اگر كلمه يا كلماتى از قرآن بر داشته شود و يا بر قرآن افزوده شود به طورى كه حقيقت قرآن تغيير نيابد و همانگونه كه فرود آمده است محفوظ بماند، اين عمل را نيز تحريف مى نامند. برخى علما چون آيت الله معرفت از اين نوع تحريف، بدين شكل تعبير مى نمايد، لفظى را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جايگزين كردن، كه گويند عبر الله بن مسعود تعويض كلمات را جايز مى دانست و كلمات سخت و دشوار قرآن را به كلمات سهل و آسانتر مبدّل مى كرد، به شرط آنكه به اصل معنى صدمه وارد نكند. به عقيده آيت الله خويى و بسيارى ديگر از علما، اين نوع از تحريف نيز در صدر اسلام بدون ترديد به قرآن راه يافته است زيرا: به گواه تاريخ، عثمان در دوران خلافتش يك قيمت از قرآنهاى موجود را سوزاند و به استاندارانش نيز در شهرهاى اسلامى دستور داد، تمام قرآنها را به جز آنچه كه خودش جمع آورى نموده است، بسوزانند. اين مطلب مى رساند كه قرآنهاى سوزانده شده، با قرآنى كه خود عثمان جمع آورى نموده بود، اختلاف داشته است وگر نه علّتى براى سوزاندن و از بين بردن آنها نبود. عده اى از علما، موارد اختلاف آن قرآنها را معين نموده اند از جمله ابو داوود سبحستانى در اين موضوع كتابى نوشته، آن را كتاب المصاحف ناميده است. بنابر اين قرآنى كه عثمان جمع آورى نموده، همان قرآن متداول و معمول در ميان مسلمانان صدر اسلام مى باشد كه از هر جهت مطابق با واقع بوده و از خود رسول اكرم(ص) گرفته شده است. و نيز تحريف به معناى زيادت يا نقصان در بعضى از قرآنهاى صدر اسلام راه داشته است ولى در عصر عثمان كه قرآنهاى تحريف يافته سوزانده شده، قهراً تحريف به آن نيز از ميان رفت و تنها قرآنى كه از زيادت و نقصان خالى بود، در دست مسلمانان باقى ماند.