يعتقدون بأن ملايين المسلمين عبر الأزمنة و الأمكنة على مر التاريخ لا يتواخر فيهم صفة الاسلام و الايمان لأنهم يرفضون أحد أركان الاسلام و الايمان فى اعتقاد الشيعة - و هو الايمان بركن الامامة. در مورد اسلام و ايمان تا كنون بحثهاى زيادى ميان علماء صورت گرفته است. برخى مى گويند امامت شرط اسلام و ايمان است و برخى آن را تنها شرط ايمان مى دانند و نه اسلام. آنچه مسلم مى باشد اين است كه بر اساس حديث غدير كه در مباحث آينده نيز بدان خواهيم پرداخت. 1- خداوند پيامبر اكرم (ص) را تهديد مى كند كه اگر در معرف و نصب جانشين به حق كوتاهى كنى و بخاطر محافظه كارى و وحشت از كار شكنى بعضى منافقان سهل انگارى نمايى رسالت الهى را ابلاغ نكرده اى ما از آهنگ تهديد آيه و وابستگى تمام ابلاغ هاى رسول اكرم به بيان و نصب جانشين مى فهميم كه امامت از اصول دين است. 2- در جلد اول كتاب وسائل الشيعه 39 حديث و در كتاب مستدرك 17 حديث آمده كه بنا و اساس اسلام بر چند موضوع است و در آنها مسئله ولايت و رهبرى از اساسى ترين زير بناها شمرده شده و ما گوشه اى از بعضى تعبيرات را در اينجا نقل مى كنيم. الف- همينكه امام باقر (ع) مى فرمايد زير بناى اسلام بر نماز و زكوة و حج و روزه و ولايت است شخصى به نام زراره كه از اصحاب بزرگ امام بود مى پرسيد كدام يك از اين زير بناها مهم تر است امام مى فرمايد ولايت از همه مهم تر است و در مقام بيان چنين توضيح مى فرمايد (لانّها مفتاحُهُن و الوالى هو الدليل تمَليهن) زيرا ولايت كليد نماز و روزه و حج است و والى نقش رهبرى و هدايت نسبت به ساير مسائل دارد البته مراد از ولايت اطاعت از امام معصوم است زيرا در بعضى روايات به جاى كلمه ولايت اطاعت از امام آمده جالب اينكه هر يك از نماز و روزه و حج و زكوة بخاطر نبود امكانات مالى و بدنى قابل تغيير است امّا مسئله قبول رهبرى حق در هر حال بايد همچنان ثابت باشد از همه گذشته پيامبر اگرم در بيان موضوع نماز و روزه و حج و در انظار عموم فرياد نزد امّا در معرفى و نصب امام مدّت ها در بيابان غدير خم براى تمركز و اجتماع مردم صبر كرد و همينكه همه مردم در مكان واجد جمع شدند مسئله رهبرى معصوم را بيان فرمود. 3- دليل سومى كه مى توان براى اهميت امامت آورد حديث معروفى است كه مَنْ ماتَ و لَم يَعْرِف اما م زمانه ماتَ ميتة الجاهلية هر كه بميرد و نسبت به امام و خطّ امام خود شناختى نداشته باشد گويا به مرگ جاهليت و قبل از ظهور اسلام از دنيا رفته. 4- در اصول كافى جلد سوّم مى خوانيم كسانى كه بدون رهبر حق خود را به زحمت انداخته و اعمالى انجام دهند هرگز مورد قبول خداوند نيست نظير كسيكه بدون ابلاغ و نمايندگى اجناسى را براى اداره اى خريدارى كند كه هرگز از طرف مسئولين مورد لطف قرار نخواهد گرفت آرى در اسلام به مسئله انگيزه ها و هدفها و به مسئله رهبرى ها و خطها اصالت و اهميت فوِ العاده اى داده شده. از نگاهى اجمالى به چهار دليل فوِ مى توان يافت كه آيا رهبرى در اسلام اصل است يا فرع راه دور نرويم توحيد زمانى توحيد است كه حاكم جامعه رهبرى معصوم باشد و گر نه به جاى توحيد طاغوت ها سبز مى شوند نبوّت و قانون انبياء و زمانى پا برجاست كه رهبرى معصوم آن را حفظ كند وگر نه قانون هاى آسمانى با خرافات و تحريف و بدعت ها و سليقه هاى شخصى مخلوط و وحى آسمانى از اعتبار مى افتد. توجه به معاد و آشنايى با مسائل ملكوتى معاد هم جز از طريق امام ممكن نيست اگر از عقل خود كمك بگيريم مى فهميم كه جامعه بدون قانون و رهبر مساوى با جنگل است و هر يك از قانون و رهبر قابل جدا شدن از يكديگر نيستند و بدينوسيله مسئله رهبرى و امامت و نقش آن در نظام جامعه و حفظ و استفرار قانون جاى هيچ گونه ترديد و گفتگويى نيست.