بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مىباشند ومن حجت خدا بر شمايم واين يكى از پيش بينى هاى مترقى فقه شيعه است كه حوادث مستحدثه) را كه در هر زمانى روى مىدهد وطبيعتا در قوانين فقهى پيشين حكم وراه حلش نيامده است بايد فقهاء بررسى كنند وبر اساس موازين علمى واجتهادى آن مطرح سازند وپاسخش را بيابند. مطالعه وبررسى كتب فقه در قرون مختلف، مىرساند كه به تدريج به موازات نيازمندى هاى مردم مسائل جديدى وارد فقه شده وفقهاى هر زمان در مقام پاسخگويى بر آمده اند وبه همين جهت به تدريج بر حجم فقه افزوده شده است اين اصل مىرساند كه چگونه اسلام مسأله زمان وعامل تغيير وتحول ونوآورى را در طى ادوار تاريخى پيش بينى كرده است وفقهاء را در برابر آن مسئول دانسته است. راز ورمز اجتهاد را با مشخصات ذيل مىتوان شناخت: [IMAGE: 0x01 graphic] [ 7 ] 1 - عقل يكى از منابع ومدارك احكام است هيچ دينى مانند اسلام با عقل پيوند نزديك نداشته وبراى آن اهميت قائل نشده است. آرى تنها اسلام است كه عقل را يكى از منابع احكام واساس دين دانسته است. (1) فقهاء در استنباط احكام به چهار منبع ومدرك تمسك مىكنند: كتاب، سنت، عقل واجماع. وميان عقل وشرع رابطه ناگسستنى قائلند كه آن را در اصطلاح خودشان قاعده ملازمه مىنامند ومى گويند: كلما حكم به العقل حكم به الشرع و كلما حكم به الشرع حكم به العقل: هر چه عقل حكم كند، شرع نيز مطابق آن حكم مىكند، هر چه شرع حكم كند، عقل بر طبق آن حكم مىكند. آرى عقل در فقه اسلامى علاوه بر اين كه خود مستقلا منبع ومدرك احكام است در استنباط از ساير منابع ومدارك نيز مددكار خوبى است. پس اصل (هر چه عقل روا دارد، شرع هم روا مىدارد) يك اصل ثابت وديرين است كه هرگز منسوخ نشده ونمى شود. از اين رو پذيرش وارد كردن عقل در حريم دين يكى از جهاتى است كه انطباق اين دين را با مقتضيات زمان آسان كرده ومانع بزرگ جاويد ماندن را از ميان بر مىدارد. 2 - در اسلام براى هر موضوعى حكمى است يكى ديگر از جهاتى كه به اسلام امكان جاويد ماندن مىدهد اين است كه: در قوانين اسلام حكم هيچ موضوعى فروگذار نشده است. البته اين يك ادعا نيست بلكه يك واقعيت است وبراى كسانى كه به اصول فقه اسلام آشنا باشند كاملا روشن مىباشد. [IMAGE: 0x01 graphic] 1 - العقل اساس الدين، جمله اى است از آن حديث بسيار عالى امير مؤمنان (ع) از خود پيامبر اكرم (ص) نقل مىكند واين حديث را قاضى عياض در كتاب خود الشفاء بتعريف حقوق المصطفى آورده است.) [IMAGE: 0x01 graphic] [ 8 ] زيرا اگر در يك مسألة دليل خاص عقلى يا نقلى (كتاب، سنت، عقل واجماع) وجود داشته باشد حكم آن مسألة طبق مدرك معلوم است، واگر دليل خاصى در مسألة نبود به قواعد كلى به اصطلاح عموماتى كه در قرآن يا سنت وارد است رجوع مىكنند. چند نمونه از قواعد عامه را به طور اجمال ياد آور مىشويم: الف - قواعد حاكم: در متن مقررات اسلامى يك سلسله قواعد كنترل كننده قرار گرفته است كه فقهاء آن ها را قواعد حاكم مىنامند اين ها قواعدى هستند كه بر سراسر احكام و مقررات اسلامى تسلط دارند وبر همه ى آن ها حكومت مىكنند قاعده لا ضرر، لا حرج از اين دسته اند در حقيقت اسلام براى قواعد حاكم حق وتو قائل شده (1) است. در اسلام هر كس در اجراى حقوق واستفاده از امكانات خود آزاد است ولى به موجب قاعده لا ضرر آزادى هر كس تابع محدود يتهائى است كه به وسيله قانون منحصرا به منظور مراعات حقوق وآزادى هاى ديگران وبراى نظم عمومى وضع گرديده است. فقهاء از اين قاعده كلى حكم صدها موضوع جزئى را استفاده مىكنند. و هم چنين احكام ومقررات اسلامى تا زمانى قابل اجراء است كه به مرتبه عسر وحرج برسد ودر صورت حرج حكم برداشته شده وتكليف انسان هم عوض مىشود. ب - در اسلام دو حكم كلى است به اين صورت: احلت لكم الطيبات وحرمت عليكم الخبائث در اسلام حكم بعضى از خوردنى ها وآشاميدنى ها به طور صريح و [IMAGE: 0x01 graphic] 1 - اين قواعد داستان مفصلى دارد اولى از فرمايش پيغمبر اكرم (ص) لا ضرر ولا ضرار في الاسلام دومى از آيه شريفه: ما جعل عليكم في الدين من جرح استفاده شده است.) [IMAGE: 0x01 graphic] [ 9 ] روشن بيان شده است: مانند: شراب، ميته، گوشت خوك وخون و... ولى برخى از آن ها به صورت كلى مانند: احلت لكم الطيبات وحرمت عليكم الخبائث آمده است واز اين فهميده مىشود. فقها، از اين دو حكم كلى، احكام زيادى استفاده مىكنند وحتى چيزهايى كه به مرور زمان در بين مردم خوردن آن ها رايج مىشود حكم آن ها را نيز از اين قواعد كلى