مجموعه مقالات الزهراء
مجموعه مقالات الزهراء
سيد عبدالرزاق كمونه حسينى
سيد عبدالرزاق كمونه حسينى
نور ملكوت
نور ملكوت
دخت يكتاى نبى، رشك گل مينويم | ياد جنت كند احمد، زبهشتى بويم زهره ى مصر لقا، ماه صفابخش بقا- مظهر نور خدا، مركز لطف اويم در يكتاى ثمين، نور سماوات و زمين- كوثر و بضعه ى طاها و محمد خويم دخت من زينب و من جان نبى «ام ابم»- سبب هستى عالم، يكمين بانويم اهل ايمان همگى گوش به تسبيح منند- تا همان ذكر بگويند، كه من ميگويم در شب تار به محراب عبادت گريم- تا سياهى مگر از نامه ى انسان شويم باشد از شوق جمال ابدى، لبخندم- لرزد از فرط جلال احدى، زانويم دست من بود كه از حق على كرد دفاع- ليك از جور عدو گشت سيه بازويم من كه پيوسته به پهلوى نبى جايم بود- دشمن از ضربت در ميشكند پهلويم |
شد نمايان ز زخم نور و صفاى ملكوت | ليكن از سيلى دشمن شده نيلى رويم قدر من در نظر خلق، چو قبرم مخفى است- چون شب قدر نهان، راز جمال هويم سايه افكنده به عالم غم شبرنگ حسين- تا پريشان شده از ماتم او گيسويم حوش پناهى بود از عشق حسينم همه را- اين بود روز جزا، حصن من و بارويم همچو مرغى كه كند دانه زخاشاك جدا- دوستان را بقيامت همه يك يك جويم بود از لطف تو يا فاطمه اشعار (حسان)- «كه من اين راه نه با همت خود مى پويم» |
سخن ناشر
سخن ناشر
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدللَّه رب العالمين، و صلّى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الاولين والآخرين
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در تفسير آيه ى شريفه ى «انا انزلناه فى اليلة القدر» فرمودند:
«هر كس حضرت فاطمه سلام الله عليها را- چنانچه شايسته است- بشناسد، ليلةالقدر را درك كرده است. و از اين رو «فاطمه» ناميده شد كه دست مردم از آستانه ى معرفت حضرتش كوتاه شده است.» ___________________________________فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلةالقدر، وانما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها،- بحارالانوار ج 34 ص 65.
اين حديث صراحت دارد كه برترين بانوان را نمى توان- چنانكه شايسته ى مقام رفيع ايشان باشد شناخت. ولى از سوى ديگر، امر شده تا در حد توان، در شناخت حضرتش بكوشيم. امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى فرمود:
«آن حضرت، صدّيقه ى كبرى است. و امتهاى گذشته بر اساس معرفت ايشان استوار شده است.» ___________________________________هى الصديقة الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاولى- بحارالانوار ج 34 ص 105.
بر اساس اين حديث، معرفت حضرت سيدةالنساء صلوات الله عليها، محور اديان و امتهاى گذشته بوده است.
پس از معرفت، در ميان اين امت، چه نقش و مقامى دارد؟ در حالى كه:
آن حضرت، تنها فرزند بازمانده از پيامبر اين امت است، تنها فرزندى كه موجب بقاى نسل رسول خاتم شده، و به همين اعتبار، در قرآن، «كوثر» ناميده شده است.
- مودت آن حضرت، تنها اجر حضرت- پيامبر صلى الله عليه و آله- در برابر سالها رنج و تلاش ايشان است، همان رنجهائى كه خود فرمود: ما اوذى نبى مثل ما اوذيت (هيچ پيامبرى مانند من اذيت و آزار نديد).
- در حديث شريف كساء در هنگام معرفى خمسه ء طبيبه ى طاهره- سلام الله عليهم اجمعين- حضرت سيده النساء، محور معرفى تمامى آن عزيزان است، تا آنجا كه حتى رسول خدا بعنوان پدر آن حضرت معرفى مى شود: «هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها» ___________________________________حديث شريف كسا، كه در «غرر الاخبار» ديلمى و «منتخب» طريحى از حضرت زهرا سلام الله عليها روايت شده، و در خاتمه ى مفاتيح الجنان نيز آمده است.
اين احاديث كه كمتر از قطره اى است در برابر اقيانوس فضائل فاطمى نشام مى دهد كه بايد هر چه بيشتر در راه شناخت و شناساندن حضرتش بكوشيم، تا مشمول دعاى خير صادق آل محمد- عليه و عليهم السلام گرديم كه فرمودند: «رحم الله عبدا أحيى أمرنا» (خدا رحمت كند بنده اى را كه امر ما را زنده گرداند). ___________________________________وسائل الشيعه ج 8 ص 400.
اين مجلّد از مجموعه مقالات «الزهراء» كه در ادامه ى مجلّد اولّ، به پيشگاه محباّن حضرت صديقه ى كبرى سلام الله عليها عرضه مى شود- شامل
دو رساله ى مستقلّ و چند تعليقه است:
1- ترجمه ى رساله ى (النفحات القدسية فى الانوار الفاطمية»، اصل اين رساله، به زبان عربى، از آثار مرحوم سيد عبدالرزاق كمونه حسينى است. خاندان كمونه، از خاندانهاى پر فضيلت و عالم پرور نجف اشرف بوده اند. ___________________________________مراجعه شود به: دائرةالمعارف تشيع، ج 1، ذيل عنوان «آل كمونه».
بارى، رساله ى ياد شده، از كتب جامع و بسيار مختصر پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است. براى تكميل نفع و فايده كتاب، پاورقى ها و تعليقاتى بر آن افزوده شده، كسانى كه عمدتاً شامل معرفى مصادر و مآخذ بيشتر پيرامون مطالب متن است.
2- رساله ى «اليد البيضاء فى نكت اخبار مناقب الزهرا صلوات الله عليها» اين رساله، جزء دوم از كتاب مفصّل «انوار المواهب فى نكت اخبار المناقب» از آثار مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى است. اين رساله، چنانكه از نامش برمى آيد، عمدتاً شامل توضيح نكته هايى است كه در اخبار فضايل حضرت زهرا عليهاالسلام آمده است.
در بخش تعليقات نيز، براى تكميل متن، پنج مطلب آمده، از جمله رساله ى مرحوم ميرزا محمد بن حسن شيروانى- از علماى قرن يازدهم- درباره ى سوره ى هل اتى، كه تاكنون به چاپ نرسيده است.
مقايسه اين مجلّد با مجلّد قبلى، تغييراتى كمّى و كيفى در تركيب كار را نشان مى دهد. اين تغييرات، از آن رو است كه در انتخاب اجزاء اين مجموعه، هيچ آداب، تربيت و معيار خاصّى نداريم، مگر مفيد بودن مطلب.
در مورد دو بخش اين مجلّد، بهتر بود كه نام «رساله» بر آنها نهاده شود. امّا براى وحدت و يكسانى عناوين، نام «مقاله» دارند، كه تغيير نام،
تغييرى در محتوى ايجاد نمى كند.
براى سهولت استفاده از مطالب كتاب علاوه بر فهرست مطالب اين مجلد، فهرستى موضوعى از مطالب مجلد اول و دوم، در پايان اين مجلد آورده ايم.
شرح حال مختصرى از مؤلفين تمامى بخشهاى فوق را در ابتداى آنها آورده ايم.
از پيشگاه مقدس حضرت سيدةالنساء صلوات الله عليها تمنا داريم كه توفيق نشر مجلّدات ديگر از اين مجموعه را نصيب فرمايد. و اين مختصر را به شرف قبول مشرّف فرمايد.
از دانشمندان و عالمان صاحب نظر درخواست داريم كه چنانچه نظراتى درباره ى اين دو مجلّد دارند، با مطالبى در اختيار دارند كه مى تواند در اين مجموعه مفيد واقع شود، بويژه رسائل چاپ نشده و مفيد كه نكات ناگفته اى را روشن سازد، براى چاپ و نشر در اختيار ما بگذارند. تا پس از بررسى هاى لازم، و تصحيح و ويرايش، نسبت به چاپ آنها اقدام شود.
در خاتمه، از خداى تعالى مسئلت داريم كه اين تلاش ناچيز را ذخيره ى روز جزا قرار دهد، يوم لاينفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب سليم.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين و صلّى الله على محمد و آله الطاهرين.
ناشر
تابستان 1367
مقاله ى مرحوم سيّد عبدالرزّاق كمونه حسينى
يادداشت فرزندان مرحوم مؤلف
يادداشت فرزندان مرحوم مؤلف
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه رب العالمين، والصّلاة والسلام على افضل النبيّين و خاتم المرسلين محّمد و آله الطّاهرين.
اما بعد، بر خوانندگان آثار پدرمان- كه مورد رحمت الهى باد- پنهان نيست كه آرزوى قلبى او، كه آن را در مناسبات مختلف نيز آشكار مى ساخت، آن بود كه تأليفاتش به زبور چاپ آراسته شود. زيرا آنها ثمرات عمر پر رنج و تلاش او به شمار مى آيد كه برخوردار از پشتوانه ى شصت و شش سال تحقيق و پژوهش در ميان كتابخانه ها و كتب چاپى و خطى مى باشد، تا آنجا كه به قلم مباركش، هفده كتاب در زمينه هاى گوناگون علمى به رشته تحرير درآورد. از ميان اين كتابها، كتب «مشاهد العترة» و «موارد الاتحاف» به چاپ رسيده، و مورد استقبال اهل تحقيق و مجامع علمى قرار گرفت. در حال حاضر نيز (سال 1390 ه)، كتاب «فضائل الاشراف» در مراحل چاپ است.
امّا افسوس، كه پيك اجل در رسيد و بين او و نّيت پاكش فاصله انداخت. آرى، پدرمان، نداى پروردگارش را در دوازدهم جمادى الثانى سال 1390 ه.ق لبّيك گفت، و موفّق به طبع تمامى آثارش نشد «فإنّا
للّه وانّا إليه راجعون»: ما از آن خداييم و به سوى او باز مى گرديم. عالم تشيّع، در سوگ يكى از استوانه هاى علم و فضيلت به خسران نشست.
امّا ما، هر چند كه با از دست دادن پدر، نعمتى بزرگ را از دست داديم، اما به يارى خدا، برآنيم كه از نعمت وجود كتابهايش، به نحو شايسته بهره ور شويم؛ چنانچه مرحوم مؤلّف از رو اهتمام شديدى كه به خواسته ى ياد شده ى خويش داشت- در وصيتّش براى ما درج نمود كه كتابهايش را به زيور چاپ بياراييم. هم اكنون به عنايت خداى تعالى، با تلاش پى گير در جهت نيل به خواسته ى فوق در حركتيم؛ و در حال حاضر تأليفات مرحوم مؤلّف- و حتّى «الموسوعة النسبيّة» كه در هشت مجلد مى باشد آماده و مهيّاى چاپ است.
يكى از نيكوكاران كويت، اظهار علاقه نمود كه در احياء اين آثار عظيم علمى مشاركت جويد؛ و لذا از مرحوم پدرمان، كتاب حاضر (النفحات القدسيّة) را دريافت داشت، تا به طبع آن بپردازد. ما اين نيكى را سپاس مى گزاريم، و از خدا مى خواهيم كه ما را در پى گيرى اين امر موفّق بدارد، تا بتوانيم به وصيّت آن شادروان، جامه عمل پوشيم.
خدايا ما را از نيكوكاران بر پدر و مادرمان قرار ده، و اين آثار را ذخيره ى روز قيامت ما قرار ده، روزى كه مال و فرزند سودى نبخشد، مگر آنكه با قلبى سالم و بى پيرايه نزد خدا رود. از خدا خواهيم توفيق عمل.
فرزندان مرحوم مؤلف
سيّد عبدالرّزاق كمونه حسينى
23 جمادى الثانى 1390 ه.ق
سخنى در آغاز
سخنى در آغاز
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس خداى را، كه بندگان را به دين خود هدايت فرمود؛ و براى پيمودن راهش، كه ما را به آن خوانده، توفيق عنايت نمود. سپاس او را، كه به ما فرمان پذيرفتن سخن پيامبرش داد؛ به تمسّك به ريسمان خود دعوتمان فرمود؛ و به چنگ آويختن به دو نقل فرستاده اش (قرآن و عترت) ملزممان ساخت. و درود و تحّيت بر برترين بندگانش و فرجام فرستادگانش «محّمد»، و خاندان معصومش باد.
امّا بعد، بدرستى كه خداى تعالى، ما را به معرفت دوستان و اوليايش قرين منّت ساخته، و قدر و مقام آنها را به ما شناساند. پس ما را، به پيروى آنان فرا خواند؛ و ما نيز به ولايت و امامت آنها اقرار نموديم؛ دوستانشان را دوست داريم و با دشمنانشان طريق خصومت مى پيماييم. از اين رو، ما پيروان دين و آيين آنان كه اسلام حقيقى است، و دنباله روان و تسليم فرمان آنان مى باشيم، و مسلمان حقيقى محسوب مى گرديم؛ چرا كه آنان، كشتيهاى نجات اين امّتند، و مايه ى امن و امان امّت، از هلاك و سقوط و عذاب الهى.
هم آنانكه باب آمرزش خداوندند؛ ريسمان محكم گسست ناپذير الهى اند؛ برپا دارندگان دين خدايند؛ در هر عصرى، فردى از ايشان،
تحريف غلّو كنندگان و بدعتهاى باطن پردازان را از دين مى زدايد؛ و دوستيشان، جواز عبور از صراط؛ ولايتشان، امان از عذاب؛ مودّتشان، بر امّت واجب است.
پس همانگونه كه خداوند عزّوجلّ محّبتشان را بر ما واجب ساخت، و ما را به دوستيشان ملزم نمود، دوستى و مودّت صدّيقه طاهره، بتول زهرا، فاطمه مرضيّه، دختر رسول خدا صلّى الله عليه و آله را بر ما واجب نمود؛ و او كسى است كه رسول اكرم، به ارج گزارى و احترام او فرمان داده، و امّت را به دوستى او فرا خوانده است.
در اينجا، سروش جان، مرا بر آن خواند، كه غورى در درياى فضل و منزلت او نمايم، و مرواريدى به چنگ آورم، و در طبق اخلاص، خدمت خوانندگان عرضه دارم. در اين باره، در كتاب الهى و كتب صحيح و سنن پژوهشى نمودم، و مجموعه اى گرد آوردم، موسوم به «النفحات القدسيّة فى الانوار الفاطميّة».
اگر صدّيقه ى طاهره سلام الله عليها، برخوردار از كرامت و فضل و عظمتى نباشد، كه پيامبر رحمت- صلّى اللّه عليه و آله به او عطا فرمود، و اينكه وى شفيعه ى عالم محشر است، در فخر او همين بس كه ذريه ى طاهره و ستارگان فروزان آسمان عصمت- امامان پاك نهاد شيعه صلوات الله عليهم اجمعين- از نسل اين بزرگوارند.
او راستگوى راست كردار، پاك شده سراسر بركت، راضى از خدا و مورد پسند او، پيراسته ى نيك طينت، همراز ملائك، حوريّه ى در لباس بشر، پاك از پليديهاى ظاهر و باطن، نور درخشنده آفاق گيتى، ستاره ى فروزان آسمان ولايت، و چراغدان پر فروغ (حاوى نور وجود ائمه عليهم السّلام) است.
آرى، او صدّيقه ى كبرى است كه سير روزگاران، بر اساس معرفت او گذشته است؛ هم او كه پاره دل سرور پيامبران، همسر و همتاى امير