ميرزاى نورى و فصل الخطاب - خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خلاف بین علماء الشیعة و جمهور علماء المسلمین - نسخه متنی

الهه هادیان رسنانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ميرزاى نورى و فصل الخطاب

مرحوم شيخ ميرزا حسين نورى (1254-1320 ه.ِ)از امامان حديث و بزرگان شيعه و داراى تأليف متعددى است كه از جمله آنها كتاب فصل الخطاب فى تحريف كتاب ربّ الارباب است. اين كتاب در سال 1292ه.ِ در نجف اشرف تأليف و در سال 1298ه.ِ چاپ شد. پس از انتشار، بسيارى از علما و بزرگان شيعه با او به مخافت برخاسته رساله هاى در رد آن نوشتند. حاجى نورى در دفاع از كتاب خويش و در پاسخ به كتاب كشف الارتياب عن تحريف الكتاب تأليف شيخ محمود تهرانى مشهور به معرب، رساله فارسى جداگانه اى را نوشته مى گويد: «راضى نيستم كسى فصل الخطاب را بدون مطالعه اين رساله بخواند.» او اين رساله را فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب ناميد.امّا اين كار پس از قيام علماى الازهر و وزارت ارشاد و مسئله دادگاه و به دنبال آن، ادعاى خسارت ميرزاى نورى بود كه نسخ موجود جمع گرديد و متاسفانه اين زمانى بود كه ديگر نسخ پخش شده بود و در همان زمان، 3 نسخه از كتاب فقط در قم بود.

به هر جهت حاجى نورى به پيروى از سير جزايرى دست به نقل رواياتى زده كه عموماً از كتابهاى فاقد اعتبار نقل شده است. از 1122 روايت كه در كتاب فصل الخطاب آورده 815 روايت را از اينگونه كبابها نقل كرده است و آن كتابها عبارتند از:

1- رساله لى در محكم و متشابه قرآن كه با كنون روشن نشده نويسنده آن كيست

2- كتاب السقيفة منسوب به سليم بن قيس: كه مورد دستبرد قرار گرفته و از اعتبار ساقط گشته است.

3- كتاب قرائات احمد بن محمد سيارى كه خود ضعيف الحال و غير قابل اعتماد شناخته شده است.

4- تفسير ابى الجارود كه از غلاة و مورد لعن امام صادِ (ع) قرار گرفته است.

5- تفسير منسوب به على بن ابراهيم قمى كه تأليف او نيست بلكه از ديگران است و مورد دستبرد قرار گرفته است.

6- كتاب استغاثة على بن احمد كوفى كه فاسد المذهب معرفى شده است.

7- كتاب احتجاج طبرسى كه فاقد سند و مؤلف آن مجهول است.

8- تفسير منسوب به امام حسن عسگرى (ع) كه نسبت جعلى است و فاقد سند اعتبار است.

9- برخى از تفاسير فاقد سند معتبر كه در نتيجه از محبت و امكان استناد ساقط شده اند، مانند تفسير عياشى و تفسير فرات بن ابراهيم و تفسير ابو العباس ماهيار.

اينها منابعى است كه حاجى نورى بدآنها استناد كرده و خود مى دانسته است كه قابل استناد نيستند، ولى از باب «الغريق يتشبت بكل حشيش» از اين كتب فاقد اعتبار نقل كرده است.

از 307 روايت باقيمانده كه از كتب معتبر نقل شده 107 روايت آن مربوط به باب قرائات است كه برخى از ائمه اطهار، در قرائت به گونه ديگر قرائت كرده اند. روشن است كه اختلاف قرائت، با مسئله تحريف ارتباطى ندارد، زيرا اختلاف قرائات سبعه يا اربعة عشر پيوسته در ميان مسلمانان رايج بوده و هيچ كس آن را دليل بر تحريف ندانسته است. نمى دانيم چرا حاجى نورى اين اشتباه بزرگ را مرتكب شده است.

200 روايت باقيمانده كه مورد استناد اهل تحريف قرار گرفته است، غالباً بر مسئله تحريف دلالت ندارد، و درباره مسائل ديگرى است.

امّا رواياتى كه بر حسب ظاهر بر تحريف دلالت دارند -گر چه پس از تعمق و دقت نظر، چنين دلالتى براى آنها نيست - به چند دسته تقسيم مى شوند:

1- روايات تفسيرى، كه امام (ع) در خلال تلاوت آيه، براى توضيح، مختصر تفسيرى مى فرموده اند، كه امثال حاجى نورى اينگونه تفسيرهاى ضمن تلاوت را، جزء قرآن فرض كرده و از آن تحريف فهميده اند.

2- رواياتى كه در آنها لفظ تحريف به كار رفته كه مقصود تحريف معنوى و تفسير نا رواست، ولى حاجى نورى گمان كرده است كه همان تحريف اصطلاحى لفظى است.

3- رواياتى كه گمان برده اند دلالت بر افتادگى برخى آيات دارد.

4- روايات مربوط به ظهور حضرت حجت و آوردن قرآن جديد بر خلاف قرآن موجود. اين روايات صرفاً اختلاف را در ترتيب و برخى اضافات تفسيرى دانسته است نه در اصل نص.

5- رواياتى كه در رابطه با شأن اهل بيت وارد شده است با اين مضمون كه اگر در قرآن درست دقت شود، فضايل اهل بيت روشن مى شود.

/ 86