تحفة الفاطميين فى احوال القم و القميين - تحفة الفاطميين فى احوال القم و القميين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحفة الفاطميين فى احوال القم و القميين - نسخه متنی

على صدرائى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحفة الفاطميين فى احوال القم و القميين

على صدرائى

كتابهاى متعددى پيرامون تاريخ قم نگاشته شده است. در اين نوشتار بر آنيم به معرفى يكى از مفصل‏ترين اين كتابها، كه تاكنون به چاپ نرسيده، بپردازيم.

نام كتاب

نام كتاب، چنانكه مؤلف در پايان جلد اول متذكر شده، «تحفة الفاطمين فى احوال القم و القميين‏» است. در مصادر كتاب‏شناسى نيز همين نام ذكر شده، ولى در برخى موارد آن را با نام «تاريخ قم‏» ذكر كرده‏اند.

مؤلف

نويسنده اين كتاب شيخ حسين قمى است. او در اشعارش «مفلس‏» تلخص مى‏كرد و به خاطر سرودن منظومه‏اى در تعريف «ارده‏شيره‏» به همين نام مشهور است.

او. كه در سال 1305ق در قم چشم به جهان گشوده، در كتابش نام پدرانش را چنين ذكر كرده است: شيخ حسين فرزند محمدحسن عارفى فرزند حاج محمدرضا فرزند محمدتقى عاشق فرزند على‏اكبر حلوائى فرزند ابراهيم قمى.

شيخ حسين قمى، بعد از شصت و دو سال زندگى، در سال‏1367 از سراى فانى به عالم باقى رخت كشيد. او حدود پانزده كتاب بر جاى گذاشت كه فهرست آنها در كتاب‏شناسى آثار مربوط به قم مندرج است.

منظومه ارده‏شيره و همچنين بخشى از اشعار شيخ حسين در چهل صفحه، با مقدمه عباس ميرابوالفتحى، به چاپ رسيده است.

تحفة الفاطميين فى احوال القم و القميين

اين كتاب مشهورترين اثر شيخ حسين قمى است. او اين كتاب را در دو جلد تنظيم كرده، جلد اول را در سال 1350ق و جلد دوم را در سال 1351ق به پايان رسانيده است.

مطالب كتاب

جلد اول كتاب پانزده باب و يك خاتمه و جلد دومش دو مقصد و يك خاتمه دارد.

فهرست تفصيلى مطالب كتاب

بابهاى جلد اول چنين است:

باب اول: در ذكر زمين قم و برج طالع آن و حدود قم قديما و جديدا و ذكر باروى قم و ابتداى عمارت قم و ذكر آمدن عرب از آل اشعرى به قم.

باب دوم: در ذكر رواياتى كه از ائمه طاهرين - صلوات الله عليهم اجمعين - در فضيلت اين ارض فيض قرين رسيده و ذكر اسامى شريفه بلده طيبه قم و ذكر اقوال مؤلفين و مورخين در باب قم و ذكر بعضى از طرايف و نوادر و حكايات متعلقه به قم.

باب سوم: در ذكر حركت‏حضرت فاطمه معصومه(س) از مدينه طيبه به طرف قم و ورود آن مخدره به قم و ذكر وفات او و ذكر محراب عبادت و ذكر ثواب زيارت او و ذكر بعضى از كرامات و خوارق عادات او و ذكر امامزادگانى كه در بقعه آن مخدره مدفونند و ذكر ساير امامزادگان بقعه بابلان و ذكر قصايدى كه شعرا در مدح آن مخدره انشاد نموده‏اند و ذكر ابنيه‏اى كه متعلق به آن مخدره است و ذكر علما و محدثين و سلاطين و شاهزادگان و بزرگان كه در اين آستان ملايك پاسبان مدفونند.

باب چهارم: در ذكر بعضى از امامزادگان عالى‏مقام كه در اين ارض مقدسه مدفونند.

باب پنجم: در ذكر ترجمه بعضى از روات و محدثين و علما و متكلمين و حكماى قم شامل سه فصل (

1-سرگذشت راويان و محدثات

2-سرگذشت‏حكما و فلاسفه

‏3-سرگذشت دانشمندان و فقيهان)

باب ششم: در ذكر وزرايى كه از اهل قم بوده‏اند.

باب هفتم: در ذكر شعراى قم

باب هشتم: در ذكر مدارس قم و مساجد قم و ذكر آب‏انبارها و يخچالهاى واقعه در قم

باب نهم: در ذكر حمامات قم و تيمچه‏هاى قم و كاروانسراهاى قم

باب دهم: در ذكر رودخانه قم و ذكر پلهاى قم و ذكر برخى از بناهاى خيريه كه در قم واقع شده

باب يازدهم: در ذكر طوايف و ايلاتى كه در قم مسكن دارند. و ذكر جبال اطراف قم و ذكر طواهين قم

باب دوازهم: در ذكر باغات قم

باب سيزدهم: در ذكر مميزى نمودن قم را و ذكر تقسيم آب رودخانه

باب چهاردهم: در ذكر مزارع قم كه از آب رودخانه مشروب مى‏شوند.

باب پانزدهم: در ذكر قنوات و مزارعى كه در محال سراجه و محال قمرود واقع است و ذكر قراء و مزارع كنار رودخانه و ذكر محال قهستان قم و ذكر محال جاسب و ذكر قراء اردهار.

خاتمه: در ذكر كتبى كه در وقت تاليف اين كتاب در نزد مؤلف موجود بود كه مدارك اين كتاب از آن كتب است.

بخشهاى جلد دوم

مقصد اول: در ذكر حكماى بلده قم

مقصد دوم: در ترجمه حالات شعراى قم و منتخبى از اشعار ايشان.

خاتمه: در ذكر بقيه اشعار بعضى از شعرا كه در وقت تاليف اين كتاب از قلم محو شده.

نسخ موجود از كتاب

تا به حال نسخه‏اى از اين كتاب در كتابخانه‏ها شناسايى نشده است; ولى سه تن از عالمان نسخه‏اى از آن را ديده‏اند. يكى از آنها مولا على خيابانى تبريزى است كه در سفر خود به قم، در سال‏1353ق، نسخه هر دو جلد كتاب را، به خط مؤلف، ديده، مطالبى از آن را در كتاب «ذخائر الاسفار» خود درج كرده است.

فرد ديگر حضرت آيت الله سيد شهاب‏الدين مرعشى نجفى است. شيخ آقابزرگ در معرفى كتاب مى‏نويسد: «تاريخ قم لشيخ حسين المعاصر نزيل قم المعروف بارده شيره، كتاب كبير كما ذكره السيد شهاب الدين التبريزى صديق المؤلف و نزيل قم.»

آقا مدرس طباطبايى نيز كتاب را ديده او در كتاب‏شناسى آثار مربوط به قم مى‏گويد كه، نسخه اصلى و منحصر به فرد آن را نزد حضرت آيت الله مرعشى نجفى رؤيت كرد.

بخشهاى موجود از كتاب

چنانكه ذكر شد تا به حال هيچ نسخه‏اى از اين كتاب در فهارس كتابخانه‏ها معرفى نشده است و اطلاعات ما از آن به آنچه مرحوم ملا على خيابانى در سفرنامه‏اش ذخاير الاسفار درج كرده، محدود است.

ما در اينجا برداشتى از يادداشتهاى خيابانى را جهت ارائه نمونه‏هايى از اين كتاب و همچنين توجه اهل علم به آن، درج مى‏كنيم. مرحوم خيابانى در ذخاير الاسفار چنين مى‏نويسد:

«فتح اين ناحيه بر دست رؤساى مقدمه لشكر احنف بن‏قيس ميسر شد، چون اصفهان بر دست ابوموسى اشعرى به قهرو غلبه مفتوح گرديد، قم هم چون از توابع اصفهان بود سپس به قهرو غلبه مفتوح شده است.

و همچنين عبدالرحمن بن‏عيسى كاتب همدان، صاحب تاريخ همدان گويد: كه ابا عبيد شافعى و مالك گفته‏اند كه فتح بلاد جبل به دست فاتح آن به قهرو غلبه بوده است و هيچ شهرى را از آن استثناء نكرده‏اند».

نقل اقوال مؤلفين و مورخين در باب قم

«... فاضل معاصر جناب حاج ميرزا محمد قمى - عطرالله مرقده - در كتاب اربعين الحسينيه كه در سنه يكهزار و سيصد و بيست و هفت آن را تاليف نموده مى‏فرمايد كه بلده شريفه قم از ايام قديمه معدن علوم اهل بيت‏7 و مسكن اين دودمان شرافت‏بنيان بوده و از بلاد مستحدثه اسلاميه است. و از اول مردم اين بلد غير تشيع طريقه از اسلام را نشناختند و رشته تبعيت احدى به گردن نيانداختند و به شخص متتبع خبير بسى واضح است كه اكثر اصول شيعه از علماى قم تدوين شده و به بذل جهد ايشان محفوظ مانده ... و يكى از درهاى بهشت از براى ايشان است كه كنايه از باب ولايت اهل يت‏باشد... و شرح اين جمله در كتاب تاريخ قم كه از كتب معتبره و در عدد اصول احاديث محسوب و مسطور است ...».

مكتوب صاحب بن‏عباد به قاضى قم و عزل او

«.. در تاريخ ابن‏كثير از كتاب معجم‏البلدان منقول است كه صاحب بن‏عباد قاضى قم را از قضاوت عزل نمود و به قاضى نوشت:

ايها القاضى بقم، قد عزلناك فقم‏به قاضى گفتند: سبب عزل تو چه بود؟ گفت: انا معزول السجع من غير جرم و لا سبب. يعنى من تقصير نداشتم مگر اينكه سجع و قافيه مرا عزل نمود».

از قصيده زكى باغبان، كه از اهل قم و معاصر شاه سليمان صفوى بوده، در مدح حضرت معصومه(س) و وصف قم

روزى كه حشر و نشر قيامت‏بپا شود ايمان و كفر و نيك و بد از هم جدا شود بهر حساب خلق چو ميزان بپا شود بر اهل قم محاسبه در قبرها شود خوشدل كسى كه دفن شود در مزار قم

از قصيده ميرزا اسدالله‏خان ملقب به «صفوة الملك‏» و متخلص به «مشرقى‏»:

برخود ببال تا به قيامت از اين شرف اى خاك قم كه در نبى را شدى صدف آنان كه بى‏ولاى تو خواهند زندگى گردد سهام حادثه را چشم‏شان هدف هر روز جبرئيل امين بهر حضرتت از رحمت و تحيت‏حق آورد تحف گويى مگر كه كوى تو خلد است و هر سحر ارواح انبياء و ملائك كشيده صف موسى اگر زيمن تولاى تو نبود هرگز نيامديش ز حق بانك لا تخف ...

از قصيده ميرزا محمد على‏خان شمس الشعرا متخلص به «سروش‏»:

آنكه فرش بارگاهش عرش را افسر بود كيست او؟ دانى كه بنت موسى جعفر بود منقبت او راست صد چندان كه در درياست در بلكه صد چندان كه اندر آسمان اختر بود عطر حورالعين همين باشد غبار روضه‏ات تربتت جبرئيل را پيرايه شهير بود تربت پاك و نسيم روضه‏ات از ديرباز داروى بيمار باشد نيروى پيكر بود كعبه باشد قبله امت چنان چون در عرب‏بقعه تو در عجم خود قبله ديگر بود

از قصيده صدرالعلماء گيلانى:

يا رب اين خلد برين يا جنت دنياستى‏يا رب اين عرش علا يا ملك اواد ناستى قاب قوسين است‏يا باشد مزار آنكه اونام ناميش سمى جده‏اش زهراستى اين جمال الله كه شور از مرقد او لامع است دختر باب الحوائج‏حضرت موساستى خواهر سلطان دين باشد على موسى الرضا آنكه حق را مظهر و هم جامع اسماستى در مديحش گفت الا من زار معصومه بقم فله الجنة بلى اين مژده از آن مولاستى ...

از قصيده حاج حسينعلى‏خان نورى متخلص به «وفا»:

اگر بدست كنم خاتم سليمانى‏امان نمى‏دهدهم روزگار اهريمن يگانه بضعه هفتم امام كون و مكان بنام فاطمه فرمان ده زمين و زمن ...

از قصيده سيد محمد يزدى متخلص به «عاجز»:

اى ز وجود تو محترم حرم قم‏با شرف از تو زمين محترم قم زاده پيغمبر و حبيبه داور دختر هفتم امام و خواهر هشتم ...

كرامتى از قطب راوندى و تعمير او در قم

گويد: «در كتاب انوار المشعشيين كه شيخ محمد على ارجستانى ساكن بلده قم در سنه هزار و سيصد و بيست و پنج آن را تاليف نموده است مى‏گويد كه:

ميرزا مهدى خان اعتضادالدوله داماد ناصر الدين شاه قاجار، شبى در خواب ديد كه صحراى محشر برپا شده و غل و زنجيرى از آتش بر گردن او گذارده بودند و او را به طرف جهنم مى‏كشانيدند، در اين حال نظرش بر يك نفر مرد موقر و جليل القدرى مى‏افتد، دامان او را مى‏گيرد و به او پناه مى‏برد آن شخص شفاعت او را مى‏نمايد و امر مى‏كنند كه او را رها كنيد. اعتضادالدوله پس از استخلاص خود روى به آن شخص مى‏كند و عرضه مى‏دارد كه اى آقا شما كيستيد؟ مى‏فرمايد من قطب رواندى هستم. چون از خواب برمى‏خيزد روشنايى آن مضجع را به عهده مى‏گيرد و يك محجر كجاوه براى روى قبر او مى‏سازد. پس از اينكه بناى صحن جديد را گذاردند، قبر او را از سنگ ساختند و بلند نمودند».

شيخ آقا محمد حسن قمى

«مرحوم شيخ محمد حسن قمى، از تلامذه مرحوم شيخ الطائفة حاج شيخ مرتضى الانصارى(قدس سره) كه به درجه اجتهاد و استنباط رسيده و در سال 1322 به مرض وبا در گذشته و در وسط صحن عتيق حضرت معصومه - سلام الله عليها - مدفون گشت‏» از كلام اوست:




  • هزار مسئله آموختم به مكتب عشق
    مرا كه نيست‏خريدار خواجه مى‏داند
    به حيرتم كه چرا مى‏برد به بازارم



  • ولى چه ندادند اذن گفتارم
    به حيرتم كه چرا مى‏برد به بازارم
    به حيرتم كه چرا مى‏برد به بازارم



ميرزا محمد ارباب قمى

ترجمه مرحوم حاج ميرزا محمد صاحب «اربعين الحسينيه‏» گويد:

«حاج ميرزا محمد از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه جعفريه، در فقاهت و اجتهاد مقامى بسيار بلند و رتبه‏اى بس ارجمند داشت. به مقام بزرگوارى بسط يد و نفاذ حكم و قبول عامه كه داشت كمتر كسى رسيده است. در حفظ حماى شريعت مصطفوى دقيقه‏اى فرو نگذاشت و در اين اقدام و اهتمام او ديگرى نداشت.

در اوايل جوانى از اين بلد شريف رخت‏به عتبات عاليات كشيده و در محضر حجة‏الاسلام حاج ميرزا محمد حسن شيرازى استفاضه و استفاده نموده و عمده تلمذ وى در فقه و اصول در خدمت‏حاج ميرزا حبيب‏الله و ملا كاظم خراسانى بوده، تا آنكه بعد از تحصيل و تكميل علوم دينيه به قوه قدسيه اجتهاد فائز آمده مجاز شده به وطن مراجعت نموده، رياستى عامه و شهرتى تامه پيدا كرد، صيت فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيده و مقروع اسماع خاص و عام گرديد.

مجلس درس و افادت و افاضتش دائر و برقرار بوده منبرى داشت‏شيرين و متين و محضرى بس نمكين، در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شريعه دقيقه‏اى فرونگذاشت‏».

مادام الحيات به تدريس و ترويج و افاضات و امامت و حكومات شرعيه اشتغال داشت وساحت محكم آن بزرگوار به هيچ توهم مشوب نشد و دامن اصحاب و اتباعش هرگز به تهمتى نيآلود. جماعت علماء در حضرت وى خويشتن را خورد مى‏شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مى‏بردند.

و از شرايف آثار قلميه وى كتاب «اربعين الحسينيه‏» است‏جلالت قدر و عظمت‏شان آن بزرگوار در اين مختصر نگنجد به اختصار كوشيديم.

سنين عمر آن جناب شصت و پنج‏سال، در سنه يكهزار و سيصد و چهل و يك مهر سكوت بر لب زده و عالم آخرت را منزل ساخت.

و گاهى به گفتن شعر ميل مى‏نمود و قدرى از اشعار در باره آن جناب را در اين كتاب برنگاشتم‏». و چندى از قصايد و اشعار عربى و فارسى او را ثبت كرده است.

[سيد محمدتقى قمى]

«آقا سيد محمدتقى قمى فرزند حاج سيد اسحاق، شرحى بر خطبه حضرت صديقه طاهره(س) نوشته، اما به طبع نرسيده در سال 1344 به رحمت‏حق پيوست‏».

[اشعارى از مؤلف كتاب تحفة الفاطمين]

و از اشعار مؤلف كتاب است كه متخلص به «مفلس‏» است و در اين ايام در بقعه مباركه حضرت معصومه(س) ديدم و اين نسخه به خط خود مؤلف و منحصر به فرد است:




  • شكر خدا را كه ز فيض ازل
    مخزن اين نامه نامى اثر
    طرفه خبرهاى كهن گفته شد
    هست اميدم كه برغم حسود
    چونكه در آيند در اين بوستان
    ساز نمايند نواى كرم
    درگذرند از سر سهو قلم



  • وز سبب مكرمت لم يزل
    گشت ز فيض پر گهر
    در سخن بين كه چسان سفته شد
    نغمه‏سرايان رياض وجود
    باز گشايند بتحسين زبان
    درگذرند از سر سهو قلم
    درگذرند از سر سهو قلم



[منتخب از مجلد دوم تحفة الفاطمين]

[نظامى گنجوى]

در احوال نظامى مى‏گويد: «شيخ ابومحمد بن‏شيخ يوسف النظامى القمى، اصل آن جناب از خاك پاك تفرش است كه از اعمال قم شمرده مى‏شود. و والد ماجدش به گنجه كه از بلاد معتبره آذربايجان است و به خوشى هوا مشهور است رفته و آن جناب در آنجا متولد شد و خود را قبال نامه مى‏فرمايد:

نظامى ز گنجينه بگشاى بند گرفتار گنجه تا چند چند چو در گرچه در بحر گنجه گمم ولى از قهستان شهر قمم.

[ميرزا محمد محيط قمى]

«فخرالمتقدمين و ذخرالمتؤخرين ميرزا محمد القمى المتخلص به «محيط‏» و ملقب به شمس‏الفصحاء - طابت تربته - ... در سوم صفر سال‏1317 به رحمت‏حق پيوست‏».

تحصيل علوم عقليه و نقليه را در خدمت اكابر علماء نموده بود. و آن گنج دين و دانش در ارض اقدس شيخان قم مدفون گشت. و ديوانى دارد كه مقدار پنج هزار بيت است و به طبع رسيده.

در رثاء حضرت ابوالفضل(ع) گويد:

دوش در طرف چمن بلبل شيدا مى‏گفت نو بهار آمد و افزود غمم ز آمدنش باغ ماند به صف ماريه و لاله و گل به شهيدان به خون غرقه گلگون كفنش ابر در ماتم سقاى شهيدان گريد كه همه عمر بود ديده گريان چو منش ...

/ 1