رقص عرفانی سماع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رقص عرفانی سماع - نسخه متنی

گردآوری: ارشام پارسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رقص عرفاني سماع

رقص
عرفاني سماع





ايران
زمين گهواره معنويات ? عرفان و تصوف
جهان





پيدايش
سماع





تاريخ نشان
ميدهد در آغاز آفرينش ، آن روزگاران که
انسان خود را شناخته و شايسته تفکر و
تصميم گيري دانسته ، موسيقي را نخستين
انعکاس التهاب و شور ، هيجان و شوق
دروني خود ديده است . که در خارج از
وجودش تحقق يافته و موجب حالت و جد و حال
، طرب و نشاط گرديده ،زماني هم حزن و
اندوه ، اما در عين حال ، اثر تسکين
دهنده ، و آرامش آورنده با خود همراه
داشته است .





در پي اين
دانشتن عده اي از اهل تحقيق سفر در
تاريخ
را آغاز کردند ، بيوت الهي که در آنها بر
پيامبران وحي نازل شده است ، شهر و ديار
کوچه و بازار ، کاخهاي ويران و برقرار
مانده را گشته اند تا شايد بر اين مدعا
دليل بيابند و به جامعه محققان پيشکش
کنند . ذوق دانستن و شوق يافتن مقصود ،
مسافران وادي تاريخ را به سرمنزل مقصود
راسانيده ، هرکدام به در يافتن از
حقايقي مسرور گشته اند و همان يافته
خويش را تاريخچه پيدايش سماع دانسته
اند .





گفته اند :
آنگاه که تاج " خلقت بيدي " ( سوره ص
آيه 75 ) را خداي تعالي به دوست خويش بر سر
آدم نهاد و شرف " خلق الله آدم علي
صورته " ( شرح تفسير جوادي آملي ج 5 ص 217
) به او عنايت گرديد ، حله " نفخت فيه
من روحي " ( سوره ص آيه 72 ) در برش
پوشانيده شد ، تکاني خورد عطسه اي زد و
سربلند کرد و گفت " الحمد الله الرب
العالمين " . پاسخ آمد : " يرحمک ربک
يا آدم للرحمه خلقک " ( تاريخ انبيا ص
90 ) .





اسرار حروف
سماع





در روز ميثاق
پيش از اينکه پروردگار ذريه بني ادم را
مخاطب قراردهد . نخستين چيزي که براي
بني آدم آفريد آلت " فهم" و سپس "
سمع و نطق " بود و با خطاب " الست
" و پاسخ " بلي " هر سه را بکار
انداخت ، هرچند که خلقيت نطق بر فهم و
سمع تأخر دارد ، اتحاد فهم و سمع از پرتو
نطق صورت مي گيرد و اگر خطابي از جانب
پروردپار نيم شد ، نه گوش چيزي ميشنيد و
نه آلت فهم چيزي مي فهميد .





هر کلام صورتي دارد و معنايي ، صورت
آن لفظ، صوتي است که شنيده ميشود و
معناي
آن حقيقتي است که فهميده ميشود . و همان
گونه که در شنوايي و تعقل و بينايي و
قواي ديگر مناسب و ارتباطي موجود است ،
در کلمات نيز ميان لفظ و معني يک نوع
مناسبت طبيعي و ذاتي وجود دارد چنان که
غزالي براي عشق و سماع اين مهم را بيان
کرده مي نويسد : " سين و ميم سماع
اشارت است به " ســم " يعني سر( SER )
سماع مانند " سم " است و شخص را از
تعلقاتي که به اغيار دارد مي ميراند و
به مقامات عيني ميرساند " عين و ميم
" اشاره است به " مع " يعني سماع
شخص را به معيت ذات الهي مي برد . پيامبر
"ص" فرمود : " لي مع الله وقت لا
يسعني فيه ملک مقرب و لا نبي مرسل "
.





و سين و ميم و الف ،
سماع اشاره است به سما ( آسمان ) يعني شخص
را علوي و آسماني مي گرداند و از مراتب
سفلي خارج ميکند . و الف و ميم سماع
اشاره است به ام ( مادر ) و منظور اين است
که صاحب سماع مادر هر چيز ديگر است و از
پرتو روحانيت خود از غيب مدد ميگيرد و
حيات علمي را که کلمه " ماء " ( آّ ب )
بدان اشاره مي کند به همه چيز مي بخشد . و
عين و ميم سماع اشاره است به " عم " (
فراگيري ) يعني سماع کننده با روحانيت
خود علويات را و باحيات قلب خود انسانيت
را و با نور نفس پاک خود جسمانيت و احوال
ديگر را فر اميگيرد ( بوارق ص 165 )





زمان پيدايش سماع





در باره زمان پيدايش مجلس
سماع اطلاع دقيقي در دست نيست ، لکن
سماع سابقه اي مذهبي غير اسلامي داشته و
از زمانهاي بسيار دور ( ميترائيسم و
مهرپرستي ) در پرستشگاهها مورد استفاده
واقع شده و به شنوندپان رقت قلب مي بخشد
( تاريخ خانقاه ايران ص 429 )





ولي قدر مسلم اين است در صدر اسلام
سماع بدان صورت که در مجالس صوفيه
برگزار شده وجودنداشته است ، تا در سال
245 هجري که ذالنون مصري از زندان متوکل
آزاد گرديد ، صوفيان در جامع بغداد به
دور او گرد آمده و درباره سماع از او
اجازه گرفتند قوال شعري خواند و
ذوالنون مصري هم ابراز شادي کرد و در
سال 253 که نخستين حلقه سماع را علي نتوخي
يکي از ياران سري سقطي ( متوفي 253 ) در
بغداد به پا کرد.





از
اين زمان به بعد مجالس سماع شکل به خود
گرفته ، تسکيل حلقه سماع مرسوم گرديده
گروهي به نظاره آن پرداختند ، جاذبه
موسيقي همراه يک سلسله سخنان عرفاني و
محرک ، افراد پرشور و حساس را به نوعي
روحانيت و معنويت دعوت مي کرد و عده اي
از اشخاص متفرقه نيز همراه صوفيان به
سماع مي پرداختند .





شکل اوليه مجالس سماع





در روزهاي نخستين ، مجلس سماع عبارت
بود از يک محفل شعر خواني که به وسيله
خواننده يا گروه جمعي خوانندگان خوش
آواز اجرا مي شد و.و صوفيان با حالت و
زمينه اي که داشتند تحت تأثير صوت خوش و
پر معني کلام قرار ميگرفته و حالي پيدا
مي کردند و پاي کوبي مي پرداختند ، پس از
آن رفته رفته براي تحريک و تأثير بيشتر
از ني و دف استفاده کردند . اين مجالس
سماع ، به سبب علاقه صوفيان پيوسته تشکل
مي شد و در همه جا رواج داشت به حدي که
هجويري مي گويد : " من دويدم از عوام ،
گروهي مي پنداشتند که مذهب تصوف جز اين
نيست "





وضع مقررات
و شرايط مجلس سماع





اقبال و توجه افراد متفرقه موجب
ناراحتي سالکان گرديد ، به همين لحاظ مي
بايستي از ورود عده اي به مجالس سماع
جلوگيري به عمل مي آمد ، وضع مقررات و
شرايط و آداب بهترين فکري بود که از
نخستين لحظات شکل گرفته مجالس سماع
توانست از ورود اشخاص متفرقه به سماع
جلوگيري به عمل آورد.





مثلا قانون : محل اجراي سماع بايد از
عوام خالي باشد ، و مردم ناجنس و عوام
الناس و ثقلا در سماع شرکت نکنند کسي که
جز و اعضاي مسلک طريقت نيست نبايد در
ميان جمع وارد شده و به سماع بپردازد و
مقرر کردن کسب اجازه براي سماع يا عنوان
نمودن : سماع بر کسي حلال است که نفس او
مرده و دلش زنده باشد و در عين حال اهليت
داشتن سماع کنندگان نيز در حد مقدور
مورد نظر بود . از طرفي صاحب نظراتي چون
ابونصر سراج و هجويري براي جلوگيري از
خطرات احتمالي ، ورود مبتديان را به
سماع منع کردند با تمسک به کلماتي چون
سماع نيايد، نکنيد و يا آن را عادت
نسازيد و دير به دير کنيد تا تعظيم آن از
دل نشود و نظير اين مقررات موجب گرديد
شديدا از ورود اشخاص متفرقه جلوگيري به
عمل آورند .





سماع
خانه ها





مراکز
صوفيانه که به نامهاي خانقاه ، زاويه ،
رباط ، صومعه ، دويره ، لنگر تکليه بر
قرار ميشد شامل يک حياط مرکزي و رواق
هاي طوولاني در دوسوي آن ، در قسمت
داخلي حجره هاي خلووت قرارداشت در يک
سمت سالني بود و مسجد کوچکي براي اقامه
نماز ، محلي براي قرائت قرآن ، مکتبي
براي آموزش قرآن ، مرکزي که در آن معارف
تدريس مي شد ، اطلاقي که شيخ و ديگر
اعظاء وا بسته او مانند همسر و فرزندان
بسر ميبردند .





و در
تمام مراکز يادشده از قرن چهارم به بعد
جهت سماع که به قول مولانا " بزم با
خدا " يا " بزم معنوي " يا معرکه
يي روحاني يا سماع مقدس سماع خانه هاييي
با شکل خاصي بنا نمودند که با گذشت زمان
نواقص آن برطرف شده بهصورت ايده آلي در
آمد .





البته گاهي هم
شخص باذوقي عده اي را به منزل خويش دعوت
کرده ، ضمن پذيرايي از آنان ، سماعي نيز
در آنجا انجام مي گرفت . و در بعضي مواقع
مراسم به جاي اين که در سماع خانه ها
برگزار گردد در بازار شهرها بر پا ميشد
، مثلا " عمربن الفارض " در بازار
شهر مصر " ابوسعيد ابوالخير" در
بازار بغشور ، " جلال الدين محمد
خراساني " در بازار زرکوبان قونيه و
مانند " اوحد الدين کرماني " با
پيدا کردن محلي مناسب مثلا خانه اي
متروکه در مصر يا چون " نظام الدين
چشتي " در دهليز خانه يا چون "
عبدالله رومي " در حجر درب به رويش
بسته سماع ميکردند و يا در زيرزميني که
بوي آشنايي استشمام مي نمودند گاهي در
دبستان ها و زماني در جماعت خانه ها يا
طشت خانه ها يا در سراي نزديکان و يا در
زير ديوار کوشک ها حال سماع دامن جان را
مي گرفت و بالاي بام جماعت خانه با غزل
خواني امير خسرو دهلوي چشتي شور و هيجان
حاضرين تبديل به سماع مي شد .





سماع گران تاريخ





عارفان طبعا اهل دل و
احساسات مي باشند و به حکم تمايلات فطري
سرو کارشان با عواطف و تخيلات زيباست و
اگر چنين نبود به راه سير و سلوک کشيده
نميشدند ، به همين لحاظ مذاق جانشان از
شنيدن آواز خوش و نغمه دلکش متلذذ مي شد
. سماع گران تاريخ :





قرن سوم





عمرو بن
عثمان مکي ، ذوالنون مصري ، سري سقطي ،
جنيد بغدادي ، ممشاد دينوري ، يحيي بن
معاذ رازي ، البوالحسين دراج ،
ابوالحسين نوري سمنون محب ابو سعيد
خراز ، ابو اسحاق شامي چشتي .





قرن چهارم





ابو عبدالله خفيف شيرازي ، ابو سعيد
ابوالخير ، ابوعلي رودباري ، ابوالقاسم
نصر آبادي ، عبدالله بن محمد راسبي
بغدادي ، ابوبکر رودباري ، ابو عثمان
مغربي ، ابوالحسن حصري ، ابوبکر شــبلي
، احمد بن يحيي .





قرن
پنجم





ابو اسحاق
کازروني ، احمد غزالي ، ابويوسف
چشتي





قرن ششم





اسماعيل قصري ( که نجم الدين
کبري خرقه اصل از دست ايشان پوشيده است )
، عين القضاه همداني .





قرن هفتم





شيخ شهيد
نجم الدين کبري ، شيخ شهيد مجد الدين
بغدادي ، روزبهان بقلي شيرازي ( که با
روزبهان وزان مصري دو شخصيت عالي رتبه
جداگانه مي باشند ) ، سيف الدين باخرزي ،
بهاءالدين زکر باملتاني ، حميد الدين
ناگوري ، سعد الدين حموي ، شمس تبريزي
،او حد الدين کرماني ، رضي الدين علي
لالا ، جمال الدين گيلي ، فريد الدين
عطار نيشابوري ، سلطان العلما پدر
مولانا جلال الدين ، بابا کمال جندي که
تمامي از ياران و ناشران تفکر نجم الدين
کبري بوده اند . فخرالدين عراقي ، نظام
الدين اولياء ، مولانا جلال الدين محمو
مولوي خراساني ، امير خسرو دهلوي .





قرن هشــتم





رکن الدين احمد علاءالدوله سمناني ،
صفي الدبن اردبيلي ، محمد شيرين مغربي ،
شاه نعمت الله ولي ؛





قرن نهم





خواجه
مسافر خوارزمي ، شيخ محمد شمس الدين
لاهيجي شارح گلشن راز ،





سماع وسيله است نه هدف





يکي از سنن بحث آفرين بسيار قابل
توجه و پر اهميت اهل سلوک سماع مي باشد
که عبارت است از آواز خوش و آهنگج دل
انگيز و روح نواز، يعني آنچه امروز از
آن به عنوان موسيقي تعببير مي شود ، که
به قصد صفاي دل و حضور قلب و توجه به حق
شنيده مي شود . که بدون تريديد در صدر
اسلام سماع بدين صورت که مجالس صوفي و
غير صوفي برگزار مي شود وجود نداشته است
.





لکن انتخاب نمودن
افراد خوش صدا به عنوان موذنان و قاريان
قرآن ، به استناد رواياتي چند مرسوم
بوده ، تا خئش آوازان با نغمه دلنشين
خود روح مومنان را با انچه از وحي بر قلب
الهي رسول خدا صلوات الله عليه نازل شده
است تقويت کنند .





اما
از اواخر قرن دوم هجري با برگزاري يک
نوع مراسم خاص سماع به دور از هر حرمتي
به اصطلاح امروزي با نوعي کنسرت روحاني
مواجه هستيم که عده اي دور هم جمع
ميشوند و باصداي موسيقي به دست افشاني و
پايکوبي مي پرداختند و غلبه حال مدهوش
مي شدند ، گاهي در همان حال جان نيز
سپرده اند .





استفاده
علمي از موسيقي توسط مسلمين به طور حتم
از روي آگاهي عميق از تآثيرات گوناگون
آن بر روان آدمي بوده است ، در حالي که
بزرگاني چون فارابي ، ابن سينا از اين
علم نيز به عنوان يک وسيله در ماني
استفاده مي کردند . زيرا بنا بر گفته
فيثاقورث و افلاطون تاثير موسيقي و
نغمات موزون در انسان از آن جهت است که
يادگار هاي خوش موزون حرکات انسان را که
در عالم ذر و عالم قبل از تولد مي شنيديم
و به آن مانوس بوده ايم در روح ما بر مي
انگيزاند و موسيقي به واسطه آن که
يادگار هاي گذشته را بيدار مي کند مارا
به وجد مي آورد .





غزالي نيز همينطور نظر را داشته ، مي
گويد : " سماع آواز خوش و موزون آن
گوهر آدمي را به جنباند و در وي چيزي
پديد آرد ، بي آن که آدمي را در آن
اختياري باشد و سبب ان ، مناسبتي است که
گوهر دل آدمي را با عالم علوي که عالم
ارواح گويند هست " .





اهل سلوک چون به اين مهم پي بردند
علاوه بر استعداد سالک و علل و مقدماتي
که او را براي مجذوب شدن قابل مي سازد ،
و سائل عملي ديگري که به اختيار و اراده
سالک است و نيز براي ظهور حال فنا موثر
مي باشد بلکه براي پيدا شدن حال و وجد
عامل بسيار قوي محسوب مي شود موسيقي و
آواز خواندن مي باشد که همه آنها تحت
عنوان سماع در مي آيد . آرام دل عاشق و
غذاي جان و دواي درد سالک مي شود.





به همين جهت مشايخ اعل
سلوک به سماع اهميت فراوان داده اند
زيرا بر اثر اشتياقي که در سمتمع ايجاد
مي کند ، وي را به عالم قدس که مقصر اقصي
همه عارفان است نزديک مي نمايد ، و از
اين تنگناي پست ماده نجاتش مي دهد و
بالنتيجه دل سالک را صيغل صفا صافي مي
سازد و زنگ علائق را از آن مي زدايد و
مهمتر اين که يالک رنج رياضت تحمل نموده
و خستگي مجاهدت را ديده که ممکن است
رکودي و کدورتي در روحش پديد آيد و
ادامه سفر عبوديت را برايش غير ممکن
سازد ، در مجلس سماع وقتش خوش گشته و
مشکلش برطرف شده است .





در معنا ترانه دلنواز از رباب و بانگ
جانسوز ني سبب رهائي از خستگي هاي رياضت
ها و مجاهدت تهاست ، که موجب جمعيت حال و
آرامش روح سالک نيز مي گردد . به همين
لحاظ مربيان اهل سلوک سماع را از اصول
مهم تربيتي خود قرارداده اند و آن را
وسيله اي براي رهائيدن از جسمانيت
شناخته اند .





چنان که
مولانا جلال الدين ، براي ترک تزهد خشک
عبدالرحمن ابن ملجمي و ترک خودگرائي ،
سماع را وسيله نه هدف و هدف را نيل له
حال و نيل به حق ميداند مو گويد : " چون
مشاهده کرديم که مردمان به هيچ نوعي به
ظرف حق مايل نبودند از اسرار الهي محروم
مي ماندند به طريق لطافت سماع و شعر
موزون که طبايع مردم را موافقت افتاده
است ، آن معاني را در خورد ايشان داديم
... چنان که طفلي رنجور شود و از شربت
طبيب نفرت نمايد و البته فقاع ( شيره )
خواهد طبيب حاذق دارو را در کوزه فقاع
کرده ، بدو دهد تا بر وهم ان که فقع است ،
شربت را به رغبت نوشيده .... مزاج سقيم او
مستقيم گردد .





بنا بر
اين اهل سلوک سماع را به عنوان يک وسيله
نيل به هدف اصلي مورد استفاده قرارداده
اند . و براي آن اهميت زيادي قائل بوده
اند و معتقد بودند که حال ، برعکس "
مقام " تنها با کوشش . مجاهدت سالک به
دست نخواهد آمد بلکه عطوفت ، رحمت و
عنايت بي علتي است که از جانب حضرت دوست
، محبوب حقيقي نازل مي شود .





لباس در سماع





در جعبه آيينه‌هايي كه دروسط
وكنارسماع‌خانه گذاشته‌اند، لباسهاي
مولاناوشمس‌الدين تبريزي وسلطان ولد
ملاحظه مي‌شود. بعضي از اين البسه از
كتان و بعضي از ابريشم و پارچه‌هاي
ديگر است.





بنا به
منابع قديم، مولاناكلاه قهوه‌اي رنگ
روشن برسرمي‌گذاشت وبرآن دستاري ملون
مي‌بست، ولباده‌اي به رنگهاي مختلف
مي‌پوشيد و پيراهن و قبايي بر تن
مي‌كرد. مولانا مردي بلند بالاوباريك
اندام و رنگ پريده بود. لباسهائي كه از
او باقيمانده مناسب وصفي است كه از قدو
بالاي او كرده‌اند. عمامه مولانا و
شبكلاه او كه «عرقيه» نام دارد در اين
موزه نگهداري مي‌شود. بعلاوه كلاهي
ازشمس‌الدين تبريزي و قبايي از سلطان
ولد، و لباده‌اي از اطلس سبز از او در
اين موزه وجود دارد.‌





وجد سماع





سماع به
فتح سين به معني شنوايي و هر اواز كه
شنيدن آن خوشايند است مي‌باشد، سماع در
اصطلاح صوفيه حالت جذبه واشراق
وازخويشتن رفتن وفنا به امر غير ارادي
است كه اختيار عارف تأثيري در ظهور آن
ندارد. ولي بزرگان صوفيه ازهمان
دوره‌هاي قديم به‌اين نكته پي بردندكه
گذشته ازاستعداد صوفي وعلل ومقدماتي كه
اورابراي منجذب شدن قابل مي‌سازد
وسايل عملي ديگري كه به اختيارواراده
سالك است نيز براي ظهورحال فنامؤثر است.
بلكه براي پيدايش «حال» و «وجد» عامل
بسيار نيرومندي شمرده مي‌شود. از جمله
موسيقي وآوازخواندن ورقص است كه همه
آنها تحت عنوان «سماع»‌در مي‌آيد.
صوفيه مي‌گويند سماع حالتي درقلب ودل
ايجاد مي‌كند كه «وجد» ناميده مي‌شود
و اين وجد حركات بدني چندي بوجود
مي‌آورد كه اگراين حركات غيرموزون
باشد «اضطراب»‌واگرحركات موزون باشد
كف‌زدن و رقص است.





رقص درنزد مولويه اهميت خاص داشته،
خود مولانا حتي دركوچه وبازارهم بسا كه
با اصحاب به رقص در مي‌آمد. چنانكه يك
باردربازارزركولان اين حالت بروي دست
داد و گويند حتي جنازه صلاح‌الدين
زركوب را نيز به اشارت مولانا با رقص و
رف به قبرستان بردند.





افلاكي درمناقب‌العارفين
دراينباره
چنين مي‌نويسد: در آن غلبات شور و سماع
كه مشهور عالميان شده بود از حوالي
زركوبان مي‌گذشت مگرآوازضرب تق‌تق
ايشان به گوش مباركشان‌رسيد.ازخوشي آن
ضرب شوري عجيب در مولانا ظاهر شد وبه
چرخ درآمد، شيخ نعره‌زنان ازدكان
بيرون آمد وسردر قدم مولانا نهاده
وبيخود شد…….. وبه شاگردان دكان
اشارت كردكه اصلاايست نكنند ودست از
ضرب باز ندارند تا مولانا از سماع فارغ
شود. همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر
مولانا در سماع بود، از ناگاه گويندگان
رسيدند و اين غزل آغاز كردند:





يكي گنجي پديد آمد در آن دكان
زركوبي زهي صورت زهي معني زهي خوبي زهي
خوبي









بر ديوار سماع‌خانه مولانا اين دو
بيت شعر آمده است:





در
وقت سماع معده را خالي دار زيراچو تهي
است مي‌كند ناله زار





چون پركردي شكم زلوث بسيار خالي ماني
ز
دلبر و دست و كنار





بر
ديوار ديگر آن رواق چنين آمده:





سماع آرام جان زندگان است
كسي داند كه اورا جان جان است





خصوصاحلقه‌اي كاندرسماعند
همي گردند و كعبه در ميان است





آلات موسيقي سماع





محلي درسماْ‌خانه به
نمايشگاه آلات موسيقي اختصاص داده شده
است. مهمترين آلات موسيقي سماع عبارتند:
ازني،رباب، دف (دايره)، تنبور، كمانچه،
كمان، تار. كه همگي از سازهاي برتر
ايران در سطح جهاني است .





شروع و حالات سماع





مجلس سماع با خواندن آياتي از قرآن
مجيد آغاز شد. سپس ني‌زني ماهربه زدن ني
مشغول گشت. پس از اركستر مخصوص در محل
خود شروع به نواختن كرد. ناگهان چهل تن
ازدراويش مولويه به مجلس وجد وسماع در
آمدند. مرشد و نايب او و صوفيان به نظم و
ترتيب خاصي به صف بازوصف جمع پرداختند.
صوفيان جزمرشدكه عمامه‌اي بر سر و نايب
او كه به دور كلاه نمدين دستاري سپيد
پيچيده بود، همه كلاه‌هاي نمدين بلندي
بر سر و قبا و دامني سفيد بر تن داشتند.
كمر همه ايشان با شالي بسته شده بود. سپس
همه صوفيان جزمرشدونايب او در يك صف
قرار گرفتند و مرشد و نايب او در جانبي
ايستادند. در آغاز نايب مرشد دست مرشد
را بوسيده و مرشد هم صورت او را بوسيد، و
نايب در كنار مرشد جاي گرفت. پس از آن
يكايك صوفيان دست مرشد و نايب اورا
بوسيده در كنار آندو مي‌ايستادند و
آندو نيز صورت آنان را مي‌بوسيدند.
بدين ترتيب هر يك دست مرشد و نايب او و
صوفيان را در كنار او ايستاده بودند
بوسيده ودرصف جاي مي‌گرفتندتا همه
ايشان اين سنت را به جاي آورده دريك صف
قرار گرفتند. پس از آن آهنگ سماع نواخته
شد و مرشد اجازه وجد و سماع داد و صوفيان
دست‌افشان و چرخ‌زنان بناي رقص و سماع
را گذاردند و دور خود مي‌چرخيدند و
ئامنهاي بلند به سرعت با ايشان
مي‌چرخيد و دايره‌اي را تشكيل مي‌داد.
تنها از اين جمع مرشد و نايب او بودند كه
نمي‌رقصيدند و ناظر رقص دسته‌جمعي
ياران خود بودند.





معماري و سماع‌خانه





سماع‌خانه
ياتالاررقص‌درويشان‌درطرف شمال
قبةالخضراء واقع شده است،اين
رواق‌دركنار‌مسجد
كوچكي‌است‌كه‌درقرن شانزدهم‌درزمان
سلطان سليمان قانوني‌شده است.ديوارهاي
مركزي سماع‌خانه با‌تخته پوشانيده
شده،درطرف شمال ومشرق آن شاه‌نشينهايي
براي مردان وزنان تماشاگرو
موزيك‌نوازان ساخته‌اند.نقش‌ونگار
كتيبه‌ها ونقوش سقف توسط‌محبوب افندي
كه از خوشنويسان قونيه بوده در 1888 به
عمل آمده است،واو همان كسي است كه مرقع
يا حضرت مولانا را كه بر سر در مدخل قرار
دارد نوشته .در اين رواق هجده بيت از
اولين ابيات مثنوي بر زواياي آن نوشته
شده،و بر ديوار سماع‌خانه كلاه
وكرته(پيراهن)وقالي وقاليچه نصب شده
است.دريكي از شاه‌نشينها فرشي كه نقش
مرغ دارد در حدود 5×5ر2 متر از قرن
پانزدهم ميلادي باقي است و معروف به
قالي «اوشاق قوشلو» مي‌ابشد كه در
شاه‌نشين پائين كه در اطراف آن است
نقشي كثيرالاضلاع ديده مي‌شودكه در
وسط آن دايره‌ايست كه برزمينه آبي خط
سفيددردورتادور آن دايره در پشت سر هم
نام امامان را نوشته شده است و دروسط
آنهاجابجاچنين نوشته شده‌است:«ياحضرت
جلال‌الدين بلخي، يا حضرت شمس تبريزي،
ياحضرت سلطان ولد،يا حضرت
شيخ‌حسام‌الدين ». در مدخل سماع‌خانه
طرفهايي از شيشه مربوط به قرن چهاردهم و
قنديلهاوشمعدانهايي ازدوره مملوكان و
قرن پانزدهم و هفدهم كه دوره عثمانيها
است به نظر مي‌رسد. يكي از آنها چراغي
روغني وديگراسباب اشپزخانه واشياء
منبت‌كاري وساخته شده ازچوب مربوط به
عصر سلجوقي است. يكي از آنها رحل قرآني
است كه توسط جمال‌الدين مبارك به
بارگاه مولانا هديه شده و به سبك رومي
تزئين يافته است.









جستارهاي وابسته
:‌





دانلود مثنوي
مولوي بلخي





مولانا
فقط ايراني است و بس





خراسان بزرگ و بلخ كجاست ؟





ايران زمين گهوار عرفان و
تصوف جهان





گذري بر
زندگي مولانا فيلسوف و عارف بزرگ
ايران









گردآوري ارشام پارسي , بن مايه
پايگاه عرفان شمس

/ 1