1. چون نيست هيچ مردى در عشق يار ما را
2. ز زلفت زنده مي دارد صبا انفاس عيسى را
3. اى به عالم كرده پيدا راز پنهان مرا
4. گفتم اندر محنت و خوارى مرا
5. سوختى جانم چه مي سازى مرا
6. گر سير نشد تو را دل از ما
7. بار دگر شور آوريد اين پير درد آشام را
8. چون شدستى ز من جدا صنما
9. در دلم افتاد آتش ساقيا
10. در دلم بنشسته اى بيرون ميا
11. اى عجب دردى است دل را بس عجب
12. روز و شب چون غافلى از روز و شب
13. برقع از ماه برانداز امشب
14. چه شاهدى است كه با ماست در ميان امشب
15. سحرگاهى شدم سوى خرابات
16. تا درين زندان فانى زندگانى باشدت
17. زهى ماه در مهر سرو بلندت
18. دم مزن گر همدمى مي بايدت
19. بعدجوى از نفس سگ گر قرب جان مي بايدت
20. اى شكر خوشه چين گفتارت