تراجم الرجال جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
شاهد كثرت نشان كرده بصد عزوشان از حجت اختفا برتو هستى عيان از اثر عين ذات لمعه نور صفات تافته بر ممكنات جلوه و حدث كنان وحدت جمعي شه شد كثرت تفضيل شو معنى توحيد را كرد مفصل بيان بلبل مست جنون غنشه دل بر زخون در صفت عشق أو همدم سبوحيان امر معيشت فكند كردخ جانرا كمند ميبرد از هر مجاز سوى حقيقت كشان قافله ها در دره است سوى عدم نى وجود شون رسد اين ديكرى ميرسد از ره دوان قافله فيض أو ميرسد از كرد ره بهر متاعي شنين سهل بود نقد جان در طلب سود شود يك دو قدم بيش رو بانك ورا را شنو از جرس كاروان زندكى اين جهان نيست بغير از تعب نقد مده در لعب از كف خود رايكان خاطر اين خلق دون قابل نقش زراست سكه تجريد زن نقش تو بأشد در ان خاصه بتفرش كز أو أهل وفا رفته اند در عوض هر كسى مانده بجا ناكسان