[مصادیق نبا عظیم ] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[مصادیق نبا عظیم ] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
در سوره نبا آمده «... عن النباء العظيم»[1] در دعاي ندبه خطاب به امام زمان (عج) آمده .... «يا بن النباء العظيم» آيا اين دو از نظر مفهومي و معنايي با هم ارتباطي دارند يا فقط تشابه ظاهري دارند؟


پاسخ :

وقتي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوت خود را آشكار كرد، كفار در نبوت آن حضرت و قرآن و تعاليم اسلام از جمله جانشين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اختلاف كرده و از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مومنان از روي استهزاء مي پرسيدند!‌ خداوند از پرسش آنها خبر داده و مي فرمايد:
از چه چيز مي پرسند؟ از خبر بزرگ،‌ كه در او اختلاف دارند.[2]
براي «نبأ عظيم» يعني خبر بزرگ، چهار مصداق ذكر شده كه البته به هم مربوط هستند:
1. قرآن كريم: يعني مردم قرآن را مسخره كرده و مي گفتند: اين قصه ها افسانه هاي پيشينيان است يا شعر است و...[3]
2. قيامت: در امكان قيامت هم گفتگوها بود كه مگر مي شود انسان بعد از مرگش دوباره زنده شود و اين چه خبري است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ادعا مي كند؟[4]
3. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ : مي گفتند: اين شخص از طرف خدا نيامده بلكه شاعر، ساحر و .... است![5]
4. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ : بيشتر مفسران مي گويند: مراد از «نبأ عظيم» حضرت علي ـ عليه السّلام ـ است براي همين، همواره از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي پرسيدند: وصي تو چه كسي است؟
امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: نبأ عظيم، اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است، و آن حضرت مي فرمود: براي خدا آيه و خبري بزرگتر از من نيست.
اميرالمومنين ـ عليه السّلام ـ هم مي فرمود: من آن خبر بزرگم كه در من اختلاف كرديد، در ولايت من جنگيديد، و از ولايت من باز آمديد، پس از آن كه قبول كرديد، و به ستم هلاك شديد، بعد از آن كه با شمشير من از كفر رها شده بوديد.
و روز غدير را خود دانستيد و روز قيامت مي بينيد آنچه امروز كرديد.[6]
با توجه به روايات فراواني كه فقط به چند نمونه اشاره شد، مي توانيم بگوئيم: «نبأ عظيم» هر چند چهار مصداق دارد ولي همه اين ها به مصداق مهم يعني اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ برمي گردند.
اما قرآن: طبق فرمايش رسول گرامي در حجة الوداع، كه: من دو چيز گرانبها در نزد شما به امانت مي گذارم مادامي كه به هر دو عمل كنيد گمراه نمي شويد: يكي قرآن و ديگري عترت و اهل بيتم.[7]
پس قرآن كريم و عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با هم اند و هر كدام عدل ديگري به حساب مي آيند.
اما قيامت: اين اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است كه قسيم النار و الجنه مي باشد، و بدون آن حضرت قيامتي بر پا نمي شود، از سوي ديگر رسيدن به سعادت اخروي در گرو كامل شدن دين است كه خداوند پس از منصوب كردن حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به امامت در روز غدير فرمود: «اليوم اكملت لكم دينكم» امروز دين شما (با امامت علي ـ عليه السّلام ـ) كامل كردم، با ولايت او نعمت هاي الهي بر امت تمام گشت، «و اتممت عليكم نعمتي» و نعمتم را بر شما تمام كردم، و با ولايت آن حضرت، احكام اسلامي و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دوام مي يابد، «و رضيت لكم الاسلام دينا» اسلام را دين شما گردانيدم، و با عملي شدن احكام اسلام توسط آن حضرت،‌كفار مأيوس مي شوند، و امروز كفار (با امامت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ) از ضربه زدن به دين شما مأيوس شدند و از آنها نترسيد و از من بترسيد.[8]
اگر هم كسي بگويد: مراد از «نباء عظيم» خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، باز برمي گردد به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ چرا كه قرآن كريم در آيه مباهله، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را نفس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خوانده است:
هر گاه بعد از علم و دانشي كه به تو رسيده، كساني با تو به ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را و شما هم زنان خويش را، ما نفس خود را و شما هم نفس خود را دعوت كنيد، آنگاه با هم مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.[9]
با روشن شدن اين مطلب، خطاب ما به حضرت بقيه الله الاعظم ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در دعاي ندبه، كاملاً با اين آيه ارتباط دارد؛ زيرا امام زمان ـ عليه السّلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فرزند اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است و «يا بن النباء العظيم» يعني اي فرزند اميرالمؤمنين و اي فرزند رسول گرامي اسلام. به اميد روزي كه با ظهور حضرتش دنيا پر از مهر و صفا و صميميت گردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عروسي حويزي، عبد علي؛ تفسير نور الثقلين، ج 5، مطبعه علميه،‌ دوم، بي تا.
2. مدرسي، محمد تقي، من هدي القرآن، ج 17، بي جا، دارالهُدي، اول، 1406 ق.[1] . نبأ/ 2.
[2] . نبأ/ 1 ـ 3.
[3] . انعام/ 25 و طبرسي، فضل، مجمع البيان، گروه مترجمان، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1350 ش، ذيل آيه.
[4] . مؤمنون/ 82 و كاشاني، فتح الله، منهج الصادقين، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ دوم، 1344 ش، ج 10، ص 125.
[5] . طور/30 و ذاريات/ 52 و موسوي سبزواري، عبدالاعلي،‌ مواهب عليه، نجف، الادب، 1404 ق، ج 4، ص 380.
[6] . كليني، محمد، كافي، ج 1، ص 207، روايت 3؛ و بروجردي، ابراهيم،‌ جامع، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، ج 4، ص 380؛ و جرجاني، حسين، گازر، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377 ش، ج10، ص 266؛ و حسين بحراني،‌ هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، چاپ اول، 1415 ق، ج 5، ص 419.
[7] . مجلسي، محمد باقر،‌ بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 2، ص 285، روايت 2، باب 34.
[8] . مائده/ 3، بلاغي،‌ عبدالحجّت؛ حجة التفاسير و بلاغ الاكسير، قم، انتشارات حكمت، چاپ اول، 1345 ش، ج 2، ص 129.
[9] . آل عمران/ 61، و طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1397 ق، ج 3، ص243.

/ 1