يكى از دلايل طرفداران تحريف اين است كه مى گويند: روايات فراوان و معتبرى است كه اميرالمؤمنان (ع) قرآن ديگرى غير از قرآن موجود در نزد خود داشت و آن قرآن مطالب و آياتى را دارا بود كه در قرآن فعلى نيست و آن حضرت همان قرآن را به مردم ارائه نمود ولى آن را نپذيرفتند و بنابر اين روايات قرآنى كه فعلاً در دسترس است، كمتر از آن قرآن است و اين همان تحريف است. در اين مورد روايات فراوانى وجود دارد كه همه آنها وجود چنين قرآنى را تأييد مى كنند چنانكه در روايتى آمده كه آن حضرت به طلحه فرمود: طلحه! هر آيه اى كه خداوند به محمد (ص) فرستاده است در نزد من موجود است و تأويل هر آيه اى كه خداوند به محمد نازل نموده، هر حلال و حرام يا حد و حكم و هر آنچه را كه مسلمانان تا روز رستاخيز به آن احتياج دارند حتى «ارش خدش» و ديه خراشيدگى پوست، در پيش من موجود و محفوظ مى باشد كه همه آنها با دستور و راهنمائيهاى خود رسول خدا و به خط شخصى خودم نگاشته ام.باز در احتجاج آن حضرت با مردى كه منكر خدا بود، چنين آمده است: اميرمؤمنان (ع) كتابى آورده كه داراى تمام انواع و اقسام تأويل و تنزيل و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و كامل و جامع در آن كتاب گرد آمده بود به طورى كه كوچكترين حرفى و يا الف و لامى از آن ساقط نشده بود ولى آن را نپذيرفتند.باز رواياتى است كه كلينى در كافى با اسناد خود از جابر از امام باقر (ع) نقل نموده است كه جز اوصيا و جانشينان پيامبر كسى حق ندارد ادعا كند كه همه قرآن ظاهر و باطنش نزد اوست. و نيز كلينى با اسناد خود از جابر نقل مى كند كه حضرت باقر (ع) مى فرمود كسى ادعا نكرده است كه تمام آيات و كلمات قرآن همانطور كه فرود آمده، در پيش وى موجود است و هر كس جز على بن ابيطالب و پيشوايان بعد از وى چنين ادعايى كند دروغگويى بيش نمى تواند باشد.از اين قبيل روايات، فراوان در كتب شيعه و سنّى وارد شده است.امّا در اينكه على(ع) به گفته ابن ابى الحديد، اولين جامع قران است و قرآن و مصحف وى به لحاظ محتواى تفسير و تأويل با مصاحف ديگر تفاوتهايى داشته است، سخنى نيست كما اينكه دقت در اين روايات نشان مى دهد اين مصحف و حيانى بوده است امّا قرانى نبوده است و علماء به اين مطلب اشاره كرده اند چنانكه ابن سيرين مى گويد: «ان عليا كتب فى مصحفه الناسخ و المنسوخ بلغنى انه كتبه على تنزيله و لو أصيب ذلك الكتاب لوجد فيه علم كثير.»شيخ مفيد مى گويد: «ان عليا كتب فى مصحفه تأويل بعض الآيات تفسيرها بالتفصيل».ايشان همچنين مى فرمايد: «ولكن حذف ما كان مثبتاً فى مصحف اميرالمؤمنين (ع) من تأويله و تفسيرها معافيه على حقيقة تنزيله و ذلك كان ثابتاً، منزلاً، و ان لم يكن من جملة كلام الله تعالى، الذى هو القرآن المعجز و قدسى تاويل القرآن قرآناً، قال تعالى: لا تعجل بالقرآن من قبل أن يقضى اليك وحيه و قل رب زدنى علما»فسمّى تأويل القرآن قرآناً»سيد مرتضى عاملى نيز مى گويد: لقد اتضح: انّ مصحف على (ع) لايفترِ عن القرآن الموجود بالفعل، الّا فيما ذكر...و قد اعترف بهذه الفوارِ علماء اهل السنة و مؤلفوهم »علامه جليل القدر مرحوم حاج شيخ جواد بلاغى، توصيفى دقيق از مصحف على (ع) آورده و مى فرمايد: « امتاز مصحفه (ع) اولاً: بترتيبه الموضوع على ترتيب النزول، الاول فالاول فى دقة فائقة. ثانياً: اثبات نصوص الكتاب كما هى من غير تحوير او تغيير أوان نشذّ منه كلمة أو آية. ثالثاً اثبات قرائته كما قرأ له رسول الله (ص) حرفاً بحرف. رابعاً: اشتماله على توضيحات - على الهامش طبعاً - و بيان المناسبة التى استدعت نزول الآية و المكان الذى نزلت فيه و الساعة التى نزلت فيها و الاشخاص الذين نزلت فيهم. خامساً اشتماله على الجوانب العامة من الآيات لا تختص زماناً و لا مكاناً و لا شخصاً خاصاً فهى تجرى الشمس و القمر و هذا هو المقصود من التأويل فى قوله(ع) و لقد جئتهم بالكتاب مشتملاً على التنزيل و التأويل.»بنا بر اين منظور از مصحف امير مؤمنان (ع) و ترتيب نزول آن، چيزى جداى از قرآن تنها بوده است. به اين معنى كه حضرت افزون بر گرد آورى قرآنى كه ترتيب آن مشخص بوده، دست به تفسيرى زده است كه با ترتيب نزول سوره ها وفق داشته است، و آنچه كه گفته مى شود از دسترس دور شده، كتابى خاص با تفسير بوده است و نه مصحف و قرآن تنها. امّا اين اخبار، همان طورى كه در آغاز بحث اشاره كرديم تنها از بعد معانى و منظر محتوايى مورد مداقّه قرار مى گيرد و مباحث رجالى و سندى و كاوش هاى اسنادى اين روايات از جهت صحت و سقم مورد نظر نيست، زيرا همه اين روايات كه عمدتاً مرحوم مجلسى آن ها را از كتاب احتجاج طبرسى و كتاب سليم بن قيس هلالى و احياناً كتاب منسوب به على بن ابراهيم قمى نقل مى كند، همچنين روايات جمع قرآن در عهد خلفا كه بخارى و مسلم و ترمذى و برخى از محدثين عامه نقل مى كنند، مورد نقد و اشكال هاى فراوان است، اما در هر صورت پاسخ ما از اين بعد نمى تواند باشد و به دلايلى وارد اين بحث نمى شويم. بنابر اين تنها با توجه به متن مجموع اين روايات جواب اشكال داده مى شود و اخبار مورد بررسى قرار مى گيرد، بدين جهت پاسخ ما به اين شبه با توجه به نكات زير است: 1- بنا بر آنچه در كتاب هاى حديثى و تاريخى آمده، گاه گفته شده على (ع) در مدت سه يا هفت روز پس از وفات پيامبر كار گرد آورى قرآن را انجام داده، و گاه گفته مى شود حدود شش ماه پس از وفات پيامبر براى گرد آورى قرآن نشست. كدام يك از اين دو نقل درست است گر چه درباره نقل اول تنها ابن نديم با صراحت در فهرست و ابن ابى شيبه و طريحى از خاصه اين مطلب را بيان كرده اند، اما از برخى روايات مرحوم مجلسى در بحار و ديگران استفاده مى شود كه مدت اين گرد آورى بسيار اندك بوده است. كدام يك از اين دو نقل صحيح است به نظر مى رسد كه هر دو نقل صحيح باشد، زيرا شواهد و غرائن نشان مى دهد كه حضرت مبادرت به دو كار فرموده اند: يكبار بنا بر وصيت پيامبر نوشته هاى بيت شريف را گرد آورى نموده و در ميان دو جلد قرار داده اند كه به همان ترتيبى بوده است كه پيامبر انجام داده و كارى جديد و مطلبى به آن افزوده نشده است و تماماً قرآن بوده است، و بار ديگر به مدت شش ماه به تأليفى دست زده اند كه در آن ترتيب نزول رعايت شده و در آن تفسير و تأويل، شأن نزول، سبب نزول، ناسخ و منسوخ و بسيارى از مطالب مفيد در فهم قرآن افزوده شده است.در اين صورت، كار نخست حضرت در ميان دو جلد قرار دادن قرآن بوده است، چنانكه اين معنا از حديث وصيت پيامبر «جمعة فى ثوب اصغر، و جمعة من اللوحين» (گرد آوردم در ميان دو جلد) استفاده مى شود. آنچنان كه همين كار بعدها توسط ابوبكر و ديگر صحابه انجام گرفت و شايد حضرت هم نسخه خود را داده باشند و يا روش خود را بازگو كرده باشند. در هر صورت، در اين جمع، دليلى وجود ندارد كه حضرت تغييرى در تأليف به وجود آورده باشند و تباينى با تأليف در عهد نبوى و توقيفيت سوره ها را داشته باشد. زيرا حضرت آن را در لباس واحد و ميان دو جلد قرار دادند و از پراكندگى و نوشتن در نوشت افزارهاى مختلف خارج كردند. در حقيقت، كارى كه در زمان حيات پيامبر به دليل اتصال وحى و آمدن سوره ها ممكن نبود، ممكن ساختن. در عهد نبوى با آن ترتيب و چينش آيات و سوره ها مشخص بود و مسلمانان قرآن را در حزب ها و دسته هايى از سوره هاى طوال، مئين و مثانى قرائت و احياناً ختم قرآن مى كرده اند، اما هر گاه آيه و سوره اى نازل مى شد، پيامبر دستور مى فرمودند كه آن را در مكان خاص بگذارند.با اين نزول هاى مداوم، امكان قرار گرفتن ميان دو جلد نبود، چون هر لحظه ممكن بود آيه و سوره اى نازل گردد و حضرت دستور فرمايند آنها را در جايى قرار دهند. اما پس از وفات پيامبر گرامى، بنابر وصيتى كه شده بود على (ع) پس از غسل و دفن حضرت، آنها را در كنار هم گذاشتن، به هم دوختند و آماده عرضه كردند. در اين صورت به عمل امير المؤمنان (ع) گرد آورى قرآن بود نه ترتيب دادن سوره ها و يا كار ديگر.اما كار دوم حضرت كه به مدت شش ماه به طول انجاميد، به اقتضاى فرصت طولانى كه در اين مدت داشته، آن چه را كه پيامبر قبلاً املاء كرده و مواد لازم را كه از قبل آماده فرموده، تنظيم كند. طبيعى است كه چنين كارى تأليفى جديد در تفسير قرآن باشد. شاهد بر مطلب، اين است كه در خبرها آمده كه حضرت آنگاه كه كار خود را تمام كرد آنها را كه به اندازه بار شترى بود به مسجد آورد. اگر اين كار واقعاً مصحف بود، نمى بايست آنچنان بزرگ باشد. پس بايد افزون بر قرآن، همان تفسير و تأويل آيات باشد. 2- ممكن است گفته شود آنچه در تاريخ آمده، تعبير مصحف على است و مصحف به معناى قرآن است، چگونه از اين مصحف به عنوان كتابى مستقل مشتمل بر تفسير ياد مى كنيد در جواب بايد به اين نكته توجه داشت كه تعبير مصحف، از آغاز به معناى قرآن نبود، زيرا همانطورى كه از لغت و بكارگيرى اين كلمه در آن زمان استفاده مى شود، به معناى كتاب است و بعدها تدريجاً اين نام اختصاصاً براى قرآن به كار رفته است.