معروف کرخي کيست و چرا فرقه­هاي شيعي مذهب صوفيه او را سرسلسله خود مي­دانند؟

پاسخ

گويند كه شماره طرائق صوفيه بالغ بر دويست طريقه مي‏شود و هر دسته‏اي از آنان نيز شامل شاخه مستقلي مي‏گردد؛ ولي اصول دسته‏هاي تصوف از 25 دسته تجاوز نمي‏كند كه سلسله شيوخ آن‏ها در نهايت (به ادعاي آنها) به پيامبر اسلام منتهي مي­شود ـ از اين راه براي خود مشروعيت كسب مي‏كنند ـ در بين اين 25 فرقه هم مي‏گويند كه دو سه فرقه شيعه مي‏باشند و بقيه همگي سني مذهب هستند. بعضي از اين سلسله‏ها كه مدعي تشيع هستند، به وسيله «معروف كرخي» سلسله خود را به امام رضا ـ عليه السلام ـ مي‏رسانند. اين سلسله از سلاسل «نوريه، رضويه، علويه، ذهبيه و مصطفويه» است كه آن را «ام السلاسل» تصوف نام نهاده‏اند.

معروف كرخي نزد صوفيان چنان كه معروف است، دربان امام رضا ـ عليه السلام ـ بوده كه از آن حضرت فيض و تعليم طريقت و منصب شيخ المشايخي يافته و از جانب امام اجازه يافته كه طريقه رضويه، علويه و مصطفويه را كه عبارت از عبادت و تزكيه و تصفيه نفس مي‏باشد، به طالبان صادق العقيده و پيروان ائمه برساند.[1]

از اين سلسله، چهارده سلسه ديگر به وجود آمده‏اند كه عبارتند از سلسله‏هاي: سهروردي، مولويه، نور بخشيه، صفويه، نعمت اللهيه، ذهبيه، كبرويه، اغتشاشيه، بكتاشيه، رفاعيه، نقشبنديه، جماليه، قونويه و قدريّه و بالاخره سلسله «پير حاجاتيه». برخي از اين سلسله‏ها به نام‏هاي ديگري نيز معروفند.[2]

الفت اصفهاني، صوفي معاصر مي‏گويد: «حضرت رضا ـ عليه السلام ـ طريقت را به معروف كرخي تسليم كرد و او را بدان اختصاص داد و از اين‏رو، طريقت از امامت جدا شد و شريعت و علم دين، نزد امامان باقي ماند كه آغاز آن از حضرت امام محمد تقي الجواد ـ عليه السلام ـ است كه امامت را در سال 203 هجري از امام رضا ـ عليه السلام ـ پدر بزرگوار خود دريافت كرده است.»[3]

به نوشته دكتر شيبي: معروف كرخي را آخرين صوفي كه به امامان اتصال داشته است، مي‏دانند.

از اتصال متصوفه به ائمه ـ عليهم السلام ـ پس از حضرت خبري ديده نشده است، بلكه از امام دهم حضرت امام علي النقي ـ عليه السلام ـ نقل شده‏است كه آن حضرت دشمن صوفيان بود. از آن امام روايت شده‏است كه فرمود: «همه صوفيان از مخالفين ما هستند».[4]

بدين ترتيب، نويسندگان صوفيه «معروف كرخي»، را تا آخر زندگي‏اش ملازم و دربان حضرت رضا ـ عليه السلام ـ نوشته‏اند، بلكه مرگ او را در برابر در خانه آن امام مي‏دانند و مي‏گويند كه به واسطه ازدحام شيعه بر در خانه، دنده‏هاي او شكسته شد.[5]

بنابراين، مشهورترين و پر آوازه‏ترين سلسله‏اي كه ادعاي تشيع و اتصال به امامان اهل بيت دارند، همين سلسله «معروفيه» هستند كه به وسيله معروف كرخي سلسله خود را به امام رضا نسبت مي‏دهند؛ ولي اين ادعا كاملا واهي و بي‏دليل است زيرا:

1ـ به موجب رواياتي كه از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده، آن حضرت نيز همانند ساير ائمه اطهار مخالف تصوف و صوفيگري بوده است. از جمله بسياري از ثقات علماي شيعه به سند صحيح از بزنطي و اسماعيل بن بزيع[6] از امام رضا ـ عليه السلام ـ روايت كرده‏اند كه فرموده: «من ذكر عنده الصوفيه و لم ينكر هم بلسانه و قلبه فليس منا ومن انكرهم فكانّما جاهد الكفار بين يدي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ »[7]

هر كس نزد او نام صوفيه ذكر شود و به زبان و قلب خود آنان را انكار نكند، از ما نيست. هر كس صوفيه را انكار كند، مانند كسي است كه با كفار در حضور رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ جهاد كرده است.

از اين روايت استفاده مي‏شود كه هر كس مخالف صوفيه نباشد، شيعه اهلبيت نيست. از امام رضا ـ عليه السلام ـ غير از اين حديث، چند حديث ديگر نيز در طعن صوفيه نقل شده است. با اين وجود، صوفي‏ها مي‏گويند كه معروف كرخي دربان آن حضرت و صوفي بوده است.

2ـ اين افسانه ساختگي است و هيچ اساسي جز همان نوشته‏هاي صوفيه ندارد، زيرا امام رضا ـ عليه السلام ـ در طول زندگي خود وارد بغداد نشده و تا سال 200 هجري در مدينه امامت داشته و در همان سال به درخواست مأمون از مدينه راهي خراسان شده‏است و طبق گواهي تاريخ، حركت آن حضرت به ايران از مسير بغداد نبوده است. از طرفي طبق آنچه صوفيه متذكر شده‏اند، معروف كرخي نيز تا آخر عمر از بغداد خارج نشده و در فاصله سال 200 تا 201 هجري در همان‏جا فوت كرده‏است.[8]

بنابراين، «معروف» در حال حيات حضرت رضا ـ عليه السلام ـ فوت كرده است. زيرا وفات امام رضا ـ عليه السلام ـ به سال 203 هجري مي‏باشد. و به قول خود صوفيه چون در يک زمان دو قطب نمي­تواند جمع شود، پس در زمان حضرت رضا ـ عليه السلام ـ ، معروف اصلاً حق نداشته خود را مرشد بداند، با اين وجود صوفيه فرقه خود را به او مي‏رسانند! اگر بگويند كه معروف بعد از امام قطب شده، جواب آن است كه بعد از امام معروف زنده نبود تا قطب شود.[9]

3ـ مسأله درباني معروف هم، جنبه ساختگي دارد، اين كه گفته‏اند معروف در كودكي به دست حضرت رضا ـ عليه السلام ـ اسلام آورد و از همان زمان به منصب درباني در آمد، بسيار بعيد به نظر مي‏رسد؛ زيرا بر فرض محال اگر حضرت رضا ـ عليه السلام ـ ، در مسير حركت به سوي ايران به بغداد تشريف برده باشند، حضرت در آن شهر بيش از يك روز نمي­تواند توقف کرده باشد و اگر اين درباني در مدينه بوده، هيچ كس از صوفيه به آن اشاره نكرده كه معروف كرخي به مدينه رفته است. و درباني او در خراسان نيز غير معقول است، زيرا معروف کرخي قبل از آن فوت نموده بود.

4ـ اگر درباني معروف راست بود، مي‏بايست علماي شيعه آن را در كتب رجال خود ثبت مي‏نمودند، در حالي كه در هيچ كدام از كتب رجال و تواريخ كه به شرح حال اصحاب، خواص، خدّام و موالي ائمه اطهار پرداخته و ولادت هر يك از مشاهير و مجاهيل و ثقات و ممدوحين و مذمومين ايشان را نگاشته‏اند، اصلاً متعرض شرح حال معروف كرخي نشده‏اند و ابداً نامي از او نبرده‏اند. اينك مي‏توان گفت: سمت درباني او نسبت به حضرت رضا ـ عليه السلام ـ از آن دروغ‏هاي شاخدار صوفيانه است.

5ـ شيخ عطار مي‏گويد: معروف ترسايي بود كه به دست علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ مسلمان شده بود و آن‏گاه نزد «داوود طايي»[10] رفته و رياضت بسيار كشيده[11] و داوود از تلامذه ابو حنيفه بود.[12] و نيز نقل كرده كه چون معروف وفات كرد، جهودان و ترسايان و مؤمنان هر سه طايفه بر جنازه او دعوا كردند كه از ماست، و جنازه او را ما بر مي‏داريم.[13] ناگفته نماند كه در دعواي مذكور، شهادتي هست بر آن كه معروف لامذهب بوده و به مقتضاي «الصوفي لا مذهب له» عمل مي‏كرده كه كفار و مسلمين او را از خودشان مي‏شمرده‏اند و اگر او مسلمان صحيح العقيده‏اي بود، هرگز كفار او را از خودشان نمي‏شمردند.

البته، متأخرين صوفيه در ايران، چون ديدند، ايرانيان شيعه شدند، براي اين كه بتوانند در كنار شيعيان به حيات خود ادامه دهد و از فرهنگ غني و زنده آيين تشيع تغذيه كنند، ادعاي شيعه­گري نمودند. براي گول زدن شيعه‏ها سلسله خود را به واسطه معروف كرخي به حضرت رضا ـ عليه السلام ـ اتصال دادند.

[1] . طرائق الحقايق، ج 2، ص135 ـ 133.

[2] . دائره المعارف شيعه، ج 4، ص418.

[3] . همبستگي ميان تشيع و تصوف، ترجمه شهابي، ص 231.

[4] . الصلة بين التصوف و التشيع، ص 225.

[5] . طبقات الصوفيه، ص 85، رهبران طريقت، ص 130.

[6] . بزنطي و ابن بزيع هر دو از بزرگان شيعه و از خواص امام رضا ـ عليه السلام ـ بوده‏اند. به كتب رجال مراجعه شود.

[7] . سفينة البحار، ج 2، ص57، شرح نهج البلاغه خوئي، ج 4، ص304.

[8] . از كوي صوفيان تا حضور عارفان، ص 269.

[9] . حقيقه العرفان، ص 85.

[10] . داود طايي، ناصبي و دشمن اهل بيت بود.

[11] . تذكرة الاولياء، ج 1 ، ص 269.

[12] . همان، ص206.

[13] . همان، ص 273.