتابي مختصر را داشته و لذا بسياري از اشعار هم چنين اخبار طولاني را از آن حذف کرده است. با اين حال، مقايسه‌اي کوتاه ميان تاريخ يعقوبي، با آثار حتي مفصل ديگر نشان مي‌دهد که وي به دليل دسترسي به برخي از منابع، اخبار بسيار بديعي را در کتاب خود آورده که در کتاب‌هاي ديگر نيامده است.

قابل توجه است در اين کتاب بيش از 460 نامه آمده که البته به برخي از آنها تنها اشاره شده و در بسياري از موارد عين نامه آمده است.

افزون بر آن اخبار يعقوبي از جهاتي با اخبار رايج در ساير منابع متفاوت است و مي‌تواند در مقايسه با ساير متون مشابه، راهنماي محقّق در رسيدن به واقع باشد.

تاريخ يعقوبي نسبت به بسياري از کتب مهم تاريخي مسلمين در باب فضايل و شايستگي‌هاي امام علي ـ عليه السلام ـ از امتيازات ويژه‌اي بر خوردار است. خصوصاً اين که ابي واضح احمد بن ابي يعقوب با علاقه، دقّت و وسعت بيشتري به مسايل فردي و اجتماعي شخصيّت امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ پرداخته است. مهم‌ترين علّت ـ آن را بايد تشيّع وي دانست. از جمله مواردي که دلالت بر اين موضوع دارند، مسايل زير را مي‌توان بر‌شمرد:

1 ـ تشيّع اجداد و نياکان او.

واضح،‌جدّ او، از موالي منصور دوانيقي و صالح بن منصور بود و بدين جهت خاندان واضح به عنوان عبّاسي نيز معروف شدند و يعقوبي هم به ابي واضح شهرت يافت. يکي از گذرهاي بغداد به نام واضح، جدّ يعقوبي، «سکنه واضح» ناميده شده و هنگامي که منصور سرپرستي ساختمان و امور مربوط به هر يک از چهار ناحيه ربض‌هاي بغداد را در عهده يکي از مهندسين و چند نفر ديگر قرار مي‌داد، ناحيه‌اي را که از دروازه کوفه تا دروازه شام و خيابان راه انبار تا حدودي ربض‌ حرب بن عبدالله امتداد داشت در عهده سليمان بن مجالد و مولاي خويش، «واضح»، و عبدالله بن محزر مهندس قرار دارد.

واضح در سال 158 هـ.ق. از طرف منصورِ خليفه، به حکومت ارمنستان منصوب شد و تا پايان خلافت منصور بر سر کار بود و حکومت ارمنستان و آذربايجان را به دست داشت. در 23 جمادي الاخر سال 162 هـ.ق. واضح به حکومت مصر گماشته شد.

هنگامي که مهدي عباسي (خلافت 158 ـ 169 هـ.ق.) در سال 160 به حج رفت و ديوارهاي مسجد الحرام را به منظور توسعه دادن مسجد و در وسط قرار گرفتن کعبه خراب کرد و براي تأمين اين منظور خانه‌هاي مردم را خريداري کرد و صنعتگران و مهندسان را از هر ناحيه فرا خواند، به واضح،‌ مولاي خود، که حاکم مصر بود نوشت تا اموال و ديگر لوازم اين کار را به مکه حمل کند و در آن جا به يقطين بن موسي و محمد بن عبدالرحمن تسليم نمايد.

هنگامي که حسين به علي بن حسن بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب در دوران خلافت هادي عبّاسي خروج کرد و در فخّ به شهادت رسيد، ادريس بن عبدالّه بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب از اين واقعه جان سالم برد و راهي مصر گرديد. در اين زمان که واضح جدّ يعقوبي عهده‌دار بريد مصر بود، وي که شيعي معتقدي بود، ادريس بن عبدالله بن عبدالله بن حسن ـ برادر نفس زکيه ـ را به مغرب فراري داده و جانش را بر سر اين کار گذاشته و به دستور هادي عبّاسي او را گردن زده يا به دار آويختند.

برخي بر اين اعتقادند که او به دست هارون الرّشيد و در ايام خلافت وي به شهادت رسيده است. محمد بن جرير طبري در تاريخ الامم و الملوک از واضح تحت عنوان «رافضي، خبيث» ياد کرده است و نيز در کتاب الکامل في التاريخ ابن اثير جزري او را شيعيان علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ قلمداد نموده است.

چنان که به دست مي‌آيد او از شيعيان فداکار اهل بيت بوده و جان خود را به همين دليل بر سر اين کار نهاده است و بدين ترتيب بايد گفت تشيّع در خاندان يعقوبي به همين صورتِ سنّتي وجود داشت و اين علايق، به يعقوبيِ مورّخ نيز رسيده است. دانسته است که شيعيانِ امامي در اين دوران به کارهاي اداري اشتغال داشته‌اند. نمونه روشن، علي بن يقطين است که به دستور امام کاظم ـ عليه السلام ـ در دولت عبّاسي مشغول بوده است.

2ـ وسعت اخبار درباره علي ـ عليه السلام ـ و بيان فضايل آن حضرت و مواضع جانبدارانه يعقوبي.

بدون شک يعقوبي مورّخي است که شيعه مذهب که آثار تشيّع وي در کتاب تاريخي وي و حتي اثر جغرافيايي او، البلدان، نيز مشهود است. يعقوبي حديث غدير خم و حديث ثقلين و تفسير آن به «کتاب خدا و عترت» را روايت کرده و نيز نزول آيه هاليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام ديناًه را در روز نصب امير‌المؤمنين علي بن ابي طالب ـ صلوات الله عليه ـ در روز غدير خم تصريح کرده است.

اخبار وي در داستان سقيفه، برخوردهاي خلفا و نيز سيري که از خلافت امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ به دست مي‌دهد، نشان از تشيّع کامل اما تا اندازه‌اي معتدل وي دارد. يعقوبي در خلفاي راشدين جز از علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ تعبير به «امير مؤمنان» نمي‌کند.

وي در سيري که از تاريخ حوادث اسلام ارايه داده، پس از آغاز بحث معاويه به موازات عناويني که براي روي کار آمدن خلفا دارد،‌ از امامان شيعه ـ علهيم السّلام ـ نيز سخن مي‌گويد. عناويني چون «وفات حسن بن علي»، «مقتل حسين بن علي»، «در وفات علي بن حسين»، «وفات ابي جعفر محمد بن علي»، «وفات ابي عبدالله جعفر بن محمد و کلمات قصار او»، «وفات موسي بن جعفر»، «وفات علي الرّضا»، «وفات علي بن محمد بن علي الهادي» ـ عليهم السّلام ـ از جمله عناويني است که ذيل آنها کلمات قصاري نيز از آن بزرگواران نقل مي‌کند. کتاب يعقوبي حوادث تا سال 259 هـ.ق. را آورده و بنابراين از وفات امام حسن عسکري‌ ـ عليه السلام ـ سخن نگفته است. اين که وي از قيام زيد با اجمال تمام سخن گفته، شاهد امامي بودن او مي‌تواند باشد.

به جز کتاب تاريخ يعقوبي همان طور که ذکر شد در البلدان و نيز در برخي موارد نامي از امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ برده شده و پس از نام مبارک آن حضرت «صلوات الله عليه» را ذکر نموده است و در آن جا نيز تنها خليفه‌اي را که عنوان اميرالمؤمنين داده، علي ـ عليه السلام ـ است. هم چنين از بزرگان سادات و علويان در برخي مناطق دنياي اسلام ياد نموده است.

3ـ سلسله راويان و منابع مورد استفاده يعقوبي.

از ديگر دلايل تشيّع يعقوبي نيز مي‌تواند عنايت خاص وي به منابع روايتي يا راوياني باشد که او از آنها اخبار بسياري را نقل کرده و آنان نيز از امامان شيعه و يا معارف تشيّع مطلبي را بيان کرده و يا نوشته‌اند. حداقل مي‌توان از دو مورد چون، «ابوالبختري وهب بن وهب قرشي» و يا از سيره نويس معروف شيعه در قرن دوم هجري قمري، يعني «ابان بن عثمان بجلي» ياد نموده که هر دو از امام جعفر بن محمد ـ عليه السلام ـ روايت نموده‌اند؛ خاصه ابان که خود از اصحاب امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ بود و شمار زيادي حديث بلاواسطه از ايشان نقل کرده است.

از جمله نخستين مورّخاني که از کتاب مغازي ابان سود جسته است احمد بن واضح يعقوبي است؛ چرا که نقل‌هاي چندي در تاريخ يعقوبي وجود دارد که با آنچه در منابع ديگر به نقل از ابان آمده شباهت کامل دارد. هم چنين يعقوبي در کتاب تاريخ خود رواياتي را به نقل از ابوالبختري از جعفر بن محمد الصّادق ـ عليه السلام ـ نيز نقل کرده است.

4ـ گفته‌ها و نوشته‌هاي برخي محقّقان تاريخ و مستشرقين.

اقوال و نوشته‌هاي محققين تاريخ و تمّدن اسلامي و متشرقين ـ خاصه در قرون اخير ـ در باب شخصيّت و آثار يعقوبي نشانگر اعتقاد راسخ اين مورّخ ارجمند و جغرافي‌دان بزرگ اسلامي نسبت به آيين تشيّع است و طبيعتاً اظهار نظرهاي وي در آثارش از او يک فرد مؤمن به آرمان‌هاي شيعه را ترسيم مي‌کند. در اين راستا نمونه‌هايي از گفتارها و نوشته‌ها را با استناد به منابع مختلف نقل مي‌نماييم:

الف ـ فرانتس روزنتال در کتاب تاريخ تاريخ نگاري در اسلام در رابطه با مواضع يعقوبي، خاصه در تاريخش، مي‌نويسد:

«ميزان کارسازي اين شيوه، با وجود تمهيدات معتدل، در تاريخ يعقوبي متجّلي است، بنابراين، اين مأخذ براي علويان مطالب و نمونه‌هاي فراوان با حواشي طويل آورده، که مملو از گفتارهاي حکيمانه است، ] وي[ در معرفي تصوير عثمان به صورتي نامطلوب با توفيق بسيار روبه رو شده است.»

روزنتال در جايي ديگر آورده است:

«توجه و اهتمام او (يعقوبي) به مسايل فرهنگي، در بخش دوم، که به تاريخ اسلام مي‌پردازد، نيز ادامه يافته است. اين بخش با سخنان حکيمانه‌اي در اهميّت دانش آغاز مي‌گردد و به گونه‌اي جالب و جذّاب سخناني از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ نقل مي‌شود. اعتقادات شيعي مؤلف از روي اولويت دادن او به روايات شيعيان از رويدادهاي قرن اول هجري، و در عنايت و التفات وي نسبت به سرگذشتنامه دوازده امام و تأکيد بر اداي سهم آنان در پيشبرد خرد و حکمت بيشتر هويدا مي‌شود.»

اين مطلب روزنتال نيز نشان از هدف داري و روّيه فکري يعقوبي است که در آثارش چون تاريخ وي تجلّي يافته است.

ب ـ کلودکاهن هم در يکي از آثار خود تحت عنوان درآمدي بر تاريخ اسلام در قرون وسطي تصريح به تشيّع يعقوبي نموده و از او و اثرش چنين ياد مي‌کند:

«ابن واضح يعقوبيِ شيعي مذهب، که جغرافي‌دان هم بوده است، اثري به نام تاريخ نوشته که در دو مجلّد به سال 1883 م. چاپ شده است. نويسنده در اين آثار، پس از بررسي تاريخ ملل قديمي سامي و ساير نژادها، تا جايي که آنها را مي‌شناخته، به تاريخ اسلام پرداخته است. در بخش مربوط به تاريخ اسلام، ابتدا شرح نسبتاً خلاصه‌اي از حکومت خلفا به ترتيب تاريخي جلوس المعتمد (257 هـ.ق./ 871 م.) ديده مي‌شود.»

ج ـ هوتسما، خاورشناس هلندي (1943 ـ 1851 م.) که در باب تاريخ و فرهنگ و تمدّن اسلامي فعاليت‌هاي قابل توجهي داشته و در نسخه‌هاي خطي فراوان عربي تحقيق کرده است، در زمينه دو کتاب الاضداد ابن انباري (1881 م.) و تاريخ يعقوبي (1883 م.) که دو تأليف مهم در تاريخ اسلام از ديدگاه شيعه است نيز تحقيق کرده است.

به نوشته هوتسما، وي (يعقوبي)، به طور قطع شيعي مذهب و از پيروان مذهب جعفري بوده است.

د ـ جرجي زيدان، مورخ و نويسنده معروف نيز درباره يعقوبي و تاريخ او مي‌نويسد: از مزاياي تاريخ وي علاوه بر قدمت آن اين است که مؤلف آن شيعي مذهب است و از عباسيان چيزهايي مي‌نويسد که ديگران از ذکر آن پرهيز مي‌کنند.

هـ ـ ژان سواژه نيز در کتاب مدخل تاريخ شرق اسلامي از يعقوبي به عنوان يک نويسنده مورّخ و جغرافي‌دان شيعي ياد نموده است.

و ـ سارتن هم که از محققين بنام اروپايي در شناخت تاريخ و تمدّن مشرق زمين خاصه دوران اسلامي است، پس از آن که يعقوبي را به عنوان «مورّخ و جغرافي‌دان شيعه» معرفي مي‌کند مي‌نويسد:

«از لحاظ شيعه بودن وي، اين کتاب جالب توجّه است؛ چرا که بي‌طرفانه و با علاقه خاصي نوشته شده است.»

قابل ذکر است که بسياري از محققان شيعه نيز در دوران اخير از اقوال او در مسايل تاريخي استفاده وافري برده و از او به عنوان مورخّ و جغرافي‌دان بزرگ شيعه ياد کرده‌اند که از جمله آنها مي‌توان از مرحوم سيد محسن امين العاملي نام برد که در اثر ارزشمند خود يعني اعيان الشيعه تقريباًَ به طور مفصّل به شرح حال و معرفي آثار يعقوبي پرداخته است.

منابع و مصادر:

1ـ ابن اثير، عزالدين بن علي، الکامل في التاريخ، تحقيق: علي شيري، بيروت، دارالاحياء التراث العربي (1408 هـ.ق./ 1979 م.).

2ـ امين العاملي، محسن، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، بي‌تا.

3ـ بدوي،‌ عبدالرحمن، فرهنگ کامل خاورشناسي، ترجمه: شکراله خاکرند، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1375 ش.

4ـ جعفريان، رسول، منابع تاريخ اسلام، قم، انتشارات انصاريان، چاپ اول، 1376 ش.

5ـ روزنتال، فرانتس، تاريخ تاريخ‌نگاري در اسلام، بخش اول، ترجمه: اسد الله آزاد، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ دوم، 1366 ش.

6ـ سواژه، ژان، مدخل تاريخ شرق اسلامي، ترجمه نوش‌آفرين انصاري (محقق)، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، چاپ اول، 1366 ش.

7ـ کاهن، کلود، تاريخ الامم و الملوک، بيروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثه، 1403 هـ.ق. / 1983 م.

8ـ کاهن، کلود، درآمدي بر تاريخ اسلام در قرون وسطي، ترجمه: اسد الله علوي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1370 ش.

9ـ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، البلدان، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، 1343 ش.

10ـ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، تحقيق عبدالامير مهنا، منشورات الاعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان، الطبعة الاولي، 1413 هـ.ق. 1993م.

11ـ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1362 ش.

/ 1