آيا مي توان گفت كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فقط در هنگام وحي عصمت ذاتي داشته و در زمينه هاي ديگر اكتسابي بوده است؟ - [آيا مي توان گفت كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فقط در هنگام وحي عصمت ذاتي داشته و در زمينه هاي ديگر اكتسابي بوده است؟] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[آيا مي توان گفت كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فقط در هنگام وحي عصمت ذاتي داشته و در زمينه هاي ديگر اكتسابي بوده است؟] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مي توان گفت كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فقط در هنگام وحي عصمت ذاتي داشته و در زمينه هاي ديگر اكتسابي بوده است؟

لطفاً شفاف و دقيق با ذكر منابع پاسخ دهيد:

پاسخ

پيش از آنكه به پاسخ بپردازيم دو نكته را به طور اجمال متذكر مي شويم.

1 . معناي عصمت در لغت «تمسّك و نگاهداري» و «منع و بازداري» است.[1]

2 . دربارة حقيقت عصمت از گناه سه ديدگاه وجود دارد:

الف) عصمت از گناه درجة والايي از تقوا است كه فرد معصوم را از ارتكاب گناه بلكه از انديشه دربارة آن باز مي دارد.

ب) عصمت نتيجة علم به عواقب گناه است،آگاهي معصوم به آثار گناه به گونه اي است كه هيچ گاه تحت تأثير قواي ديگر انساني قرار نمي گيرد و هميشه بر همة ديگر نيروها غالب است.

ج) عصمت معلول شناخت جمال و عظمت خداوند است، انسان معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خود آنچنان دلباختة جمال و كمال خداوند مي گردد كه به خود اجازه نمي دهد يك ذرّه بر خلاف رضاي او قدم بردارد.[2]

پس از روشن شدن معناي عصمت و حقيقت آن به هر نحوي كه تفسير شود اين سؤال مطرح مي شود كه آيا عصمت پيامبر ذاتي است يا اكتسابي؟ و يا آنگونه كه دانشمندان مطرح كرده اند بگوئيم: آيا عصمت انبياء به طور كلّي امري موهبتي و تفضّلي است كه اساساً قابل تحصيل و اكتساب نيست، بلكه خداوند به جهت شايستگي هايي كه در فرد معصوم وجود دارد به او نيرويي عنايت مي كند كه او را از ارتكاب گناه نگه مي دارد؟ يا امريست اكتسابي كه قابل تحصيل و به دست آوردن است، هر انساني مي تواند با تلاش و پشت كار به مقام والاي عصمت برسد؟

بدون شك مراتب پايين علم و تقوا كه در تفسير حقيقت عصمت گفته شد از امور اكتسابي است كه انسانهاي آزاده مي توانند با پيراستگي از بند شهوات به آن مراتب برسند ولي سخن در اينست كه آيا مرتبة والايي از تقوا يا مرتبة والايي از علم و شناخت شكست ناپذير اعم از علم به عواقب گناه يا درك عظمت و كمال خالق.

در پرتو عبادت و رياضت قابل اكتساب است يا نه؟

دانشمندان علم كلام كه پاسخ گوي اصلي در اينگونه مسائل هستند معتقدند كه عصمت موهبت و تفضلي است الهي كه خداوند پس از وجود زمينه و شايستگي به شخص معصوم مي دهد و هرگز قابل تحصيل نيست. به بيان ديگر عصمت لطف الهي است كه تحت شرايطي به افراد معصوم داده مي شود.
پرچمدار علم كلام شيخ مفيد در اين باره مي گويد: «العصمة تفضّل من الله تعالي علي من علم انه يتمسك بعصمته»[3] يعني عصمت بخششي است از جانب خداوند دربارة كسي كه به عصمت او تمسك جويد. هم چنين مرحوم سيد مرتضي[4] و علامه حلي[5] و فاضل مقداد،[6] عصمت را موهبتي دانسته اند نه اكتسابي.

براي موهبتي و بخششي بودن عصمت به آياتي از قرآن مجيد نيز تمسك شده است. از جمله آياتي كه مورد استشهاد قرار گرفته است آيه شريفه تطهير[7] است كه در آن خداوند فرموده است: خداوند مي خواهد پليديها را از شما اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ببرد و شما را پاك گرداند» از آنجايي كه اراده تكويني خداوند بر ازاله رجس از اهل بيت تعلق گرفته است فهميده مي شود كه عصمت امر تفضّلي است.[8] به عبارت ديگر خواستن تشريعي اختصاص به اهل بيت ندارد يعني خداوند از همه انسان ها خواسته است كه در پرتو اطاعت از او خودشان را پاك كنند ولي اينكه اساساً عده اي را پاك آفريده است مخصوص اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است كه خداوند به آنها اين حقيقت را تفضّل و عنايت نموده است نه اينكه از راه اكتساب و تحصيل به اين مقام رسيده باشند.

بنابراين اگر مراد پرسشگر محترم از ذاتي بودن عصمت، موهبتي بودن و بخششي بودن عصمت باشد كه در مقابل اكتسابي بودن عصمت قرار گرفته است؛ يقيناً عصمت همه پيامبران الهي هم در گرفتن وحي و هم در ابلاغ و هم در اعمال و زندگي عصمت امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ امر موهبتي است نه اكتسابي، هر چند مراتب پايين عصمت آن گونه كه اشاره شد، امر اكتسابي است.

و اگر مراد از ذاتي بودن اين باشد كه شخص معصوم به گونه اي آفريده شده است كه اساساً قدرت بر گناه ندارد چنين تصوري از عصمت پيامبر صحيح نيست بلكه عصمت امري كاملاً اختياري است، پس صدور گناه از معصومين ذاتاً امر ممتنع و محال نيست زيرا اگر صدور گناه ذاتاً از پيامبر و ديگر معصومان محال بودن، اطاعت و فرمان برداري ذاتاً ضروري مي بود، در اين صورت اطاعت مورد تكليف قرار نمي گرفت و انذارها و وعده و عيدها بي مورد و بي فايده بود همانند فرشتگان كه عصمت ذاتي و غير اختياري دارند و مكلّف به اطاعت نيستند.[9]

آري، صدور گناه در همه مراحل هم در مرتبة تلّقي وحي و هم در مرحله ابلاغ وحي و هم در اعمال و اجراء دين ممتنع اختياري است؛ پيامبران و امامان با اينكه توان ارتكاب گناه را دارند ولي از روي اراده و رغبت خويش به دنبال گناه نمي روند و حتي به فكر گناه هم نمي افتند. اگر بخواهيم اين مسأله را در ضمن مثالي بيان نمائيم، عصمت اختياري پيامبران شبيه اين مي ماند كه انسان عاقل با اينكه مي تواند دست خود را به دهان مار سمي خطرناك و افعي كشنده قرار دهد. اين كار را از روي اختيار نمي كند و در اين مقدار از كار معصوم است.

پس عصمت پيامبران (و امامان) به طور كلي چه در مرحله دريافت وحي از فرشته مربوط به وحي و ... و چه در مرتبة رساندن وحي به انسان ها، امر موهبتي است كه خداوند به بعضي از انسانهاي لايق بخشش مي كند نه اينكه، آنها چنين مقام و موقعيتي را به دست آورده باشند، البته اين نه بدان معنا است كه هيچ زمينة براي اعطاي عصمت وجود ندارد، بلكه عصمت پيامبران نياز به زمينه ها و مقدماتي دارد ولي بر فرض اين نيازمندي زمينه ها خداوند عصمت را به آنها اعطا مي كند نه اينكه ايشان از روي استحقاق و تلاش هاي شخصي به آن مقام رسيده باشند. ضمناً حفظ و نگهداري اين مقام عصمت اجباري نيست بلكه اختياري است يعني با علم و يقين و ارادة شخصي خود گناه نمي كنند.

منابعي براي مطالعه بيشتر:

1 . جعفر سبحاني، عصمة الانبياء في القرآن الكريم، 29، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ قم، دوم، 1420.

2 . همان، الالهيات، ج 3 / 172 ـ 178، همان، پنجم، 1423 ق.

3 . علامه طباطبايي، الميزان، ج 5 / 80، اسماعيليان، قم.

4 . شهيد عبدالحسين دستغيب، نبوت / 192، صبا، 1361.

5 . ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 7، 194 ـ 197، مدرسه اميرالمؤمنين، قم.

حديث

امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره حجت خدا مي فرمايد:

اگر در روي زمين فقط دو نفر باقي بماند، حتماً يكي از آن دو نفر حجت خدا است.[10]


[1] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 5 / 4، جامعه مدرسين، 1366.

[2] . همان / 11 ـ 14.

[3] . منشور جاويد، ج 5 / 22، به نقل از تصحيح الاعتقاد / 61 و ملحقات اوائل المقالات / 111.

[4] . همان، به نقل از تكملة امالي المرتضي، ج 2 / 347.

[5] . باب حادي عشر، شرح فاضل مقداد / 37 / آستان قدس رضوي، دوم، 1370.

[6] . همان / به نقل از اللوامع الالهيه/ 169.

[7] . احزاب / 33

[8] . منشور جاويد، ج 5 / 24.

[9] . جوادي آملي، عبدالله،وحي و نبوّت در قرآن، 208 ـ 209،اسراء، اول، 1381.

[10] . محمد بن علي، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة / 262، به تصحيح علي اكبر غفاري،جامعه مدرسين، چهارم، 1422 ق.



/ 1