فصل اوّل: - خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین - نسخه متنی

الهه هادیان رسنانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل اوّل:

نبذة تاريخية

الف عبدالله بن سبا

نويسنده مى گويد: «عند ما أشرِ الاسلام على البشرية يهدى الى الرشد آمنت به طائفة مختارة من الناس و عملوا مخلصين على نشره و الدفاع عنه فكانت ثمار ذلك أن انتشر الاسلام بسرعة متزايدة فى أنحاء المعمورة مما أثار على الاسلام حسد الحاسدين و حقد الحاقدين من الشعوبيين و رجال الدين، ذوى الأفق الضيق خاصة من اليهود. فقد عملوا على التأمر ضد الاسلامالوسائل و الطرِ حاولوا قتل الرسول صلّى الله عليه و سلم و اثارة الفتن بين المسلمين، غير أن ايمان الصحابة رضوان الله تعالى عليهم كان من القوة بحيث لم بزعزعه تلك الفتن و المؤامرات. ولكن عندما مضى الجيل الاول من المؤمنين و دخل فى الاسلام من كافة الشعوب و الاديان أعداد هائلة واتسعت رقعة الأمة الاسلامية وجدت المؤامرات - اليهودية خاصة فرصة للطفو على السطح متمثلة فى شخص عبد الله بن سبا الذى وجد لدعوته استجابة أولية فى المناطق التى لم يتسلح أهلوها بعد بالتعاليم الاسلامية الكافية ثم انطلقت دعوته الخبيثة الى الاقاليم الاسلامية الأخرى»

نويسنده در چند بخش از مقاله خود به موضوع ايمان و عدالت صحابه اشاره كرده كه ما در بخش خاص خود بدان خواهيم پرداخت.

امّا از جمله موضوعاتى كه بيش از هزار سال است مؤرّخان درباره آن قلم فرسايى كرده و به آن پرداخته اند موضوع عبدالله بن سبا است.

آقاى سعيد اسماعيل نيز در همان ابتداى مقاله خود به اين مسئله اشاره كرده است.در اينجا لازم مى دانيم ديدگاههاى مختلفى درا كه درباره عبدالله بن سبا وجود دارد، مطرح و بررسى نمائيم:

1- ديدگاه افراطى: طرفداران اين ديدگاه مانند ابن عبدو ابن يتميه براى عبدالله بن سبا يك وجود حقيقى و شخصيت مؤثر تاريخى قائل هستند كه در پايه گذارى مكتب شيعه و به وجود آوردن جريانهاى خيزش عليه عثمان نقش داشته است. آقاى سعيد اسماعيل نيز موافق اين نظريه است.

2- ديدگاه مستشرقين و برخى اهل سنت: مانند طه حسين، كه معتقدند وجود اين شخصيت حداقل مورد ترديد است

3- ديدگاه علامه عسگرى و موافقان ايشان كه معتقدند چنين شخصيتى اصلاً موهوم بوده و وجودى در تاريخ نداشته است كه برخى اهل سنّت نيز اين نظريه را پذيرفته اند. علّامه عسگرى با مطالعه و بررسى روايات عبدالله سبا نشان مى دهد كه اين روايات همگى به سيف بن عمر وضّاع برمى گردد. ايشان معتقد است روايات دروغين سيف بن عمر به مرور رواج و انتشار پيدا نموده و به كتب تاريخ و مدارك اسلامى راه يافت و روايات صحيح ديگر در بوته فراموشى قرار گرفت و جاى خود را به روايات دروغين سيف داد و اين بزرگترين ضرر و كوبنده ترين لطمه اى بود كه به نام خدمت به اسلام و ياران پيامبر، نخست از طرف سيف و سپس به دستيارى گروهى از تاريخ نويسان بر پيكر اسلام وارد گرديد.

علّامه بزرگوار شيخ محمد جواد مغنيه نيز موافق اين نظر است و در مورد اين شخص مى گويد: «مردى به نام سيف بن عمر تميمى - در گذشته قرن دوم هجرى - دو كتاب از خود بجاى گذاشت. نخستين كتاب او، كتاب «الفتوح و الرده» و دومين كتاب «الجمل و مسير عائشة و على» است و آن دو را به آنچه در ذيل آمده است آميخت: 1- آفريدن حوادث و اتفاقاتى كه حقيقت و پايه اى نداشت. 2- تحريف و تغيير دادن وقايع ثابت شده و دگرگون ساختن آنها به طورى كه مثبت را منفى و منفى را مثبت جلوه گر شاخت.

اين مرد لجام گسيخته و دروغ پرداز، يارانى (=اصحابى) موهوم براى رسول خدا (ص) تراشيد و آنان را سعير، هزهاز، أط، حميضه و نام نهاد. وى مردانى در زمره تابعين و غير تابعين آفريد. احاديث ساختگى خود را از زبان آنان نقل كرد. از جمله اينان، قهرمانى است كه شخصيت او را آفريد و نامش را از خود ساخت و داستانهايى به وجود آورد و آنها را با وى بستگى داد اين قهرمان افسانه اى «عبد الله بن سبا» است.

تمام كسانى كه به شيعه نسبتهاى ناروا داده اند و درباره آنان به علّت نادانى و جهل، يا نفاِ و افترا سخن گفته اند، بر وى اعتماد كرده و در گفته هاى خود از او الهام گرفته اند. پس از سيف، گروهى از مورخان، دو كتاب پر از فريب او را مدرك قرار دادند، و بى هيچ گونه تأمل و تدبر، انديشه هاى سيف دروغ پرداز و نيرنگ باز را نقل كردند، و آن پندارهاى شوم مورد استفاده ايشان قرار گرفت. طبرى اولين فردى بود كه به دام فريب سيف افتاد، و سپس ابن اثير و ابن عاكر و ابن كثير و ديگران به وسيله روايت كردن از طبرى، كور كورانه در اين پرتگاه فرو غلطيد. به اين ترتيب ساخته هاى سيف دروغ پرداز غير مستقيم با مراجع و مأخذ تاريخى درآميخت، امّا ريشه و اصل، همان دو كتاب «الفتوح» و «الجمل» بود.

كتاب عبدالله بن سبا اثر آقاى سيد مرتضى عسگرى به بررسى اين نظر پرداخته و بناى وجود عبد الله بن سبا را از اساس ويران كرده و با تحقيقات خود اثبات نموده كه عبد الله بن سبا، افسانه اى بيش نيست. اين كتاب نشان مى دهد كه علما و مورخان، افسانه عبد الله بن سبا را همگى بدون استثناء از سيف بن عمر گرفته اند و چهار نفر از آنان كه عبارت از طبرى و ابن عاكر و ابن ابى بكر و ذهبى مى باشند، بدون واسطه از سيف نقل كرده اند و بقيه با واسطه.

4- نظريه متعادل در شيعه: اين ديدگاه كه در موسوعه امام على (ع) در مدخل بخش فتنه عثمان مطرح شده است، مى پذيرد كه مى توان به وجود عبدالله بن سبا بر اساس برخى مستندات تاريخى كه به سيف نمى رسد، معترف شد امّا قرائن و ادله تاريخى نشان مى دهد كه تأثير او در جامعه اسلامى آنگونه كه برخى بيان داشته اند، نبوده است زيرا حد اكثر حضور او در جامعه اسلامى تا فتنه عثمان ده سال است. آنگاه چگونه مى شود پذيرفت كه او بدون هيچ سابقه اى بتواند در تمامى شهرها اينگونه تأثير گذارد و چنين فتنه اى را به وجود آورد و هزاران تن از صحابه اى هم كه بر اساس عقيده اهل سنت، عادل هستند آنگونه تحت تأثير او قرار گيرند!

در ميان منابع شيعه برخى مانند رجال كشّى نيز به اين موضوع اشاره دارند. البته مخالفين نظريه عبدالله بن سبا كه قائل به عدم وجود او در تاريخ هستند، به اين مسئله چنين پاسخ مى دهند كه: رجال كشى كه يكى از چهار كتاب اصلى علم رجال شيعه اماميه است، در اصل «معرفهة الناقلين» نام داشته است. اصل اين كتاب كه تأليف كشى بوده، از ميان رفته و رجال كشى موجود، اختيار و انتخاب شيخ طوسى و در حقيقت از آثار و تأليفات اوست. شيخ، كتاب رجال كشى را بر تلاميذ خود قرائت و املاء مى كرده و در اثناء املاء تغييراتى در آن مى داده است امّا بعداً فرصت تجديد نظر در آن نسخه را پيدا نكرده و به همين علّت نسخ اختيار معرفة الرجال همه نامنظم و مشتمل بر اغلاطى است.

با توجه به اين موضوع، اوّلاً از آنجا كه اين كتاب را مستقيماً نمى توان به كشى نسبت داد و نيز با توجه به تغييراتى كه احتمالاً در اثناء املاء اين كتاب توسط شيخ طوسى ايجاد شده است و شيخ نيز بعداً فرصت تجديد نظر در آن نسخه را پيدا نكرده است، لذا در استناد اين مطالب (موضوع عبد الله بن سبا) به كشى نيز بايد ترديد نمود. ثانياً به فرض هم كه اين مطلب از نوشته هاى خود كشى باشد و توسط شيخ اختيار شده باشد، احتمالاً از قبيل همان روايات منتقله اى است كه از طريق اهل سنت وارد روايات شيعه شده و بر شيخ پوشيده و ناشناخته مانده است.

سخن آخر در اين موضوع: به فرض اينكه عبدالله بن سبا بر اساس برخى مستندات تاريخى كه به سيف نمى رسد، وجودى در تاريخ داشته باشد، امّا چنان تأثيرى كه براى او از سوى افرادى مانند ابن عبد ربّه و ديگران ذكر شده نبوده است. بلكه تنها مى توان پذيرفت كه او مدعى نبوت بوده و براى على (ع) نيز الوهيت قائل بوده است و على (ع) براى خاموش كردن اين فتنه و جلوگيرى از خطر ارتداد امّت، او را كشت.

/ 86