شهيد اول در تعريف شيعه مى گويد: - خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین - نسخه متنی

الهه هادیان رسنانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد اول در تعريف شيعه مى گويد:

«الشيعة من اتبع علياً »

ما مدعى هستيم كه شيعه با همين معنى اصطلاحى، در زمان پيامبر (ص) .جود داشته و اين لفظ با همين معنى بر زبان مقدس ايشان جارى گشته است.

در تفسير «الدر المنثور» سيوطى ذيل آيه «انَّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية» آمده است كه پيامبر در تفسير اين آيه به على (ع) اشاره كرده و فرمود: «هذا و شيعته هم الفائزون و هم خير البرية»

ابن حجر هيثمى در كتاب خود «الصواعق المحرقة» كه آن را در ردّ شيعه نوشته، رواياتى را نقل كرده كه كلمه شيعه در آنها به كار رفته است.

احمد بن حنبل كتابى در فضائل على(ع) و صحابه دارد. او در كتاب خود مستند اين حديث را نقل مى كند:

«انه (ص) قال لعلى الاترضى ان تكون كعى فى الجنة و الحسن و الحسين و ذريتناو و شيعتنا عن ايماننا و شمائلنا»

حكمه شيعه با همان معنى اصطلاجى كه ذكر كرديم مكرّر بر زبان رسول الله (ص) جارى شده و حدود 15 تا 20 حديث در كتب اهل سنت در اين زمينه وجود دارد.

صاحب اعيان اشيعه بحثى را در اين زمينه مفصل مطرح كرده و نشان داده است كه شيعه در عصر پيامبر (ص) وجود داشته است.

حضرت محمد (ص) از همان آغازين روزهاى تبليغ اسلام، مسئله امامت را مطرح فرمود و از آن غافل نبود.

دعوت پيامبر (ص) در سه سال اول رسالت، مخفى بود. بعد از آن پيامبر مأمور گشت تا خويشاوندان و نزديكان خويش را به اسلام فرا خواند: «و انذر عشيرتك الاقربين».

در اين باره مى توانيد به تفاسير طبرى، ابن كثير و تفاسير حديثى مراجعه كنيد.

تدين ترتيب، مسئله امامت از ابتداى اسلام با نبوت عجين بوده است. تشيع همچون مكتب خوارج و مرحله و اشاعره و ديگر مكاتب فكرى بشرى نيست كه تاريخى جداى از تاريخ اسلام داشته باشد. مكتب تشيع همان مكتب وحى است كه مى گويد رهبرى بعد از پيامبر (ص) با على (ع) و اولاد اوست.

احاديثى همچون حديث منزلت و حديث غدير نيز مدلول حديث انذار را تائيد مى كنند. حديث غدير در همه صحاح غير از صحيح بخارى آمده است. بخارى انسانى سياسى و زيرك بوده و ملاحظه شرايط زمانى را مى كرده است. در عين حال وى حديث منزلت را در كتاب خود نقل نموده است.

بررسى مسئله از ديدگاهى ديگر:

پيامبر اكرم (ص) براى تبليغ و تثبيت مكتب الهى اسلام، رنجهاى فراوانى را تحمل كرد. اين مكتب نو پا در زمان پيامبر از سه ناحيه تهديد مى شد: منافقين از داخل، امپراطورى روم از شمال و امپراطورى ايران. پيامبر (ص) براى بعد از خود سه راه پيش رو دارد: 1- هيچ فكرى براى رهبرى امت اسلامى بعد از خود نكند. 2- امر انتخاب رهبر را به امت واگذارد تا آنان از طريق شورى اعلم، افقه و اصلح را به عنوان رهبر برگزينند. 3- رهبر بعد از خود را به دستور خداوند انتخاب و معرفى نمايد.

نخستين راه قطعاً باطل است. پيامبر به هدايت مردم علاقه مند است قرآن كريم خطاب به وى مى گويد: «تو نزديك است كه بخاطر هدايت مردم هلاك شوى». چنين رهبرى نمى تواند امت را بعد از خود بلاتكليف و سرگردان رها كند.

اهل سنت، دومين راه را به پيامبر نسبت مى دهند و بدين ترتيب جريان سقيفه بنى ساعده را توجيه مى كنند. اين وجه با تاريخ و سيره حكومت دارى پيامبر منافات دارد. به استناد «شورى» نيز نمى توان اين راه را توجيه نمود. آيه «و امرهم شورى بينهم»نيز چنين اطلاقى ندارد كه مسئله امامت و خلافت را شامل گردد.

اهل سنت هيچ حديث و دليلى در دست ندارند كه ضمن آن پيامبر (ص) فرموده باشد كه پس از من در امر خلافت شورى بگيريد. بر عكس، در مورد انبياء اين ذهنيت وجود دارد كه جانشين خود را نصاً اعلام مى كرده اند.

مى ماند سومين طريق. اين راه با تاريخ سازگارى دارد و جرياناتى همچون داستان يوم الدار، حديث منزلت، حديث غدير، ليلة المبيت، داستان بيمارى آخر عمر پيامبر و اين راه را تائيد مى كنند.

با توجه به مطالب بيان شده، ادّعاى نويسنده (آقاى سعيد اسماعيل) در اين مورد كه اعتقاد به خلافت على (ع) و اولاد او در اواخر خلافت عثمان و بويژه پس از ازدواج امام حسين (ع) با دختر يزدگرد به وجود آمده و ائمه شيعه از آن زمان در سلاله امام حسين (ع) منحصر گرديد، كاملاً باطل و بى اساس مى نمايد.

/ 86