بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
السلام عهده دار بيان احكام الهى، خود امامان بودند و نيز اين موضوع بعهده اصحاب و شاگردان مخصوصى هم گذاشته مىشد مردان فاضل و مايه دار و با فضليتى مانند زراره و محمد بن مسلم و ابو بصير و ابان بن تغلب، مسائل حلال و حرام و احكام دين را در اختيار مردم مىگذاشتند وخود ائمه، مردم را به آنان ارجاع مىدادند. چنانچه شعيب عقرقوفى مىگويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: (ربما أحتجنا أن نسأل عن الشيء فمن نسأل؟ قال: عليك بالأسدي، يعنى أبا بصير) (4). چه بسا نياز پيدا مىكنيم كه در موردى پرسش كنيم حال از چه كسى بپرسيم؟ فرمود: بر تو باد به اسدى يعنى ابو بصير (4). و نيز عبد الله بن ابى يعفور مىگويد: (قلت لأبي عبد الله عليه السلام: إنه ليس كل ساعة القاك ولا يمكن القدوم ويجيء الرجل من اصحابنا فيسألني وليس عندي كل ما يسألني عنه فقال: ما يمنعك من محمد بن مسلم الثقفي فإنه سمع من أبي وكان عنده وجيها) (5). [IMAGE: 0x01 graphic] (1) مدرك سابق ص 228 و سفينة البحار ماده شبب. (2) اصول كافى ج 1 ص 31 طبع جديد. (3) اجود التقريرات باب مقدمه واجب ص 158. (4) وسائل الشيعه باب 11 از صفات قاضى ح 15. (5) وسائل الشيعة باب 11 از صفات قاضى ح 23. [IMAGE: 0x01 graphic] [ 6 ] به امام صادق عرض كردم هر زمان براى من ممكن نيست شما را ببينم و از طرفى چه بسا شخصى از شيعيان مىآيد و مطالبى را از من مىپرسد و من پاسخ همه مسائل او را نمىدانم (وظيفه من چيست؟) فرمود چرا مراجعه بمحمد بن مسلم نمىكنى؟ هر چه ندانستى از او بپرس كه او از پدرم (امام باقر عليه السلام) مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت آبرومند و محترم بود. نيز على بن مسيب همدانى مىگويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: (شقتي بعيدة ولست أصل اليك في كل وقت فعمن آخذ معالم ديني؟ قال من زكريا ابن آدم القمي المأمون على الدين والدنيا قال علي بن المسيب: فلما انصرفت قدمنا على زكريا أبن آدم فسألته عما احتجت إليه) (1). من در ناحيهاى دور دست بسر مىبرم ودر هر زمانى دسترسى بشما ندارم پس از چه كسى برنامههاى دينيم را فرا بگيرم؟ فرمود: از زكريا بن آدم قمى كه محل اعتماد بر امر دين و دنيا است، (در اينجا به زكريا بن آدم ارجاع مىدهند و اينگونه او را تقدير مىفرمايند، و از اينرو در پايان روايت دارد كه) على بن مسيب گفته هنگامى كه به شهر خود باز گشتم هر مطلبى را كه مورد نياز بود از زكريا ابن آدم پرسش مىكردم. و هم چنين عبدالعزيز بن المهتدى مىگويد: (سألت الرضا عليه السلام فقلت انى لا ألقاك في كل وقت فعمن آخذ معالم ديني؟ فقال: خذ عن يونس بن عبدالرحمن) (2). از امام هشتم پرسيدم: در هر زمانى ملاقات با شما برايم ميسر نيست پس معالم دينم را از چه كسى فرا بگيرم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمن. وگاهى بعضى از اصحاب خود را رسما امر مىكردند كه براى مردم فتوى بدهند چنانچه امام باقر عليه السلام به ابان فرمود: (أجلس في مسجد المدينه وافت الناس فأني أحب أن يرى في شيعتي مثلك) (3). در مسجد مدينه بنشين و فتوى بده زيرا دوست دارم كه همانند تو در شيعيانم ديده شود. [IMAGE: 0x01 graphic] (1) وسائل الشيعه باب 11 از ابواب صفات قاضى ح 27. (2) وسائل الشيعه باب مزبور ح 34. (3) بهجة الآمال ص 485، رجال ما مقانى باب همزه ص 4، معجم رجال الحديث ج 1 ص 23، ثقات الرواة ج 1 ص 11. [IMAGE: 0x01 graphic] [ 7 ] اعصار امامان كم كم گذشت ودوران غيبت ولى امر (ع) فرا رسيد وبيان حلال وحرام و روشنگرى برنامههاى زندگى جامعه، يكسره واگذار به علماء گرديد و موضوع فتوى و نيز موضوع تقليد بصورت خاصى رواج كلى گرفت كتابها در فقه شيعه تأليف شد كتابهاى ارزشمندى در فقه، با استدلالات محكم و ادله و براهين قوى نوشته شد كتابهائى جامع همه ابواب فقهى وكتابهائى حاوى قسمتى از ابواب فقهى وكتابهائى مخصوص يك مسأله فقهى مانند نماز در لباس مشكوك ويا مسأله قبله و يا مسأله نماز جمعه و يا نماز مسافر تأليف نمودند كتب فقهى در متفردات اماميه مانند انتصار سيد مرتضى و در مسائليكه بين فقهاء شيعه مورد اختلاف است مانند مختلف علامه نوشته شد. در فروعى كه دليل خاص دارد كتبى خاص ودر فروعيكه نص مخصوص ندارد كتبى جدا نوشتند كه كتاب نهايه شيخ طوسى از قبيل اول و كتاب مبسوط ايشان از قبيل دوم است، كتابها در نقل اقوال فقهاء تأليف شد كه مفتاح الكرامه در اين اواخر از آن نمونه است. كتابهائى مختصر وكتابهائى مفصل تأليف گرديد حتى گاهى يك فقيه كتابهاى متنوع دارد از جمله آنها علامه حلى است كه يك كتابش تبصره است كه از متون فقهى مختصر بشمار