مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 1

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مى پرورانند و تصميمات زيادى در زندگى خود مى گيرند، ولى به علت نداشتن اراده قوى تصميماتشان به قطعيت و اجرا نمى رسد و آنها را قبل از شروع يا در حين عمل رها مى كنند.

اراده يعنى خواست توام با پايبندى و پايمردى كه فرد را در تصميمات و خواسته هايش محكم و استوار مى سازد و پس از تفكر لازم و انتخاب راه، هيچ ترديدى به خود راه نمى دهد و تا حصول مقصود بر همان تصميم و انتخاب به خود راه نمى دهد و تا حصول مقصود بر همان تصميم و انتخاب مصمم باقى مى ماند. مردان و زنان بزرگ جهان، انسان هاى با اراده اى هستند كه تزلزل فكر و ترديد را به خود راه نمى دهند. اراده از جهتى به دانش و اطلاعات فرد و تشخيص راه درست و از جهت ديگر به اعتماد به نفس و بلوغ روانى او بستگى دارد. بالعكس، هم روشن نبودن مسئله و راه حل و هم عدم پايدارى روانى مى تواند ما را در راه رسيدن به اهداف و تصميماتمان با شكست روبرو سازد.

پشتكار و جديت نيز در راستاى اراده هستند. فرد با اراده كسى است كه در همه ى احوال تا رسيدن به مقصد، از توجه به هدف و نظارت بر راه ها و روش هايى كه او را به هدف مى رساند، غافل نيست. نوعى شعور و آمادگى براى رسيدن به هدف در همه حالات، اراده نام دارد. به همين ترتيب، تعقيب هدف و استمرار در فعاليت و پيگيرى فعاليت ها و امورى كه ما را به هدف مى رساند، پشتكار و جديت ناميده مى شود. كوشش خستگى ناپذير و تاكيد و اصرار به رسيدن به اهداف پشتكار و جديت است.

[ميركمالى، سيد محمد، مديريت و رهبرى، ص 150.]

اصل پيشگيرى


على "ع" در نامه پنجاه و سه با ارايه توصيه هاى لازم به مالك اشتر قبل از عزيمت به مصر، حجت خود را بر ايشان استوار مى دارند. به برخى از آنها اشاره مى شود:

الف- مردم در كارهاى تو چنان مى نگرند كه تو در كارهاى واليان پيش از خود مى نگرى و درباره ى تو آن مى گويند كه درباره ى آنان مى گويى،

ب- و بر بخشش پشيمان مشو و بر كيفر شادى مكن،

پ- به خشمى كه توانى خود را از آن برهانى مشتاب،

ت- و از رعيت آن را از خود دورتر دار و با او دشمن باش كه عيب مردم را بيشتر جويد كه همه مردم را عيبهاست و والى از هر كس سزاوارتر به پوشيدن آنهاست،

س- و شتابان گفته ى سخن چين را مپذير،

ج- و بخيل را در راى زنى خود در مياور كه تو را از نيكوكارى باز گرداند و از درويشى مى ترساند،

چ- و نه ترسو را تا در كارها سست نمايد،

ه- و نه آزمند را تا حرص ستم را برايت بيارايد، كه بخل و ترس و از سرشتهايى جدا جداست كه فراهم آورنده ى آنها بدگمانى به خداست،

خ- بدترين وزيران تو كسى است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده و آن كه در گناهان آنان شركت نموده، پس مبادا چنين كسان محرم تو باشند،

د- و آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد.

ذ- آنان را "مردم را" چنان بپرور كه تو را فراوان ستايند... كه ستودن فراوان خود پسندى آرد و به سركشى وادارد،

ر- و مبادا نكوكار و بدكردار در ديده است برابر گردد كه آن رغبت نكو

كار را در نيكى كم كند و بدكردار را به بدى وادار نمايد،

ز- رفتار تو چنان بايد كه خوش گمان رعيت برايت فراهم آيد كه اين رنج دراز را از تو مى زدايد، از تو مى زدايد،

ف- با دانشمندان فراوان گفت و گو كن و با حكيمان فراوان سخن در ميان نه،

ق- رنج كسانى را كه كوششى كرده اند بر زبان آر،

[شهيدى، سيد جعفر، نهج البلاغه ص 325.]

ك- و بپرهيز از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام آن نرسيده يا سستى در آن چون انجامش ممكن گرديده'

امام "ع" علم را شرط ضرورى مديريت مى شمارد، در هر كارى قبل از آنكه گامى بردارى ابتدا مى بايد معرفت و شناخت پيدا كنى، مدخلش و مخرجش و چگونگى گذرگاه هايش و چگونه عبور كردن از گذرگاه ها را بشناسى. كسى كه وجود آراء، يعنى علم و دانش لازم، آراء و نظريات مختلف را در زمينه امرى كه مسئوليتش را پذيرفته نمى داند، او مبتلا به حيله خواهد شد.

[ديباچه اى بر مديريت اسلامى، بنياد نهج البلاغه، ص 220.]

مولى الموحدين حضرت على "ع" در نامه ى 31 هنگام بازگشت از صفين، توصيه هايى را خطاب به امام حسن مجتبى "ع" فرمودند كه همه ى آنها درس زندگى براى انسانها و پيشگيرى هايى است براى جلوگيرى از وقوع حالات و افعالى كه بشريت را به نابودى و سقوط مى كشاند. بخشى از نامه چنين است:

'پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا، آباد كردن قلب و روح با ذكر او و چنگ زدن به ريسمان الهى توصيه مى كنم و چه وسيله اى مى تواند مطمئن تر از رابطه اى كه بين تو و خداست- اگر به آن چنگ زنى- باشد؟!

قلبت را با موعظه و اندرز زنده كن و هواى نفست را با زهد و بى اعتنايى به ميران، دل را با يقين نيرومند ساز! و با حكمت و دانش نورانى نما و با ياد مرگ رام كن و آن را به اقرار و به فناء دنيا وادار و با نشان دادن فجايع دنيا او را بصير گردان! و از حملات روزگار و زشتى هاى گردش شب و روز برحذر باش دار! اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما! و آنچه را كه به پيشينيان رسيده است يادآوريش كن، در ديار و آثار مخروبه ى آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه كرده اند، ببين از كجا منتقل شده اند و در كجا جاى گرفته فرود آمده اند. امر به معروف كن تا خود اهل معروف باشى، با دست و زبانت منكرات را انكار نما و از كسى كه عمل بد انجام مى دهد به سختى دورى گزين و در راه خدا تا سر حد توان تلاش كن و هرگز سرزنش سرزنش گران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد.

در درياى شدايد و مشكلات در راه حق هر جا كه باشد فرو رو، در دين تفقه كن و خويشتن را بر استقامت در برابر مشكلات عادت ده كه شكيبايى در راه حق از اخلاق نيك به شمار مى رود.

در تمام كارها خويشتن را به خدا سپار كه خود را به پناهگاهى مطمئن و نيرومند سپرده اى. به هنگام دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان كه بخشش و حرمان به دست اوست و همواره از خدا بخواه كه آنچه خير و نيك است، برايت پيش آورد. در وصيتم دقت كن و آن را سرسرى مگير، چه اين كه بهترين گفته آن است كه سودمند باشد.

آگاه باش! دانشى كه نفع نبخشد در آن خيرى نيست و دانشى كه سزاوار فرا گرفتن نيست سود نمى بخشد.

پسرم! درست است كه من به اندازه همه كسانى كه پيش از من زيسته اند، عمر نكرده ام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان تفكر نمودم و در آثار آنها به سير و سياحت پرداختم تا بدانجا كه همانند يكى از

آنها شدم، بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنان به من رسيده با همه ى آنها از اول تا آخر بوده ام. در نتيجه من قسمت زلال و مصفاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك باز شناختم و سود و زيانش را دانستم، از ميان تمام آنها قسمت هاى مهم و برگزيده را برايت خلاصه كردم و از بين همه ى آنها زيبايش را برايت انتخاب نمودم و مجهولات آن را از تو دور داشتم. لذا همانگونه كه يك پدر مهربان بهترين نيكى ها را براى فرزندش مى خواهد، من نيز صلاح ديدم كه تو را بدين صورت تربيت كنم و همت خود را بر آن گماشتم، زيرا تو در آغاز عمر قرار دارى و روزگارت رو به جلو مى رود، داراى نيتى سالم و روحى با صفا هستى.

پسرم! بدان محبوبترين چيزى كه از ميان گفته هايم در اين وصيت نامه به آن تمسك مى جويى، تقوا و پرهيزكارى است و اكتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و واجب شمرده است و نيز حركت در راهى كه پدرانت در گذشته از آن راه رفته اند و صالحان خاندانت آن طريق را پيموده اند، زيرا همانگونه كه تو درباره خويش نظر مى كنى آنها نيز نظر افكندند و همان گونه كه تو براى صلاح خويش مى انديشى آنها نيز مى انديشيدند.

آنها پس از فكر و دقت به اينجا رسيدند كه آنچه را به خوبى شناخته اند بگيرند و آنچه را كه مكلف نيستند رها سازند و اگر روحت از قبول اين ابا دارد كه تا همانند آنها آگاهى نيابى اقدام نكنى مى بايست از راه صحيح و براى فهميدن و ياد گرفتن دين راه را به پويى، نه اين كه خود را به شبهات بيفكنى و يا به دشمنى ها تمسك جويى.

اما پيش از آن كه در طريق آگاهى در اين باره گام نهى از خداوندت استقامت بجوى و در توفيقت در اين راه رغبت و ميل به خداوند نشان ده و هر گونه عاملى را كه موجب خلل در افكارت مى باشد يا تو را در شبه مى افكند يا تو را تسليم گمراهى مى سازد، رها ساز.

پس آنگاه كه يقين كردى قلبت صفا يافته و در برابر حق خاضع شده و نظرت تكامل يافته و اراده ات متمركز و تصميمت قاطع و واحد گشته در آنچه برايت تفسير مى كنم نظر افكن و اگر آنچه را در اين زمينه دوست مى دارى برايت فراهم نشد و فراغت خاطر حاصل نكردى، بدان كه در طريقى كه ايمن از سقوط نيستى گام برمى دارى و در دل تاريكى ها قدم مى زنى، چرا كه آن كسى كه در اشتباه يا در حال تحير و ترديد است، طالب دين نيست و در چنين موقعى امساك و خوددارى از چنين راه هايى بهتر است.'

[مكارم، ناصر، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد سوم، ص 71.]

اصل جامع نگرى


حضرت على "ع" در بخشى از خطبه سى و هفتم مى فرمايند:

و اطلعت حين تقبعوا...

'و از افق بالاترى نگريستم...

تا كنون دانشمندان و انديشمندان بسيارى توانسته اند پديده ها، اصول، مفاهيم و نظريات بى شمار و مهمى را ناشى از تتبعات و تجارب خود در مديريت به دست آورده و بيان كنند. اما ارائه دروس، دوره، رشته و تاليف كتابهاى مختلف مديريت، پديده ى منحصر به قرن اخير بوده كه موجب نشر و اشاعه ى دانش و معارف مديريت شده است. على رغم كثرت نظر و وسعت تلاش، ثمردهى، كارآيى و اهميتى كه دانش مديريت در شرح و تفسير عناصر و عوامل وضعيت موجود در سازمان هاى ادارى و اجتماعى جهان معاصر يافته است، اما در اين پهنه از دانش بشرى جاى ديدگاهى كل كه بتواند متوجه تصويرى بزرگ تر و فراتر از تصوير و نمونه ى نظريه پردازان امروز مديريت باشد، خالى است و ما بر آنيم تا به معرفى ديدگاهى كل بپردازيم كه بتواند تشتت و جدايى هاى آراى اربابان و اصحاب دانش مديريت را به هم پيوند دهد و هماهنگ سازد.

... هر يك از نظريات موجود در مديريت امروز، داراى محدوديت خاص خود مى باشد و در مجموع كمتر فراتر از انسان "كاركنان"، ساختار "سازمان" و روابط با محيط خود راه مى پويد، در حقيقت، اين شبه جناح بندى مكاتب اصالت فرد را اصالت جمع است كه يكى بر بعد آزادى فرد و ديگرى بر اولويت بخشيدن بر جامعه تاكيد دارد. راهگشاى اعتلا و رشد تفكر و نظريات اين انديشمندان مديريت، رهايى آنان از جمود فكرى ناشى از تنگ نظرى ها، جانبدارى ها، رسوم و سنت هاى بى منطق تكرارى و عادى، تعصبات جاهلانه، ارزش هاى غير اصولى ناشى از

فرهنگ محدود آنان و جاى گرفتن در فرهنگى است كه سقفى بر آن نيست كه تفكر را محدود و از اين رو آزادى انسان را محصور سازد. براى شناخت مفاهيم اين فرهنگ غنى كه موجب وسعت بخشيدن به تفكر مدير و رهايى او از حصر 'خود'، 'سازمان'، 'جامعه' و 'محيط' و رساندنش به جايگاهى رفيع شده كه بر آن هر يك از اين موارد، جزيى از كل و اين كل را فلسفه حاكم بر حيات انسان ببيند.

در واقع مدير بايد از افق بالاترى نگريسته و با جامع نگرى و نگرش سيستمى كه طبق اين نگرش همه امور و صور و اشكال آن را به مثابه سيستم تلقى مى كند، مديريت و رهبرى نمايد.

[بهرنگى، محمد رضا، مديريت آموزشى و آموزشگاهى، ص 266.]

اصل تمركز


حضرت على "ع" در بخشى از عهدنامه به مالك اشتر فرموده اند:

ثم امور من امورك لابد لك من مباشرتها:

[سيماى كارگزاران در نهج البلاغه، بنياد نهج البلاغه، ص 49.]

كارهايى نيز هست كه تو ناگزير خود بايد بدانها بپردازى:

الف- يكى پاسخگويى به كارگزاران است كه دبيران تو از آن درمى مانند.

ب- ديگر برطرف ساختن نيازهاى مردم است در همان روزى كه بر تو عرضه مى شود و در حوصله دستياران تو نيست.

پ- و نيز كار هر روز را همان روز انجام ده، زيرا هر روز كارى براى خود و در حد گنجايش خود دارد.

ت- براى آنچه در ميان تو و خداى توست بهترين زمان و برترين بخش آن را قرار بده، هر چند كه اگر نيت و انگيزه پاك باشد و خلق از آن در آسايش، همه اوقات براى خداست.

ج- و بايد در اداى واجباتى كه خاص خداست، حسابى ويژه بگشايى، پس در بخشى از شب و روز، تن به خدا سپار و آنچه بدو نزديكت كند بى كاهش و نقصان به جاى آر، و هر سختى را بر تنت هموار ساز'.

دكتر 'د. شوارتز' درباره چهار اصل يا قانون رهبرى مى گويد:

'الف- با افرادى كه مى خواهيد تحت نفوذ خود درآوريد، تبادل انديشه كنيد.

ب- از خود بپرسيد: انسانى ترين روشى كه براى برخورد با اين مسئله وجود دارد چيست؟

پ- به موفقيت بينديشيد، به موفقيت ايمان داشته باشيد و براى موفقيت بكوشيد.

ت- فرصتى براى خلوت كردن با خويش كنار بگذاريد.

تمرين كردن اين چهار قانون، متضمن نتيجه است و به كار بردن اين قوانين در زندگى روزمره، انسان را با رمز و راز واژه طلايى 'رهبرى' آشنا مى كند.'

[شوارتز، د.، جادوى فكر بزرگ، ترجمه ژنا بخت آور، ص 279.]

/ 21