آيا هدف خلقت در دنيا براي بعضي محقق مي شود و آيا همه بهشتيان و جهنميان هدف خلقت را درك مي كنند يا خير فقط بهشتي ها؟
پاسخ
پاسخ در چند مورد ارائه مي شود:1. اگر مراد از هدف خلقت، همان غايت خلقت است، و مقصود اين است كه آيا مي توان در دنيا به غايت خلقت كه لقاء الهي و مشاهده جمال اسماء و صفات حق است رسيد يا رسيدن به لقاء حق تنها در آخرت ميسور است؟در پاسخ بايد گفت: چون همة افراد از نظر استعداد و توان رسيدن به هدف ياد شده و هم چنين تلاش در جهت دست يابي به آن يكسان نيستند لذا برخي ممكن است در دنيا به اين هدف برسند، و حتي در ميان افراد غير معصوم نيز كساني هستند كه همت بلند دارند و همواره در جهت رسيدن به لقاء الهي به عنوان بهترين هدف خلقت تلاش مي کنند و از هرگونه سير و سلوك و حركت در راه رسيدن به آن مقصد واقعي فروگذاري نمي كنند و ممكن است در همين عالم دنيا به وصال حق برسند و به عنوان نمونه حافظ خود را از جمله اين افراد خوانده است و مي گويد:
من كه امروزم بهشت نقد، حاصل مي شود
وعدة فرداي زاهد را چرا باور كنم
وعدة فرداي زاهد را چرا باور كنم
وعدة فرداي زاهد را چرا باور كنم
خداوند به مردان و زنان با ايمان با غ هائي از بهشت را وعده داده كه نهرها از زير درختان آنها جاري هستند، و جاودانه در آن خواهند ماند، و مسكن هاي پاكيزه در بهشت هاي عدن و رضاي خدا از همه برتر است و پيروزي بزرگ همين است. در اين آيه به طور كلي سه مرتبه از درك هدف خلقت مطرح شده، يكي همان بهشت عموم صالحان است، دوم بهشت عدن است كه طبق برخي روايات جاي پيامبران الهي و جمعي از پيروان خاص و كامل آنان است. سوم بهشت رضوان است كه بالاترين مقام انسان، محسوب مي شود و هيچكس نمي تواند آن لذت معنوي و احساس روحاني را توصيف كند[5]. به هر حال از اين آيه معلوم مي شود كه درك هدف خلقت كه همان قرب الهي است داراي مراتب تشكيكي است و هر كسي به اندازة عمل صالح و معرفت خود از آن قرب بهره مند مي شود.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 7، ص 329، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 26، ص 272، نشر پيشين.3. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 23، ص 205، نشر پيشين.4. محمد شجاعي، طريق عمل تزكيه، ج 2ـ1، نشر سروش، تهران، 1380 ش.
[1] . ق/ 22.[2] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 22، ص 260.[3]. کهف/110.[4] . توبه/ 72.[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، همان، ج 8، ص 37 ـ 39، طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 4، ص 354.